بررسی حادثه میرزا اولنگ / «سرپل»؛ هارتلند شمال افغانستان
موقعیت جغرافیایی میرزا اولنگ در ولایت سرپل و هم مرز بودن فرمانداری صیاد با ولایت جوزجان اهمیت این منطقه را بیش از بیش افزایش داده است، از طرفی فرمانداری صیاد را میتوان به عنوان چهارراهی برای عبور و مرور به 3 ولایت سرپل، فارباب و جوزجان در نظر گرفت. همین موقعیت جغرافیایی باعث شده که تسلط بر میرزا اولنگ برای طالبان اهمیت زیادی داشته باشد.
ایران شرقی/
عبدالشکور سالنگی*
قریه میرزا اولنگ از مربوطات فرمانداری صیاد ولایت سرپل چند روز پیش در یک عملیات تهاجمی از سوی طالبان یا آنچه گفته شده در یک تبانی با داعش تصرف شد. ابهامات و پرسشهای زیادی پیرامون این رویداد که توام با ارتکاب جنایات جنگی و ضد بشری بود، مطرح میشود. نخستین و کلیترین پرسش این است که در ولایت سرپل و در کل در شمال افغانستان چه چیزی جریان دارد؟ طالب یا داعش؟ پرسش دوم و پُر از ابهام این است که علت تبانی طالبان و داعش در این عملیات حکایت از چه مطلبی دارد؟ و رهبر اصلی عملیات کسیت؟ و چرا بعد از سقوط منطقه میرزا اولنگ، مخالفین اقدام به قتل عام و کشتار غیر نظامیان کردند؟
وضعیت جغرافیایی و دموگرافی منطقه
همانگونه که هلمند در جنوب افغانستان مهمترین پایگاه و ستاد فرماندهی طالبان شناخته میشود، ولایت سرپل را میتوان بزرگترین پایگاه و محل تجمیع و ستاد فرماندهی طالبان در شمال افغانستان دانست. طالبان که از گذشتهها به این سو بر بخشهای زیادی از فرمانداری نسبتاً بزرگ کوهستانات ولایت سرپل تسلط دارند در این اواخر موفق شدهاند که تا منطقه تحت کنترل خود را به طرف شمال (سمت مرکز ولایت) گسترش دهند.
این در حالی است که مناطقی از فرمانداریهای درزآب ولایت جوزجان در همسایگی فرمانداری صیاد ولایت سرپل و فرمانداری بلچراغ ولایت فاریاب در همسایگی فرمانداری کوهستانات سرپل عمدهترین لانههای امن برای طالبان تلقی میشوند. در این میان، موقعیت فرمانداری صیاد ولایت سرپل به گونهای است که میتوان از آن به عنوان معبر یا چهارراهی برای عبور و مرور به سه ولایت سرپل، فاریاب و جوزجان استفاده کرد.
کما اینکه، این فرمانداری نزدیکترین طریق دسترسی به مرکز ولایت سرپل هم محسوب میشود. در واقع، اهمیت استراتژیک فرمانداری صیاد از این جهت است که سه ولایت جوزجان، فاریاب و خود ولایت سرپل را به هم وصل میکند و منطقه میرزا اولنگ مهمترین نقش را در این اتصال ایفا میکند. در کنار این، آنچه که بیشتر به اهمیت منطقه میرزا اولنگ میافزاید این است که منطقه مزبور در دامنه بلندترین کوه ولایت سرپل که به همین نام میرزا اولنگ موسوم است، واقع شده است. این کوه در فاصله ۲۰ کیلومتری مرکز ولایت سرپل با طول ۴۳ کیلومتر از شرق به نواحی فرمانداری سانچارک (ولایت سرپل) و از غرب به فرمانداری بلچراغ (ولایت فاریاب) متصل میگردد.
همچنین این کوه از شمال و از جنوب فرمانداری کوهستانات (ولایت سرپل) را از طریق فرمانداری صیاد به مرکز ولایت ارتباط میدهد. در دامنههای این کوه درههای پرپیچ و خم و عمیقی وجود دارد که میتوان به سادگی در آنها پناه گرفت و یا حداقل ضریب تلفات را در صورت وقوع یک حمله هوایی [و حتی حمله زمینی] بسیار کم ساخت. از این رو، منطقه میرزا اولنگ که در دامنه این کوه واقع شده از اهمیت استراتژیک ویژهای برخوردار است که در صورت تسلط بر آن به سادگی میتوان کل منطقه را تحت کنترل در آورده، بر مرکز ولایت اشراف داشته و در تیررس کامل قرار داد.
جمعیت فرمانداری صیاد که به صورت تخمینی 50 هزار نفر برآورد شده [به شکل موزاییکی] متشکل از اقوام ازبک، هزاره، تاجیک، پشتون (عمدتاً کوچی) و تا حدودی سیدها، عربها و ایماق است. به صورت درصدی بیشترین جمعیت فرمانداری را ازبکها تشکیل میدهند که عمدتاً در غرب فرمانداری ساکن هستند. هزارهها (بیشتر شیعه مذهب) که جمعیت نسبتا محدود این فرمانداری را تشکیل میدهند در منطقه حساس و با اهمیت میرزا اولنگ ساکن هستند. تاجیکها عمدتاً در شمال فرمانداری قرار دارند و پشتونهای فرمانداری که عمدتاً کوچی هستند، جمعیتشان در کل فرمانداری پراکنده بوده و نظر به فصول سال در نوسان است که در تابستانها بیشتر شده و در زمستانها کاهش مییابد. عربها، سیدها و قومیت ایماق هم در تمام نواحی فرمانداری به صورت پراکنده سکونت دارند.
حضور و جنس جنگجویان در منطقه
هرچند آمار [سرسامآوری] که ارایه شده حاکی از حضور حدود 4 هزار جنگجو در این ولایت است.(1) اما در مورد قومیت جنگجویان نمیتوان سخن دقیقی گفت کما اینکه امروزه چندین گروه از جمله طالبان، داعش، حرکت اسلامی ازبکستان در منطقه حضور و فعالیت دارند. در گذشته بیشتر مخالفین مسلح دولت مربوط به گروه طالبان بود که در کنار آنها اعضای حرکت اسلامی ازبکستان هم در منطقه [بیشتر به عنوان مهمان] حضور داشتند، اما با پیدا شدن گروه داعش در منطقه نمیتوان با اطمینان گفت که کدام گروه در کدام بخش ولایت و با چه تعداد جنگجو و از کدام قومیت مستقر است.
با اینحال، با توجه به حضور قومیتهای موجود در این ولایت میتوان گفت که بیشترین جنگجویان را ازبک تبارها تشکیل میدهند که در کنار آنها جنگجویان تاجیکتبار و بسیار اندک پشتونها هم حضور دارند. در گذشته همه جنگجویان مخالف دولت از هر تبار و قماشی که بودند، خود را منسوب و وابسته به گروه طالبان میخواندند؛ اما از هنگامی که زمزمههای حضور داعش در افغانستان طنینانداز شده دو دستگی و شکاف بین طالبان یکپارچه هم رو به فزونی نهاد. علت این موضوع را باید در تعامل طالبان و داعش سراغ گرفت. داعش بعد از اعلام برپایی ولایت خراسان از تمام گروهها و جنگجویان اسلامگرا به خصوص طالبان [به زعم خودشان] در ولایت خراسان (افغانستان، بخشهایی از پاکستان، آسیای مرکزی و مناطق شرقی ایران) خواست تا با خلافت خود خوانده آن گروه به رهبری ابوبکر البغدادی بیعت کنند و در صورت انکار با مجازات آن گروه مواجه خواهند شد.
بخش بزرگی از طالبان عمدتاً در حوزه جنوب، جنوب غرب و شمال (قندوز، بغلان و تخار) که بیشتر متأثر و فرمان بردار از شورای کویته هستند، ضمن رد درخواست [موسوم به] «دولت اسلامی» یا داعش اقدامات سرکوبگرایانهای هم علیه فعالیت آن گروه در خاک افغانستان کردند که دو طرف با اعلام جهاد علیه یکدیگر هر از گاهی برخوردهای خونینی هم داشتهاند. اما بخش عمدهای از طالبان شمال و شمال غرب با داعش اعلام بیعت کرده و ضمن پذیرفتن قیادت آن گروه، پرچمهای سفید خود را به سیاه تبدیل کردند. این عده عمدتاً در ولایت سرپل فعالیت داشته و بخشهای از ولایتهای فاریاب، جوزجان و غور را هم تحت نفوذ خود دارند.
در مقام تبیین این موضوع میتوان گفت که طالبان شمال و شمال غرب که عمدتاً غیر پشتون و بیشتر ازبکتبار و تاجیکتبار هستند، فعالیتهای شان بیشتر رنگ ایدئولوژیک داشته و گرایشات سفلیگری یا حتی «تکفیری» بیشتر در فکر و ذهنشان غالب است. از طرف دیگر با تأثیرپذیری که از حرکت اسلامی ازبکستان(2) دارند، زمینه جذب و پیوستن آنها را به گروه داعش بیشتر مساعد شده است.
همانگونه که گفته شد، ولایت سرپل که مرکز تجمیع طالبان غیر پشتون بود، به سرعت داعشیزه شده و بخش بزرگی از طالبان آن منطقه با تبدیل پرچمهای خود از داعش اعلام حمایت کردند. (3)
آنچه داعشیزه کردن ولایت سرپل و ولایتهای همجوار آن را بیشتر سرعت بخشید، حضور پسر طاهر یولداش(4) در منطقه (5) میباشد. زیرا وی با نفوذی که در بین جنگجویان ازبکتبار و تاجیکتبار دارد، به سادگی میتواند آنها مجذوب داعش کرده و فعالیتهای آنها را معطوف به اهداف داعش سمت و سو دهد. در این میان، درگیریهای هم بین طالبان و داعش در سرپل به وقوع پیوسته (6) و حتی دو طرف علیه یکدیگر اعلام جهاد کردند. (7) هرچند حرکت اسلامی ازبکستان از دیر زمانی با طالبان همکاری و همفکری داشت، اما در این اواخر طالبان فعالیتهای این گروه را در مناطق تحت کنترل خود محدود کرد. (8) این موضوع سبب شد تا حرکت اسلامی ازبکستان در همکاری با طالبانی که به داعش پیوستهاند، دوباره جان گرفته و با امکانات وسیع مالی خود کل حوزه شمال و شمال غرب افغانستان را به نفع داعش تحت پوشش قرار دهد.
با این حال، عملیات مشترک داعش و طالب در منطقه میرزا اولنگ به چه معناست؟ و کدام یک را باید مسئول جنایت دانست؟ منطقه میرزا اولنگ را میتوان آخرین سنگر تدافعی و تنها نقطهای در غرب ولایت سرپل دانست که داعش یا طالب با تصرف و یا درهم شکستن مقاومت دولتی- مردمی(9) آن، دیگر مانعی فرا روی خود در ولایت مزبور نبینند. با توجه به آنچه گفته شد، عملیات تصرف منطقه را میتوان بیشتر کار داعش یا طالبان داعشی شده با همکاری حرکت اسلامی ازبکستان و سایر جنگجویان خارجی دانست. با این فرض، میتوان گفت آنچه همکاری طالبان و داعش خوانده شده بیشتر جنبه تبلیغاتی و قضیه به نفع «طالبان داعشی متأثر از حرکت اسلامی ازبکستان» تمام میشود تا جریان اصلی طالبانِ حول محور شورای کویته. اگر به فرض طالبان هم در این عملیات همکاری داشته باشند، رهبری عملیات را کسانی چون شیرمحمد غضنفر، ملا عطاالله، ملا نادر، داملا سید محمد و ملا حکمت با کمترین تأثیر از هسته رهبری اصلی طالبان انجام داده اند.
در خصوص ارتکاب پس از تصرف منطقه میتوان چند فرضیه را مطرح کرد: اول اینکه، نفوذ فکری داعش بر جنگجویان منطقه باعث شده تا در مورد اهل تشییع هر گونه ارتکاب جنایت روا دانسته شود.(10) دوم؛ چون ساکنان قریه میرزا اولنگ در مدت چند سال سرسختانه از منطقه دفاع کرده بودند، با تصرف آن منطقه، از عوامل مقاومت به شکل فجیع انتقام گرفته باشند. و سوم اینکه، بحث پاکسازی محل از وجود ساکنان برای جلوگیری از تشکیل هستههای مقاومت و همکاری با دولت، یکی دیگر از دلایل قتل عام و بیرون راندن مردم محل باشد.
نتیجهگیری:
- ولایت سرپل و بهخصوص فرمانداری صیاد به مثابه هارتلند حوزه شمال، شمال غرب و مناطق مرکزی برای گروههای تروریستی به خصوص طالبان داعشی و جنگجویان خارجی اهمیت ویژهای دارد.
- شمال افغانستان آبستن تحولات گستردهای بوده و آنچه در منطقه میرزا اولنگ اتفاق افتاد، چشماندازی از وقوع حوادث بزرگی چون داعشیزه کردن آن حوزه در آینده میباشد.
- شمال افغانستان عرصه تنازع بقا بین دو گروه تروریستی طالبان ارتدکس عمدتاً پشتونتبار (جریان اصلی طالبان فرمانبردار شورای کویته) و طالبان داعشی غیر پشتون متأثر از حرکت اسلامی ازبکستان و سایر گروههای تروریستی بیرونی [و شاید هسته اصلی داعش در خاورمیانه] است. تسلط هر یک از این دو جریان میتوان تأثیر عمیقی بر حضور گروههای مزبور در آینده در افغانسان به خصوص صفحات شمال کشور داشته باشد.
- در کنار اینکه رفتار شنیع داعش نسبت به هزارهها (شیعیان) را میتوان ناشی از نوع نگاه آن گروه نبست به شیعیان دانست، اما بحث پاکسازی و ترساندن مردم محل، استراتژی اصلی و معمول آن گروه نسبت به باشندگان محل محسوب میشود.
انتهای مطلب/.