سیاست خارجی ترامپ در آسیای مرکزی
مقدمه
آخرین راهبرد سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا برای آسیای مرکزی توسط دولت ترامپ برای سالهای 2019 تا 2025 ارائه شد. با این حال بنا به دلایل مختلف و بهخصوص با توجه به تحولات بنیادین در منطقه از جمله به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و آغاز جنگ اوکراین، این راهبرد شکست خورد.
دولت بایدن نیز به دلیل تمرکز بر نقش و موقعیت روسیه، بخشهای مهمی از این راهبرد را به فراموشی سپرد. اکنون که دولت ترامپ در آستانۀ آغاز به کار رسمی خود در کاخ سفید است، نشانههای بیشتری از راهبرد احتمالی سیاست خارجی آمریکا در قبال آسیای مرکزی نمایان میشود. این رویکرد رفتاری تا زمان ارائۀ نسخۀ جدید راهبرد کوتاهمدت سیاست خارجی آمریکا مبهم باقی مانده و در شرایط عدم قطعیت پیش خواهد رفت تا زمانی که برخی محورهای کلیدی و رویکردهای رفتاری اصلی آن تثبیت شود. در این گزارش تلاش میشود تا این محورهای اصلی و اصول کلیدی، بر اساس رویکردهای سیاسی ترامپ و تیم سیاست خارجی وی مورد بررسی قرار بگیرد.
رویکردهای جدید
یکی از مهمترین نشانههای رویکرد جدید سیاست خارجی آمریکا در قبال آسیای مرکزی در چارچوب برگزاری جلسۀ استماع «مارکو روبیو»، وزیر امور خارجۀ پیشنهادی ترامپ در سنا قابل مشاهده است. در این جلسه، روبیو اظهارات و رویکردهای جالبتوجهی را در قبال آسیای مرکزی و محیط پیرامونی آن ارائه کرد.
اولویتهای مطرح شده توسط روبیو در چند محور مطرح شد. نخست، عادیسازی تجارت که بهنظر میرسد شامل رفع موانع بنیادین نظیر ترانزیت و ارتقاء موقعیت آمریکا در جهت افزایش قابلیت رقابت استراتژیک اقتصادی با بازیگرانِ دیگرِ منطقه میشود. در این زمینه روبیو نیز از لغو اصلاحیۀ جکسون وانیک برای توسعۀ مناسبات اقتصادی با آسیای مرکزی حمایت و رویکرد مشترکی را با چهرههایی همچون «کریس مورفی» و «گری پیترز» از حامیان آسیای مرکزی در خصوص این اصلاحیه ارائه کرد. او همچنین مشارکت در حوزۀ انرژی و تعامل ژئوپلیتیکی را نیز در چارچوب برنامههای خود مورد اشاره قرار داد که میتواند شامل مشارکت بیشتر آمریکا در راهبردهای انتقال نفت قزاقستان به مسیرهای غیر از روسیه و امتداد منابع گاز ترکمنستان تا اروپا باشد. در حوزۀ ژئوپلیتیکی اظهارات روبیو مبنی بر اینکه «آسیای مرکزی با داشتن چهارمین ذخایر بزرگ گاز جهان در میان چین، روسیه و ایران گیر افتاده است» بهوضوح گویای نگاه ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی ترامپ است.
اوج اظهارات روبیو در حوزۀ سیاسی بود. او صریحا بر توسعۀ روابط با آسیای مرکزی تأکید کرده و اظهار داشت که آمریکا «پس از خروج از افغانستان به دوستان بیشتری در آسیای مرکزی نیاز دارد». در عین حال، او صریحا تأکید کرد که ترامپ را تشویق میکند تا یک نشست منطقهای با سران کشورهای آسیای مرکزی داشته باشد. در صورت تحقق، این اولین سفر یک رئیسجمهور آمریکا به آسیای مرکزی خواهد بود. وزیر خارجۀ پیشنهادی ترامپ در این سخنرانی همچنین به سفر منطقهای اخیر خود اشاره و با تأکید بر توقف در عشقآباد در 20 مایلی مرز ایران، بهنحوی اهمیت موضوع ایران در سیاست منطقهای آمریکا در قبال آسیای مرکزی را نیز مطرح کرد. او همچنین ترکمنستان را کشوری معرفی کرد که «در 13 سال گذشته هیچ سناتوری از آن بازدید نکرده است».
مطالب پیشنهادی:
محورهای احتمالی سیاست خارجی
به طور کلی، به نظر میرسد سیاست خارجی دولت ترامپ در قبال آسیای مرکزی در چند محور کلیدی و ثابت قوام مییابد. نخست، رویکرد ژئوپلیتیکی نسبت به آسیای مرکزی بهطور ویژه و محسوس متفاوت از دورۀ پیشین ریاست جمهوری ترامپ خواهد بود. در آن دوره مبتنی بر ایدۀ راه ابریشم جدیدِ کلینتون و سپس رویکردهای ترامپ، توسعۀ ارتباطها با پیوست ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی آسیای مرکزی و جنوبی در دستور کار آمریکا قرار داشت. با این حال اکنون ایدۀ آسیای مرکزی بزرگ، شامل آسیای مرکزی و قفقاز در کانون توجه آمریکا قرار گرفته است. بر این اساس، انتظار میرود توسعۀ ژئواکونومیکی آسیای مرکزی به سمت غرب با پیوست به قفقاز جنوبی بهطور محسوسی گسترش یافته و پیوند با آسیای جنوبی در سطح ژئوپلیتیکی باقی بماند و حتی در این حوزه تقویت شود. قطع دسترسی چین به آبهای جنوب در پاکستان و ایجاد تنش در تنگۀ مالاگا احتمالا بخشی از راهبرد کلان سیاست خارجی آمریکا در این حوزه خواهد بود.
وجه دوم از این راهبرد، به افغانستان مرتبط است. اخیرا برخی منابع روس از مذاکرات محرمانۀ مقامهای اطلاعاتی آمریکا و طالبان برای بازگشایی یک پایگاه نظامی آمریکا در این کشور خبر دادهاند. این مذاکرات اوایل ماه ژانویه در دوحه برگزار و لزوم مبارزه با داعش و گروههای تروریستی بینالمللی عامل اصلی این مذاکرات مطرح شده است. احتمالا اظهارات رسمی ترامپ به هوادارانش مبنی بر بازگشایی مجدد پایگاه هوایی بگرام در افغانستان مبتنی بر همین مذاکرات بوده است. این موضوع میتواند به اتخاذ رویکردهای مشابه در قبال آسیای مرکزی برای توسعۀ تبادلات نظامی و همکاریهای دفاعی منجر شود.
موضوع بازگشایی یک پایگاه نظامی برای آمریکا در جنوب آسیای مرکزی نیز مجددا میتواند به محوری برای چانهزنی تبدیل شود. وضعیت شمال افغانستان در ماههای اخیر متشنج بوده و توان طالبان بهطور محسوسی در جنوب و بر پاکستان متمرکز شده است. درعین حال کاهش رویکردهای ضدروسی آمریکا در دورۀ ترامپ (برخلاف دورۀ بایدن) نیز ممکن است منجر به نرمش تلویحی روسیه در مقایسه با دورۀ پیشین شود.
سومین محور مستقیما به چین و مرتبط با حوزۀ اقتصادی است. چین در کنار روسیه و با نقشی ارتقاءیافته یکی از محرکههای اصلی سیاست خارجی جدید آمریکا در آسیای مرکزی است. پکن در حال حاضر اصلیترین شریک اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی است که این موضوع میتواند در آینده مقوم نفوذ سیاسی و امنیتی چین در این منطقه باشد. از این حیث، آمریکا نگاه ویژهای به محدودسازی روابط تجاری و سرمایهگذاریهای چین در آسیای مرکزی خواهد داشت.
یکی از علل این نفوذ فزاینده، تحریمهای آمریکا علیه روسیه بوده که باعث شده است کشورهای آسیای مرکزی در فقدان توانمندی غرب برای پر کردن بخشی از خلاء اقتصادی روسیه، به سمت چین گرایش پیدا کنند. از این منظر، این احتمال وجود دارد که تغییراتی در رژیم تحریمها علیه روسیه ایجاد شود، بهنحوی که چندجانبهگرایی در مقابل روابط با روسیه به چندجانبهگرایی کشورهای آسیای مرکزی در مقابل «چین و روسیه» تبدیل شود. چنین روندی میتواند همزمان به توسعۀ برخی راهبردهای دیگر نظیر معافیتهای تحریمی بیشتر برای هند در استفاده از چابهار جهت توسعۀ مناسبات تجاری با آسیای مرکزی و یا حتی تسهیل و تشویق حضور کشورهای جنوب شرق آسیا در این منطقه در حوزۀ اقتصادی منجر شود. اظهارات روبیو مبنی بر «عادیسازی تجارت» با آسیای مرکزی نیز مکمل چنین نقشی خواهد بود.
اگرچه تاکنون نشانۀ خاصی از توسعۀ مناسبات الیگارشی بین دولت ترامپ و چهرههایی از آسیای مرکزی مشاهده نشده است، اما به نظر میرسد با تقویت ساختار الیگارشیک در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری دولت ترامپ، این فرایند نیز تقویت شود. این رویکرد حتی منجر به نگرانی فزایندۀ نخبگان آمریکایی از شکلگیری یک مدل جدید از نظام الیگارشیک در آمریکا بهواسطۀ نفوذ «ایلان ماسک» شده است.
تجربیات پیشین دولت ترامپ با الیگارشهای آسیای مرکزی (بهطور ویژه قزاقستان و تاحدودی ازبکستان) در کنار انتصابهای چهرههای مطرحی همچون «وزی وایلز»، رئیس دفتر ترامپ منجر به تقویت این نگاهها شده است. وایلز مدیریت شرکتی را برعهده داشت که پیشتر برای شرکتهای تحریم شده لابی میکرد و گفته میشود در کنار «برایان لانزا» (دیگر چهرۀ نزدیک به وایلز) ارتباطهای نزدیکی با «اولگ دریپاسکا»، الیگارش مطرح روس و یا برخی چهرههای دیگر داشته است. این وضعیت میتواند چالشها و فرصتهایی را بهویژه برای قزاقستان در چارچوب تحولات داخلی و تعاملات بینالمللی داشته باشد. چالش از این جهت که الیگارشهای پیشین که با دولت ترامپ ارتباط داشتند، نظیر «تیمور کولیبایف»، داماد «نورسلطان نظربایف» در پرتو تحولات ژانویۀ 2022 با محدودیتهای شدیدی مواجه شدهاند، و فرصت از این جهت که قابلیتهای زیادی برای توسعۀ لایههای جدید ارتباطهای الیگارشیک با آمریکا بهوجود آمده است. این ارتباطها بخشی از سیاست خارجی پنهان آمریکا در آسیای مرکزی خواهد بود و به سیاستهای اقتصادی پیوست میشود.
ترامپ همچنین احتمالا رویکردهای کمهزینه با بازیگری نیابتی را در آسیای مرکزی توسعه خواهد داد. در این میان اما قزاقستان به یک نقطۀ کلیدیتر در آسیای مرکزی تبدیل خواهد شد تا بهواسطۀ آن رویکردهای آمریکا نسبت به آسیای مرکزی تأمین مالی و توزیع شود.
ازبکستان برخلاف قزاقستان، به نظر میرسد کماکان فاقد چنین ظرفیتهایی است. سازمانها و نهادهای مختلف این کشورها همچنین این قابلیت را خواهند داشت تا بهعنوان بازیگران نیابتی برخی کارکردهای نهادهای آمریکایی را در منطقه اجرا کنند. این رویکرد باعث میشود تا از یک سو هزینۀ فعالیت نهادهای آمریکایی کاهش یابد و ترامپ بتواند همچون دورۀ قبل بودجۀ نهادهایی همچون آژانس توسعۀ بینالمللی آمریکا در منطقۀ آسیای مرکزی را کاهش دهد و از طرف دیگر با کاهش حساسیتهای روسیه با اصطکاک کمتری در رویکردهای ضدچینی مواجه شود.
جمعبندی
رویکرد جدید سیاست خارجی دولت ترامپ در قبال آسیای مرکزی، ابعاد و پیامدهای مهمی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. درحالی که تا پیش از این، راهبردهای سیاست خارجی آمریکا در قبال آسیای مرکزی صرفا شامل تعاملات با روسیه و چین و هدفگذاریهای بینالمللی میشد، در چارچوب سیاست جدید به نظر میرسد ایران نیز بخشی رسمی و کلیدی از این راهبرد است. تمرکز و تأکید روبیو بر ایران در این راهبرد، نشانگر این موضوع است و این میتواند متضمن افزایش روابط آمریکا و ترکمنستان باشد.
از این رو، توسعۀ مناسبات با عشقآباد و پرهیز از بروز چالشهای دوجانبه در کنار دریافت تضامین سیاسی و امنیتی ناشی از رویکردهای انزواگرایانۀ ترکمنستان میتواند بخشی از اولویتهای کلیدی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی باشد. در عین حال ارائۀ امتیاز در حوزۀ ژئواکونومی به ترکمنستان در ازای دریافت امتیازهای ژئوپلیتیکی در مقابل آمریکا نیز میتواند بهعنوان بخشی از مکانیزم تعاملات دوجانبه مورد توجه قرار بگیرد.
از سوی دیگر خوشبینی مفرط روسیه نسبت به ترامپ نیز میتواند یک چالش برای جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی محسوب شود. ترامپ در نظر دارد از سطح تنشها با روسیه کاسته و بر رویکردهای تهاجمی مقابل چین بیفزاید که این راهبرد میتواند با همراهی تلویحی روسیه و حتی شکلگیری برخی رویکردهای پنهانی مشترک بین روسیه و آمریکا اجرا شود. ظرفیتسازی آمریکا علیه ایران در این فرایند میتواند یک تهدید جدی تلقی شود. تمرکز ویژه بر بندهای مرتبط با همکاری منطقهای در موافقتنامۀ مشارکت راهبردی فراگیر با روسیه و توسعۀ محورهای عملگرایانۀ این همکاری با محوریت آسیای مرکزی، در این راستا یکی از اولویتهای ایران برای پیشگیری از رویکردهای احتمالی مسکو محسوب میشود.
پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی شرق