پیروزی گروه تحریرالشام و موفقیت آن در ساقط کردن حکومت بشار اسد در سوریه، ابعاد مختلفی از تهدید را برای پاکستان ایجاد کرده است. گرچه پاکستان روابط بسیار گرم و عمیقی با ترکیه دارد اما پیروزی تحریرالشام به عنوان متحد ترکیه، چندان موجب خوشنودی اسلامآباد نشده است. در حقیقت پیروزی یک گروه شورشی نامدار و همپیوند با القاعده که اکنون با تغییر در سیاست و گفتمان خود، توانسته مشروعیت منطقهای و جهانی نزد دولتهای خارجی کسب کند، ممکن است مشوق بسیاری گروههای تروریستی دیگر، از جمله در پاکستان شود که با تغییر گفتمان سیاسی و عملیاتی خود، از فهرست سازمانهای تروریستی خارج شوند و مشروعیت و حمایت خارجی کسب کنند. در حالی که الگو شدن موفقیت تحریرالشام و نیز صِرف اعتماد به نفس دادن پیروزی آن به گروههای تروریستی، موجب وحشت پاکستان شده، تحولاتی هم در رقابتهای منطقهای در حال رخ دادن است که میتواند امنیت و منافع پاکستان را تحت تاثیر خود قرار دهد. زیرا مجدداً پاکستان را در انتخاب میان حامیان و متحدانش و اولویت دادن به آنها دچار مشکل خواهد کرد.
با ساقط شدن حکومت بشار اسد و حاکم شدن تحریرالشام بر سوریه، ترکیه دستِ بالایی در خاورمیانه یافته است در حالی که سایر بازیگران حامی مخالفان بشار اسد (مانند عربستان و امارات)، سوریه را ترک و رها کرده بودند. تقریباً ترکیه، اکنون تنها بازیگر خارجی است که دست بالا را در سوریه دارد. هم با وجود سرمایهگذاری خود در بیشتر از چهار دهۀ گذشته در سوریه، یک متحد مهم و شاید تنها متحد دولتی خود در جهان عرب را از دست داده است. موقعیت کنونی ترکیه و در سوریه، برای کشورهای عربی هم محل سوالهای بسیاری است. در درون کشورهای عربی نسبت به این تحول، نوعی چنددستگی حاکم است. یک گروهِ کشورهای عربی، طرفدار ترکیه هستند.
به جز قطر که متحد دیرینۀ ترکیه در جهان عرب است، دولت وفاق ملّی لیبی که با اخوانالمسلمین لیبی متحد و همراه است، حامی سوریۀ جدید است. گروه دیگر کشورهای عربی هستند که به شدت با حکومت جدید سوریه دشمن هستند. امارات متحدۀ عربی، مصر، دولت نجات ملی لیبی (ژنرال حفتر)، الجزایر و تا حدی هم کشورهایی مانند عمان، بحرین و سودان در این دسته قرار دارند. ویژگی این دولتها، دشمنی شدید نسبت به اخوانالمسلمین و دیگر جریانهای اسلامگرا، دشمنی دیرینه نسبت به نفوذ ترکیه و قطر در کشورهای عربی و کوشش آنها برای بازگرداندن بشار اسد به اتحادیۀ عرب بود.
واهمۀ این کشورها، این است که مبادا پیروزی تحریرالشام در سوریه، موجی از جنبشهای اسلامگرای جدید را در کشورهای آنها ایجاد کند و سبب پدیدار شدن یک بهار عربی دوم شود. گروه سومی از کشورهای عربی هم هستند که چندان میانۀ خوشی با نفوذ ترکیه و قطر در کشورهای عربی و یا جریانهای اسلامگرا و اِخوانی ندارند اما آن سطح از دشمنیِ محورِ امارات را هم ندارند و با احتیاط بیشتری به تحولات سوریه مینگرند. عربستان سعودی، اردن، دولت جدید لبنان و تا حدی دولت کنونی عراق، در این دسته از کشورها قرار دارند که به ناگزیر بودن تعامل با دولت جدید سوریه باور دارند اما قصد ندارند تا جانب احتیاط را هم از دست بدهند.
از طرف دیگر این کشورها سعی میکنند وارد نقشههای ماجراجویانۀ جدید در سوریه که ممکن است از سوی امارات دنبال شود نشوند. از آنجا که در شرایط کنونی ارادۀ جهانی (یعنی آمریکا و اروپا) بر این است که اوضاع در سوریه در آرامش باقی بماند و بحران جدیدی ایجاد نشود و از آنجا که اسرائیل هم از تحولات کنونی در سوریه راضی است (زیرا راه ارتباطی با جبهۀ مقاومت در لبنان و فلسطین بسته شده) فعلاً جناح امارات و دولتهای متحد آن، امکان به چالش کشیدن ترکیه در سوریه را ندارند و دست نگه داشتهاند. عربستان سعودی البته به تعامل محتاطانه با دولت جدید سوریه ادامه داده و با ارسال نفت و کمکهای خیریه برای آن، تصمیم دارد تا مجدداً جای پایی برای خود در این کشور پیدا کند. بهخصوص آنکه عربستان، ترکیه را دشمن خود در منطقه نمیبیند بلکه آن را صرفاً رقیب خود میداند.
پاکستان در میانۀ این یارگیریها و پیوندهای منطقهای، موقعیتی غامض و پیچیده دارد. سوریه به خودی خود، دارای اهمیت چندانی برای پاکستان نیست. گرچه پاکستان در گذشته برخی قراردادهای اقتصادی و نظامی محدود با سوریه داشته است (برای مثال فروش هواپیماهای آموزشی سوپر مشاق یا آموزش خلبانان نیروی هوایی سوریه و یا مشارکت خلبانان پاکستانی در جنگ علیه اسرائیل) اما اصولاً برای خود، منافع چندانی در این کشور مشاهده نمیکند. اما برای پاکستان، مدیریت کردن روابط خود با بازیگرانِ ثالثِ درگیر در بحران سوریه اهمیت دارد. در حقیقت پاکستان، به دلیل نیازمندی اقتصادی و امنیتی گستردۀ خود به این بازیگران، مشتاق نیست اختلافهای میان آنها بالا برود، بهطوری که مجبور شود از میان این کشورها وادار به انتخاب شود.
پاکستان، روابط نظامی و فناوری گسترده با ترکیه دارد. ترکیه در حال انتقال فناوریِ ساخت پهپاد و تجهیزات دیگر نظامی به پاکستان است. فناوریهای نظامی که کیفیت بسیار بالاتری نسبت به نمونۀ چینی دارند و پاکستان قادر به تهیۀ آنها از هیچ منبع دیگری نیست. از طرف دیگر پاکستان به سبب بحران اقتصادی خود، به شدت چشم انتظارِ دریافت کمک مالی و سرمایۀ کشورهای ثروتمند عربی مانند عربستان، امارات و قطر است. البته این کشورها هیچ یک آن، سیاستِ سخاوتمندانۀ دهههای قبل را ندارند و حاضر نیستند برای پاکستانی پول خرج کنند که تنها بر سر سفرۀ مهمان است و در مواقع بحرانهایی مانند جنگ طولانی یمن، حاضر به کمک نظامی نیست. به علاوه اصولاً بحث منافع اقتصادی برای این کشورهای ثروتمند بهخصوص عربستان به قدری مهم شده که منافع سیاسی و حتی امنیتی تحتالشعاع مباحث اقتصادی قرار گرفته است.
هدف پاکستان آن است که به صورت حداکثری از ظرفیت کشورهای ثروتمند عربی و اسلامی برای تامین مالی نیازمندیهای خود به شکل وام، کسب سپرده، تضمین مالی، سرمایهگذاری، تخفیف نفتی و گازی، صادرات نیروی کار و تجارت برای فروش کالاهای پاکستان استفاده کند. فعلاً وضعیت در خاورمیانه در حالتی کنترل شده قرار دارد. اختلافهایی که در گذشته و چند سال قبل، نزدیک بود باعث جنگ میان قطر و بلوک عربستان- امارات شود، اکنون وجود ندارد. همین طور اختلافهای میان عربستان با امارات که در چند سالِ اخیر بالا گرفته بود و بر سر مسائلی مانند یمن، سودان و فلسطین به قهر چندسالۀ بن سلمان و بن زاید انجامیده بود، فروکش کرده است.
این احتمال وجود دارد که اگر قدرت و نفوذ ترکیه در خاورمیانه ادامه پیدا کند، محور عربستان- امارات مجدداً احساس خطر کنند. پاکستان با ترکیه و آذربایجان، روابط بسیار نزدیک نظامی و امنیتی و اخیراً اقتصادی پیدا کرده است. پاکستان برای کسب حمایت مالی قطر هم کوشش بسیاری کرده است. هنرِ پاکستان همیشه این بوده که بین حامیان متضاد خود در مورد حمایت از خویش آشتی ایجاد کند یا اینکه خود را بیرون از بازی و رقابت آنها قرار دهد. فعلاً چنین رقابتی بر سر سوریه به تنشِ بیشتر منتهی نخواهد شد. گرچه باید گفت با افزایش توجه کشورهای ثروتمند عربی به سوریه و بهخصوص کوشش برای بازسازی این کشور، احتمال آنکه سهم پاکستان از کمک مالی و سرمایۀ این کشورهای ثروتمند کمتر شود وجود دارد.
سوریه میتواند اولویت بسیار مهمتری برای این کشورها بهمنظور صرف پول باشد. از هم اکنون دولت سوریه از کشورهای عربیِ ثروتمند خواسته تا کارگران سوری بیشتری را بپذیرند تا آنان با درآمد بالایِ حاصل شده از کار در این کشورها و ارسال آن برای خانوادههای خود در داخل سوریه، به روندِ بازسازی این کشور سرعت بیشتری بدهند. این تحول به آن معنی است که شاید سهم کارگران پاکستانی از بازار کار کشورهای ثروتمند حاشیۀ خلیج فارس از این هم کمتر شود.
برای پاکستان، خاتمۀ کار حکومتِ بشار اسد، به منزلۀ پایان دغدغۀ حضور کسانی از پاکستان در سوریه مانند گذشته برای دفاع از حرم است و یکی از مسائل امنیتی که پاکستان آن را با دغدغه دنبال میکرد، بایگانی میشود.
مطالب پیشنهادی:
تاثیرگذاری پیروزی تحریرالشام و سقوط حکومت بشار اسد در سوریه بر گروههای مخالف پاکستان یعنی بهطور مشخص گروههای تروریستی و مسلح چندگانه است و میتواند در آیندۀ سیاسی پاکستان، به طُرُق زیر، تأثیرات زیادی داشته باشد:
اولاً، مدل سوریه نشان داد که گروههای با خطمشی مسلّحانه امکان پیروزی دارند و در صورتی که بتوانند صبر و تابآوری از خود نشان دهند و همین طور بتوانند حامی خارجی از نوع قدرت بزرگ و منطقهای (مثل ترکیه) داشته باشند، میتوانند به کسب پیروزی امید داشته باشند و در درازمدت، قدرت سیاسی را به دست آورند.
ثانیاً، در صورتی که یک گروه تروریستی از خود انعطاف گفتمانی و ایدئولوژیک کافی نشان دهد و با قدرتهای بزرگ (بهطور مشخص آمریکا و اروپا) همکاری اطلاعاتی داشته باشد، میتواند از فهرست گروههای تروریستی خارج شود و کاملاً به عنوان یک بازیگر مشروع و مقبول، مورد شناسایی رسمی قرار گیرد و مقامهای خارجیِ کشورهای مهم، در عالیترین سطح با آن دیدار کنند و روابط برقرار سازند. به این ترتیب، این پیام به این گروهها منتقل شده است که داشتن سابقۀ تروریستی به معنی زایل شدن مشروعیت نیست و این گروهها نباید نسبت به آینده، ناامید باشند.
ثالثاً، مواضع سیاسی در حمایت از دولت مستقر ممکن است به سرعت تغییر کند. دولت سوریه در شرایطی که در اوج پذیرش و بازگشت سیاسی به جهان عرب قرار داشت، ناگهان سقوط کرد و هیچ حمایتی هم از آن نشد. همگان بر این گمان بودند که با بازگشت سوریه به اتحادیۀ عرب، بازگشایی سفارتهای عربی در دمشق و سفرهای بشار اسد به امارات و عربستان همه چیز تمام شده است. اما این موارد، گروههای مسلّح معارض را ناامید نکرد، زیرا اصولاً روند تحولات میدان نظامی، تعیین کننده بود نه مواضع سیاسی کشورها.
رابعاً، مدل تحریرالشام نشان داد که به جای صرف عملیات تروریستی یا شبهنظامی باید به سمت کنترل قلمرو، ایجاد حکومت، ارائۀ خدمات عمومی به شهروندان و نشان دادن کارآمدی، سلامت حکمرانی و جلب رضایت عمومی حرکت کرد. در استان ادلب، مخالفان اسد توانستند سامان سیاسی، اقتصادی و مدنی برقرار کنند که از یک طرف اتهامهای مربوط به تندرو بودن را از آنان دور کند و از طرف دیگر موجب شود آنان شکل بهتری از زندگی را در قلمرو خود نشان دهند.
مدلِ رفتاری تحریرالشام در صورتی که توسط گروههای پاکستانی آموخته و ملاک عمل شود، میتواند دولت پاکستان را با چالشهای اساسی مواجه کند. این گروهها هماکنون هم در حال کوشش برای کسب حمایت هند و افغانستان هستند. اما در اینکه آنها قادرند آن انعطاف لازم ایدئولوژیک و گفتمانی را ایجاد کنند یا نه، تردید وجود دارد. باز بودن جغرافیایی سوریه و نگاه تاریخی مردم سوریه به خارج، زمینه را برای وضعیت جدید فراهم کرد در حالی که پاکستان وضعیت کاملاً متفاوتی دارد.
سوریه، کشوری با سواحل و ارتباطات دریایی و با محیطی متجانس در پیرامون خود یعنی کشورهای عربی است. نواحی قبایلی پاکستان که نقاطِ صعبالعبور کوهستانی هستند بدون ارتباط دریایی و از نظر رسوخپذیری ضعیف، چندان امکانی را برای باز بودن جامعه و رهبری فکری و اجتماعی و سیاسی باقی نگذاشته است. حالتِ خصمانه و ناهمخوانی که مناطق قبیلهای پاکستان با محیط مجاور جغرافیایی خود دارند، این امر را که زمینۀ تحول فکری در میان رهبران گروههای شبهنظامی ایجاد شود، تقریباً ناممکن کرده است. از طرف دیگر، نفوذ بازیگران خارجی بر این گروهها بسیار ناچیز است.
ترکیه و قطر توانستند با نفوذ و اثرگذاری بر تحریرالشام، تفکر رهبری آن را به کلی تغییر دهند. احمد الشرع بین مرگ و ترور شدن به وسیله پهپادهای آمریکایی و اینکه راه معامله با غرب را دنبال کند، راهِ سازگاری و معامله را برگزید. اما چنین سازشگری در جریانهای مسلّح پاکستانی بهخصوص گروهی مانند تحریک طالبان پاکستان وجود ندارد. شاید جریانهای بلوچ، حاضر به چنین انعطافهایی باشند (زیرا اساساً حرکتهای ملّی هستند) اما جریانهای مسلّح اسلامی دیگر بعید است چنین توان و بضاعتی را نه از نظر فکری و نه از نظر عملی داشته باشند.
از همۀ اینها گذشته، سوریه کشوری مدرنتر و مداراگرتر از پاکستان بوده و زمینۀ اجتماعی آن، پذیرای انعطاف است. در حالی که در پاکستان این میزان مدرن بودن اجتماعی و فردی بهخصوص در مناطق قبایلی وجود نداشته است. بهعلاوه سوریه مورد توجه تعداد زیادی از کشورهای منطقهای و نیز قدرتهای جهانی بوده اما مناطق قبایلی پاکستان، واجد چنین توجهی نبوده و نیست.
هر رویداد یا روندی که موجب تشویق گروههای جهادی و اعتماد به نفس یافتن آنها بشود، بدون تردید از پی خود، موجی از عملیات تروریستی را به همراه دارد. اما تحولاتی که در سوریه در جریان است برای خود این گروهها هم، محل سوال است، زیرا آنها هم دچار ابهام و تردید هستند که آیا آنچه در سوریه در حال وقوع است توسط یک جریان اسلامی هدایت میشود یا اینکه یک نقشۀ جدید آمریکایی برای به انحراف بُردن جهاد و جریانهای اسلامی است؟ گفتمانی که احمد الشرع (جولانی سابق) به کار میبرد، آزاد اعلام کردن حجاب زنان، ارتباطات خارجی حکومت جدید سوریه و تاکید آن بر ملّیگرایی و رفع تخاصم، چیزی نیست که برای جریانهای تندروی سلفی و افراطی قابل هضم و قبول باشد. لذا در حالی که این گروهها، تبریکهای صمیمانه به برادران سوری خود میگویند، در نوعی سردرگمی نسبت به تحولات سوریه هم به سر میبرند.
آنچه در سوریه رخ داده تا چه حد بر گروههایی مانند لشکر جهنگوی، ملیگرایان بلوچ، «داعش خراسان» و امثال آنها موثر است و تا چه حد امکانِ اشاعۀ تحرکات ضدامنیتی آنها در مناطق مختلف پاکستان وجود دارد؟ این گروهها، از جهتی از پیروزی تحریرالشام اعتماد به نفس یافتهاند. به جز داعش و شاخههای مختلف آن، که از پیروزی رقبای ایدئولوژیک خود به شدت خشمگین هستند، بقیۀ این گروهها، از پیروزی برادران جهادی خویش در سوریه، خوشحال و نسبت به پیامدهای آن امیدوارند. در چنین فضایی، این احتمال وجود دارد که این شرایط، به تشدید تحرکات ضدامنیتی در پاکستان ازجمله گسترش اقدامهای تروریستی و افزایش پیوستن برخی افراد به گروههای تروریستی منتهی شود.
باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که به نظر میرسد در سوریه، تحریرالشام عملاً به یک تغییر ایدئولوژی دست زده است. ایدئولوژی این گروه از یک ایدئولوژی مبتنی بر جهاد، دعوت جهانی، اجرای احکام اسلامی و ارتباط با جریان جهاد القاعده به یک ایدئولوژی سکولار، ملّی و مشتاق حکمرانی (به قیمت عدول از گذشته) همراه با قطع ارتباط با جریانهای تروریستی که کوشش میکند به کشورهای غربی و کشورهای ثروتمند عربی نزدیک شود، تغییر کرده است.
هرچند هنوز زود است که بگوییم تحریرالشام تا چه میزان تغییر اساسی کرده یا در حال ظاهرسازی است اما حقیقت این است این گروه، همان گروه جهادی قدیم نیست و تغییرات قابل توجهی در گفتمان و ایدئولوژی و عمل خود نشان داده که بازگشت آن به گذشته تکفیری- سلفی را بسیار دشوار و پرهزینه میکند.
در فراروی گروههای تروریستی که در پاکستان لانه دارند هم این مسالۀ تغییر ایدئولوژی بسیار جدی است. ارتباط برخی از این گروهها با القاعده و طالبان سبب شده بود تا آمریکا و دیگر کشورهای غربی هم آنان را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهند. علاوه بر این، محتوای ایدئولوژیک این گروهها از چشم کشورهای غربی دور نبوده و به خوبی میدانند که با تفکراتی همسان با القاعده و داعش طرف هستند. پس راهِ فراروی این گروهها دو مسیر است: یکی اینکه بکوشند اعتمادِ اربابان غربی را کسب کنند که این مساله فقط با تغییر ایدئولوژی مثل تحریرالشام محقق میشود و ارتباط خود با جریان جهانی القاعده را کاملاً قطع کنند و حتی علیه برادران سابق خود، با غرب همکاری اطلاعاتی کنند. دیگر اینکه مثل تحریرالشام به جای حرف زدن از اسلام و شریعت، از ملّیگرایی و سکولاریسم سخن بگویند.
در وضعیت کنونی بعید است که در درون این جریانهای پاکستانی، فرد یا افرادی، بضاعت فکری داشته باشند که بتوانند یک تحول فکری و ایدئولوژیک مثل تحریرالشام را ایجاد کنند. باید گفت که اصولاً تحولی که در رفتار و گفتمان تحریرالشام هم رخ داده فکری نیست و از نظریۀ سیاسی و فقه سیاسی این گروه نیامده بلکه یکسره حاصل الزامات عملی است که بر اثر ترورهای آمریکا، فشارهای ترکیه و قطر و تجربۀ چهارده سال جنگِ داخلیِ سوریه حاصل شده بود. شخصیتِ عملگرا و فرصتطلب و قدرتدوستِ جولانی و البته علاقۀ او به سوریه و هویت سوری هم در این زمینه، بدون تاثیر نبود.
برخی از شهروندان پاکستانی در سوریه در صفوف تحریرالشام هستند. از میان 250 نفر اتباع پاکستانی که از تحریک طالبان پاکستان و گروه حافظ گل بهادر به سوریه رفتند، در طول 14 سال جنگ داخلی، تعدادی کشته شدند، تعدادی به داعش پیوسته، تعدادی به پاکستان برگشتند و تنها معدودی در سوریه باقی ماندهاند. شاید گمان برود که حکومتِ جدید سوریه تصمیم دارد بهتدریج از شر این افراد خلاص شود و از آنها بخواهد که سوریه را ترک کنند. فعلاً چنین رفتاری در حکومت جدید سوریه دیده نمیشود. زیرا با اِعطای درجه و مناصب نظامی به بسیاری افراد تحریرالشام، فرآیند «سوری کردن» آنها را آغاز کرده است. این سوری کردن از یک جنبه شامل اعطای شهروندی سوریه، وارد کردن آنها به دولت و در نهایت ادغام کامل آنها از طریق ازدواج، تشکیل خانواده و بازگشت به زندگی عادی است.
مطالب پیشنهادی:
با بحران رخ داده در سوریه یعنی سقوط حکومت بشار اسد و روی کار آمدن گروه تحریرالشام، فرآیندهایی متناقض، متوجه پاکستان شده است. در سطح خارجی، اختلاف و رقابت بر سر سوریه میان بازیگران مختلف هنوز به درجهای نرسیده که پاکستان مجبور به اتخاذ موضعی پیچیده در مورد آن شود. فعلاً ارادۀ جهانی و منطقهای آن است که دیگر بیثباتی در سوریه ادامه پیدا نکند و این کشور به سمت بازگشت آوارگان، بازسازی و ثبات سیاسی حرکت کند. بنابراین پاکستان میتواند بدون نیاز به جانبداری، روابط خود با ترکیه، امارات، عربستان و را حفظ کند. از سوی دیگر سوریه میتواند بدل به بلعندۀ منابع مالی جهان عرب شود و ممکن است سهم پاکستان از این کمکها را همچنان کاهش دهد. در سطح داخلی، پیروزی تحریرالشام علاوه بر ایجاد موجی از تحرک و نشاط در میان گروههای تروریستی پاکستانی، اعتماد به نفس و الگویی برای اقدام و عمل نیز به آنها ارائه خواهد کرد اما اینکه این گروهها توان انعطافی به درجۀ تحریرالشام داشته باشند، محل تردید است.
کد خبر:3953