ایران شرقی/
*قاسم بیک محمداف:
«گرگوری میرانوف» پژوهشگر مرکز اوکراین شناسی دانشگاه فدرال جنوبی روسیه اخیرا ضمن مطلبی تحت عنوان «اگر قزاقستان فدراسیون نشود، سرنوشت اوکراین میتواند در انتظارش باشد» مدعی شد که بخش قابل توجهی از مناطق شمالی قزاقستان به لحاظ تاریخی به روسیه متعلق میباشد.
وی در این یادداشت مدعی شده است: «آستانه» باید بپذیرد که روسها در قزاقستان در سرزمینهای خود زندگی میکنند که در کمی بیش از یک قرن پیش از سوی بلشویکها فقط به خاطر افزایش شمار «پرولتاریا» در این جمهوری عشایری شوروی، به قزاقها اعطا شده بود. یعنی روسها مردم بومی این کشور بوده و مناطقی نظیر «سیمیرچیو»، «رودخانه آلتایی»، «سرزمین کازاکهای یایک» و «سیبری جنوبی» به آنها متعلق میباشد.
«قزاقی سازی» مناطق شمالی این کشور محصول رشد ملیگرایی در سطح دولت قزاقستان میباشد. همچنین تغییر نام شهرها، مناطق و خیابانها از روسی به قزاقی و جایگزینی الفبای لاتین به جای سریلیک نیز در راستای تک قومی کردن این کشور میباشد. جامعه قزاقستان به صورت عمده به دو گروه بزرگ روس زبانها و قزاقها تبدیل شده است که در مقابل هم قرار گرفته و در صورت تشدید فرایند قزاقی سازی (و یا اسلامی سازی) کشور، رویارویی این دو گروه به راحتی میتواند وارد مرحله داغتری شود. بنابراین فقط فدرالی شدن میتواند این کشور را در آینده (پس از دوران رهبری نظربایف) از فروپاشی و بی ثباتی نجات دهد. زیرا تجربه اوکراین حاکی از آن است که نادیده گرفتن حق قانونی روس زبانها منجر به ایجاد مجدد یک نقطه «داغ» در فضای شوروی سابق خواهد شد.
پس از انتشار این مطلب، وزارت اطلاعات و ارتباطات قزاقستان سریعا نسبت به آن واکنش نشان داد. این وزارت به سازمان خدمات فنی قزاقستان دستور داد تا مطلب یادشده و همچنین همه پایگاههای اینترنتی که در قلمرو قزاقستان نسبت به انتشار آن اقدام کنند، مسدود شوند. وزارت یادشده تاکید کرده است که انتشار مطالب حاوی تبلیغ نقض تمامیت ارضی قزاقستان، تضعیف امنیت کشور، افراط گرایی، تحریک تنفر قومی و مذهبی مجاز نمیباشد.
این مطلب کارشناس روس همچنین در فضای مجازی و به خصوص در شبکههای اجتماعی واکنشهای زیادی را به بار آورد. برخی از ایده فدرالی شدن قزاقستان حمایت کردند ولی اکثر کاربران این پیشنهاد را یک نوع تلاش برای مداخله در امور داخلی قزاقستان و تجدید احساسات امپراتوری خواهی همسایه شمالی این کشور عنوان کردند.
از جمله «داسیم ساتپایف» کارشناس سیاسی قزاق وجود ادعاهای مرزی از سوی روسها نسبت به مناطق شمالی قزاقستان را فقط محدود به چند نفر کارشناس ندانسته در صفحه خود در فیس بوک نوشت: متاسفانه امروز در روسیه در میان بخشی از افراد و از جمله نخبگان این کشور که با توجه به بحث انتقال قدرت در قزاقستان سناریوهای مختلفی را در نظر گرفتهاند، چنین دیدگاهی وجود دارد.
به اعتقاد وی، در کرملین سیاست چند بعدی خارجی آستانه را فقط به خاطر نظربایف و مشارکت قزاقستان در سازمان پیمان امنیت جمعی و اتحاد اقتصادی اوراسیا قابل تحمل میدانند که با پایان دوران ریاست جمهوری نظربایف، این دو سازمان برای قزاقستان بیشتر به یک تله خواهد ماند که رهایی از آن بدون مشکل جدی با همسایه شمالی سخت خواهد بود. احتمالا این موضوع را «اسلام کریماف» خوب درک کرده بود که عضویت ازبکستان در سازمان پیمان امنیتی جمعی را به حالت تعلیق درآورد و از ورود کشورش به اتحاد اقتصادی اوراسیا پرهیز کرد. حتی امروز نیز رهبری جدید ازبکستان برای تغییر وضعیت در این زمینه عجلهای ندارد.
البته پیش از این نیز مواردی از نارضایتی قزاقها در برابر نظر و دیدگاههای مقامات رسمی روسیه و از جمله «ولادیمیر پوتین» به مشاهده رسیده بود. به عنوان مثال زمانی که در ماه سپتامبر سال 2014 ضمن دیدار دانشجویان با رئیس جمهور روسیه سوال شد که آیا رشد روحیات ملی گرایی در قزاقستان منجر به تکرار سناریوی اوکراین نخواهد شد (زیرا فعلا «نورسلطان نظربایف» نقش عامل بازدارندگی را بازی میکند)، پوتین به توصیف شخصیت نظربایف پرداخت و همزمان سخنانی را به زبان آورد که موجب آشفتگی بخش قابل توجهی از افکار عمومی در قزاقستان شد. پوتین گفت که همتای قزاقش کار خارق العادهای انجام داده و در قلمروی کشورش دولتی ایجاد کرده که هرگز صاحب دولت (حاکمیت) خود نبوده است. علی الخصوص روشنفکران و ملی گرایان قزاق از دیدگاه رئیس جمهور روسیه مبنی بر نداشتن دولت و حاکمیت در طول تاریخ ناراحت شده و از طریق مطالب و اظهار نظرهای مختلف به آن پاسخ گفتند.
قبل از این اظهار نظر پوتین، «ولادیمیر ژرینوسکی» معاون رئیس دومای دولتی (مجلس سفلی) روسیه (در سال 2014) ضمن انتقاد از اوکراین، به دیگر همسایههای کشورش نیز هشدار داد و از جمله باز پس گرفتن مناطق شمالی قزاقستان به عنوان سرزمینهای اصالتا روسی را ضروری دانست. در آن موقع بود که قانون کیفری قزاقستان اصلاح شد و در رابطه با دعوت به تغییر غیر قانونی تمامیت ارضی قزاقستان مجازات شدید ( 7 تا 10 سال زندان) در نظر گرفته شد.
بنابراین بیشتر روشنفکران و اندیشمندان قزاقی بیانیه پوتین را به نوعی در راستای تقویت رویکردهای ملی گرایانه روسها نسبت به کشورشان ارزیابی کردند. این بود که رسانههای نزدیک به کرملین و برخی از مقامات رسمی روس شامل سفیر این کشور در قزاقستان با اظهار نظر و انتشار مطالبی سعی کردند منظور واقعی پوتین از این سخنان را «توجیه» کنند. افکار عمومی قزاقستان به این دلیل حساسیت بالایی پیدا کرده بود که چند روز پیش از طرح دیدگاههای یادشده پوتین، رئیس جمهور قزاقستان با شبکه «خبر» مصاحبهای انجام داده و به صراحت اعلام کرده بود که چنانچه اتحاد اقتصادی اوراسیا برای استقلال و منافع ملی کشورش تهدید ایجاد کند قزاقستان هرگز در ترکیب آن باقی نخواهد ماند.
البته بحث ضرورت حفظ حقوق روستباران قزاقستان قبلا نیز مطرح میشد که بیش از همه نهادها و سازمانهای ملی و فرهنگی روستباران (هم در قزاقستان و هم خارج از آن) به آن دامن میزدند. اما طرح موضوع فدرالی شدن قزاقستان به منظور تضمین حقوق روستباران این کشور با توجه به نزدیک شدن زمان انتقال قدرت از نظربایف به جانشینش بیشتر مورد توجه روسها قرار گرفته است.
از جمله روزنامه «روسکی میر. اوگراین» (جهان روسی. اوکراین) که متعلق به روستباران اوکراین است شش ماه پیش با چاپ مطلبی تحت عنوان «آینده قزاقستان پس از نظربایف» تنها راه جلوگیری از جدایی خواهی در قزاقستان را فدرالی شدن این کشور و اعطای خودمختاری به جمعیت روستبار در سرزمینهای تاریخی آنها عنوان کرده بود. همچنین هشدار داده بود که تلاش برای سرکوب اعتراضات مردم منجر به رویاروییهای قومی و منطقهای و در نهایت فروپاشی اجتناب ناپذیر قزاقستان خواهدشد. اشاره صریح به این موضوع از سوی رسانه روستباران اوکراین که به خودمختاری رسیده و به دنبال استقلال کامل از اوکراین میباشند، کاملا معنی دار است.
به صورت طبیعی دولت روسیه تلاش میکند تا از این موضوع فاصله گیرد ولی با این وجود، پرداختن کارشناسان و سازمانهای فرهنگی روستبار به آن، یک نوع پیام هشدار به آستانه میباشد. این هشدار بیشتر به بحث چگونگی روابط قزاقستان با روسیه در مرحله پس از نظربایف ارتباط دارد. «مسکو» از رشد روحیات ملی گرایی در میان اقشار مختلف جامعه قزاقستان و از جمله نخبگان این کشور احساس نگرانی داشته و میخواهد از قبل به تعهداتی در خصوص تداوم روابط همپیمانی میان «آستانه» و «مسکو» از سوی جانشینان احتمالی نظربایف دست یابد.
البته در تقویت روحیات استقلال خواهی کشورهای آسیای مرکزی در برابر روسیه رقبای ژئوپلیتیکی مسکو نظیر آمریکا و غرب فقط در موقعیت ناظر بی طرف قرار نمیگیرند. در قزاقستان نهادهای متعدد آمریکایی (یوساید، خانه آزادی، جامعه باز، سوروس - قزاقستان، موسسه دموکراسی جدید و...) فعال میباشند. یکی از زمینههایی که این نهادها به آن توجه نشان میدهند کمک به «مدیریت موثر دولتی» در قزاقستان است. ولی با این وجود نباید تشدید روحیات ملی گرایی در قزاقستان را فقط به نقش عامل خارجی مرتبط دانست. این روحیات حتی در کشورهای از نظر اقتصادی (مخصوصا مهاجرت کاری) وابسته به روسیه نیز به میزان بالایی مشاهده میشود. بنابر این باید در این رابطه تمام عوامل را در نظر گرفت، زیرا در غیر این صورت هر گونه تحلیل وضعیت موجود منجر به نتایج غیر واقعی خواهد شد.
ضمنا قبلا نیز برخی از بیانیههای نظربایف خیلیها را در مسکو ناراحت کرده بود. از جمله وی در ماه اکتبر سال 2012 ضمن سخنرانی در نشست مشترک تجار قزاق و ترک در استانبول، قزاقستان را «مستعمره روسیه تزاری و سپس شوروی سابق» عنوان کرد و گفت که طی 150 سال قزاقها تقریبا سنتهای ملی، زبان و دین خود را از دست دادند و به کمک خداوند در سال 1991 به استقلال ملی خود دست پیدا کردند. این بیانیه نظربایف نخبگان سیاسی روس را بسیار ناراحت کرد.
به صورت طبیعی این بیانیه نظربایف برای روسها این پرسشها را به میان آورد: اگر روسها استعمارگر بودند پس آیا امروز با استعمارگران دیروز میتوان همگرا شد؟ پس در آینده چه سرنوشتی سراغ روستباران قزاقستان به عنوان استعمارگران دیروز خواهد آمد؟ آیا طرح این مسائل از طرف نظربایف به عنوان جدیترین حامی همگرایی با روسیه به این معنا نیست که سیاست خارجی آستانه به صورت اساسی در حال تغییر و تحول میباشد؟
این پرسش ها تا به امروز به طور روشن و صریح پاسخ خود را پیدا نکردهاند ولی این نوع اظهار نظرهای نظربایف به عنوان سیاست مداری که در زمان شوروی نیز نفر اول قزاقستان بود، حاکی از آن است که در روابط میان آستانه و مسکو مسائلی وجود دارد که مقامات دو کشور از طرح آنها فرار میکنند. بحث مهم این است که جانشین نظربایف تا کجا تمایل و آمادگی برای پرداختن به آنها را خواهد داشت؟
در حقیقت نظربایف از جمله رهبران جمهوریهای شوروی بود که تا آخرین لحظه از بقای شوروی حمایت کرد. ولی از آن دوران بیش از 25 سال گذشته و امروز نه رهبری و نه مردم این کشور به هیچ وجه دوست ندارند از استقلال سیاسی خود ذرهای کم کنند.
به نظر میرسد که هنوز هم در مسکو برخی به کشورهای آسیای مرکزی به عنوان مستعمره سابق خود مینگرند که این نوع نگاه اجازه نمیدهد به فهم و درک واقعیات موجود این منطقه برسند. چنین تفکری بر ضرر روسیه و به نفع رقبای ژئوپلیتیکی آن در منطقه تمام خواهد شد. زیرا دوران پساشوروی (به معنای محوریت نقش روسیه در سیاست خارجی کشورهای آسیای مرکزی) در حال نزدیک شدن به پایان خود بوده و پس از 10-15 سال دیگر کسانی در کشورهای منطقه به قدرت خواهند رسید که متعلق به نسل دوران استقلال بوده و از نظر تعلق هویتی (ملی، فرهنگی، دینی و...) با پدران خود متفاوت خواهند بود. بنابراین این روند را نمیتوان متوقف کرد زیرا چنین اتفاق به معنای باز گرداندن تاریخ به عقب است. چیزی که امکان ندارد.
* تحلیلگر حوزه مطالعات آسیای مرکزی
انتهای مطلب/.