در نگاهی کلان نگر؛ همزمان با روی کار آمدن دولت آقای روحانی در دوره اول، کشورهای آسیای مرکزی که دارای محدودیت هایی به لحاظ تحریم ها در روابط با تهران بودند، امیدواریهایی یافتند و در نمودهایی برای اثبات این فرضیه، در مراسم تحلیف ایشان به امید همگرایی منطقه ای بیشتر با تهران بصورتی گسترده با مقاماتی عالیرتبه شرکت کردند.
اکنون پس از گذشت 4 سال از این ذهنیت و در آغازین روزهای شروع بکار دوره دوم دولت روحانی، روابط ایران و آسیای مرکزی به اذعان آمار و اطلاعات اقتصادی و سطح روابط سیاسی در وضعیتی متفاوت با آنچه در سال 1392 مورد انتظار بود، قرار گرفته است.
منهای فرضیه تله بودن برجام برای عدم شکلگیری همگرایی منطقه ای ایران و آسیای مرکزی، آنگونه که در حداقل ها هم در توسعه روابط دوجانبه نیز انتظار میرود، از سوی هر دو طیف، تحرکی امیدوار کننده دیده نشده است. فرصت سوزیهایی که حتی پس از درگذشت اسلام کریم اف بعنوان دگم ترین حاکم منطقه که تا زمان در قید حیاط بودنش امیدواری برای توسعه روابط با تهران نبود؛ همچنان ادامه دارد. میرضیایف با آرامش برسرکار آمد. با روسیه، چین، قزاقستان، ترکیه و... ارتباط گرفت. تغییراتی محسوس در سیاست داخلی و خارجی ایجاد کرد. پیامهایی برای کشورهای همجوار ارسال کرد اما تاکنون از تلاشی اثر بخش برای رهایی از بن بست بی تحرکی در روابط تهران-تاشکند خبری نیست.
اکنون پس از گذشت برخی فرصتها؛ رئیس جمهوری ازبکستان از آقای روحانی دعوت کرده است تا به ازبکستان سفر کند. این یک موقعیت مناسب برای هردو کشور است زیرا وضعیت سیاست در آسیای مرکزی بگونه ای بوده که در برخی مسائل تا 2 رئیس جمهور رودرروی یکدگر ننشینند و از مشکلات نگویند، کمتر میتوان امیدی برای خروج از چارچوبهای فعلی داشت (مسئله ای که امروز در روابط ایران و تاجیکستان شاهد آنیم). همچنان که شرایط دو کشور که اشاراتی مختصر به آن خواهیم داشت، بر امیدواریهای انجام هرجه سریعتر این سفر و ضرورت آن صحه میگذارد.
در این نوشتار کوتاه در پی آنیم به بیان نظری دوباره بر اهمیت ازبکستان در آسیای مرکزی امروز و ضرورت همکاری تهران و تاشکند در مسائل مختلف بپردازیم.
ویژگی مغتنم ازبکستانِ امروز در آسیای مرکزی
موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیک کشور ازبکستان بگونه ای از سایر کشورهای دیگر آسیای مرکزی متمایز است. جمعیت 30 میلیونی در کنار دارا بودن مساحتی نزدیک به نیم میلیون کیلومتر مربع در قلب آسیای مرکزی، تاکشند را در موقعیت و شرایطی قرار داده است که بدون مشارکت تمام عیار این کشور در مسایل منطقهای، حل و فصل هرگونه مسائل کلیدی در در این منطقه تقریبا غیر ممکن است. به بیان دیگر تاشکند را میتوان هم بعنوان هدف و هم بعنوان پلی به سوی حل مشکلات و ارتباط گیری موثر با دیگر کشورهای منطقه نگریست.
همچنین به گفته دکتر اسوبعلیف، براساس تاریخ مدرن سیاست خارجی این کشور در آسیای مرکزی، هدف بلند مدت ازبکستان رسیدن به هژمونی منطقهای با هر وسیله ممکن (یعنی تشکیل رژیم روابط منطقهای که براساس آن، هر گونه تصمیمگیری بزرگ منطقهای بدون به رسمیت شناختن بی قید و شرط منافع خاص ازبکستان غیر ممکن است) بوده است. در نظریه راهبرد سیاست خارجی ازبکستان هم که زیر نظر کریم اف رسما به تصویب رسیده بود، آسیای مرکزی به عنوان اولویت اصلی فعالیت سیاسی خارجی تاشکند بوده و همواره تاشکند تلاش میکرد، خود را کشوری اثرگذاردر منطقه تعریف نماید البته که کریم اف در اجرای این پلان با مشکلاتی مواجه بود اما در تیم حکمرانی فعلی ملاحظات شخصی وی دیگر وجود ندارد و ظواهر امر از جدی بودن طرح توسعه ای ازبکستان با کشورهای متخاصم گذشته حکایت دارد.
از سوی دیگر، مقاومت در برابر خواست مجدد روسیه در قالب عضویت دوباره در سازمان پیمان امنیت جمعی و اتحادیه اوراسیا، اعلام رسمی عدم امکان واگذاری پایگاه نظامی به آمریکا و متحدان منطقه ای آن، در کنار ارتباط گیری همزمان با قدرتهای منطقه ای همچون چین و ترکیه، و بازتعریفی از سیاست خارجی در قبال همسایگان، از جمله دیگر ویژگیهایی است که میتوان در قالب آن، جدی بودن طرح توسعه روابط با تهران را نیز در آن تحلیل کرد.
اهمیت روابط تهران-تاشکند
شوکت میرضیایف از بدو شروع بکار با کنار گذاشتن اختلافات با تاجیکستان نشان داد خواهان تغییراتی نه گذرا و محدود برای عبور از دوران گذار، بلکه پیاده سازی استراتژی کلان بمنظور نقش آفرینی بیشتر در منطقه است و از رو، ارتباط گیری و فرصت برقراری مناسبات را با بسیاری از کشورهای منطقه آغاز کرد. البته در این میان، اینگونه هم میتوان تفسیر داشت که امروزه رهبران تاشکند به دنبال تکیه گاهی در منطقه هستند و کشورهایی مانند چین و ترکیه با درک این خواست تاشکند، در تلاشند تا این خلا را پر کنند. از سوی دیگر، ازبکستان نمیخواهد بلافاصله جهات سیاست خارجی خود را مشخص نماید و سعی دارد فاصله تعامل را با مراکز قدرت یکسان نگاه دارد. ولی با این حال همکاری منطقهای را مستثنی نمیکند.
این نگاه به ظاهر مثبت مقامات تاشکند، علیرغم گذشت یکسال از تغییر در راهبردها، اکنون با فرصت همراهی ایران در قالب دیدار 2 رئیس جمهور در حاشیه دیدار سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی در قزاقستان و دعوت رئیس جمهوری ازبکستان از حسن روحانی فراهم آمده است. فرصتی که بنظر میرسد بنابر دلایل زیر میتواند تحولی در روابط منطقه ای در پی داشته باشد.
1- ازبکستان بدنبال تکیه گاهی در منطقه است. ایران در شرایط امروز میتواند تاحدودی این نیاز و خلا را پر نماید و بعنوان متحدی قدرتمند در منطقه برای تاشکند محسوب شود.
2- تهران که کمتردستاوردی از برجام در آسیای مرکزی داشته است، اکنون با فرصت توسعه مراودات با یکی از قدرتهای این منطقه مواجه است. قرارگیری ازبکستان در قلب آسیای مرکزی و ارتباط گیری از طریق آن با سایر کشورهای منطقه، فرصت مناسب تهران نیز محسوب میشود.
3- ازبکستان از جمله کشورهای محصور در خشکی با نیازمندی عبور از مرز 2 کشور برای رسیدن به آبهای آزاد است. منهای کشورهای آسیای مرکزی، روسیه و ترکیه بعنوان راه برون رفت از این بن بست، بعضا سیاست های متناقض و سیالی در حوزه سیاست خارجی داشته و این مسئله، نگاه به ایران به عنوان از جمله باثبات ترین و امن ترین مسیرهای موجود را در میان مقامات تاشکند در پی داشته است.
4- رفتار سیاست خارجی تاجیکستان در قبال ایران طی 2 سال اخیر، بر ضرورت تغییر نگرش مقامات تهران به برنامه کلان روابط با تاجیکستان صحه میگذارد. ایران که همواره یکی از حامیان منطقه ای دوشنبه در منطقه بوده است، و حتی در مواردی به حمایت تمام قد از انان به بهای ناراحتی ازبکها نیز تن داده است، اکنون نیازمند بازتعریفی از اولویت های خود در آسیای مرکزیست. تاشکند با ایجاد فضای باز سیاسی اکنون بهترین فرصت برای تهران نیز تلقی میشود.
5- از جمله مهمترین دغدغه های امنیتی ازبکستان، مسئله بازگشت حدود یکهزار نفر از مهاجران جنگجوی ازبکی حاضر در عراق و سوریه پس از شکست کامل در این منطقه به کشورشان است. همچنین مرزهای شمالی افغانستان و تحرکات جریان افراط برای عقبه سازی و ورود به آسیای مرکزی، از دیگر چالشهایی است که روابط مناسب با تهران بنابر بازیگری این کشور در عرصه امنیت آفرینی در منطقه، میتواند تاحدودی بر تغییر تحولات به نفع امنیت ازبکستان نیز منجر گردد.
6-سكونت اقليت قابل توجه فارسي زبان (تاجيك) و فرهنگ و تاريخ مشترك بين ايران و ازبكستان بخصوص در مناطق سمرقند و بخارا و اورگنج؛ در کنار جمعیت 30 میلیونی، فرصت مناسبی برای تهران است تا ضمن عملیاتی کردن تاثیرات هرچند حداقلی برجام، از جمله وعده های خود در حوزه توسعه روابط با کشورهای همجوار شرق و شمالشرق را عملی سازد.
نتیجه گیری
طی سالهای اخیر هر چند با اتخاذ رویکرد «نگاه به شرق» بهعنوان محور سیاست خارجی ایران در دولت نهم- دهم و یازدهم انتظار میرفت توجه به اهمیت آسیای مرکزی در نظریه های کلان و واقعیت های موجود، پیوندها میان تهران و این منطقه تحکیم و تثبیت شود، اما آنچه در عمل رخ داد، خلاف این کلیت بود و آسیای مرکزی هیچگاه از وزن و اهمیت قابل اعتنا در سیاست خارجی کشورمان برخودار نشد. فرودی که در یکدهه گذشته در سطح همکاری و ارتباط ایران و آسیای مرکزی همچنان ادامه دارد، به لحاظ عرفی، خارج از منطق حاکم بر روابط بینالملل و نظریه های ضرورت همگرایی منطقه ای بوده و بایستی هرچه زودتر نسبت به انجام این تغییرات مصمم بود.
این ضرورت در حالیست که ایران طی 2 دهه اخیر تنها برنامه توسعه ای منسجمی با تاجیکستان داشته و بیش از هر کشوری، بر روی روابط با این کشور سرمایهگذاری کرده است. مسئله ای که چنانچه با رویکردی نتیجهگرایانه به دستآوردهای این همکاری طی 2 دهه گذشته نگاهی افکنیم، شرایط فعلی، وضعیتی تأسفبار را نشان میدهد. ایران که طی سالهای گذشته در بازی جلب نظر و همکاری تاجیکستان، گزینهها و فرصتهای خود در آسیای مرکزی را با اولویت افزایش سطح روابط، در سبد سیاست دوشنبه گذاشته اکنون نه تنها حمایت و همراهی این کشور را بهمراه ندارد، بلکه تیرگی روابط پردامنه با ازبکستان را نیز نصیب خود کرده است. تاشکند هم که طی یکدهه گذشته، تنشهایی را با تاجیکستان داشته است، تهران را همواره حامی دوشنبه میدانست و بر همین اساس هر روز بر فاصله خود با سیاستهای منطقهای ایران افزود.
اکنون پس از عدم نتیجه بخش بودن فرصت برجام درآسیای مرکزی و گذشت حدود یکسال از روی کار آمدن میرضیایف، فرصت توسعه روابط با ازبکستان با دعوت رئیس جمهوری این کشور از حسن روحانی فراهم آمده است. این فرصتی قابل اتکا بایستی محسوب شود. تاشکند در یکسال اخیر نشان داده است بطوری جدی خواهان روابط با قدرتهای منطقه ای در صورت حسن تفاهم بوده و ایران هم نیازمند به فاصله گیری از شعارمداری در حوزه کشورهای آسیای مرکزی و قدم گذاری در رفتار واقعی توسعه مدارانه با این کشورها برای خروج از بن بست عدم توسعه یافتگی با کشورهای همجوار شرق و شمالشرق است. فرصتی بینظیر که ازبکستان بعنوان مهمترین کشور آسیای مرکزی میتواند تاحدودی ایران را به اهداف منطقه ای خود نزدیک سازد.