مروری بر مولفههای داخلی و خارجی موثر بر سیاستِ خصومت در تاجیکستان
ایران شرقی/
سید محمد علوی زاده
درآمد
در حالی اختلافات ایران و تاجیکستان بصورت هر ماهه ابعاد تازه تری از تنش بخود میگیرد و در مناسبات این دو کشور بیشتر نمایان میشود که بنابر رصد تحولات، حزب نهضت اسلامی بعنوان عامل داخلی و اقدامات عربستان در ائتلاف سازی با هدف محدود کردن فرصتهای تهران بعنوان مولفه خارجی، از جمله علل اصلی این مناقشه محسوب میشود. طی سالهای اخیر، آسیای مرکزی با توجه به قرارگیری در محیطی جغرافیایی مناسب برای بازیهای ژئوپلتیک، بسترهای انسانی مساعد بحران زایی و حضور و نفوذ بازیگران خارجی به یکی از گزینههای تبدیل شدن به ابزار رقابتها و بازیهای منطقه ای و جهانی تبدیل یافته است. البته علاوه بر آسیای مرکزی بخشهایی از آفریقا، جنوب شرقی آسیا و مناطقی از خاورمیانه نیز در وضعیت مشابهی قرار دارند، اما عامل اصلی مسئلهای که این سالها از منطقه آسیای مرکزی بعنوان گزینه اول سرایت ناامنی و بحران آفرینی نام میبرند، علاوه بر 3 عنصر تاثیرگذار محیط انسانی، جغرافیای مناسب و تاثیرگذاری بازیگران خارجی، نوع رفتار حکام اقتدارگرای کشورهای منطقه در میدان دهی به کشورهای عربی است که هر روز جنبه جدی و نگران کننده تری بخود میگیرد. حکایت توسعه مراودات اقتصادی-سیاسی سعودی و تاجیکستان هم از جنس چنین فرضیه ای است و اینگونه بنظر میرسد که ریاض از دوشنبه بعنوان یکی از متحدان سالهای گذشته ایران در منطقه اسیای مرکزی، اکنون بعنوان اهرم فشاری علیه تهران استفاده میکند. شاهد این مدعا، تیره شدن روابط ایران-تاجیکستان برسر مسائل مرتبط با حزب نهضت اسلامی است.
در منطق روابط بینالملل، موضوعاتی که این روزها به دلایل داخلی افزایش تنش میان ایران و تاجیکستان یاد میشود، از قبیل مشکلات مربوط به سرمایه بابک زنجانی، بدهیهای ۲ طرف به یکدیگر در حوزه تکمیل زیرساختهای اقتصادی تاجیکستان و... همگی بخشی از مناقشات هر روزه بیشتر کشورها در حوزه روابط منطقهای و جهانی است که منطق دیپلماسی برای هرکدام راه حلها و راهکارهایی برای حل و فصل آن باقی گذاشته است. اما آنچیزی که امروز به نوک پیکان فاصله گیری هر روزه ۲ کشور فارسی زبان منطقه منجر شده است، ائتلاف عربستان با کشورهای منطقه برای مقابله با ایران و تاکیدات واهی طرف تاجیکی به ایران برای تروریستی دانستن حزب نهضت اسلامی است. موضوعی که بنابر منطق حاکم بر نظام جمهوری اسلامی ایران، مسئلهای غیرقابل مذاکره و غیرممکن مینماید. از این نقیصه رفتاری در سیاست تاجیکی، بنظر میرسد که این روزها عربستان سعودی بیشترین استفاده را برده است بطوریکه امروز ریاض در ائتلافهای ضد تروریسم خود، علاوه بر کسب یک متحد علیه ایران در آسیای مرکزی، تهران را از فرصت همگرایی بیشتر و تقویت همکاری در کشورهای پساشوروی تاحدودی بازداشته است. در این مقاله، علاوه بر تاثیر گرایش تاجیکستان به سیاستهای منطقهای ریاض بر فاصله گیری از همراهی با تهران، به معظل داخلی و فعلی روابط تهران-دوشنبه برسر حزب نهضت اسلامی نیز از بعد هویتی اشاره خواهد شد. در واقع در یک الگوی خطی، اینگونه بنظر میرسد که همکاری دولت دوشنبه با مقامات عربستانی عاملی در تشدید اختلافات ایران و تاجیکستان برسر حزب نهضت شده است که همزمانی این دو مسئله، فرضیه از پیش گفته را ثابت مینماید.
نقش تاجیکستان در ائتلافهای ضد ایرانی عربستان
چنانچه هدف عربستان سعودی از ایجاد ائتلافهای ضد تروریسم را مهار و انزوای ایران بدانیم، میتوان این فرضیه را مطرح کرد که ادامه روند همکاری تاجیکستان با ائتلافهای ضد تروریسم ریاض، با توجه به گستردگی اقدامات ضد شیعی دولت دوشنبه طی سالهای اخیر و قرارگیری در راهبرد ایران هراسی مورد نظر کشورهای غربی-عربی، چندان امری دور از انتظار نیست.
بنا بر شواهد موجود، طی سالهای اخیر نمایندگیهای سیاسی کشورهای عربستان در دوشنبه بیش از هر چیزی نسبت به فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان حساس بوده و در عرصههای سیاسی، ایدئولوژی، فرهنگی و مذهبی اقداماتی را در نظر گرفتهاند تا به کاهش نفوذ تهران در این کشور دست پیدا کنند. از این منظر و با توجه به این سابقه، حضور تاجیکستان در این ائتلاف علاوه بر معناداری، وزنه ضدیت با ایران در این ائتلاف را افزایش خواهد بخشید. البته ناگفته نماند که در این زمینه (ایران هراسی در تاجیکستان) هواداران و مبلغان سلفیت تا حدود زیادی عملکرد موفقی را طی سالهای اخیر داشتهاند چرا که برخلاف افراد مسن، جوانان و نوجوانان تاجیکستانی (که از گذشته فرهنگی خود اطلاعات کمتری دارند) در شبکههای مختلف فعال بوده و نسبت به مسائل و مباحث اسلامی علاقهمندی بالایی نشان میدهند و از این موقعیت طرفداران موضوع ایران هراسی و شیعه ستیزی که در رأس آنها جریان سلفیت قرار دارد، بهرهبرداری مورد نظر خود را به عمل میآورند. در همین حال، شبکههای تلویزیونی که در مدت اخیر به زبان فارسی برنامهسازی میکند و خود را از اهل سنت ایران معرفی میکنند، با پخش روزانه سخنرانیهای افراد متعصب شیعی و انتشار نوحههایی همراه با لعن و نفرین به شخصیتهای مورد احترام خاص اهل سنت، تا حدی زیادی توانستهاند در نظر مردم تاجیکستان و فارسیزبانان منطقه سلفیت را به عنوان حامی و مدافع منافع مذهبیشان معرفی کنند.
نتیجه اینگونه اقدامات و البته آموزش مدارس عربستانی که از یک دهه قبل در تاجیکستان فعالیت رسمی داشتهاند باعث شده است که امروزه شمار زیادی از تاجیکان در برابر آنچه احتمال نفوذ ایران در کشورشان گفته میشود، حساسیت داشته و بگویند «از آنکه شیعه شویم بهتر است سلفی باشیم...».
در همین حال و با آغاز تحولات سوریه در سال ۲۰۱۱ به نوعی حضور در این جنگ و مقابله با جریان رو به افزایش هلال شیعی از سوی تاجیکها افزایشیافته و اکنون نیز تاجیکستان به عنوان یکی از کشورهای دارای خصومت با جمهوری اسلامی ایران تا حدودی حضور احتمالی خود در این ائتلاف عربی را موجه نشان دهد.
اهمیت حضور تاجیکستانِ ضعیف برای عربستان
نکته مهمی که در ترکیب ائتلافهای جدید عربستان علیه ایران به چشم میخورد این است که هیچکدام از کشورهای عضو ائتلافهای ضد تروریسم در منطقه که این روزها نام آن مطرح میشود، بجز ۲ یا ۳ کشور از ارتش قوی برخوردار نیستند و اکثر آنها درگیر جنگهای داخلی هستند. نمونه این کشورها تاجیکستانی است که تحولات امنیتی سال گذشته پیرامون حادثه «ژنرال نظرزاده» نشان داد که تا چه میزان به کمک نظامی و اطلاعاتی روسیه نیازمندند. این مسئله سؤالی جدی را در ذهن متبادر میسازد که با توجه به این شرایط، دلیل اهمیت پیوستن تاجیکستان به این ائتلاف علیرغمی که به طور قطع تنها به صورت اسمی در این ائتلاف حضور خواهد داشت، چیست؟
همان طور که ذکر آن رفت، یکی از مهمترین اهداف عربستان از تشکیل این ائتلاف، مهار ایران و مبارزه با شیعیان مجاهد است. از این دیدگاه، هدف سعودی، هماهنگ کردن تمامی کشورهای مسلمان منطقه علیه سیاستهای ایران و به انزوا بردن تهران است. سیاست ضد شیعی و ضد ایرانی عربستان را میتوان در این ائتلاف به بهترین شکل ممکن مشاهده کرد. این ائتلاف عربستان عملا نشانی بر شکست تلاشهای این کشور برای دوستی با روسیه است، و ایران و روسیه را به هم نزدیکتر خواهد کرد؛ زیرا این اقدام عربستان در سوریه با منافع روسیه تناقض شدید دارد. از سوی دیگر، پیامد منفی ائتلاف عربستان سعودی این خواهد بود که شکاف میان شیعه و سنی را عمیقتر خواهد کرد و به همین دلیل است که آمریکا به این ائتلاف نسنجیده چراغ سبز نشان داد. از این منظر میتوان چرایی اهمیت حضور کشورهایی مانند آذربایجان و تاجیکستان علیرغم ضعف مفرط در مسائل نظامی را درک کرد.
از سوی دیگر، برای تاجیکستان موضوع حمایت مالی و دریافت کمکهای بیشتر در صورت ورود به چنین اتحادیههایی مسئلهای همچنان مهم است. روسیه با توجه به تبدیل شدن به یک هژمونی فرا منطقهای برای آمریکا و غرب در آیندۀ قابل پیشبینی، نمیتواند همه خواستها و نیازهای متحدان خود را تأمین کند و در این شرایط علاقه به اینگونه پیشنهادها از سوی همسایگان روسیه قابلدرک است.
آیا تاجیکستان متحد عربستان خواهد ماند؟
موضوع توسعه همکاری تاجیکستان با ریاض که در عقد قراردادهای امنیتی و اقتصادی متجلی شده است را از منظر دیگری که همانا احساس خطر واقعی از قدرت گیری جریان افراط در منطقه آسیای مرکزی باشد را نیز میتوان به مشاهده نشست. در واقع تاجیکستان در ۳-۴ سال گذشته تلاش کرده است تا با اتخاذ سیاستهای داخلی و بینالمللی در مقابل حضور داعش و نیروهای هوادار آن در تاجیکستان بایستد. در واقع تاجیکستان فقیرترین کشور شوروی سابق است و با افغانستان مرز مشترک زیادی دارد. همچنین که به تازگی تحولاتی در شمال افغانستان روی داده است که احتمال خطر نفوذ افراطیون به داخل تاجیکستان را جدیتر از گذشته کرده و بر حساسیت مقامات ارشد سیاسی تاجیکستان افزوده است. از سوی دیگر با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی در روسیه و حضور هزاران مهاجر کاری، خطر جذب این افراد با شگرد تطمیع مالی به نحوی جدی وجود دارد. گذشته از این نیز باید توجه داشت که در سالهای اخیر به دلایل مختلف، بحث اسلامگرایی و افراطگرایی در تاجیکستان باهم درآمیخته شده و اگر رشد جریانهای افراطی مناطق پیرامونی تاجیکستان افزایش یابد، در واقع حضور داعش در تاجیکستان نیز امری دور از انتظار نخواهد بود. در این بین در شرایطی که دولت بر جدایی دین از سیاست اصرار میورزد، اگر نتواند راه اسلام میانه را به هواداران آن نشان دهد و به حمایت گسترده از جریان عربی بپردازد، عملاً دایره نفوذ تندروها و سلفیها در کشور گستردهتر خواهد شد و زمینه نفوذ داعش فراهمتر خواهد شد. از این منظر، و با توجه به نفوذی که عربستان طی سالیان اخیر در تاجیکستان به دست آورده است، احتمال تحت تأثیر قرار گرفتن دوشنبه از تبلیغات سعودی و تصمیم به عضویت در ائتلاف های ضد تروریسم امری دور از ذهن نیست. همچنین، وزنه ضدیت با توسعه هلال شیعی مورد نظر ایران که تاجیکستان طی سالیان اخیر به آن باور یافته است و در این ائتلاف نقشی پر رنگ نیز دارد، شاید از دیگر وسوسههایی محسوب گردد تا دوشنبه به همکاری بیشتر با عربستان تن دهد که در اینصورت، فرضیه نقش عامل خارجی بر فاصله گیری روابط میان تهران و دوشنبه تایید خواهد شد.
اما مسئله داخلی که فعلا نقشی مهمتر از چرایی تنش در روابط را بازی میکند، موضوع حزب نهضت اسلامی تاجیکستان است که در واقع به لحاظ زمانی درست از همان موعد تصمیم به همکاری دولت تاجیکستان با ریاض، مطرح و اینک به عامل اصلی اختلافات تبدیل یافته است.
اهداف کلان حزب نهضت و همسویی با راهبرد جمهوری اسلامی
حزب نهضت اسلامی تاجیکستان بعنوان یکی از احزاب سیاسی در تاجیکستان و تنها حزب اسلامی-قانونی ثبتنام شده درآسیای مرکزی مطرح است که تا پیش از فروپاشی شوروی در قالب «حـزب اسـلامی اتفاق» فعالیت میکرد. حزب نـهضت اسـلامی کـه از مدتها پیش (در دوران شوروی سابق) به صـورت زیرزمینی و مخفیانه مشغول فعالیت بود، در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۹۹۱ پس از آزادی تشکیل احزاب به صورت رسمی فعالیت خود را آغـاز مـیکند. رسمیت یافتن حزب نهضت اسلامی نـتیجه تـظاهرات مـاههای سـپتامبر و اکـتبر ۱۹۹۱ بود که تـظاهرکنندگان یـکی از شرایط خود برای پایان دادن به تظاهرات را به رسمیت شناختن حزب نهضت اسلامی عنوان کرده بودند و تـنها شـرطی کـه دولت به آن عمل کرد، همین بود. حزب نـهضت اسـلامی در ابـتدا وابـسته بـه حـزب نهضت اسلامی اتحاد جماهیر شوروی بود و پس از بروز تمایلات «پان ترکیسم» بدنه اسلامی آن از این حزب جدا شد و حزب «نهضت اسلامی تاجیکستان» را تشکیل داد. تاسیس این حزب در همان ابتدا، مورد چالش بسیاری قرار گرفت. عدهای بر این باور بودند که راه اندازی حزبی با رویکرد و راهبردهای اسلامی در جامعهای با سیستم ساختاری عمدتا کمونیست، مورد اختلاف و چالش قرار خواهد گرفت زیرا امکانی برای تصاحب قدرت از سوی یک حزب اسلامی در تاجیکستان اصلا وجود ندارد. در مورد این مسئله، دکتر «شادمان یوسف» (از پژوهشگران تاجیک که سالها عضو حزب کمونیست تاجیکستان بود و چند روز پیش از استعفا از این حزب به دبیری بخش علمی حزب هم انتخاب شد) میگوید: «با مسئولیت کامل اعلام میدارم، هیچ فردی از رهبران حزب نهضت اسلامی در هیچجا اظـهار نـکرده است که در هر صورت طالب و راغب تشکیل دادن دولت اسلامی است. بلکه به عکس همه رهبران حزب همیشه تأکید کردهاند، در کشوری که بیش از ۷۰ سال کـمونیسم حـاکم بوده، کشوری که عالیترین امـکان آشـنایی با دین را نداشته است، تشکیل دولت اسلامی ممکن نیست. آنها اعلام داشتهاند که فعالیت حزب اسلامی پارلمانی خواهد بود و حقوق مسلمانان را حفظ خواهد کرد».
در مورد اهـداف و بـرنامههای حـزب نهضت اسلامی هم میتوان گفت، این حزب خواهان پاسداری از استقلال تاجیکستان و برقراری سیستم پارلمانی برای توسعه اسلام بود. اسـلام به عنوان عامل منسجمکننده اقوام مختلف نیز در مشی سیاسی این حزب مد نظر بوده و رهبران سنتی آن، مانند مرحوم «عبدالله نوری» معتقد بـه تـغییر سـیستم اقتصادی تاجیکستان بودند تا این کشور تنها صادرکننده مواد اولیه نباشد و از صنایع تبدیل مواد اولیـه بهرهمند گردد. همچنین، به عقیده رهبران این حزب، شریعت انحصار منافع توسط حزب کـمونیست را ممنوع میداند و رهـبران نـهضت معتقد به برقراری ارتباطات نزدیک با کشورهای اسلامی بودند. البته که بنابر آنچه در ادامه شرح آن خواهد رفت، این اهداف کلی بعدها در جریان عمر ۲۴ ساله این حزب، استحاله و بنابر سیاستهای محافظه کارانه، و البته سختگیریهای دولت حاکم، به حاشیه و در نهایت از راهبردهای اصلی حزب حذف گردید.
نکتهای که در اینجا بایستی به آن خاطرنشان کرد، چنانچه تشکلهای مادر در حوزه «اسلام سیاسی» در «جهان اسلام اهل سنت» را به ترتیب، جماعت «اخوان المسلمین»، «حزب التحریر»، «جماعت اسلامی» و «جماعاتهای گوناگون جهادی سلفی» برشماریم، میتوان گفت که حزب نهضت اسلامی تاجیکستان، مستقل از این تشکلهای مادر شکل گرفته است. اگر چه بنیانگذاران و رهبران عقیدتی جماعت اخوان المسلمین چون «حسن البناء» و «سید قطب» و همچنین موسس جماعت اسلامی «ابو الاعلی مودودی»، برای حزب نهضت اسلامی تاجیکستان محترم و تجارب و آثار ایشان مورد توجه میباشد، لیکن میشود گفت که حزب نهضت اسلامی تاجیکستان، با توجه به اشتراکات فرهنگی فراوان میان تاجیکستان و ایران؛ به ویژه اشتراک در زبان و مذهب، در اوان شکلگیری و نیز در دوران پسا شوروی، بسیار تحت تاثیر حضرت امام خمینی (ره)، حضرت آیت الله خامنهای و همچنین انقلاب اسلامی ایران بوده است تا هر شخصیت و جنبش اسلامی دیگر. بگونهای که مناسبات سازنده جمهوری اسلامی ایران با حزب نهضت اسلامی تاجیکستان و حاکمیت وقت این کشور در دوران نبرد «جنگ شهروندی» و نقش مؤثری که در شکلگیری صلح تاجیکستان ایفا نمود، بر تقویت جایگاه ایران اسلامی در این حزب افزود.
اما بایستی توجه داشت که این تقویت جایگاه ایران، هیچگاه بنابر سیاستهای اعمالی و اعلانی به معنای دخالت در امور داخلی کشور تاجیکستان معرفی نشده است و همواره نظام جمهوری اسلامی از راهبرد مثبت در پیش گرفته حزب نهضت که از اسلام معتدل نمایندگی میکند، بر روی کاغذ و برخی در عمل، حمایت و سعی در تقویت این تئوری کارساز در منطقه و جهان امروز داشته است.
مواضع جمهوری اسلامی نسبت به حزب نهضت از حرف تا عمل
با مروری اجمالی به تاریخ استقلال تاجیکستان میتوان به این نکته پی برد که قدرت سیاسی در تاجیکستان بعد از فروپاشی شوروی که توسط رهبر پیشین حزب کمونیست، «رحمان نبی اف» در ۱۹۹۱ قبضه گردیده بود، خود اولین عامل ایجاد تنش در این کشور محسوب میگردد و با مخالفت اصلاح طلبان روبرو شد. آنان دولت را به تقلب در انتخابات محکوم کردند که این امر منجر به تظاهرات مخالفان و درگیری مسلحانه شد که با دخالت نیروی نظامی روسیه بین طرفین درگیر میانجیگری و حکومت آشتی ملی با شرکت نیروهای مخالف تشکیل شد. عثمان معاون حزب نهضت اسلامی بعنوان معاون نخست وزیر تاجیکستان نیز برگزیده شد. کمتر از دو سال بعد و بدنبال مخالفت با دولت آشتی ملی، درگیری ها آغاز و شعله جنگ داخلی در تاجیکستان روشن شد، دولت آشتی ملی سقوط کرد و امامعلی رحمان قدرت را بدست گرفت و تحولات تاجیکستان وارد مسیر تازهای شد. جنگ و کشتار در سراسر کشور حاکم شد و تمام نیروهای حزبی و غیرحزبی مسلمان زیر پرچم یک سازمان جدید یعنی حرکت نهضت اسلامی تاجیکستان گرد آمدند و مبارزه مسلحانه خود را از طریق خاک افغانستان علیه دولت تاجیکستان آغاز کردند. این جنگ خسارات زیادی برای کشور تاجیکستان به بار آورد و اقتصاد آن را به ورطه نابودی کشاند بگونهای که بر اثر جنگهای داخلی تاجیکستان که طی سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ ادامه پیدا کرد، افزون بر یک میلیون شهروند تاجیک آواره، ۱۵۰ هزار نفر جان خود را از دست داده و ۵۰ هزار کودک بیسرپرست و صدها هزار خانه تخریب شدند. در مجموع تاجیکستان از این جنگ افزون بر ۱۰ میلیارد دلار خسارت دید و این کشور در بحران شدید قرار گرفت.
در همین راستا باید به نقش متفاوت ایران و روسیه در طول سالهای جنگ اشاره کرد. روسیه در جنگ داخلی تاجیکستان از نیروهای کمونیستی حمایت میکرد، اما ایران نقشی متعادل وگاه متمایل به نیروهای اسلامی داشت؛ یعنی اگرچه نقش ایران و روسیهگاه در برابر هم قرار میگرفت، اما در نهایت ایران و روسیه تلاش خود را برای برقراری ثبات و آرامش در این کشور به کار بردند و در نهایت مقدمات آتش بس را فراهم آوردند. در مرحله بعدی، توانستند دو سوی معادله را به سوی همکاری و صلح سوق دهند.
با تلاش ایران و روسیه نخستین دور مذاکرات صلح بین نمایندگان حکومت تاجیکستان به رهبری امامعلی رحمان و اتحاد مخالفان به رهبری عبدالله نوری در آوریل ۱۹۹۴م. در مسکو آغاز شد و ناظرانی از ازبکستان، افغانستان، قزاقستان و قرقیزستان در آن حضور داشتند. کاهش درگیری بین دو سو و مبادله گروهی از اسرا با وساطت ایران انجام شد. در واقع نقش عالی ایران سبب شد تا در خرداد سال بعد مذاکراتی در تهران انجام گردد و ایران نقشی محوری در نزدیک ساختن طرفین انجام داد. در این فرآیند رئیسجمهور وقت ایران شرکت کرد و نخستین توافقنامه آتش بس فراهم شد و در مذاکرات بعدی گفتوگوهای مشورتی به ابتکار ایران برگزار گشت. این گفتوگوها که به ابتکار ایران برگزار شد، در عین غیر رسمی بودن نتایج زیادی داشت و گامهای زیادی برای حل منازعه برداشته شد. مذاکرات در تهران به موافقتنامه تهران مشهور و منجر به پذیرش روسیه و شورای امنیت سازمان ملل نیز شد. در این بین باید گفت در نتیجه مذاکرات جداگانه ایران و روسیه با مخالفان و دولت تاجیکستان و با توجه به نفوذ ایران و روسیه بر طرفین مناقشه ـ به عنوان شرط ضروری میانجیگری ـ شرایط برای میانجیگری فراهم بود. نتایج مذاکرات و تفاهمات به عنوان سند مجمع عمومی و شورای امنیت ملل متحد به دبیر کل سازمان ملل متحد منعکس شد و مثلث ایران، روسیه و سازمان ملل به عنوان بازیگران اصلی در کار میانجیگری این بحران شکل گرفت و تا امضای نهایی قرارداد صلح، همکاری این مثلث به عنوان بازیگران مؤثر، کارساز بود.
سرانجام نیز مذاکرات صلح تاجیکستان که با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بود، در هشت دور مذاکرات در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷ در مسکو با حضور کشورها و سازمانهایی که در میانجیگری فعال بودند، به امضای رئیسجمهور تاجیکستان و رهبر اتحادیه مخالفان تاجیک یعنی عبدالله نوری رسید.
نقش ایران به گونهای بود که برخی معتقدند که اگر ایران در صلح تاجیکستان حضور نداشت، این کشور به افغانستانی دیگر بدل میشد که بنابر همین قولی که حتی مورد تایید مقامات ارشد دولت تاجیکستان نیز قرار دارد، ایران در مسئله جلب آرای دو طرف درگیر در ماجرا، مسئولیت مستقیم داشت و اکنون نیز نمیتواند بنابر نقشی که در راضی کردن طرف مخالف دولت تاجیکستان علارغم تفوق نسبی که در جنگ داخلی داشت، نسبت به اتفاقات بعدی و کنونی بیتفاوت باشد.
بهر صورت، ج. ا. ایران در نقش یک میانجی فعال، موفق شد مخالفان امامعلی رحمان را که در زیر پرچم حزب نهضت اسلامی جمع شده بودند، علارغم تفوق نسبی بر جنگ، راضی به انعقاد موافقتنامه صلح کرده و نقش مهمی در آینده سیاسی-اجتماعی این کشور رقم بزند. مسئلهای که بطور منطقی اینگونه حکم میکرد که تهران در آینده نیز نسبت به تحولات این کشور حداقل حساسیتهایی را داشته و منفعلانه عمل نکند. اما سیر ۲۰ ساله اتقافات بعدی، نشان داد انفعال دستگاه سیاست خارجی و اشتباهات حزب نهضت، در نهایت به ضرر هردو تمام و اکنون ضمن ممنوعیت رسمی فعالیت حزب، دولت دوشنبه از تهران خواسته است این حزب را بعنوان سازمانی تروریستی محکوم و از حمایت آن دست بردارد.
تحلیلی بر چرایی انفعال ایران در برابر حزب نهضت
در سطور گذشته سعی شد تاحدودی بر همسویی راهبردهای کلان حزب نهضت اسلامی و ج. ا. ایران اشاراتی شده و به نقش سازنده تهران در حل مناقشه داخلی و خونین تاجیکستان نیز تاکیداتی به منظور محق بودن تهران برای حساسیت نسبت به آینده تحولات سیاسی این کشور رود. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، بعد از یکدوره نسبتا فعال نقش آفرینی تهران در حل مناقشه مخالفان و دولت تاجیکستان، تهران بنابر دلایلی علیرغم تاکید بر همسویی با نمایندگان اسلام میانه رو در رویکردهایی کلان، آنگونه که انتظار میرفت، در مواقع حساس و بحرانی موفق عمل نکرد و آهسته آهسته اضمحلال و در نهایت ممنوعیت رسمی و سرکوب حزب نهضت اسلامی را به نظاره نشست.
شاید بیشترین بیتوجهی که جمهوری اسلامی ایران به سرنوشت حزب نهضت داشت، مربوط به تحولات سال ۲۰۱۰ و انتخابات پارلمانی این کشور بود که میتوان آنرا نقطه عطفی در حاکمیت این کشور بمنظور حذف تدریجی جریان و تفکر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان برشمرد. در این سال و بنابر شواهد موجود، حزب نهضت اسلامی در انتخابات پارلمانی موفق شد به ادعای «محی الدین کبیری» رهبری حزب، بیش از ۵۵ درصد آرا را بخود اختصاص دهد. در مورد چرایی این میزان محبوبیت علیرغم تضییعاتی که دولت دوشنبه از حدود یک دهه قبل علیه حق مسلمانان در پیش گرفته بود، مدارامداری، قانون محوری و تاکید بر اندیشههای متعادل اسلامی در مناسبات بیرونی و ساختارمندی درون تشکیلاتی را میتوان جدیترین دلایل محبوبیت این حزب در آن بازه زمانی دانست. این صفت بارز، که البته در سهم گیری از قدرت نقشی کمتر داشت، باعث شده بود، حزب نهضت اسلامی در سال ۲۰۱۰ به اوج میزان محبوبیت خود دست یابد. اما دولت دوشنبه بنابر سلطه مطلق بر جریان انتخابات و امکان مهندسی افراد راه یافته به پارلمان، تنها ۲ کرسی از مجموع ۶۷ کرسی پارلمانی را در اختیار حزب نهضت قرار داد (مانند ادوار گذشته) و بدین ترتیب، محی الدین کبیری رهبریت حزب به همراه «سید عمر حسینی» توانستند به مجلس تاجیکستان راه یابند. این تخلف آشکار دولت مرکزی دوشنبه اولین تلاش جدی بمنظور حذف سیاسی حزب و تعطیلی قطعی آن بود که طی ۵ سال به ثمر نشست و طی این مدت، با کمترین انتقادات از سوی کشورهای ضامن صلح نیز مواجه شد. البته در این میان بایستی به ضعف رهبریت حزب نیز اشاره کرد که در این مدت، هیچگاه بطور رسمی و جدی از کشورهای حامی پروسه صلح، درخواست کمکی در حل بحران نکرد. کما اینکه در سال ۲۰۱۵ و پس از انتخابات پارلمانی که حزب ۲ کرسی حداقلی خود را نیز از دست داد، مبادرت به انتشار نامهای خطاب به کشورهای ضامن صلح کرد اما با واکنش مثبتی از سوی آنان بنابر دلایل مختلف مواجه نشد.
این نامه در زمانی نگاشته شد که کبیری پس از انتخابات ۲۰۱۵ و نامه سرگشاده به امامعلی رحمان و انتقاد بیسابقه از وی، از خیر بازگشت به تاجیکستان گذشته بود و جریان نزدیک به دولت نیز سخت ترین حملات و فشارها را علیه حزب نهضت اسلامی آغاز کرده بود. اتهام زمین خواری و رشوه، آزار و اذیت خانوادههای اعضا حزب، تهدید به قتل، فشار بر اعضا برای ترک حزب، ممنوع الفعالیتی برخی دفاتر و در این اواخر نیز همردیف شدن با گروهای تروریستی از سوی دادستانی تاجیکستان به همراه چندین و چند موضوع دیگر طی آن روزها، در نهایت باعث شد، در یک اقدام بیسابقه، حزب نهضت اسلامی در نامهای سرگشاده از مجامع بینالمللی برای برون رفت از بحران موجود در تاجیکستان تقاضای کمک کند اقدامی که در نهایت نیز چندان ثمری نداشت و حلقه محاصره و فشار علیه حزب را تنگ و تنگتر کرد.
محتوای نامه؛ درخواست کمک حزب نهضت اسلامی از سازمانهای بینالمللی و برخی کشورهای خارجی از جمله ایران، روسیه برای ورود به وضعیت سیاسی کنونی تاجیکستان و مقابله و برخورد با دولت دوشنبه در زیرپاگذاشته شدن سازشنامه صلح توسط آنان بود.
در همان روز انتشار این نامه؛ ۲ دیدگاه مختلف از سوی کارشناسان مطرح شد. اول اینکه درخواست رهبران حزب نهضت اسلامی تاجیکستان از میانجیگران صلح با توجه به حساسیت موضوع میتواند بر رفتار دولتمردان تاجیک علیه اعضا و هوادران این حزب تاثیر گذار باشد و دیدگاه دوم که برخلاف نگاه اول معتقد بود، این درخواست رهبران حزب نهضت اسلامی تاجیکستان از طرفهای میانجی صلح این کشور به سرنوشت نامه بیتاثیر این حزب به رئیس جمهوری تاجیکستان دچار خواهد شد.
در نهایت نیز تنها اتحادیه اروپا و سازمان امنیت و همکاری اروپا به آن واکنش نشان داده و دیگر کشورهای خطاب شده در این نامه شامل، ایران، روسیه، افغانستان، قزاقستان، پاکستان و جمهوریهای ترکمنستان و قرقیزستان هیچ واکنشی از خود نشان ندادند.
سکوت ایران نشانه چه بود؟
جمهوری اسلامی ایران علیرغم اینکه در میان محافل کارشناسی از طرفداران حزب نهضت اسلامی قلمداد میگردد، اما در این ماجرا سکوت اختیار کرد. چرا؟ پاسخ به این پرسش را میتوان از نگاهی کلی مورد تحلیل قرار داد. این نگاه کلان به رویکردهای ایران به آسیای مرکزی و به طبع احزاب سیاسی این کشورها مربوط میگردد نگاهی که همواره در این منطقه نامشخص، غیربرنامه ریزی شده و اورژانسی بوده است.
چرایی نپرداختن ایران به هارتلند جهان که اکنون پس از گذشت دهها سال همچنان این نظریه جایگاه خود را حفظ کرده است، موضوعی گسترده و وسیع است که امکان پرداختن به ابعاد مختلف آن در این یادداشت وجود ندارد، ولی به مصداق شعری از مولانا که میگوید: (آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید) حداقل انتظارهایی از کاربرد قدرت نرم در منطقه خصوصا در تاجیکستانی که موضوع هم زبانی در این کشور مطرح است، دور از انتظار نبوده و نیست.
حقیقت این است که طی یکدهه اخیر هرچند با اتخاذ رویکرد «نگاه به شرق» به عنوان محور سیاست خارجی ایران در دولت قبلی انتظار میرفت که توجه به منطقه آسیای مرکزی نیز افزایش یافته و پیوندها میان ایران و این منطقه تحکیم و تثبیت شود، آنچه در عمل رخ داد، عکس این روند بود و منطقه آسیای مرکزی طی یک دهه اخیر هیچگاه از وزن و اهمیت لازم در سیاست خارجی ایران برخودار نشد. بخش مهمی از این مسئله ناشی از آن بود که در چارچوب سیاست نگاه به شرق، توجه دولت قبلی به ویژه در سالهای ابتدایی – بیشتر به کشورهای منطقه آمریکای لاتین معطوف شد. در مورد آسیای مرکزی و به طور کلی حوزه همسایگان شمالی نیز به سبب برقراری رابطهای ویژه میان ایران و روسیه (در اثر فاصله گرفتن روزافزون ایران از غرب) میتوان گفت که اولویتهای ایران با در نظر گرفتن ملاحظات روسیه تدوین میشد.
البته وضع تحریمها علیه ایران از سوی غرب فضای مانور و عمل ایران را در منطقه آسیای مرکزی نیز محدود ساخته بود و امیدواریهای بعد از برجام نیز تاحدودی در این حوزه رنگ باخته است. در دولت اول آقای روحانی نیز به همین بهانه، بیش از گذشته منطقه آسیای مرکزی علیرغم برخی شعارها و امیدواریها که در اوایل مطرح شد، مورد غفلت قرار گرفت و کار به جایی رسید که حدود یکسال ایران از داشتن سفیر در تاجیکستان محروم بود.
به این ترتیب و با عنایت به این موارد، میتوان این نتیجه گیری کلی را مطرح کرد که طی بیش از دو دهه اخیر، با وجود تغییر و تحول در ساختار دولتها در جمهوری اسلامی ایران و تغییر در گفتمانها و رویکردهای غالب در عرصه سیاست خارجی، در مقاطع زمانی مختلف منطقه آسیای مرکزی یا اصولاً در زمره اولویتهای سیاست خارجی کشور قرار نداشته، یا سیاستگذاریهای کلان در رابطه با این منطقه به طور صحیح پیگیری نشده و یا ناصحیح بودن ماهیت خود سیاستها و رویکردهای طرح ریزی شده در قبال منطقه، زمینه شکست آنها را فراهم کرده است. موضوعی که اکنون در قبال چرایی سکوت در برابر تضییغات به حزب نهضت میتوان تاحدودی آنرا درک کرد.
اشتباهات حزب نهضت اسلامی در یک دهه اخیر
علاوه بر ایراد رفتاری در حمایت علنی از حزب نهضت در مواقع حساسی که این حزب نیاز به آن داشت، بنابر همان بی اهمیتی منطقه آسیای مرکزی در سیاست خارجی سالهای اخیر، حزب نهضت اسلامی نیز در طول مدت حیات خود، اشتباهاتی داشت که سرانجام به پایان کار این حزب بعنوان تنهاترین جریان اسلام گرای معتدل در کشورهای آسیای مرکزی منجر شد.
از جمله ایرادات قابل بحث، عدم چرخش نخبگان در بدنه رهبری این حزب است. این مسئله تاجایی جدی بوده که حتی برخی اعضا حزب نیز نسبت به آن معترض بودهاند. البته مسئله تنها به اعتراض عدهای محدود در حزب ختم نمیشود، بلکه ایراد اصلی در آنجایی است که حزب آرام آرام قائل به فرد شده بود و بنابراین نقیصه، کار به جایی رسید که بعلت عدم حضور شخص شماره یک حزب در فضای جغرافیایی تاجیکستان، زمزمههای تعطیلی احتمالی حزب به گوش و سرانجام عملیاتی شد. (محی الدین کبیری در روزهای پس از انتخابات پارلمانی ۲۰۱۵ از تاجیکستان خارج و هرگز تا امروز به این کشور بازنگشته است).
از دیگر اشتباهات استراتژیک حزب نهضت اسلامی، در ادامه سیاست فردمحوری، عدم کادرسازی برای تقویت رویه آینده حزب بود. اگر به افراد شماره یک رهبری حزب نگاهی گذرا اندازیم، خواهیم یافت، کادر رهبری این حزب با کمترین تغییراتی در طول حیات خود خصوصا از زمان انعقاد صلح مواجه بوده و کمترین امکان برای رسیدن به بدنه رهبری آن وجود داشته است. علیرغم کارکرد احزاب در سراسر دنیا که همان کادر سازی و آمادگی نیروهای مختلف برای حضور در راس حکومتها است، اما حزب نهضت اسلامی در طول دوران حیات، کمتر چهرههایی را که امکان و توان حضور در راس حکومت را داشته باشند، به جامعه معرفی کرده است.
همچنین از جمله دیگر اشتباهات حزب نیز میتوان به عدم تدوین استراتژی معین و پایبندی به آن اشاره داشت. این وضعیت حتی تا جایی پیش رفت که پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری تاجیکستان، عدهای معترض به رفتار رهبری حزب، کادر تصمیم گیری حزب را به بیبرنامگی متهم کردند. در کنار این مسائل، شاهد تطمیع و بعضا همراهی برخی چهرههای حزب با جریان هیئت حاکمه نیز بودیم که به همراه فقدان یک شبکه رسانهای و ارتباطی منسجم ضربات جبران ناپذیری را به بدنه حزب وارد آورد.
از دیگر انتقادات جدی که به جریان حزب نهضت اسلامی تاجیکستان وارد است و عدهای آنرا علت اصلی وضعیت امروز تلقی میکنند، سیاست تساهل و مدارای بیش از حد رهبری این حزب است. حزب نهضت اسلامی نیز بعنوان مهمترین و جدیترین رقیب حزب حاکم، هیچگاه از اراده محکم سیاسی برای مقابله با آنچه که تقلب گسترده مینامند، برخوردار نبوده است. اگر نگاهی به بیانیههای یک دهه اخیر حزب نهضت اسلامی بیاندازیم، خواهیم یافت که پس از هر انتقادی، تایید ضمنی نتایح صورت گرفته است و همواره رهبران حزب از سیاست احتیاط و صبر بیشترین استفاده را بردهاند و در واقع به هر اقدام تند و اقتدارگرایانه جریان حاکم قدرت با عقب نشینی پاسخ داده و اکنون کار بجایی رسیده است که دیگر از این حزب در ساختار دولت همچون دولت و پارلمان نام و نشانی باقی نیست و رهبری آن نیز در خارج از کشور بسر میبرد و امیدی نیز به بازگشت حداقلی به اوضاع سابق نیز نمیرود.
درخواست غیرممکن «دوشنبه» و عدم حصول به ادامه رابطه
بنابر آنچه که گفته شد، وضعیت امروز روابط میان ایران و تاجیکستان، دارای شرایط طبیعی نیست. البته این وضعیت در حالیست که تاکنون در سیاستهای اعلامی، حرفی از تیرگی مناسبات در مقامات دو کشور نبوده است اما آنچه در رفتارها و اقدامات قابل تایید است، اوج دوره تنش در روابط دو کشور را نشان میدهد. مشکلاتی که به بهانه دعوت تهران در سال ۱۳۹۴ از محی الدین کبیری که در اجلاس وحدت اسلامی شرکت کرده بود، شروع و تاکنون نیز ادامه دارد. این در حالییست که واقعیت دعوت از کبیری که اکنون به دستاویزی برای دولت دوشنبه تبدیل شده است، اصلا ماهیتی سیاسی نداشت و ترتیب دهندگان کنفرانس بدون توجه به ظرایف سیاسی صرفا به جهت آشناییهای گذشته از مهمانان دعوت کرده و برنامههایی از قبیل دیدار با مقام معظم رهبری را تنظیم کرده بودند.
در همین اثنا و بنابر حکم دادگاه عالی تاجیکستان که هیچگاه مستنداتی حتی عامه پسند در همراهی حزب نهضت با شورش یک ژنرال سابق وزارت دفاع این کشور ارائه نکرد، حزب نهضت اسلامی در شهریورماه ۱۳۹۴ را رسما تعطیل و تمامی شورای رهبریت حزب بازداشت و به مجازاتهای سنگین محکوم شدند. همچنین تمامی دفاتر این حزب تعطیل و اعضا عادی آن نیز از هرگونه صحبت و فعالیت در رابطه با حزب منع شدند. این در حالی بود که در واقعیت، حزب نهضت بعنوان یگانه جریان معتدل اسلامی، هیچگاه از دایره رفتار قانونی کشور تاجیکستان خارج نشده بود و همواره بر لزوم رعایت قانون و حرکت با محوریت اسلام میانه رو تاکید داشت.
پس از این تصمیم دولت تاجیکستان، مقامات دوشنبه با رویکردی متفاوت از گذشته، رفتارهای تنش زایی در رابطه با ایران به انجام رساندند. احضار سفیر، هجمه رسانهای علیه ایران، بستن و تعطیلی مراکز فرهنگی-اقتصادی، تعطیلی رایزنی فرهنگی و نزدیکی معنادار به دشمن منطقهای ایران یعنی عربستان، بخشی از اقدامات دولت تاجیکستان بود که طی یکسال اخیر به انجام رسیده است. آنان در توجیه چرایی این رفتار، عدم واکنش صریح ایران به مسئله حزب نهضت اسلامی و تروریستی خواندن آن توسط تهران را علت اصلی فاصله گیری از ایران اعلام کرده و بنابراظهارات مقامات رسمی، از این موضوع بعنوان پیش شرط شروع دوباره گفتگوها برای بهبود روابط یاد میکنند که همین مسئله، اکنون به بن بستی در روابط ۲ کشور تبدیل یافته است. از سویی تاجیکستان به واسطه تحلیل نادرست خود از وضعیت منطقهای ایران سعی در القای خواسته خود به مقامات تهران را دارد.
برآیند:
درخواست تاجیکستان از جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تروریست خواندن حزب نهضت و بازگشت به روابط عادی در حالی این روزها به مسئلهای چالشی در روابط دو کشور تبدیل یافته است که بنظر میرسد دوشنبه تغییری در این تصمیم فعلا ایجاد نخواهد کرد. از جمله عواملی که تاجیکستان خود را در این مسیر ثابت قدم میبیند، نزدیکی به عربستان و همراهی با ریاض در ائتلافهای منطقهای، همراهی غیرمستقیم روسیه و چین، و شناخت ضعف سیاست خارجی ج. ا. ایران در مواجهه با چنین چالشهایی در رابطه با کشورهای همچون تاجیکستان است، موضوعی که این پتانسیل را دارد که حتی سالهای سال به همین منوال باقی بماند. در کنار این رویکرد تاجیکستان که توانسته است تاحدودی زیادی (بجز نخبگان) افکار عمومی جامعه را با خود نیز همراه کند که توپ در میدان ایران بوده و آنان بایستی بین حمایت از یک حزب منحل شده تروریستی و ادامه رابطه با دولت قانونی تاجیکستان یکی را انتخاب کنند، تهران نیز گرچه نه در اعلامی رسمی، بلکه به دلیل ماهیت اسلامی خود، هیچگاه حاضر به طرد و انتقاد از رویکرد حزب نهضت اسلامی نخواهد شد و این حزب سیاسی-اسلامی را بنابر خوشامد طرف تاجیکی هیچگاه تروریست نخواهد خواند.
جمهوری اسلامی در این میان، استدلال خود را دارد که جدای از دخالت در امور داخلی کشورها، معتقد است به هر میزانی که فرصت استفاده از راهکارهای احزاب میانه رو و معتدل اسلامی در جوامع عمدتا مسلمان منطقه از بین برود، به همان میزان، ظرفیت ظهور و بروز جریانات تندرو اسلامی ایجاد خواهد شد که در بلند مدت، ضرباتی مهلک به پیکره سیاسی-مذهبی-امنیتی این کشورها وارد خواهند کرد. تاجیکستان نیز با رد این فرضیه، در مسیری اقتدارطلبانه فعلا راهبرد حصول به موفقیت در بازی قدرت را کنار زدن رقبا و یکه تازی در میدان سیاست و جامعه دیده و بنابر حمایت نسبی و غیرمستقیم قدرتهای منطقهای دارای منافع از این وضعیت، به مسیر اشتباه خود ادامه میدهد. بنابراین در این شرایط که ایران حاضر به زیرپاگذاشتن اصول ساختاری خود در حمایت از جریاناتی مانند حزب نهضت اسلامی نیست و تاجیکستان هم نیازی به همراهی با ایران به دلیل حمایتهای مالی و معنوی عربستان را ندارد، نمیتوان چندان امیدی به بهبود روابط ایران و تاجیکستان داشت و بهانههای واهی دوشنبه، همچنان مسئلهای ادامه دار باقی خواهد ماند.