مطالعات شرق | هر چند از پدیدۀ نوروز در تمام کشورهای حوزه نوروز تجلیل میشود، ولی طبق شواهد میتوان این ادعا را مطرح کرد که تجلیل از نوروز در افغانستان بهخصوص در بلخ، با سایر کشورها متفاوت است. برگزاری رسمی جشن نوروز در آرامگاه منسوب به حضرت مولا علی(ع) در ولایت بلخ و رسم دیرینۀ درفش افرازی/ علم بلند کردن، در مراسم نوروز در بلخ، کابل و سایر مناطق افغانستان، جلوۀ خاصی به سنت تجلیل از نوروز میدهد.
این نوشته تلاش دارد تا پدیدۀ نوروز و سنت درفش افشانی در جشن نوروز را در سرزمین افغانستان مورد بررسی قرار دهد.
نوروز پیشینهای به بلندای باورهای اساطیری مردم افغانستان دارد که به جمشید یکی از شاهان اساطیری ایران باستان بر میگردد. با وجود این در منابع تاریخی دورۀ اسلامی، از جشن نوروز در «ایران زمین» بهشمول سرزمین فعلی افغانستان، مفصلتر و روشنتر سخن گفته شده است.
خیام نیشابوری در نوروزنامه آورده است: «آئین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که در روز نوروز، نخست کس از موبدان پیش مَلِک (شاه) آمدی باجام زرین پُرِ مِی و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته سبزۀ رَسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و استر و بازی و غلامی خوبروی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را (چنین): تیغت روشن و کاری به دشمن/ و بازت گیرا و خجسته به شکار/ و کارت راست چون تیر / پیشت «هُنری» (فرد صاحب هنر و علم) و «دانا» گرامی و «دِرَم» خوار/ و سرایت آباد و زندگانی بسیار!»
ابو عثمان جاحظ گفته است: «پادشاه (عجم) در روز نوروز لباس و زیورهای شاهانه، در بر کرده و بر سر سفرۀ نوروز مینشست.» ابوریحان بیرونی، در آثارالباقیه آورده است: «در نوروز، جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز روز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ فارسیان است. گفت: کاش هر روزی برای ما نوروز میبود.»
عمرخیام در «نوروزنامه» شاهان پیشدادی و کیانی بلخ چون کیومرث، هوشنگ، جمشید، فریدون و گشتاسب را به ترتیب، بهعنوان نخستین بانیان و برگزارکنندگان جشن نوروز و جشن مهرگان و جشن سده نام برده است.
با وجود این، زادگاه نخستین نوروز، در سرزمین ایران باستان متفاوت ذکر شده است. به نظر میرسد که روشن شدن زادگاه نخستین رسم نوروز، بستگی به روشن شدن جایگاه جمشید دارد. مورخان دورۀ اسلامی، غالباً از پایتخت و جایگاه دائمی کیومرث یا جمشید - بانی نخستین نوروز- با صراحت نام نبردهاند. اما از آثار مکتوب ابوعثمان جاحظ، احمد دینوری، تاریخ طبری و آثارالباقیه بیرونی، فهمیده میشود که جاحظ و دینوری از بابل و طبری و بیرونی از دنباوند در طبرستان به عنوان شهر و جایگاه جمشید نام بردهاند.
در این بین شماری از پژوهشگران تاریخ معاصر افغانستان، بلخ را جایگاه جمشید و زادگاه نوروز میدانند. فاضل کیانی از پژوهشگران معاصر افغانستان میگوید: «همان گونه که تاریخ بلخ از جمشید ملقب به کیومرث آغاز میشود، تاریخ نوروز نیز از کیومرث و جمشید آغاز میگردد.»
با آنکه متون اساطیری به صورت روشن، بنیانگذار نوروز را جمشید میداند ولی در مراحل تاریخی بعد از آن، نوروز و چگونگی تجلیل از نوروز، مبهم آمده است. به گفتۀ دهخدا: «از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما از آداب برگزاری جشن نوروز در عهد ساسانیان اطلاعات گرانبهائی موجود است.»
پس از ساسانیان، دربارهای نخستین خلفای اسلامی به نوروز چندان اعتنائی نداشتند. عبدالحی حبیبی از پژوهشگران بنام افغانستان، در تاریخ افغانستان بعد از اسلام گفته است: «چون نفوذ مردم خراسان بعد از ابومسلم و برمکیان در دربار خلفا فراوان شد، استقبال نوروز و مهرگان از سر رونق یافت و حتی شعرای عرب دربارۀ این جشنهای عجمی قصاید و اشعار ساختند که حمزه بن حسن اصفهانی این گونه اشعار و سرودها را در کتاب «اشعار السایره فیالنیروز و المهرجان» فراهم آورده است.»
پس از اسلام، نوروز در افغانستان همچنان جایگاه روشن و والای خود را حفظ کرد. یکی از جلوههای ماندگار این سنت تاریخی، برگزاری جشن پرشکوه نوروز در محل زیارت سخی در سرزمین بلخ امروزی است. مزار سخی در مزار شریف مرکز ولایت بلخ، جایی است که عدهای آن را منتسب به حضرت علی (ع) و محل آرامگاه ایشان میدانند. به همین جهت اینجا را مزار شریف نامیدهاند.
الف) رویکرد دینی به نوروز
در افغانستان، برگزاری جشن نوروز بر باورهای دینی مردم استوار است. براساس این گونه باورها، گویا قرار گرفتن کشتی حضرت نوح با عبور از طوفان در کوه جودی، درهم شکستن بتها توسط حضرت ابراهیم، رونما شدن لرزه بر کاخ نمرود و فرود آمدن فرشته وحی بر خاتم پیامبران(ص) مصادف با نوروز بوده است.
علاوه براین باورها، در سدههای اخیر، مردم افغانستان نوروز را به نام آغاز سال نو و به یاد سالروز به خلافت نشستن مولا علی(ع) جشن میگیرند. از گذشتههای دور، جشن نوروز با حضور انبوه مردم و رئیس مملکت یا نمایندۀ خاص وی در مزار سخی که آن را آرامگاه حضرت علی(ع) میپندارند، با برافراشتن عَلَمی منسوب به شاه اولیا، برگزار میشده است. مردم افغانستان، سخی و شاه اولیا را از القاب حضرت علی(ع) میدانند. به باور عامۀ مردم افغانستان، نخستین روز خلافت حضرت علی(ع) مصادف با نوروز بوده است و پس از شهادت، پیکر مطهر وی به بلخ انتقال یافته و در مزار سخی به خاک سپرده شده است. این آرامگاه باشكوه، با بهترین نمونههای هنر معماری و كاشیكاری دورۀ تیموری تزئین شده است. بنای این مزار به فرمان سلطان حسین بایقرا و وزیرش امیر علیشیر نوایی ساخته شده است.
برخی بر این گمانند كه مزارشریف، آرامگاه یکی از اولیاءالله است که هم نام علی بن ابیطالب بوده است.
در کابل، نیز زیارتی است که به آن زیارت سخی میگویند. کابلیان از قدیمالایام تاکنون جشن نوروز را در زیارت سخی برگزار میکنند و در آنجا نیز عَلَم سخی را میافرازند که در ادبیات محلی به آن علم، ژنده/ جهنده نیز میگویند که این کلمه، ریشهای هندی دارد و از آمیختگی فرهنگی گذشته بین خراسان قدیم و شبه قاره هند حکایت دارد. در هنگام برافراشتن ژندۀ سخی، مردم به طور دسته جمعی در مناقب شاه اولیا، اشعاری زمزمه میکنند:
«نوروز رسید و عید اکبر گردید
برگِردِ سرِ ساقیِ کوثر گردید
امروز علی نشست برتخت نبی
زان روست که روز و شب برابر گردید.»
ب) رویکرد اساطیری به نوروز
بر اساس باورهای اساطیری، جمشید یکی از مؤثرترین و مدنیتپرورترین شاهان اسطورهای ایران زمین بوده است. بر اساس باورهای اسطورهای، جمشید دیوها را در روز نوروز به بند کشیده است و به فره ایزدی دست یافته است. تسلط و حکمروایی جمشید بر تمام جهان از طریق «جام جهان نما» نیز در همین روز اتفاق افتاده است. جمشید به فرخندگی این پیروزی، این روز را به عنوان نوروز و مبدأ روزهای سال تعیین کرده است.
برخی پژوهشگران، بلخ را به عنوان جایگاه جمشید و زادگاه نوروز میپندارند. از آنجا که نوروز آغاز زایش و رویش طبیعت نیز هست، نوعی در آمیختگی، بین نوروز و طبیعت زیبای بلخ نیز دیده میشود. گویا طبیعت هم از این مناسبت فرهنگی تجلیل کرده و همزمان با فرا رسیدن فروردین، دشت و وادی بلخ را گلهای شقایق، معطر و مزین میکنند. از اینرو، جشن نوروز را در افغانستان، «میلۀ گل سرخ» نیز نامیدهاند. کلمۀ «میله» در ادبیات مردم افغانستان به معنای تفریح، جشن و سرور میآید.
در آغاز بهار، دشتهای پیرامون بلخ، آكنده از گلهای سرخ لاله میشود. گلهایی كه در روزگاران بلخ باستان، تمامی دیوارهای نوبهار را با آن میپوشاندهاند و آذین میكردهاند. این گل سرخ در ایران امروزی به نام گل شقایق مشهور است كه نوعی از گل لاله میباشد. با این رویکرد، تجلیل از نوروز ریشۀ اساطیری- طبیعی دارد که به روزگار کهن و دیرین پیش از اسلام برمیگردد.
جشن نوروز که آغازگر بهار است، در هر دورۀ تاریخی، به تناسب شرایط و زمان، به شکلهای مختلف در افغانستان تجلیل شده است. بهطور عموم در افغانستان، خانوادهها در روز تحویل سال، سفرههای نوروزی را با هفتسین یا هفت میوه مزین میکنند. برخی شمع نیز روشن میكنند. همۀ اعضای خانواده خصوصا کودکان لباسهای نو برتن میکنند و منتظر تحویل سال مینشینند. بزرگ خانواده بر صدر مجلس مینشیند و دعای شكرگزاری را قرائت میكند.
برگزاری نماز عید، برگزاری مسابقات پهلوانی، اسب دوانی، جشن سمنک، جشن دهقان، دید و بازدید از خویشاوندان، رفتن به مزار درگذشتگان، عیادت از بیماران و دیدار با خانوادههای عزادار از جمله رسومیاند که در روزهای اول تا سوم نوروز در افغانستان انجام میشوند. با وجود این، تجلیل از نوروز در کابل و بلخ، نسبتاً متفاوت و متمایز است.
مردم کابل در روز نوروز به زیارت سخی، شهدای صالحین، عاشقان و عارفان، خواجه صفا رفته و در آن مکانها گردهم میآیند و نوروز را تجلیل میکنند. برخیها به تفریحگاه قرغه، تپه مرنجان، چمن حضوری، باغ زنانه، دامنۀ خواجه صفا، ورزشگاه غازی، استالف، کاریزمیر، گلغندی، پغمان، چاریکار ودیگر تفریحگاهها میروند و بهار را جشن میگیرند.
اکثر ساکنان کنونی کابل کسانیاند که از دیگر ولایتها یا کشورهای همسایه، بعد از سالها مهاجرت، به این شهر آمده و در اینجا مسکن گزین شدهاند.
به این دلیل، این مردم حامل رسم و رواجهای فرهنگی متفاوت نوروزی هستند. با وجود این، برافراشتن عَلَم سخی در زیارت سخیِ کابل منسوب به حضرت علی(ع) جایگاه اصلی خود را در جشنهای نوروزی کابلیان حفظ کرده است. مخلصین حضرت علی(ع) شب نوروز را در زیارتگاه سخی با منقبت خوانی به پایان میرسانند و در روز اول نوروز جمعیت انبوهی از اقشار مختلف شهر در این مکان گرد هم میآیند. بعد از تلاوت قرآن، عَلَم سخی در میان شور و هلهله مردم برافراشته میشود. در این هنگام از هر سو فریاد «یا علی» از خلق بر میخیزد و تجلیل از نوروز با یاد و نام علی(ع) آغاز میشود.
برگزاری جشن نوروز در بلخ بر مزار سخی، گستردهتر و هیجانانگیزتر از کابل است. برگزاری مراسم نوروزی در این شهر با برافراشتن درفش/علم شاه اولیا حضرت علی(ع) با تشریفات خاص آغاز میشود. مردم از بخشهای مختلف کشور و حتی عدهای از کشورهای همسایه در این جشن گردهم میآیند.
در پیشواز نوروز، ساکنان شهر مزار، خانهها، کوچهها و خیابانهای شهر را پاک و تمیز میکنند. مهمترین بخش مراسم تجلیل نوروز، برافراشتن درفش/ ژنده/ علم منسوب به حضرت علی است که در یک مراسم بسیار ویژه با حضور سران لشکری و کشوری و با شلیک چندین گلولۀ توپ برافراشته میشود. پس از مراسم رسمی بلند شدن درفش در آرامگاه منسوب به حضرت علی(ع) رسماً تجلیل از نوروز آغاز میشود.
در شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ، جشن نوروز از اولین روز سال نو شروع میشود و تا چهل روز که لالهزارهای اطراف مزار منظرهای دلانگیز را میسازند، ادامه مییابد. برخی از شهروندان ولایتهای دیگر نیز برای تعطیلات نوروزی در این شهر میروند.
شنیدن ترانۀ دلکش ملا محمدجان که براساس افسانههای کهن از جانب دختری خطاب به عاشقش ملا محمد جان سروده و او برای دیدن یارش در روز نوروز، در دربار شاه اولیا نذر کرده است، به زیباییِ این جشن میافزاید:
«بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان
علی شیر خدا دردم دوا کن
مناجات مرا پیش خدا کن»
درفش افرازی یا برافراشتن علم منسوب به حضرت علی(ع) روح اصلی تجلیل از مراسم نوروز را در افغانستان تشکیل میدهد. بدون برافراشتن این علم، گویا جشن نوروز در نزد مردم افغانستان، تهی از معنا و مفهوم میشود. این درفش در افغانستان با نامهای علم، بیرق، پرچم، ژنده و درفش یاد میشود که آمیختهای از کلمات عربی، فارسی و ریشۀ هندی است.
پرچم نمادین امام علی(ع) که هر ساله در نوروز، در مکانهای مذهبی افغانستان، بهخصوص در شهرمزار شریف برافراشته میشود، پرچمی است تزئینشده با پارچههای سبزرنگ که در اطرافش کلمه لا اله الا الله، و محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسلام) و در وسط آن آیه «نَصْرُ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ» نوشته شده است. این پرچم با شور و هیجان و با فریاد یاعلی مدد از سوی انبوه جمعیتِ گردآمده در مزار سخی، به اهتزاز در میآید. در باور مردم، این مراسم تداعیکنندۀ نخستین روز خلافت حضرت علی و در باور برخی دیگر، تجلیل و نمادی از روز عید غدیر به شمار میرود. این مراسم، از پرشکوهترین تشریفات ملی افغانستان و از مهمترین آیینهای دینی و مذهبی مردم افغانستان در روز اول بهار است که با حضور مقامهای دولتی، نظامی، مهمانان خارجی و مردم برگزار میشود. این پرچم برای چهل روز بر فراز بلخ باستان در اهتزاز میماند.
در ادبیات افغانستان از بلخ به نام «بلخ بامی» یاد میشود. این تعبیر ریشه در ادبیات پهلوی و در شاهنامه فردوسی دارد. در منابع گفته شده است که در اوستا از بلخ با نام «سریرام اردوو درفشام» یاد شده است که آن را به معنای «بلخ زیبا با درفشهای برافراخته» دانستهاند.
درفشهای برافراخته به پایتختی و مركزیت بلخ اشاره میكند، جایگاهی كه سرداران و نمایندگان سرزمینهای ایران باستان درفشهای خود را در كنار یكدیگر و در پیرامون درفش كاویانی، در انجمنگاه نوبهار و در آغاز هر بهار بر میافراختهاند. از این رو به گمان پژوهشگران، درفشی كه امروزه در جشن نوروز در شهر مزارشریف در بلخ برافراشته میشود، نمادی از درفش كاویانی است.
بین رنگهای درفش كاویانی آنگونه كه در شاهنامه فردوسی آمده است با رنگهای سه گانۀ پرچمی که در هر نوروز در مزارشریف برافراشته میشود، شباهت و یگانگی شگفتی وجود دارد.
چنانکه فردوسی آورده است:
فرو هِشـت ازو سرخ و زرد و بنفش
همـی خـوانـدش كاویـانـی درفــش
بـه پیـش انـدرون كاویـانـی درفــش
جهان زو شده زرد و سرخ و بنفش
اگر چه این مراسم ظاهراً درونمایۀ دینی دارد و امروزه به شاه اولیا منتسب است، اما در اصل میتواند ریشه در همان آئین و رسوم کهن ایران زمین داشته باشد که بر اساس تجلیل از درفش کاوۀ آهنگر معمول شده است.
پژوهشگران معتقدند که در برههای از تاریخ، یعنی زمانی که باشندگان/ساکنان «بلخ بامی» پس از اختیار کردن دین اسلام، توانایی برافراشتن درفشی را تحت عنوان «درفش کاویانی» به عنوان میراث عهد زرتشت، نداشتهاند، با یک دگردیسی هوشیارانه، نمادها و مفاخر تاریخی خود را حیات دوباره بخشیدهاند.
گویا مردمان این سرزمین در قبال زنده نگهداشتن میراث کهن خود، طرحی نو در میاندازند و با دگردیسی آیین درفش افرازی از «درفش کاویانی» به «ژنده بالا/ علم شاه اولیا»، آگاهانه تلاش میکنند تا نماد کاویانی جایش را به نماد عصر اسلامی بدهد و به این ترتیب در یک بازآرایی، به اصالت فرهنگی خود تداوم ببخشند.
در منابع اسطورهای روایت معناداری وجود دارد که سرانجام با چیرگی غرور و تکبر بر جمشید، هم فرّه ایزدی از او گسسته میشود و هم «جام جهاننما» قدرت جادویی خود را از دست میدهد و تمام حشمت و جاه جمشید با حملۀ ضحاک ستمکار به یکباره نابود میشود.
چنانچه گفته آمد، نوروز به عنوان یک پدیدۀ طبیعی و اسطورهای ریشهای فراتاریخی دارد و از این نگاه، نوروز در ذات خود تاکنون با هیچ دین و آئینی تضاد و ستیز نداشته است. با وجود این، در سه سال اخیر در افغانستان، نوروز در میدان جدال قرائتهای سختگیرانۀ دینی قرار گرفته است.
حکومت طالبان، برگزاری جشنهای باستانی، مانند نوروز و شب یلدا را بر اساس برداشت سختگیرانه از آموزههای اسلام، حرام اعلام کرده است. در مقابل شماری از دین پژوهان، جشن نوروز را که با هدف تجلیل از فصل بارش و زایش طبیعت برگزار میشود، امری نیکو میپندارند. چنانچه در آیه «۱۱۴ سورۀ مائده» آمده است که حضرت عیسی یکی از پیامبران الهی که وی نیز برای مبارزه و مقابله با شرک و خرافات آمده بود، از خداوند خواست: «خدایا برای ما مائدهای بفرست تا برای ما عید باشد.» با تفسیر کلمۀ مائده به باران، در این آیه، ایام بارانی «عید» دانسته شده است.
در قرائت طالبان، گویا جشن نوروز علاوه بر مشابهت با آئین زردشتیان، مشابهت با سنت کفار دارد و از این رو حرام است. این در حالی است که مشابهت با کفار در مسائل عرفی امری اجتناب ناپذیر است. زیرا زندگی شهری در استفاده از ابزار و امکانات روز، مانند ساختمانسازی و شهرسازی، استفاده از ماشین، تلویزیون، اینترنت و غذا خوردن با قاشق و چنگال مشابهت با کفار دارد. بنابراین صِرف مشابهت رفتاری با رفتار کفار موجب حرمت آن نمیشود بلکه ملاک این است که آن رفتار، از نشانههای اختصاصی کفار و ارتکاب آن به قصد یا موجب تشبه به آنها باشد و یا اصولاً به دلیلی موجه با آموزههای دینی منافات داشته باشد.
از سوی دیگر برخی علمای طالبان در وزارت امر به معروف و نهی از منکر، برگزاری جشن نوروز را زمینۀ ارتکاب گناه و فحشا میدانند. در گذشته نیز برخی دینمداران با تجلیل نوروز میانۀ خوبی نداشتند، ولی نوروز با پشتوانههای بزرگ فرهنگی و تاریخی از زمانهای اساطیری تا عصر کنونی همچنان به حیات خود ادامه داده است.
نکتۀ آخر آنکه ذهن ناخودآگاه مردم همیشه در ابقا و ماندگاری مسائلی اهتمام میورزد که بیشتر با عواطف، طینت و ذات انسانی سر و کار داشته باشند. با این نگاه، میتوان گفت که نوروز ریشه در تاریخ و عواطف جمعی مردمان حوزۀ تمدنی مشترک دارد و در این گسترۀ جغرافیایی، همیشه جاوید و مانا خواهد ماند.
کد خبر:3967