کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ارتش پاکستان

دورنمای نقشِ ارتش در ساختارِ سیاسی پاکستان

موسسه مطالعات راهبردی شرق , 11 اسفند 1403 ساعت 11:23

مولف : میر احمدرضا مشرف کارشناس مسائل افپاک

تحولات در نقش ارتش، از اوجگیری تا افول آن در سال‌های اخیر، این سوال مهم را بوجود می‌آورد که موقعیتِ ارتش در آیندۀ سیاسی پاکستان چگونه خواهد بود؟ در این رابطه می‌توانیم به طیفی از نظریات اشاره کنیم که از حذفِ کامل ارتش تا سلطۀ مستقیم و مجدد ارتش (کودتای نظامی) بر کل نظام سیاسی را در برمی‌گیرد.


 🖊️ میراحمدرضا مشرف، کارشناس مسائل افپاک | مطالعات شرق
 ⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 19 دقیقه

آنچه در این گزارش تحلیلی میخوانید
  1. مقدمه
  2. عوامل قدرت انحصاری ارتش در پاکستان
  3. افول جایگاه ارتش پاکستان
  4. چشم‌انداز نقش و جایگاهِ ارتش پاکستان
  5.  پیامد منازعات بر ج.ا.ایران

 

نقشِ ارتش در ساختارِ سیاسی پاکستان

 

مقدمه

 

غالباً ساختار قدرت در پاکستان را به شکل هرم و بر مبنای سه وجه دولت، احزاب سیاسی و ارتش (نظامیان) در نظر می‌گیرند. موقعیت ارتش پاکستان را باید در قاعدۀ این هرم جای داد؛ جایی که نقطۀ اتصال و اتکای دو وجه دیگر نیز به شمار می‌آید. این در حالی است که براساس قانون اساسی پاکستان، ارتش را باید در زیر مجموعه‌ دولت قرار داد. چنانکه رئیس‌جمهور، فرماندۀ کل قوای مسلح است و وظیفۀ انتخاب فرماندۀ کل ارتش را نخست‌وزیر بر عهده دارد. البته این انتخاب هم تنها پس از تایید رئیس‌جمهور، جنبۀ قطعی پیدا می‌کند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است، روندی کاملاً متفاوت را نشان می‌دهد؛ کنترل و ادارۀ دولت در اغلب اوقات، به دست ارتش و به دو شکل غیرمستقیم و مستقیم (کودتای نظامی) انجام گرفته است. 

بر همین اساس، نهادهای مدنی و به‌ویژه احزاب سیاسی نیز در حالی که خود، یکی از اضلاع اصلی قدرت به شمار می‌آیند، برای نزدیکی به ارتش و حفظ روابط حسنه با آن، تقلا و حتی با یکدیگر رقابت می‌کنند. مجموعۀ این شرایط موجب شده تا از زمان استقلال پاکستان تاکنون، ارتش در جایگاه تاثیرگذارترین نهاد سیاسی- اجتماعی پاکستان، نقش‌آفرینی کند.
 

 

عوامل قدرت انحصاری ارتش در پاکستان

 

چرا ارتش پاکستان به رغم جایگاه تعریف شده‌اش در قانون اساسی، همواره از نفوذ و قدرتی فراقانونی و منحصر به فرد برخوردار بوده است؟ در این مورد، می‌توان به چند شاخص مهم زیر اشاره کرد:

 

 

قرار گرفتن در یک محیط منطقه‌ای پُرمنازعه را می‌توان یکی از مهم‌ترین دلایل پایداری و تقویت نفوذ ارتش در ساختار سیاسی پاکستان ارزیابی کرد. 


تنش‌ها و منازعات دائمی با هند (حداقل 4 جنگ بزرگ)، بحران استقلال بنگلادش، اختلاف‌های لاینحل و طولانی مدت با افغانستان، تنها بخشی از تنش‌هاست که به مداخلۀ دوام‌دار ارتش در صحنۀ سیاسی پاکستان منجر شده است. علاوه بر این، در صحنۀ داخلی هم وجود برخی جنبش‌های استقلال‌طلبانه و یا در این اواخر، اسلام‌گرایانه، در اقصی نقاط پاکستان نیز بستر مداخله‌های پایدار ارتش را فراهم کرده است. در عین حال نباید نقش ماهیت نظام فدرالی در این کشور را هم نادیده گرفت. زیرا در شرایط تقسیم ارکان قدرت، میان عناصر ملی و محلی، ارتش و نیروهای مسلح، به‌عنوان یک نیروی فرامحلی و تمثیلی از اتحاد و یکپارچگی ملی، از ظرفیت اثرگذاری دوچندانی برخوردار بوده‌اند.

 


در کشورهای کمتر توسعه‌یافته و اغلب با سابقۀ استعماری، این امری رایج است که نهادهای دموکراتیک و مدنی، بدون پشتوانۀ مستحکم فرهنگی و مردمی و در شرایطی کاملاً ناپایدار برپا می‌شوند. بر همین اساس نیز شاهد ضعف و در واقع نواقص بنیادین نهادهای مدنی همچون احزاب سیاسی و تشکل‌های مدنی، فرهنگی و به‌ویژه حقوقی و قضایی در این کشورها هستیم. در سایۀ چنین ضعفی است که ارتش و نظامیان به عنوان منسجم‌ترین و با ثبات‌ترین نهاد حاکمیتی، در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی امکان بروز و ظهور پیدا کرده و حتی تا مرز سلطۀ کامل بر تمامی ارکان کشور پیش می‌روند.

 


پاکستان کشوری است که تاسیس آن مبنای دینی داشته است. بر همین اساس نیز، در این کشور به ارزش‌های دینی همچون امت اسلامی، سرزمین اسلامی، جهاد و شهادت ارج نهاده می‌شود. در چنین فضایی، نقش نظامیان و ارتش، برجسته خواهد بود چرا که آنها در جایگاه ناجیان دین و نگهبانان امت اسلامی در برابر کفار نقش‌آفرینی می‌کنند. قرار گرفتن در چنین فضایی باعث شده تا در درون ارتش نیز نسبت به حوزۀ دین، توجهی خاص صورت گیرد. چنان که شاهدِ آموزه‌های دینی در درون ارتش و حتی به کارگیری برخی اصطلاحات دینی در نظام و ساختار ارتش هستیم. مسئلۀ نزاع پایدار با هند و در کنار آن نجات مسلمانان کشمیر از اشغال کفار، در تقویت روند اسلام‌گرایی در ارتش، تاثیر بسزایی داشته است؛ ضمن آنکه اشغال افغانستان توسط شوروی و مداخلۀ مستقیم پاکستان در آن نیز، بر تقویت باورهای ایدئولوژیک و دینی در درون ارتش، تاثیر آشکاری بر جای گذاشت. در سایۀ این فرآیندها بود که ارتش، در درون و بیرون خود، ماهیت و نماد ایدئولوژیک و اسلام‌گرایانه پیدا کرد.

 

 

در شرایط ضعف نهادهای سیاسی و مدنی، عملکرد قوی ارتش در شرایط دشوار و بحرانی کشور نمودِ زیادی یافته است. ارتش در چندین مرحله، چالش‌ها و بحران‌های سیاسی و حتی اقتصادی کشور را به شکلی موفق مدیریت کرده است.


 این امر باعث جلب اطمینان مردم و حتی احزاب سیاسی به نظامیان شد به نحوی که به محض ورود ارتش به یک چالش و یا بحران عمومی، اغلب، آن بحران را خاتمه یافته تلقی می‌کردند. بدین ترتیب ارتش یک وجهۀ «بحران‌زدایی» از خود نشان می‌داد و همین وجهه نیز برایش این امکان را فراهم کرد که در همۀ عرصه‌ها، ورود و دخالت کند.

 


جایگاه ویژۀ نظامیان در میان مردم باعث شد تا علاقه‌مندی‌ برای جذب در ساختارهای نظامی دو چندان باشد. بر همین اساس، ورود به مشاغل نظامی، یکی از علایق ویژۀ فرزندان نخبگان سیاسی و اجتماعی را شکل می‌داد. در عین حال، اتصال این افراد به شبکۀ نخبگان سیاسی و اجتماعی، این امکان را برای آنها فراهم می‌آورد که مدارج عالی پیشرفت نظامی را سریع‌تر طی کنند. بدین ترتیب بخش عمده‌ای از افسران و نظامیان رده بالا، در طبقات نخبۀ سیاسی و اجتماعی ریشه داشتند. این شرایط برای ارتش نیز، محاسنی به همراه داشت چنانکه در یک وجه آن، مداخله‌های غیرمستقیم و یا حتی مستقیمی همچون کودتای نظامی ارتش، کمتر از سوی طبقۀ نخبه که خود در پیوند با نظامیان قرار داشتند، به چالش کشیده می‌شد.

 


قدرت و نفوذ فوق‌العادۀ ارتش در درون ساختار سیاسی پاکستان، این امکان را برای نظامیان فراهم کرد تا به راحتی با جهانِ خارج ارتباط برقرار کنند. در طی حدود 7 دهه، ارتش پاکستان بیش از 78 میلیارد دلار کمک از واشنگتن دریافت کرد. اوج این کمک‌ها در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی، تحقق پیدا کرد. 

ارتش پاکستان در بسیاری از منازعات دیگرِ منطقه‌ای هم سهیم بود. مشارکت در جنگ اعراب و اسرائیل، همراهی در فرآیند آزاد‌سازی کویت، سهم‌گیری در نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در اقصی نقاط جهان و سرانجام ارائۀ خدمات نظامی و آموزشی به دیگر کشورها، همگی بخشی از تبادلات نظامی ارتش پاکستان با جهان خارج به شمار می‌آید. کیفیت، حجم و حتی گستردگی حوزۀ این تبادلات، به گونه‌ای بوده است که می‌توان گفت کشورها، اغلب با ارتش پاکستان بیشتر و راحت‌تر از دولت این کشور کار کرده‌اند.    
 

 

مطالب پیشنهادی:

بودجه نظامی جدید پاکستان؛ مشکلات و چالش‏ها
صنایع دفاعی پاکستان؛ افق و موانع پیش رو

 

افول جایگاه ارتش پاکستان

 

جایگاه ارتش در صحنۀ سیاسی پاکستان، این فرصت را در اختیار نظامیان قرار داد تا به دلایل مختلف مانند بی‌ثباتی سیاسی، فساد و سوء مدیریت غیرنظامیان، در عرصه‌های مختلف مداخله کنند. این امر به همراه دلایل دیگر، باعث شد تا به‌تدریج، نارضایتی‌ها از عملکرد و اقدام‌های ارتش بالا بگیرد و در نهایت، به رویارویی چند بارۀ ارتش و مردم در چند سال اخیر منجر شود. اعتراض‌های خیابانی گسترده در می 2023، نقطۀ اوج نارضایتی مردم از ارتش را بازتاب داد و لطمۀ جدی به حیثیت و اعتبار ارتش وارد کرد. ارتش امیدوار بود با برگزاری انتخابات فوریۀ 2024، آن هم به شکلی مناسب، بخشی از حیثیت و اعتبارِ از دست رفته‌اش را باز یابد. پیروزی دور از انتظار و چشمگیر حامیانِ عمران‌خان با وجود تمامی موانع، سردرگمی شدید در اعلام نتایج آراء و از همه مهمتر شائبۀ مهندسی انتخابات توسط ارتش، باعث شد تا نه تنها نتایج دلخواه نظامیان حاصل نشود، بلکه بسیاری، آنها را بازندۀ بزرگ این قمار انتخاباتی، توصیف کنند.

همۀ اینها حکایت از آن دارد که ارتش پاکستان دیگر از موقعیت و اعتبار پیشین خود برخوردار نیست و دوران افولِ آشکار خود را سپری می‌کند.

 

 چه عوامل یا دلایلی باعث شده ارتش این گونه اقتدار و اعتبار خود را در سطح جامعه از دست بدهد؟ در این مورد می‌توان به چند عامل مهم زیر اشاره کرد:


1. مداخله‌های مکرر و ناموفق در ساختار سیاسی


ارتش پاکستان با مداخله‌های خود در عرصه‌های داخلی، مدتها در نقش یک نیروی «بحران‌زدا» و پایان‌دهنده به غائله‌های بزرگ سیاسی و حتی اقتصادی ظاهر شد. با این حال، تقریباً مدتی طولانی است که مداخله‌های نظامیان در تحولات داخلی، نتایج مورد انتظار را به بار نیاورده و حتی با ناکامی‌های بزرگی مانند شورش 10 می 2023 و یا انتخابات فاجعه‌بار 2024 همراه شده است. این شرایط، باورِ عمومی به توانایی‌ها و قابلیت‌های نظامیان را بسیار کم رنگ کرده است به نحوی که مردم به ارتش نه به‌عنوان نهادِ «بحران‌زدا»، بلکه به‌عنوان ساختاری عمدتاً «بحران‌زا» می‌نگرند.


2. ناکامی‌ها در حوزۀ سیاست خارجی

 

اگر چه جایگاه و موقعیت منحصر به فرد ارتش در داخل، به نظامیان این اجازه را می‌داد که در حوزۀ سیاست خارجی نیز حرف اول و آخر را بزنند، با این حال، رویکردهای سیاست خارجی ارتش در دو دهه و یا حداقل در یک دهۀ اخیر، با چالش‌ها و حتی ناکامی‌هایی توأم بوده است.


در این راستا، توازن روابط میان چین و آمریکا را باید یکی از چالش‌های مهم پیشِ‌روی ارتش تلقی کرد. در شرایطی که ارتش به دلیل وابستگی چند دهه‌ای به کمک‌های امریکا، برای تداوم رابطۀ سنتی با این کشور، اهمیت زیادی قائل است، مسئلۀ گسترش روابط تجاری و اقتصادی با چین و مشارکت در طرح بزرگ «یک جاده و یک کمربند» پکن، در نقطۀ تلاقی با رویکرد سنتی قرار گرفته است. اکنون به نظر می‌رسد که نظامیان به شدت در مدیریت تعارض منافع میان پکن و واشنگتن، گرفتار شده‌اند. شکی نیست که با حضور ترامپ در کاخ سفید و مواضع خصمانۀ او در قبال چین، این روند، تشدید خواهد شد. اما چالش‌های پیش‌ِروی ارتش فقط به روابط با چین و آمریکا محدود نمی‌شود.

مشکل اصلی اکنون در افغانستان است؛ همان مکانی که پس از چند دهه پشتیابی ارتش پاکستان از طالبان و با به ثمر رسیدن نتایج آن در چارچوب سقوط نظام جمهوریت و بازگشت طالبان به قدرت، حال به باتلاق سیاسی و نظامی برای این کشور تبدیل شده و حیثیت ارتش را به سُخره گرفته است. نکتۀ مهم آن است که این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که بسیاری از تحلیل‌گران پیش از این، به ارتش و نظامیان، هشدارهای لازم را در این مورد داده بودند. از سوی دیگر تصرف غافل‌گیرکنندۀ کابل توسط طالبان و خروج فضاحت‌بار نیروهای آمریکایی از این کشور نیز، به شدت واشنگتن را ناراحت کرد که بازتاب آن را می‌توان در قطع کمک‌های ایالات متحده به پاکستان مشاهده کرد. در این بین، سفر ژنرال فیض حمید، رئیس آی.اس.آی به کابل و نشست صمیمانۀ وی با طالبان در همان ابتدای پیروزی طالبان، جای هیچ‌گونه انکار در مورد سابقۀ نیکِ روابط طالبان با پاکستان، برای ارتش باقی نگذاشت، گرچه کسی هم درصدد انکار آن روابط نبوده و نیست. به همین دلیل عدم بهره‌برداری مورد توقع پاکستان از شرایط جدید افغانستان، به منزلۀ شکست ارتش و نتیجه نگرفتن آن از سالها هزینه کردن در افغانستان تلقی می‌شود. 

در نهایت موضوع هند و تنش‌های بی‌پایان با این کشور هم به پاشنۀ آشیل دیگری برای ارتش تبدیل شده است. دولت‌های مستقر در اسلام‌آباد، اغلب به رفع تنش‌ها با دهلی‌نو تمایل نشان داده‌اند، اما با مخالفت و مواضع سرسختانۀ ارتش مواجه شده‌اند. صرف‌نظر از دلایل ارتش برای این مخالفت، بهبود روابط با هند می‌تواند در بهبودِ وضعیت فعلی پاکستان و به‌ویژه شرایط بحرانی اقتصاد این کشور مفید باشد.           

            
3. بروز خلأ ایدئولوژیک در ارتش


پیش از این در مورد شناخت ارتش به عنوان نمادِ ایدئولوژیِ اسلام‌گرایانه صحبت شد. اما تحولات جدیدی که از حدود دو دهۀ قبل تا کنون پاکستان را تحت تاثیر قرار داده، قرائت جدیدی از اسلام‌گرایی را بازنمایی می‌کند؛ آن هم با این ویژگی برجسته که دیگر ارتش در نقطۀ کانونی این اسلام‌گرایی جایی ندارد. بدین ترتیب، قرائت جدید از اسلام‌گرایی نه تنها خارج از هدایت و کنترل ارتش قرار گرفت، بلکه به دغدغۀ اول امنیت ملی کشور و حاکمیت (نظامیان) مبدل شد. در عین حال به باور برخی تحلیل‌گران این تحول باعث ایجاد نوعی تغییر در الگوی منازعه در پاکستان شد و بسترِ منازعه را از خارج و به طور خاص از هند، به سوی داخل و تقابل با اسلام‌گرایی افراطی در درون سوق داد. علاوه بر این، چنین تحولاتی حتی بر مفاهیم سنتی همچون عمق راهبردی در افغانستان هم اثرگذاری نشان داده است. در نهایت به نظر می‌رسد همۀ اینها، به خلعِ سلاح ایدئولوژیک ارتش از درون و به دنبال آن تغییر موقعیت و آسیب دیدن تقدّسِ مذهبی و دینی ارتش در نظر عامۀ مردم منجر شده است.


4. ضعف آشکار ارتش در برابر دشمنان خارجی


ارتش پاکستان، تقریباً در هیچ جنگی در برابر دشمن سنتی و قدرتمند خود هندوستان، پیروز نشده است. این مسئله‌ای نیست که از ابتدا هم از چشم مردم دور مانده باشد، اما در شرایط فعلی و با توجه به کاهش محبوبیت ارتش در بین مردم، ناکامی‌ها بیش از گذشته نمود یافته است. اکنون مردم این سوال را مطرح می‌کنند که صرف این همه بودجه برای ارتش، چه دستاورد ملموسی در برابر دشمنان خارجی به ارمغان آورده است؟ اعتراف‌های اخیر فرماندهان عالی‌رتبۀ ارتش نسبت به ضعف‌های نظامی پاکستان در برابر هند نیز در تقویت این باور، سهم به سزایی داشته است. حال اگر آن را در کنار مشارکت ارتش در سرکوب نارضایتی‌های داخلی قرار دهیم، می‌بینیم که نگاه به ارتش در داخل تا چه اندازه تغییر کرده و چگونه ارتش از نظر بخش قابل توجهی از مردم، از یک نیروی مقدس و مدافع سرزمین اسلامی، به یک نیروی سرکوب‌گرِ داخلی مبدل شده است.             


5. اوضاع نابسامان اقتصادی در پاکستان و درون ارتش


پاکستان مدت‌هاست که در بحرانِ اقتصادیِ عمیقی گرفتار شده است و برای خروج از آن تقلا می‌کند. پیش از این، نظامیان اغلب، قابلیت‌های خود را در مدیریت موفق بحران‌های اقتصادی به نمایش گذاشته بودند، اما اینکه چرا آنها در دورۀ اخیر موفقیت نشان نداده‌اند، جای بررسی دارد. برخی آن را به مداخله گستردۀ ارتش به حوزۀ اقتصادی و در واقع ذی‌نفع شدن ارتش در حوزه‌های خُرد و کلانِ اقتصادی مرتبط دانسته‌اند. همین امر نیز موجب شده تا بر خلاف موارد گذشته، ارتش در میدان دادن به حوزۀ خصوصی و سپردن مدیریت اقتصادی به آنها دچار تردید و تعلل شود.

اما وخامت اوضاع اقتصادی، تبعات مستقیمی برای ارتش نیز به همراه داشته است. بحث سهمِ نظامیان در بودجۀ عمومی کشور، یکی از چالش‌های مهم ارتش را رقم زده است. بودجۀ ارتش در چند سال گذشته، با نوسان‌های شدیدی مواجه شده است (بین 5/11 تا 5/7 میلیارد دلار). این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که از یک سو مبارزه با تروریسم و جدایی‌طلبی تشدید شده و نیازمندی‌های بیشتری را می‌طلبد و از سوی دیگر، افکار عمومی به سهم بودجۀ نظامیان، حساس‌تر از قبل شده‌ است و هر گونه افزایش بودجه در این حوزه را به معنای کم شدن سهم بخش‌های دیگر همچون آموزش، بهداشت و امور زیربنایی تلقی می‌کند.

کسر بودجۀ ارتش، دلیل عمدۀ دیگری هم دارد؛ کاهش چشمگیر سهم کمک‌های خارجی در بودجۀ ارتش. بدون تردید رویگردانی ایالات متحده از اِعطای کمک به پاکستان و به‌ویژه نیروهای مسلح این کشور و در کنار آن، کاسته شدن از کمک اعراب که به دلایلی از جمله مشکلات اقتصادی خودشان و عدم احساس نیاز، مانند گذشته به خدمات امنیتی پاکستان، در این زمینه، سهم به سزایی داشته است.        


6. گسست پیوند اجتماعی نخبگان سیاسی و نظامی


کاهش منزلت ارتش پاکستان در نظر عامۀ مردم، پیامدهای جانبی زیادی برای آن به دنبال داشته است که گسست میان نخبگان سیاسی و نظامی، احتمالاً یکی از مهم‌ترین آنها به شمار می‌آید. در این راستا، تغییر در موقعیت و جایگاه ارتش و در کنار آن تغییراتی که در سبک زندگی نسل جوان پاکستان به‌وجود آمده است، موجب شده که فرزندانِ طبقات نخبۀ سیاسی و اجتماعی، دیگر رغبت چندانی، به پیوستن به نیروهای مسلح از خود نشان ندهند و به مشاغل دیگری چون تجارت، تحصیل و یا حتی اقامت در خارج از کشور روی آورند. این مسئله، تغییراتی را در بافتِ اجتماعی و طبقاتی ارتش به همراه داشته است به نحوی که نسلِ جدید نظامیان، عمدتاً از طبقات متوسط و متوسطِ رو به پایین شکل گرفته‌اند. متعاقب آن، نسل جدیدِ افسران نیز، دگرگون شده و از طبقاتی با کمترین پیوند با اَشراف و نخبگان سیاسی تشکیل شده‌اند. طبیعی است که این موضوع، به گسست میان نخبگان سیاسی و نظامی دامن خواهد زد و البته ممکن است به تفاوت‌هایی در موضع‌گیری نسل جدید ارتش در برابر مسائل عمده‌ای چون هند، چین و یا ارزش‌های دموکراتیک منجر شود.


7. تنزل موقعیت بین‌المللی ارتش


روابط عالی با جامعۀ بین‌المللی، همواره یکی از نقاطِ قوت ارتش پاکستان بوده است. با این حال، به نظر می‌رسد این روابط در سال‌های اخیر، به دلایل متعددی با اُفت مواجه شده است. رویکردهای پاکستان در قبال افغانستان و خشم امریکا در این زمینه، تغییر رویکرد آمریکا در مبارزه با تروریسم و خارج شدن آن از مدار اولویت‌های این کشور، کنار گذاشته شدن جنوب آسیا از معادلات درجۀ یک بین‌المللی، روابط چین و اسلام‌آباد، تغییر نگاه جهانِ اسلام به مسئلۀ کشمیر و کاهش حمایت‌ها از اسلام‌آباد در برابر هند و سرانجام نقشِ منفی ارتش در تحولات داخلی پاکستان، مجموعه‌ای از تحولات هستند که باعث افت جایگاه بین‌المللی ارتش پاکستان در صحنۀ جهانی شده‌اند. تبعات این افت نیز برای نظامیان، سنگین بوده است که کاهش چشمگیر کمک‌های بین‌المللی به ارتش، ضعف در برابر هند و کاهش نفوذ پاکستان در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی بخشی از آن است.
 

نقشِ ارتش در ساختارِ سیاسی پاکستان

مطالب پیشنهادی:

دورنمای نقشِ ارتش در ساختارِ سیاسی پاکستان

 

چشم‌انداز نقش و جایگاهِ ارتش پاکستان

 

تحولات در نقش ارتش، از اوجگیری تا افول آن در سال‌های اخیر، این سوال مهم را بوجود می‌آورد که موقعیتِ ارتش در آیندۀ سیاسی پاکستان چگونه خواهد بود؟ در این رابطه می‌توانیم به طیفی از نظریات اشاره کنیم که از حذفِ کامل ارتش تا سلطۀ مستقیم و مجدد ارتش (کودتای نظامی) بر کل نظام سیاسی را در برمی‌گیرد. در میانۀ این طیف نیز، دو معادلۀ دیگر وجود دارد که انفعال نظامیان و سیستم کنترل ارتش بر دولت را در برمی‌گیرد:


الف) فروپاشی ارتش


فروپاشی ارتش افغانستان در نظام جمهوریت و همچنین از هم پاشیدگی بسیار سریع ارتش سوریه در تقابل با شبه‌نظامیان مسلح، دو رخداد مهمی است که زمینه‌ساز ورود گزینۀ فروپاشی به احتمالات سیاسی در مورد آیندۀ ارتش پاکستان شده‌اند. آیا فروپاشی ارتش پاکستان در آینده‌ای نزدیک محتمل است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که دلایلی وجود دارد که احتمال وقوع چنین رخدادی را کم‌رنگ می‌کند:

 

در حوزۀ داخلی؛ باید پذیرفت که ارتش، همچنان کارآمدترین و موثرترین نهاد داخلی کشور است که هنوز هم، القاء‌کنندۀ موثری برای روحیۀ ملی است. در وجهی دیگر، باید به ساختار درونی ارتش و استحکام آن اشاره کرد که هنوز نشانه‌هایی از تزلزل بنیادین در آن مشاهده نشده است. از سوی دیگر حضور قومیت‌های مختلف در ارتش (هرچند با سلطۀ نسبی پنجابی‌ها توأم شده و از این جهت نارضایتی‌هایی وجود دارد) و رعایت نسبیِ حفظ سلسله مراتب نظامی بر اساس لیاقت و شایستگی هم در بقای ارتش، تاثیرگذار خواهد بود. شاید با در نظر داشتن همین موارد است که تا کنون، گسست یا ریزشِ بزرگی را در درون ارتش پاکستان شاهد نبوده‌ایم. علاوه بر این، تصور نمی‌شود که حتی مخالفان سیاسی و یا احزاب اپوزیسیون همچون تحریک انصاف هم به دلیل خطر بی‌ثباتی و شرایط کنونی کشور در مبارزه با تروریسم، نسبت به فروپاشی و یا حتی تضعیف ارتش، رضایت‌مندی داشته باشند.

 

در بُعد بین‌المللی؛ به نظر می‌رسد هیچ یک از بازیگران بین‌المللی، حتی دشمنان آشکاری همچون هندوستان، تمایلی به فروپاشی ساختار نظامی پاکستان ندارند. بدون تردید بی‌ثباتی ناشی از این امر، به مراتب زیان‌های بیشتری برای آنها، منطقه و جهان در پی خواهد داشت. شاید از همه اینها مهمتر، دغدغه‌های بین‌المللی در مورد تسلیحات اتمی پاکستان است؛ اینکه در صورت فروپاشی ارتش و یا حتی تضعیف شدید آن، این تسلیحات حساس و بسیار خطرناک، تحت کنترل چه کسانی قرار خواهد گرفت، دغدغه‌ای است که باعث می‌شود وجود ارتش قوی در پاکستان حتی برای دشمنش هند هم یک مزیت نسبی تلقی شود. 


ب) مداخلۀ مستقیم ارتش و وقوع کودتای نظامی


در این سناریو، که آن سوی طیف احتمال‌ها قرار می‌گیرد، وقوع یک کودتای نظامی، مداخلۀ مستقیم ارتش و کنترل مجدد تمامی عناصر و نهادهای قدرت توسط نظامیان، مطرح می‌شود. در طول تاریخ نه چندان طولانی پاکستان، ارتش چندین بار به چنین گزینه‌ای متوسل شده و بنابراین نباید اتفاقی دور از ذهن تلقی شود.

در شرایط فعلی، وجود برخی زمینه‌های خاص می‌تواند به وقوع چنین رخدادی کمک کند؛ فروپاشی ائتلاف سیاسی حاکم و ناتوانی مستمر احزاب سیاسی در تشکیل دولت، عدم توافق میان عمران‌خان و نظامیان و تداوم و یا تشدید ناآرامی‌های سیاسی و سرانجام، ناتوانی دولت و ارتش در مهار تروریسم داخلی را می‌توان برخی از عوامل مهیا کنندۀ شرایط کودتا برشمرد. باید در نظر داشت که هر یک از این شرایط و یا مجموعه‌ای از آنها، می‌تواند به راحتی ارتش را متقاعد کند که حفظ حکومت را بر حفظ دموکراسی ترجیح دهد، کما اینکه برخی از ژنرال‌های سابق ارتش در حال حاضر هم به این نتیجه رسیده‌اند: «زمان آن رسیده است که به جای دموکراسی، از حکومت محافظت شود و آن را در اولویت قرار دهیم». (پارادوکس ارتش پاکستان‌/ موسسۀ مطالعات‌ راهبردی شرق 16/7/1402)

بازهم به نظر می‌رسد که ارتش و ساختار عالی کنونی آن، تمایل چندانی به کودتا ندارند و آن را آخرین گزینه و در واقع بدترین سناریوی ممکن می‌دانند. آنها برای این موضع خود، دلایلی دارند که اهم آن عبارتند از: سابقۀ کودتای نظامی مشرف و مقاومت شدید نهادهای مدنی و سیاسی در برابر آن، کاهش ارتباط نخبگان سیاسی و نظامی و به تبع آن حمایت کمتر سیاسیون از مداخلۀ مستقیم نظامیان، مقاومت‌های شدید مردمی در برابر ارتش به‌ویژه در سال‌های اخیر و پس از دو رخدادِ می 2023 و انتخابات فوریه 2024، کاهش اعتماد به نفس نظامیان در نتیجۀ ناکامی‌های متواتر و تقابل مداوم با مردم، احتمال تشدید شکاف‌های داخلی در ارتش و در نهایت وجود راه‌های جایگزین و در عین حال مناسب و با عوارضِ جانبی کمتر.

در کنار عوامل داخلی، نظامیان نسبت به بازتاب‌های بیرونی و بین‌المللی چنین اقدامی نیز دغدغه‌های جدی دارند. برای نظامیان مهم است که واکنش چین و آمریکا به چنین حرکتی، چه خواهد بود. علاوه بر این، اقدام ارتش در مداخلۀ مستقیم می‌تواند به موقعیت این کشور در میان اعتباردهندگان و وام‌دهندگان بین‌المللی آسیب جدی وارد کند، کما این که در شرایط فعلی هم نهادهایی همچون صندوق بین‌الملی پول و یا دیگر بانک‌های بین‌المللی، نسبت به مداخله‌های گستردۀ ارتش در عرصه‌های سیاست و اقتصاد معترض هستند. بنابراین وقوع یک کودتای نظامی می‌تواند در روندِ اعطای اعتبارات بین‌المللی، خللی جدی وارد کرده و پاکستان را در بحران عمیق‌تری فرو ببرد.


ج) انفعال ارتش


این گزینه، کناره‌گیری کامل ارتش از فعالیت‌های سیاسی و واگذاری مطلق امور به دولت و در واقع بازگشت کامل به اصول قانون اساسی را شامل می‌شود. این گزینه نیز تقریباً به همان اندازۀ فروپاشی ارتش، غیرمحتمل به نظر می‌رسد. زیرا در وهلۀ اول، آشفتگی اوضاع کنونی و ناتوانی ذاتی احزاب و نهادهای مدنی در حل و فصل منازعات در میان خود، بدون مداخلۀ نظامیان، امری بدیهی است. بنابراین، ارتش همچنان در موقعیت تنها نهاد قابل اتکا برای بهبود نسبیِ شرایط باقی مانده است.

از سوی دیگر شرایط امنیتی کشور و تشدید اقدام‌های تروریستی که با تشدید تحرکاتِ جدایی‌طلبانه و اسلا‌م‌گرایانۀ افراطی توأم شده است نیز امکان هرگونه انفعال را از ارتش سلب می‌کند. به این موارد می‌توان، مداخلۀ نظامیان در همۀ جوانب کشور و به‌ویژه در حوزۀ اقتصادی را هم اضافه کرد؛ موقعیتی که ارتش و نظامیان را در جایگاه یکی از ذی‌نفعان بزرگ اجتماعی قرار داده و سدّ راه انفعال آنها در برابر تحولات می‌شود.

به همۀ اینها، باید تعهدهای بین‌المللی ارتش را نیز اضافه کرد؛ در جایی که در وضعیت ضعف و بی‌ثباتی دولت‌ها، ارتش به عنوان طرفِ حساب بین‌المللی شناخته شده و پشتوانۀ اکثر تعهدهای بین‌المللی کنونی پاکستان قرار گرفته است.


د) کنترل غیرمستقیم؛ ارتش در نقش هدایت‌گر و نظارت‌گر

 

چنین سیستمی در واقع، تداوم همان شرایطی است که ارتش در سال‌های اخیر در حال اجرا و پیاده‌سازی آن بوده است. اساس این ساختار، بر ایجاد و یا حفظ یک دولت ضعیف و آسیب‌پذیر اتکا دارد؛ دولتی که به شدت بر جلبِ حمایت ارتش در برابر دیگر رقبای سیاسی نیاز دارد. برای ارتش، اجرای چنین روشی می‌تواند جایگزینی مناسب برای کودتا و یا مداخلۀ مستقیم تلقی شود. شواهد نشان می‌دهد که احزاب سیاسی سنتی بزرگی مانند «مسلم لیگ» و «حزب مردم»، این سیستم را پذیرفته و به نحوی تابع آن شده‌اند. آنها حتی در راستای برقراری همین سیستم با یکدیگر رقابت کرده و در صدد جلب نظر مثبت نظامیان هستند. اما حزب جدید «تحریک انصاف» و رهبری آن «عمران‌خان»، مشکل اصلی این معادله هستند. آنها در برابر این معادله مقاومت می‌کنند و تا کنون هم در این زمینه، حاضر به معامله با ارتش نشده‌اند.

با این حال و به‌رغم مقاومت‌های موجود، به نظر می‌رسد ارتش، بر تداوم سیستم کنترلی مُصِرّ است چرا که انتخابات فوریه 2024 را بر مبنای همین سیستم  برگزار و حتی جلوۀ پیچیده‌تری از این سیستم را رونمایی کرد که نشانۀ آن را می‌توان در پیروزی حساب‌شدۀ هر یک از احزاب در یکی از ایالت‌ها و تقسیم قدرت احزاب، به گونه‌ای که هیچ حزب سیاسی نتواند کنترل مطلق دولت مرکزی و یا حتی دولت‌های ایالتی را در اختیار گیرد، مشاهده کرد.

اما در مورد تداوم این سیستم از جانب ارتش، هشدارهای جدی داده شده است؛ این که چنین روندی ممکن است در بلندمدت، به زوال قدرت و کاهش هر چه بیشتر محبوبیت و اعتبار عمومی نظامیان و آخرالامر به وقوع آشوب‌های سیاسی بزرگ‌تر و شدیدتر منتهی شود. بنابراین، این سیستم در نقش یک سیستمِ گذار، ایفای نقش خواهد کرد و در درازمدت، احتمالاً به مسیرهای متفاوتی منتهی خواهد شد؛ مسیرهایی مانند بازگشت به کودتای نظامی، تصمیمِ ارتش به کاهشِ سخت‌گیری و اعطای امتیاز به مخالفان و در نهایت، افزایش ناآرامی‌ها و خطر فروپاشی کل ساختار سیاسی. توصیه به ارتش این است که از هم اکنون، راه دوم را انتخاب کند تا از آسیب‌های جدی‌تر و به‌ویژه تکرار رخدادهای کشورهایی مانند افغانستان و سوریه، جلوگیری کند.

 

 پیامد منازعات بر ج.ا.ایران

 

 تداوم وضعیت کنونی در پاکستان و به‌خصوص گسترش دامنۀ منازعات میان ارتش با نهادهای مدنی و مردم، می‌تواند پیامدهایی مستقیم و غیر مستقیمی برای ج.ا.ایران به همراه داشته باشد. در نخستین و مهم‌ترین وجه، تداوم این تنش‌ها می‌تواند اثرات و بازتاب‌های مستقیمی در امنیتِ مرزهای شرقی ایران بر جای گذارد.

 

 دل مشغولیِ نظامیان به درگیرهای سیاسی داخلی و اولویت این مسئله برای ارتش، به خودی خود، از توجهات و ملاحظات آنها نسبت به مناطق حاشیه‌ای و به‌ویژه مناطق مرزی خواهد کاست. بر همین اساس است که در غالب اوقات، میان افزایش ناامنی‌ها در مرزهای شرقی ایران و وضعیت مناقشات سیاسی در اسلام‌آباد، ارتباطی مستقیم برقرار بوده است. در عین حال گرفتاری ارتش پاکستان در ناآرامی‌های داخلی، به ضعف هر چه بیشتر آن از جنبه‌های مختلف (اعم از فردی و یا لجستیکی) در برابر نیروهای تروریستی و افراط‌گرا منجر خواهد شد که این امر نیز می‌تواند تبعاتِ نامطلوبی بر امنیت جنوب شرق ایران، برجای گذارد. 

علاوه بر این، هر گونه آشفتگیِ سیاسی، می‌تواند بر گسترۀ روابط پاکستان با ایران، تاثیرات آشکاری داشته باشد؛ از جمله می‌تواند بر برنامه‌ها و اهداف بلندمدت اعلام شده در تبدیل مرزهای دو کشور از مرزهای امنیتی به مرزهای تجاری و اقتصادی، اثرات مستقیم و ناخوشایندی بر جای ‌گذارد. موضوع تداوم ارتباط ارتش پاکستان با ایالات متحده و رویکرد عمومی نظامیان در برابر پکن و واشنگتن هم، مسئلۀ مهم دیگری است که ج.ا.ایران با دقت و حساسیت، پیگیر آن است. در نهایت، آن چه در مجموع و در ارتباط با تحولات جایگاه و قدرت ارتش پاکستان و پیوند آن با ج.ا.ایران می‌توان گفت، در چند محور زیر قابل توجه است:

وجود یک نظام با ثبات سیاسی در پاکستان برای ایران، از بیشترین اهمیت، برخوردار است. بنابراین تشکیل دولت‌هایی در چارچوب قانون اساسی و با رعایت حدود و مرزهای قانونی برای ایران نیز کمال مطلوب خواهد بود. با این حال، تجاربِ گذشته نشان داده

که روابط دو کشور، از ثبات و پایداری مستمری برخوردار بوده و تغییر معادلات قدرت میان نظامیان و غیر نظامیان، تاثیرات عمیقی بر این روابط نداشته است. ‌

با توجه به فضای امنیتی حاکم بر مرزهای دو کشور و وجه پُررنگ امنیت در گسترۀ روابط دو جانبه، در حال حاضر، برقراری روابط نزدیک و همکاری مستمر با ارتش و نظامیان پاکستان، باید در اولویت خاص ج.ا.ایران قرار داشته باشد. ج.ا.ایران باید

حتی‌المقدور از ورود به مناقشات سیاسی میان ارتش و جناح‌های سیاسی پرهیز کند؛ رویکردی که به نظر می‌رسد تاکنون در پیش گرفته شده و بازتاب‌های مثبت خود را هم نشان داده است.

سرانجام اینکه، باید ظرفیت‌های ارتباطی و نتایج قابل حصول از همکاری با نظامیان پاکستان در حلِ چالش‌های مرزی، مبارزه با تروریسم، مناقشات منطقه‌ای و حتی سامان‌یابی وضعیت شیعیان پاکستان (در مناطق بحرانی مانند پاراچنار) بیش از پیش، مورد توجه قرار گیرد.

 

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

telegram  تلگرام
facebook  فیسبوک
twitterx  ایکس


کد مطلب: 3956

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3956/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir