کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی تغییر رفتار روسیه در افغانستان

سیاست امنیتی روسیه در قبال ظهور داعش افغانستان

7 آبان 1396 ساعت 15:23

مولف : سیدمحمدرضا هاشمی

پیدایش داعش در افغانستان و احساس خطر روسیه از تهدیدات وارده به مناطق پیرامونی و حوزه نفوذ این کشور، مسکو را که بازیگری منفعل و حاشیه‌ای در افغانستان بود، به بازیگری در متن تبدیل کرد. تحولات افغانستان پسا 2014 از جمله تداوم حضور نظامی آمریکا و ناتو در افغانستان، در تغییر رفتار روسیه در قبال افغانستان نقش بسزایی داشته است.


ایران شرقی/
امنیت حلقه مفقوده کشورها در نظام آنارشیک بین المللی است. نظامی که به باور مورگنتا هر کشوری به دنبال منافع خویش است و چراغ راهنمای عملکرد آنها در این نظام آنارشیک را منافع ملی‌شان مشخص می‌کند. روسیه کنونی به عنوان کشوری که میراث‌دار یک بازیگر قدرتمند بین المللی چه در دورانی که به عنوان یک کشور استعمارگر به فکر توسعه اراضی خود به سمت جنوب و آبهای گرم بود و چه در زمان اتحاد جماهیر شوروی که به فکر توسعه ایدئولوژی کمونیزم و اقتدار دنیای چپ تمام تلاش خود را در رقابت با دنیای غرب گذاشت، خواستار بازگشت به دوران باشکوه گذشته و اعاده قدرت از دست رفته خویش است. روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با انبوهی از مشکلات روبرو بود که هر کدام آنها سال‌ها زمان نیاز داشت تا حل گردد، از مشکلات داخلی خود روسیه تا مشکلات جمهوری‌های تازه استقلال یافته و همچنین چالش‌های بیرونی و تهدیدات مناطق پیرامونی را نیز باید به آن اضافه کرد. اما امروز روسیه علاوه بر غلبه بر اکثر آن مشکلات و چالش‌ها به عنوان یک بازیگر فعال در حال بازگشت به دوران با شکوه گذشته می‌باشد. حضور روس‌ها در سوریه و نقش موثر آنها در حمایت از دولت این کشور نمونه بارزی از این بازگشت باشکوه به عرصه بین المللی است.
در این مجال سعی خواهد شد تا نگاهی به سیاست امنیتی روسیه در قبال ظهور داعش در افغانستان، به عنوان کشوری که همواره برای روس‌ها حائز اهمیت بوده است پرداخته شود. فرضیه این نوشتار این است که
قدرت گیری داعش در افغانستان باعث تغییر رویکرد امنیتی روسیه در قبال این کشور از رئالیسم تدافعی به رئالیسم تهاجمی شده است.

چارچوب نظری
با توجه به فرضیه این نوشتار، نظریه‌ای که نویسنده با استمداد از آن در پی واکاوی سیاست امنیتی روسیه در قبال قدرتمند‌تر شدن داعش در افغانستان است، رئالیسم تهاجمی می‌باشد. ‌نظریه‌ی رئالیسم (واقع‌گرایی) از جمله پارادیم‌های مطرح در روابط بین‌ الملل است که در فرآیند تحلیل و تبیین تحولات نظام بین ‌الملل دچار مناظره‌های میان‌ پارادایمی گردیده، و ثمره‌ی آن ظهور خرده ‌نظریه‌های متعددی از درون آن بوده است. که از مهمترین این رویکردها می‌توان رئالیسم تهاجهی و رئالیسم تدافعی را نام برد. بنابراین برای فهم بهتر این نظریه ابتدا رئالیسم تدافعی و سپس رئالیسم تهاجمی مورد بررسی کوتاه قرار خواهند گرفت.

رئالیسم تدافعی
براساس این نظریه کشورها ماهیتاً دفاعی بوده و در وضعیت آنارشی تنها به تهدیدهاي امنیتی در شرایط ناامنی واکنش نشان می‌دهند. این واکنش به صورت موازنه سازي و بازدارندگی قدرت‌هاي تهدیدکننده تجلی می‌یابد . موازنه سازي اولین و مهم‌ترین راهبرد کشورهاي تدافعی عاقل در شرایط تهدیدکننده و ناامن آنارشیک است. تجلی و نمود طبیعی راهبرد موازنه سازي، تأسیس اتحادها و تشکیل ائتلاف‌هاي نظامی و غیرنظامی در سطوح منطقه‌اي و جهانی است . کشورها وقتی احساس کنند که امنیت و بقاء در اتحاد و ائتلاف با دیگر کشورها بهتر و بیشتر از اقدام یک جانبه تأمین و تضمین می‌شود به این امر دست می‌زنند.
رئالیست‌های تدافعی نیز به رابطه میان آنارشی و استلزامات نظام بین‌ الملل از یک سو و رفتار دولت‌ها از سوی دیگر توجه دارند اما این رابطه را پیچیده‌تر می‌بینند. برخلاف واقع‌گرایی تهاجمی، فرض واقع‌گرایی تدافعی این است که آنارشی بین‌المللی معمولا خوش‌خیم است؛ یعنی امنیت چندان نایاب نیست.در نتیجه دولت‌ها که این را در می‌یابند رفتاری تهاجمی نخواهند داشت و تنها در شرایطی که احساس کنند تهدیدی علیه آنها وجود دارد نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند و این واکنش نیز اغلب در سطح ایجاد موازنه و بازداشتن تهدیدگر است و تنها در شرایطی که معضله امنیت خیلی جدی شود واکنش‌های سخت‌تری به شکل بروز تعارضات خود را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر دولت‌ها زمانی اقدام به گسترش نفوذ و افزایش قدرت خود می‌کنند که احساس ناامنی کنند. بر این اساس حضور دولت در خارج از مرزهای ملی فقط در شرایط تصور ناامنی صورت می‌گیرد . بنابراین امنیت در نگاه تدافعی‌ها برابر است با برخورداری از قدرت کافی برای ایجاد موازنه. تا جایی که موازنه برقرار است امنیت نیز وجود دارد. اگر کشوری قصد برهم زدن امنیت و موازنه را داشته باشد کشورها بایستی جهت کسب امنیت، اقدام به افزایش قدرت و دست‌یابی به موازنه جدید نمایند.

بر اساس نظریه رئالیسم تهاجمی، کشورهایی که با تهدیدهاي دائمی و واقعی مواجه هستند، ماهیتی تجدیدنظرطلب داشته و تهاجمی رفتار می‌کنند. از این رو، هدف و انگیزه اصلی کشورها بیشینه سازي قدرت و امنیت است . آنها تلاش می‌کنند با بیشینه سازي نفوذ و قدرت نسبی خود امنیت خود را به حداکثر برسانند. در شرایط زمانی و مکانی که منافع حداکثرسازي قدرت بیش از هزینه آن باشد، کشورها به قیمت کاهش امنیت دیگران به آن دست می‌زنند.
مرشایمر یکی از نظریه پردازان این نظریه در پاسخ به این پرسش که چرا قدرت‌های بزرگ به صورت تهاجمی رفتار می‌کنند، می‌گوید: که ساختار سیستم بین المللی دولت‌ها را مجبور می‌کند تا تنها در شرایطی به دنبال تامین امنیت خود باشند و نسبت به یکدیگر متجاوزانه رفتار کنند. به عبارت دیگر،دولت‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که سر شار از تهدید است و واحد‌هایی که تمایل دارند قدرت خود را به حداکثر برسانند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. به باور او، هدف اصلی هر دولتی آن است که سهم خود را از قدرت جهانی به حداکثر برساند که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است.
به نظر مرشایمر دلیل اصلی قدرت طلبی دولت‌ها را باید در سه چیز جستجو کرد:
1) ساختار آنارشیک نظام بین الملل،
2) توانمندیهای تهاجمی که همه دولت‌ها از آن بر خوردارند،
3) و عدم اطمینان در مورد نیات ومقاصد دشمن.
با توجه به مطالب فوق به باور نگارنده سیاست امنیتی روسیه از ابتدای شکل گیری نظام سیاسی دموکراتیک در افغانستان مبتنی بر رئالیسم تدافعی بوده است اما ظهور داعش در افغانستان سیاست امنیتی روسیه را نیز در برخورد با این گروه تغییر داد و این کشور به سمت رئالیسم تهاجمی سوق یافت.

سیاست امنیتی روسیه در قبال داعش در افغانستان
 افغانستان در دوره پساطالبان نتوانسته است روند ملت - دولت  سازي را به خوبی پشت سر بگذارد. امروزه افغانستان داراي دولتی است که فاقد اقتدار مرکزي و کنترل بر تمامیت ارضی و سرزمینی این کشور می‌باشد. همچنین فرآیند ملت سازي نیز به دلیل فقدان استحکام ملی و مقدم بودن وفاداريهاي قومی بر وفاداريهاي ملی تکمیل نشده است؛ بنابراین افغانستان به عنوان یک دولت ضعیف ملت ضعیف شناخته می‌شود. یافته‌ها حکایت از آن دارند که کشورهایی که در آنها دولت شکننده و ضعیف حاکم و جامعه آن از موزائیک قومی در رنج است به سوي منازعات مسلحانه قومی پیش می‌رود.
در چنین وضعیتی برخی کشورهای منطقه، بیشترین ضربه را از این وضعیت نا به سامان امنیتی متحمل شده‌اند. روسیه به عنوان کشوری که همواره نسبت به تحولات افغانستان حساس بوده است، به دنبال از بین بردن تهدیدهای نشات گرفته از سمت افغانستان بوده است. از ابتدای شکل گیری دولت دموکراتیک در افغانستان، روسیه با توجه به ذهنیت بد مردم افغانستان نسبت به این کشور سیاست منفعلانه‌ای در پیش گرفته بود و تمام سعی این کشور در مدیریت تهدیداتی بود که به خصوص در دو حوزه تروریسم و مواد مخدر امنیت این کشور و آسیای مرکزی را از جانب افغانستان مورد تهدید قرار داده بود. به عبارت بهتر می‌توان اذعان کرد که در این دوران رئالیسم تدافعی بر سیاست خارجی روسیه در افغانستان سایه افکنده است.

روس‌ها در سند راهبرد امنیت ملی خود تهدیدهاي عمده‌اي را ذکر کرده‌اند که به عنوان سندی دست اول نشان از سیاست امنیتی این کشور که مبتنی بر رئالیسم تدافعی است. بر این اساس تهدیدهاي متوجه فدراسیون روسیه در دو سطح داخلی و خارجی قابل شناسایی، طبقه بندي و تحلیل است. تهدیدهاي عمده متوجه منافع و امنیت فدراسیون روسیه در سطح داخلی عبارت هستند از؛ تروریسم و جنایات سازمان یافته، فعالیت گروه‌هاي بنیادگرا و جدایی طلب، مهاجرت غیرقانونی به فدراسیون روسیه، عقب ماندگی در حوزه فناوري، توسعه نیافتگی اقتصادي، گسترش مخاطرات بهداشتی و زیست محیطی. در سطح خارجی نیز تهدیدهاي متعددي از جمله بازگشت یک جانبه گرایی به روابط بین الملل، تلاش برخی قدرت‌ها جهت برهم زدن موازنه راهبردي، گسترش ناتو به شرق، قاچاق مواد مخدر و روان گردان، فعالیت گروه‌هاي سازمان یافته تروریستی و مجرم، بحران مالی جهانی، اشاعه جنگ افزارهاي متعارف و کشتارجمعی و مناقشات مرزي پیش روي این کشور تصویر شده است. تأکید بر تهدیدهاي فوق در سندي که یکی از مهم ترین اسناد بالادستی در فدراسیون روسیه تلقی می‌شود گویاي این واقعیت است که روسیه دامنه امنیت را به حوزه‌هاي مختلف ازجمله محیط زیست، فرهنگ و بهداشت گسترانده و امنیت را در مفهوم گسترده آن مدنظر دارد. نکته دیگر این که بخشی از تهدیدهاي ذکر شده مانند افراط گرایی، قاچاق مواد مخدر شرارت به طور عمده از جانب افغانستان برمی‌خیزند.

در دوران پسا طالبان گاه روسیه سیاست فعالی را در قبال افغانستان اتخاذ کرده است و طی آن، مسکو با فرصت طلبی راهبردي از شرایط وخیم امنیتی افغانستان براي بهبود روابط با دولت کابل و افزایش اهمیت خود نسبت به نیروهاي ائتلاف غربی استفاده کرده است. سیاست امنیتی فدراسیون روسیه در قبال افغانستان شامل اقدامات مختلفی بوده است که در سه سطح سیاست‌هاي معطوف به امنیت فدراسیون روسیه درون مرزهاي این کشور، خط مشی امنیتی فدراسیون روسیه در منطقه خارج نزدیک و در نهایت اقدامات امنیتی این کشور در خاك افغانستان براي ممانعت از تهدیدهاي پیش گفته مورد تحلیل قرار گرفته‌اند.
راهکار دیگر روسیه در قبال تهدیدهاي افغانستان در منطقه اوراسیاي مرکزي، تقویت ترتیبات امنیتی چند جانبه از جمله سازمان همکاري شانگهاي و سازمان پیمان امنیت جمعی بوده است. تهدید بنیادگرایی و تروریسم که با نگرانی‌هاي رو به افزایش صدور افراط گرایی اسلامی از ناحیه افغانستان تحت حکومت طالبان، وخامت اوضاع  امنیتی آن و ظهور مجدد تروریسم در این منطقه مرتبط بود، انگیزه‌اي قوي براي همکاري نزدیکتر میان کشورهاي آسیاي مرکزي، چین و روسیه در حوزه امنیتی را به وجود آورد.

ظهور داعش
"داعش درصدد ایجاد بی ثباتی در جنوب روسیه است."  
این سخن را پوتین رییس جمهور روسیه در خصوص داعش گفته است. ظهور داعش در افغانستان پس از  قدرت‌گیری این گروه در سوریه و پس از آن در عراق، شاخه خراسان این گروه در افغانستان اعلام موجودیت کرد. در ابتدا دولت افغانستان منکر وجود داعش در افغانستان بود ولی رفته رفته با انجام عملیات‌های متفاوت توسط این گروه و قدرت‌گیری آن دولت به دنبال سرکوب آن بر آمد.
دولت روسیه در ابتدای بوجود آمدن داعش در افغانستان از این وضع اظهار نگرانی کرد. اما پس از شکست‌های گروه داعش در سوریه و عراق نگرانی‌های این کشور از سرازیر شدن داعش به پناهگاهای امن در افغانستان و پاکستان بیشتر شده است. رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه گفته بود که داعش از تلاش برای ایجاد "خلافت اسلامی" در خاورمیانه دست کشیده و حالا سعی دارد تا با ایجاد شبکه‌های تروریستی بین‌المللی، از طریق افغانستان به روسیه و دیگر کشورها حمله کند.

این تهدیدات تا آنجا برای روسیه دارای اهمیت بوده است که حتی رویکرد این کشور را در قبال افغانستان تغییر داده است و از رویکرد رئالیسم تدافعی به رویکرد رئالیسم تهاجمی تغییر دید داده است. شاخص‌های تایید این سخن را می‌توان از ارتباط گیری روسیه با گروه طالبان برای مقابله با داعش و همچنین مذاکرات روسیه با پاکستان و  بازدید مقامات روسی از مناطق قبایلی پاکستان درک کرد. سفارت روسیه در کابل درباره ارتباط این کشور با طالبان گفته بود که"روسیه برای مبارزه با داعش به عنوان دشمن مشترک، با طالبان منافع مشترک دارد و مشغول تبادل اطلاعات با این گروه است."

علاوه بر این می‌توان بوجود آمدن داعش در افغانستان را یک فرصت برای رویکرد رئالیسم تهاجمی روسیه دانست. به عبارت بهتر روسیه تنها نگران حضور داعش در افغانستان نیست؛ بلکه با استفاده تبلیغاتی از این مسئله، امیدوار است اهداف راهبردی و بلندمدت خود در منطقه را نیز دنبال کند. به بیان روشن‌تر، مسکو آگاهانه خطر داعش در افغانستان برای امنیت روسیه را بزرگنمایی می‌کند تا به این ترتیب، بهانه کافی برای افزایش حضور و نفوذ خود در آسیای مرکزی و حتی افغانستان داشته باشد.

نتیجه گیری
با توجه به آنچه بیان شد، می‌توان گفت که سیاست امنیتی فدراسیون روسیه در قبال افغانستان تا قبل از ظهور داعش در این کشور سیاستی مبتنی بر واقع گرایی تدافعی بوده و دولتمردان کرملین عمدتاً در پی تخفیف امواج تهدیدزا از جانب افغانستان بوده‌اند و در این راستا به ایجاد و تقویت ثبات در افغانستان و ممانعت از صدور افراط گرایی، تروریسم، مواد مخدر و شرارت از افغانستان به منطقه خارج نزدیک به عنوان حلقه امنیتی روسیه و محلی که روس‌ها آن را به عنوان محیط امنیتی فوري خود قلمداد می‌کنند، مبادرت نموده است .
اما ظهور داعش در افغانستان و عقب نشینی و شکست‌های پی در پی این گروه در عراق و سوریه، نگرانی‌های روسیه را از سرازیر شدن تروریست‌ها به افغانستان افزایش داده است، تا آنجا که روسیه برای مقابله با این گروه با طالبان وارد گفتگو گردیده است. از سوی دیگر روس‌ها همکاری‌های امنیتی را با پاکستان افزایش داده‌اند و مقامات دو کشور بر همکاری در مقابله با تهدیدات مشترک تاکید کرده‌اند.
در نهایت می‌توان نوعی تغییر رویکرد در سیاست امنیتی روسیه در قبال افغانستان را دید که از رئالیسم تدافعی به رئالیسم تهاجمی تغییر کرده است.
انتهای مطلب/


کد مطلب: 994

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/994/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir