کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

پاکستان و سوریه

آثار بحران سوریه بر موقعیت منطقه‌‏ای پاکستان

موسسه مطالعات راهبردی شرق , 27 بهمن 1403 ساعت 7:55

مولف : کارشناس مطالعات امنیتی و نظامی دکتر امین پرتو

با بحران رخ داده در سوریه یعنی سقوط حکومت بشار اسد و روی کار آمدن گروه تحریرالشام، فرآیندهایی متناقض، متوجه پاکستان شده است. در سطح خارجی، اختلاف و رقابت بر سر سوریه میان بازیگران مختلف هنوز به درجه‏‌ای نرسیده که پاکستان مجبور به اتخاذ موضعی پیچیده در مورد آن شود.


 🖊️ دکتر امین پرتو، کارشناس مطالعات امنیتی و نظامی | مطالعات شرق
 ⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 13 دقیقه

آنچه در این گزارش تحلیلی میخوانید
  1. مقدمه
  2. بلوک‌بندی جدید سیاسی در منطقه
  3. تأثیرپذیری گروه‌های مسلح پاکستان و پیامدهای سیاسی آن
  4. جمع‌بندی

 

آثار بحران سوریه بر موقعیت منطقه‌‏ای پاکستان

 

مقدمه

 

پیروزی گروه تحریرالشام و موفقیت آن در ساقط کردن حکومت بشار اسد در سوریه، ابعاد مختلفی از تهدید را برای پاکستان ایجاد کرده است. گرچه پاکستان روابط بسیار گرم و عمیقی با ترکیه دارد اما پیروزی تحریرالشام به عنوان متحد ترکیه، چندان موجب خوشنودی اسلام‌‏آباد نشده است. در حقیقت پیروزی یک گروه شورشی نامدار و هم‏‌پیوند با القاعده که اکنون با تغییر در سیاست و گفتمان خود، توانسته مشروعیت منطقه‌‏ای و جهانی نزد دولت‏‌های خارجی کسب کند، ممکن است مشوق بسیاری گروه‌‏های تروریستی دیگر، از جمله در پاکستان شود که با تغییر گفتمان سیاسی و عملیاتی خود، از فهرست سازمان‏‌های تروریستی خارج شوند و مشروعیت و حمایت خارجی کسب کنند. در حالی که الگو شدن موفقیت تحریرالشام و نیز صِرف اعتماد به نفس دادن پیروزی آن به گروه‌‏های تروریستی، موجب وحشت پاکستان شده، تحولاتی هم در رقابت‏‌های منطقه‌‏ای در حال رخ دادن است که می‌‏تواند امنیت و منافع پاکستان را تحت تاثیر خود قرار دهد. زیرا مجدداً پاکستان را در انتخاب میان حامیان و متحدانش و اولویت دادن به آنها دچار مشکل خواهد کرد.

 

 بلوک‌بندی جدید سیاسی در منطقه

 

با ساقط شدن حکومت بشار اسد و حاکم شدن تحریرالشام بر سوریه، ترکیه دستِ بالایی در خاورمیانه یافته است در حالی که سایر بازیگران حامی مخالفان بشار اسد (مانند عربستان و امارات)، سوریه را ترک و رها کرده بودند. تقریباً ترکیه، اکنون تنها بازیگر خارجی است که دست بالا را در سوریه دارد.  هم با وجود سرمایه‏‌گذاری خود در بیشتر از چهار دهۀ گذشته در سوریه، یک متحد مهم و شاید تنها متحد دولتی خود در جهان عرب را از دست داده است. موقعیت کنونی ترکیه و  در سوریه، برای کشورهای عربی هم محل سوال‌های بسیاری است. در درون کشورهای عربی نسبت به این تحول، نوعی چنددستگی حاکم است. یک گروهِ کشورهای عربی، طرفدار ترکیه هستند.

به جز قطر که متحد دیرینۀ ترکیه در جهان عرب است، دولت وفاق ملّی لیبی که با اخوان‌المسلمین لیبی متحد و همراه است، حامی سوریۀ جدید است. گروه دیگر کشورهای عربی هستند که به شدت با حکومت جدید سوریه دشمن هستند. امارات متحدۀ عربی، مصر، دولت نجات ملی لیبی (ژنرال حفتر)، الجزایر و تا حدی هم کشورهایی مانند عمان، بحرین و سودان در این دسته قرار دارند. ویژگی این دولت‏‌ها، دشمنی شدید نسبت به اخوان‌المسلمین و دیگر جریان‌های اسلام‏‌گرا، دشمنی دیرینه نسبت به نفوذ ترکیه و قطر در کشورهای عربی و کوشش آنها برای بازگرداندن بشار اسد به اتحادیۀ عرب بود.

واهمۀ این کشورها، این است که مبادا پیروزی تحریرالشام در سوریه، موجی از جنبش‌‏های اسلام‏‌گرای جدید را در کشورهای آنها ایجاد کند و سبب پدیدار شدن یک بهار عربی دوم شود. گروه سومی از کشورهای عربی هم هستند که چندان میانۀ خوشی با نفوذ ترکیه و قطر در کشورهای عربی و یا جریان‌های اسلام‏‌گرا و اِخوانی ندارند اما آن سطح از دشمنیِ محورِ امارات را هم ندارند و با احتیاط بیشتری به تحولات سوریه می‏‌نگرند. عربستان سعودی، اردن، دولت جدید لبنان و تا حدی دولت کنونی عراق، در این دسته از کشورها قرار دارند که به ناگزیر بودن تعامل با دولت جدید سوریه باور دارند اما قصد ندارند تا جانب احتیاط را هم از دست بدهند.

از طرف دیگر این کشورها سعی می‌‏کنند وارد نقشه‏‌های ماجراجویانۀ جدید در سوریه که ممکن است از سوی امارات دنبال شود نشوند. از آنجا که در شرایط کنونی ارادۀ جهانی (یعنی آمریکا و اروپا) بر این است که اوضاع در سوریه در آرامش باقی بماند و بحران جدیدی ایجاد نشود و از آنجا که اسرائیل هم از تحولات کنونی در سوریه راضی است (زیرا راه ارتباطی  با جبهۀ مقاومت در لبنان و فلسطین بسته شده) فعلاً جناح امارات و دولت‏‌های متحد آن، امکان به چالش کشیدن ترکیه در سوریه را ندارند و دست نگه داشته‌‏اند. عربستان سعودی البته به تعامل محتاطانه با دولت جدید سوریه ادامه داده و با ارسال نفت و کمک‏‌های خیریه برای آن، تصمیم دارد تا مجدداً جای پایی برای خود در این کشور پیدا کند. به‌خصوص آنکه عربستان، ترکیه را دشمن خود در منطقه نمی‏‌بیند بلکه آن را صرفاً رقیب خود می‌داند.

پاکستان در میانۀ این یارگیری‌‏ها و پیوندهای منطقه‏‌ای، موقعیتی غامض و پیچیده دارد. سوریه به خودی خود، دارای اهمیت چندانی برای پاکستان نیست. گرچه پاکستان در گذشته برخی قراردادهای اقتصادی و نظامی محدود با سوریه داشته است (برای مثال فروش هواپیماهای آموزشی سوپر مشاق یا آموزش خلبانان نیروی هوایی سوریه و یا مشارکت خلبانان پاکستانی در جنگ علیه اسرائیل) اما اصولاً برای خود، منافع چندانی در این کشور مشاهده نمی‏‌کند. اما برای پاکستان، مدیریت کردن روابط خود با بازیگرانِ ثالثِ درگیر در بحران سوریه اهمیت دارد. در حقیقت پاکستان، به دلیل نیازمندی اقتصادی و امنیتی گستردۀ خود به این بازیگران، مشتاق نیست اختلاف‌های میان آنها بالا برود، به‌طوری که مجبور شود از میان این کشورها وادار به انتخاب شود.

پاکستان، روابط نظامی و فناوری گسترده با ترکیه دارد. ترکیه در حال انتقال فناوریِ ساخت پهپاد و تجهیزات دیگر نظامی به پاکستان است. فناوری‏‌های نظامی که کیفیت بسیار بالاتری نسبت به نمونۀ چینی دارند و پاکستان قادر به تهیۀ آنها از هیچ منبع دیگری نیست. از طرف دیگر پاکستان به سبب بحران اقتصادی خود، به شدت چشم انتظارِ دریافت کمک مالی و سرمایۀ کشورهای ثروتمند عربی مانند عربستان، امارات و قطر است. البته این کشورها هیچ یک آن، سیاستِ سخاوتمندانۀ دهه‌‏های قبل را ندارند و حاضر نیستند برای پاکستانی پول خرج کنند که تنها بر سر سفرۀ مهمان است و در مواقع بحران‏‌هایی مانند جنگ طولانی یمن، حاضر به کمک نظامی نیست. به علاوه اصولاً بحث منافع اقتصادی برای این کشورهای ثروتمند به‌خصوص عربستان به قدری مهم شده که منافع سیاسی و حتی امنیتی تحت‌‌الشعاع مباحث اقتصادی قرار گرفته است.

هدف پاکستان آن است که به صورت حداکثری از ظرفیت کشورهای ثروتمند عربی و اسلامی برای تامین مالی نیازمندی‏‌های خود به شکل وام، کسب سپرده، تضمین مالی، سرمایه‏‌گذاری، تخفیف نفتی و گازی، صادرات نیروی کار و تجارت برای فروش کالاهای پاکستان استفاده کند. فعلاً وضعیت در خاورمیانه در حالتی کنترل شده قرار دارد. اختلاف‌هایی که در گذشته و چند سال قبل، نزدیک بود باعث جنگ میان قطر و بلوک عربستان- امارات شود، اکنون وجود ندارد. همین طور اختلاف‌های میان عربستان با امارات که در چند سالِ اخیر بالا گرفته بود و بر سر مسائلی مانند یمن، سودان و فلسطین به قهر چندسالۀ بن سلمان و بن زاید انجامیده بود، فروکش کرده است.

این احتمال وجود دارد که اگر قدرت و نفوذ ترکیه در خاورمیانه ادامه پیدا کند، محور عربستان- امارات مجدداً احساس خطر کنند. پاکستان با ترکیه و آذربایجان، روابط بسیار نزدیک نظامی و امنیتی و اخیراً اقتصادی پیدا کرده است. پاکستان برای کسب حمایت مالی قطر هم کوشش بسیاری کرده است. هنرِ پاکستان همیشه این بوده که بین حامیان متضاد خود در مورد حمایت از خویش آشتی ایجاد کند یا اینکه خود را بیرون از بازی و رقابت آنها قرار دهد. فعلاً چنین رقابتی بر سر سوریه به تنشِ بیشتر منتهی نخواهد شد. گرچه باید گفت با افزایش توجه کشورهای ثروتمند عربی به سوریه و به‌خصوص کوشش برای بازسازی این کشور، احتمال آنکه سهم پاکستان از کمک مالی و سرمایۀ این کشورهای ثروتمند کمتر شود وجود دارد.

سوریه می‏‌تواند اولویت بسیار مهم‌‏تری برای این کشورها به‌منظور صرف پول باشد. از هم اکنون دولت سوریه از کشورهای عربیِ ثروتمند خواسته تا کارگران سوری بیشتری را بپذیرند تا آنان با درآمد بالایِ حاصل شده از کار در این کشورها و ارسال آن برای خانواده‌‏های خود در داخل سوریه، به روندِ بازسازی این کشور سرعت بیشتری بدهند. این تحول به آن معنی است که شاید سهم کارگران پاکستانی از بازار کار کشورهای ثروتمند حاشیۀ خلیج فارس از این هم کمتر شود.

برای پاکستان، خاتمۀ کار حکومتِ بشار اسد، به منزلۀ پایان دغدغۀ حضور کسانی از پاکستان در سوریه مانند گذشته برای دفاع از حرم است و یکی از مسائل امنیتی که پاکستان آن را با دغدغه دنبال می‏کرد، بایگانی می‌شود.

 

مطالب پیشنهادی:

بررسی تأثیر پیروزی تحریرالشام در سوریه بر گروه‌‏های تروریستی پاکستانی
پیامدهای بحران سوریه بر تحولات امنیتی در پاکستان

 

تأثیرپذیری گروه‌های مسلح پاکستان و پیامدهای سیاسی آن

 

تاثیرگذاری پیروزی تحریرالشام و سقوط حکومت بشار اسد در سوریه بر گروه‏‌های مخالف پاکستان یعنی به‌طور مشخص گروه‌‏های تروریستی و مسلح چندگانه است و می‌‏تواند در آیندۀ سیاسی پاکستان، به طُرُق زیر، تأثیرات زیادی داشته باشد:

اولاً، مدل سوریه نشان داد که گروه‌‏های با خط‌مشی مسلّحانه امکان پیروزی دارند و در صورتی که بتوانند صبر و تاب‌آوری از خود نشان دهند و همین طور بتوانند حامی خارجی از نوع قدرت بزرگ و منطقه‌‏ای (مثل ترکیه) داشته باشند، می‏‌توانند به کسب پیروزی امید داشته باشند و در درازمدت، قدرت سیاسی را به دست آورند.

ثانیاً، در صورتی که یک گروه تروریستی از خود انعطاف گفتمانی و ایدئولوژیک کافی نشان دهد و با قدرت‏‌های بزرگ (به‌طور مشخص آمریکا و اروپا) همکاری اطلاعاتی داشته باشد، می‌‏تواند از فهرست گروه‌‏های تروریستی خارج شود و کاملاً به عنوان یک بازیگر مشروع و مقبول، مورد شناسایی رسمی قرار گیرد و مقام‌های خارجیِ کشورهای مهم، در عالی‌‏ترین سطح با آن دیدار کنند و روابط برقرار سازند. به این ترتیب، این پیام به این گروه‌ها منتقل شده است که داشتن سابقۀ تروریستی به معنی زایل شدن مشروعیت نیست و این گروه‌‏ها نباید نسبت به آینده، ناامید باشند.

ثالثاً، مواضع سیاسی در حمایت از دولت مستقر ممکن است به سرعت تغییر کند. دولت سوریه در شرایطی که در اوج پذیرش و بازگشت سیاسی به جهان عرب قرار داشت، ناگهان سقوط کرد و هیچ حمایتی هم از آن نشد. همگان بر این گمان بودند که با بازگشت سوریه به اتحادیۀ عرب، بازگشایی سفارت‏‌های عربی در دمشق و سفرهای بشار اسد به امارات و عربستان همه چیز تمام شده است. اما این موارد، گروه‌‏های مسلّح معارض را ناامید نکرد، زیرا اصولاً روند تحولات میدان نظامی، تعیین‏ کننده بود نه مواضع سیاسی کشورها.

رابعاً، مدل تحریرالشام نشان داد که به جای صرف عملیات تروریستی یا شبه‏‌نظامی باید به سمت کنترل قلمرو، ایجاد حکومت، ارائۀ خدمات عمومی به شهروندان و نشان دادن کارآمدی، سلامت حکمرانی و جلب رضایت عمومی حرکت کرد. در استان ادلب، مخالفان اسد توانستند سامان سیاسی، اقتصادی و مدنی برقرار کنند که از یک طرف اتهام‌های مربوط به تندرو بودن را از آنان دور کند و از طرف دیگر موجب شود آنان شکل بهتری از زندگی را در قلمرو خود نشان دهند.

مدلِ رفتاری تحریرالشام در صورتی که توسط گروه‌‏های پاکستانی آموخته و ملاک عمل شود، می‌‏تواند دولت پاکستان را با چالش‏‌های اساسی مواجه کند. این گروه‏‌ها هم‏‌اکنون هم در حال کوشش برای کسب حمایت هند و افغانستان هستند. اما در اینکه آنها قادرند آن انعطاف لازم ایدئولوژیک و گفتمانی را ایجاد کنند یا نه، تردید وجود دارد. باز بودن جغرافیایی سوریه و نگاه تاریخی مردم سوریه به خارج، زمینه را برای وضعیت جدید فراهم‏ کرد در حالی که پاکستان وضعیت کاملاً متفاوتی دارد.

سوریه، کشوری با سواحل و ارتباطات دریایی و با محیطی متجانس در پیرامون خود یعنی کشورهای عربی است. نواحی قبایلی پاکستان که نقاطِ صعب‌العبور کوهستانی هستند بدون ارتباط دریایی و از نظر رسوخ‌پذیری ضعیف، چندان امکانی را برای باز بودن جامعه و رهبری فکری و اجتماعی و سیاسی باقی نگذاشته است. حالتِ خصمانه و ناهمخوانی که مناطق قبیله‏‌ای پاکستان با محیط مجاور جغرافیایی خود دارند، این امر را که زمینۀ تحول فکری در میان رهبران گروه‏‌های شبه‏‌نظامی ایجاد شود، تقریباً ناممکن کرده‏ است. از طرف دیگر، نفوذ بازیگران خارجی بر این گروه‌‏ها بسیار ناچیز است.

ترکیه و قطر توانستند با نفوذ و اثرگذاری بر تحریرالشام، تفکر رهبری آن را به کلی تغییر دهند. احمد الشرع بین مرگ و ترور شدن به وسیله پهپادهای آمریکایی و اینکه راه معامله با غرب را دنبال کند، راهِ سازگاری و معامله را برگزید. اما چنین سازشگری در جریان‌های مسلّح پاکستانی به‌خصوص گروهی مانند تحریک طالبان پاکستان وجود ندارد. شاید جریان‌های بلوچ، حاضر به چنین انعطاف‌‏هایی باشند (زیرا اساساً حرکت‏‌های ملّی هستند) اما جریان‌های مسلّح اسلامی دیگر بعید است چنین توان و بضاعتی را نه از نظر فکری و نه از نظر عملی داشته باشند.

از همۀ اینها گذشته، سوریه کشوری مدرن‏تر و مداراگرتر از پاکستان بوده و زمینۀ اجتماعی آن، پذیرای انعطاف است. در حالی که در پاکستان این میزان مدرن بودن اجتماعی و فردی به‌خصوص در مناطق قبایلی وجود نداشته است. به‌علاوه سوریه مورد توجه تعداد زیادی از کشورهای منطقه‏ای و نیز قدرت‌های جهانی بوده اما مناطق قبایلی پاکستان، واجد چنین توجهی نبوده و نیست.

هر رویداد یا روندی که موجب تشویق گروه‏‌های جهادی و اعتماد به نفس یافتن آنها بشود، بدون تردید از پی خود، موجی از عملیات تروریستی را به همراه دارد. اما تحولاتی که در سوریه در جریان است برای خود این گروه‏‌ها هم، محل سوال است، زیرا آنها هم دچار ابهام و تردید هستند که آیا آنچه در سوریه در حال وقوع است توسط یک جریان اسلامی هدایت می‌‏شود یا اینکه یک نقشۀ جدید آمریکایی برای به انحراف بُردن جهاد و جریان‌های اسلامی است؟ گفتمانی که احمد الشرع (جولانی سابق) به کار می‏‌برد، آزاد اعلام کردن حجاب زنان، ارتباطات خارجی حکومت جدید سوریه و تاکید آن بر ملّی‏‌گرایی و رفع تخاصم، چیزی نیست که برای جریان‌های تندروی سلفی و افراطی قابل هضم و قبول باشد. لذا در حالی که این گروه‌‏ها، تبریک‏‌های صمیمانه به برادران سوری خود می‏‌گویند، در نوعی سردرگمی نسبت به تحولات سوریه هم به سر می‏‌برند.

آنچه در سوریه رخ داده تا چه حد بر گروه‌‏هایی مانند لشکر جهنگوی، ملی‌گرایان بلوچ، «داعش خراسان» و امثال آنها موثر است و تا چه حد امکانِ اشاعۀ تحرکات ضدامنیتی آنها در مناطق مختلف پاکستان وجود دارد؟ این گروه‌‏ها، از جهتی از پیروزی تحریرالشام اعتماد به نفس یافته‏‌اند. به جز داعش و شاخه‌‏های مختلف آن، که از پیروزی رقبای ایدئولوژیک خود به شدت خشمگین هستند، بقیۀ این گروه‌‏ها، از پیروزی برادران جهادی خویش در سوریه، خوشحال و نسبت به پیامدهای آن امیدوارند. در چنین فضایی، این احتمال وجود دارد که این شرایط، به تشدید تحرکات ضدامنیتی در پاکستان ازجمله گسترش اقدام‌های تروریستی و افزایش پیوستن برخی افراد به گروه‏‌های تروریستی منتهی شود.

 

باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که به نظر می‌رسد در سوریه، تحریرالشام عملاً به یک تغییر ایدئولوژی دست زده است. ایدئولوژی این گروه از یک ایدئولوژی مبتنی بر جهاد، دعوت جهانی، اجرای احکام اسلامی و ارتباط با جریان جهاد القاعده به یک ایدئولوژی سکولار، ملّی و مشتاق حکمرانی (به قیمت عدول از گذشته) همراه با قطع ارتباط با جریان‌های تروریستی که کوشش می‏‌کند به کشورهای غربی و کشورهای ثروتمند عربی نزدیک شود، تغییر کرده است.

 

هرچند هنوز زود است که بگوییم تحریرالشام تا چه میزان تغییر اساسی کرده یا در حال ظاهرسازی است اما حقیقت این است این گروه، همان گروه جهادی قدیم نیست و تغییرات قابل توجهی در گفتمان و ایدئولوژی و عمل خود نشان داده که بازگشت آن به گذشته تکفیری- سلفی را بسیار دشوار و پرهزینه می‏‌کند.

در فراروی گروه‌‏های تروریستی که در پاکستان لانه دارند هم این مسالۀ تغییر ایدئولوژی بسیار جدی است. ارتباط برخی از این گروه‏‌ها با القاعده و طالبان سبب شده بود تا آمریکا و دیگر کشورهای غربی هم آنان را در فهرست گروه‌‏های تروریستی قرار دهند. علاوه بر این، محتوای ایدئولوژیک این گروه‌‏ها از چشم کشورهای غربی دور نبوده و به خوبی می‏‌دانند که با تفکراتی همسان با القاعده و داعش طرف هستند. پس راهِ فراروی این گروه‏‌ها دو مسیر است: یکی اینکه بکوشند اعتمادِ اربابان غربی را کسب کنند که این مساله فقط با تغییر ایدئولوژی مثل تحریرالشام محقق می‏‌شود و ارتباط خود با جریان جهانی القاعده را کاملاً قطع کنند و حتی علیه برادران سابق خود، با غرب همکاری اطلاعاتی کنند. دیگر اینکه مثل تحریرالشام به جای حرف زدن از اسلام و شریعت، از ملّی‌گرایی و سکولاریسم سخن بگویند.

در وضعیت کنونی بعید است که در درون این جریان‌های پاکستانی، فرد یا افرادی، بضاعت فکری داشته باشند که بتوانند یک تحول فکری و ایدئولوژیک مثل تحریرالشام را ایجاد کنند. باید گفت که اصولاً تحولی که در رفتار و گفتمان تحریرالشام هم رخ داده فکری نیست و از نظریۀ سیاسی و فقه سیاسی این گروه نیامده بلکه یکسره حاصل الزامات عملی است که بر اثر ترورهای آمریکا، فشارهای ترکیه و قطر و تجربۀ چهارده سال جنگِ داخلیِ سوریه حاصل شده بود. شخصیتِ عمل‌گرا و فرصت‏‌طلب و قدرت‏‌دوستِ جولانی و البته علاقۀ او به سوریه و هویت سوری هم در این زمینه، بدون تاثیر نبود.

برخی از شهروندان پاکستانی در سوریه در صفوف تحریرالشام هستند. از میان 250 نفر اتباع پاکستانی که از تحریک طالبان پاکستان و گروه حافظ گل بهادر به سوریه رفتند، در طول 14 سال جنگ داخلی، تعدادی کشته شدند، تعدادی به داعش پیوسته، تعدادی به پاکستان برگشتند و تنها معدودی در سوریه باقی مانده‏‌اند. شاید گمان برود که حکومتِ جدید سوریه تصمیم دارد به‌تدریج از شر این افراد خلاص شود و از آنها بخواهد که سوریه را ترک کنند. فعلاً چنین رفتاری در حکومت جدید سوریه دیده نمی‌‏شود. زیرا با اِعطای درجه و مناصب نظامی به بسیاری افراد تحریرالشام، فرآیند «سوری کردن» آنها را آغاز کرده است. این سوری‏ کردن از یک جنبه شامل اعطای شهروندی سوریه، وارد کردن آنها به دولت و در نهایت ادغام کامل آنها از طریق ازدواج، تشکیل خانواده و بازگشت به زندگی عادی است.
 

مطالب پیشنهادی:

اقتصاد و امنیت؛ بحران‌های مزمن پاکستان

 

جمع‌بندی

 

با بحران رخ داده در سوریه یعنی سقوط حکومت بشار اسد و روی کار آمدن گروه تحریرالشام، فرآیندهایی متناقض، متوجه پاکستان شده است. در سطح خارجی، اختلاف و رقابت بر سر سوریه میان بازیگران مختلف هنوز به درجه‏‌ای نرسیده که پاکستان مجبور به اتخاذ موضعی پیچیده در مورد آن شود. فعلاً ارادۀ جهانی و منطقه‏‌ای آن است که دیگر بی‏‌ثباتی در سوریه ادامه پیدا نکند و این کشور به سمت بازگشت آوارگان، بازسازی و ثبات سیاسی حرکت کند. بنابراین پاکستان می‌‏تواند بدون نیاز به جانبداری، روابط خود با ترکیه، امارات، عربستان و  را حفظ کند. از سوی دیگر سوریه می‌تواند بدل به بلعندۀ منابع مالی جهان عرب شود و ممکن است سهم پاکستان از این کمک‌‏ها را همچنان کاهش دهد. در سطح داخلی، پیروزی تحریرالشام علاوه بر ایجاد موجی از تحرک و نشاط در میان گروه‏‌های تروریستی پاکستانی، اعتماد به نفس و الگویی برای اقدام و عمل نیز به آنها ارائه خواهد کرد اما اینکه این گروه‏‌ها توان انعطافی به درجۀ تحریرالشام داشته باشند، محل تردید است.

 

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

telegram  تلگرام
facebook  فیسبوک
twitterx  ایکس


کد مطلب: 3953

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3953/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir