تقویت نهادهای غیردولتی؛ تئوری آمریکایی فعال در آسیای مرکزی
پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی - اطلاعاتی آمریکایی «استراتفور» در مجموع نسبت به سیاست خارجی آمریکا در آسیای مرکزی نگاهی انتقادی داشته و به طور خاص روی این نکته تاکید کردهاند که روابط میان واشنگتن و تاشکند هیچ گاهی به این میزان بد و سرد نبوده است. برعکس آنها، در خصوص ضرورت چگونگی سیاست خارجی خود در این منطقه، اقدامات روسیه را به عنوان نمونه مورد توجه قرار دادهاند.
ایران شرقی/ در پایان سال گذشته میلادی مؤسسه تحقیقاتی - اطلاعاتی آمریکایی «استراتفور» ضمن انتشار یک گزارش تخصصی از تحولات مهم سال 2016 نتیجه گیری و فرآیندهای احتمالی برای سال 2017 را پیش بینی کرده است (https://www.stratfor.com/analysis/new-year-russias-standoff-west). اما این بار، گزارش این اندیشکده بدان علت مورد توجه بیشتری قرار گرفت که فعالیت های «باراک اوباما» به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا و دولت وی را مورد بررسی قرار داده است. همچنین در این گزارش بحث سیاست خارجی واشنگتن در مورد آسیای مرکزی نیز وجود دارد.
پژوهشگران این اندیشکده در مجموع نسبت به سیاست خارجی آمریکا در آسیای مرکزی نگاهی انتقادی داشته و به طور خاص روی این نکته تاکید کردهاند که روابط میان واشنگتن و تاشکند هیچ گاهی به این میزان بد و سرد نبوده است. برعکس آنها، در خصوص ضرورت چگونگی سیاست خارجی خود در این منطقه، اقدامات روسیه را به عنوان نمونه مورد توجه قرار دادهاند.
تحلیلگران این اندیشکده این پیش بینی را دارند که به احتمال زیاد مسکو نسبت به اعمال نفوذ روی آذربایجان و ازبکستان که پس از فروپاشی شوروی از سیاست بی طرفانه در برابر روسیه پیروی میکردند، اقدامات مقتضی را انجام خواهد داد. این پیشبینی در حالیست که گفته شده است که روسیه اخیرا در جهت گسترش همکاریهای نظامی با این دو کشور توافقاتی به امضا رسانده است که هرچند این اقدام به معنای تغییر گروه بندی استراتژیک نیروها در آذربایجان و ازبکستان نمیباشد ولی باز هم قطعا باعث افزایش نفوذ روسیه در این کشورها خواهد شد. همچنین به این نکته نیز اشاره شده است که مسکو سعی خواهد کرد تا در سال 2017 در تامین امنیت آسیای مرکزی که گرفتار بسیاری از مشکلات ساختاری-تاریخی است، نقش فعال تری اجرا کند.
این گونه ارزیابی از سیاست خارجی آمریکا در حقیقت به معنای سیلی محکم به گوش وزارت امور خارجه این کشور و شخص «جان کری» در رابطه به سیاست های ناکام نسبت به این منطقه بود. زیرا کری در کمی بیش از یک سال پیش از 5 کشور آسیای مرکزی بازدید کرده و حتی به ظاهر موفق به ایجاد چارچوب جدید همکاریهای واشنگتن با کشورهای منطقه (گروه 5+1) نیز شده بود. انتظار میرفت که این چهارچوب جدید نخستین گام جدی به سوی همکاریهای دراز مدت، توسعه اقتصادی و سرمایه گذاری برای منطقه و تعمیق همکاری های نظامی و امنیتی در جهت مبارزه با تروریسم باشد. اما این ابتکار آمریکا هم برای «کاخ سفید» و هم برای 5 کشور منطقه تا حدود زیادی ناامید کننده بوده است.
قبل از همه آمریکا انتظار «درک اهمیت اقدامات خود» از سوی دولتهای آسیای مرکزی را داشت ولی مقامات این کشورها همانا در برابر واشنگتن محطاتانه عمل میکنند. به این دلیل بسیاری از پروژههای مورد نظر واشنگتن هزینه بر شده و بازدهی چندانی نداشتند که به این دلیل آمریکاییها نیز نسبت به پیگیری اقدامات بی علاقه شدند.
البته نتیجه غیر این هم نمی توانست وجود داشته باشد زیرا پروژههایی که وزارت امور خارجه آمریکا برای کشورهای آسیای مرکزی در نظر گرفته بود، همگی به صورت بسیار علنی اهداف تخریب فضای منطقه را در نظر داشتند. منظور از این اقدامات، ایجاد صدها رسانه، بنیاد و سازمان غیر انتفاعی سیاسی وابسته به غرب میباشد که تحت پوشش ترویج ارزشهای دموکراسی و شعارهای تامین صلح، آزادی و حمایت از حقوق بشر در حقیقت زمینه برای اقدامات مربوطه آتی واشنگتن را فراهم می کردند.
از این مسائل میتوان اینگونه استنباط کرد که دولت آمریکا تصمیم به تحقق سیاست خارجی به اصطلاح هویج و چماق گرفته است که بارها و بارها نسبت به کشورها و مناطق مختلف به کار برده است. یعنی واشنگتن با یک دست کمکهای مادی و مالی ارائه میدهد و با دست دیگر نهادهای و سازمانهای وابسته به خود در این کشورها را تغذیه میکند تا در صورت لزوم وارد اقدام شوند. اما برای آمریکا مشکل اینجاست که دیگر بخش زیادی از کشورها با این شیوه آشنا شدهاند. این شیوه عمل آمریکا به خصوص زمانی بهتر شناخته شد که در سال 2011 به اصطلاح «بهار عربی» آغاز و به جای رشد آزادی و دموکراسی کانون دهها درگیری مسلحانه را فراهم کرد و جان صدها هزار نفر انسان از جمله اتباع کشورهای آسیای مرکزی ( که عمدتا در ترکیب گروههای تروریستی بودند) را از بین برد.
به نظر می رسد این شیوه عمل آمریکا بیش از سایر کشورهای منطقه برای ازبکستان شناخته شده تر است. در اوایل سالهای 2000 «اسلام کریماف» رهبر پیشین ازبکستان به امکان همکاری با آمریکا اعتماد داشت. در حقیقت این کشور در ابتدا از سرمایه گذاری و یک سری از امتیازات مالی از سوی آمریکا و غرب برخوردار شد. اما دیری نگذشت که لحن گفتار و خواستههای واشنگتن تغییر کرد و تاشکند چنین رفتاری را قابل تحمل ندانست و اقدام به اخراج پایگاه نظامی آمریکا و کاهش جدی سطح روابط کرد. اینجا بود که سازمانها و بنیادهای مختلف غیر دولتی، رسانهها و نهادهای حقوق بشری وابسته به غرب اقدام به تحریک اتفاقاتی کردند که بعدها از آن به نام «آشوب اندیجان» یاد شد. در واقع این آشوب تلاشی در جهت راهاندازی انقلاب رنگی بود که در یک زمان کوتاهی باعث مرگ حدود 200 نفر شد. اما این واقعیت را هم باید در نظر داشت که آمریکا با ورود به کشوری هرگز به آسانی تن به خروج از آن نخواهد داد. در ویتنام و کامبوج همینگونه بود و امروز در افغانستان و عراق نیز همینطور است.
به این دلیل، این نوع نتیجه گیریهای کارشناسی که سیاست خارجی آمریکا در آسیای مرکزی ناکام و بی ثمر بوده و یا اینکه منطقه مورد توجه خاص واشنگتن قرار ندارد هرگز به این معنا نیست که سازمانهای غیر دولتی آمریکایی حضور خود در این کشورها را قطع کنند. برعکس، آنها کما فی السابق پولهای آمریکا و غرب را دریافت می کنند تا در زمان مناسب اقدام به تحقق تئوری هرج و مرج تحت کنترل نمایند. نویسنده/ «آرمیک ژاپاسبایف»