کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

حد و مرز جنگ در حکومت طالبان

بررسی جایگاه «گزینۀ جنگ» در نظام حکمرانی طالبان

6 بهمن 1403 ساعت 10:55

هر چند طالبان در گذشته توانست از طریق توسل به خشونت و جنگ به اهداف اصلی خود نائل آید، اما این موضوع، بیشتر در گذشته و زمانی که طالبان هنوز تبدیل به ساختار سیاسی و اداری نشده بود صادق است. در شرایط پساجنگی و قرار گرفتن طالبان به عنوان یک دولت مسئول، خویشتن‌داری و اجتناب طالبان از درگیر شدن به‌خصوص با یک کشور همسایه، به امری حیاتی برای این گروه تبدیل شده است. در شرایط کنونی، طالبان نمی‌تواند وارد درگیری تمام عیار و حتی ایذایی با یک کشور بیرونی شود. عامل اصلی آن، تغییر رویکرد طالبان از یک گروه متخاصم و شورشی به یک نهاد حکومتی است. برعکسِ گذشته که بقای طالبان منوط به جنگ شده بود، در مرحلۀ جدید، بقا و دوام حکومت این گروه و به رسمیت شناخته شدن آن وابسته به دور شدن از جنگ و درگیری است. چرا که طالبان سنگ ‌بنای حکومت خود را بر توسعۀ اقتصادی گذاشته و از این رهگذر تلاش دارد امور اقتصادی کشور را سروسامان دهد.


 🖊️ میراحمد مشعل | مطالعات شرق
 ⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 9 دقیقه

آنچه در این گزارش تحلیلی میخوانید
  1. مقدمه
  2. عوامل تضعیف تمایل ‌ طالبان به جنگ
  3. میزان‌سنجی ورود طالبان به جنگ
  4. رویکرد طالبان در مقابل مخالفان داخلی
  5. جمع‌بندی

 

بررسی جایگاه «گزینۀ جنگ» در نظام حکمرانی طالبان

 

مقدمه

 

از شگفتی‌های تاریخ معاصر افغانستان، ظهور گروهی به نام «طالبان» است. طالبان که در گرماگرم جنگ‌های داخلی در دهۀ 90 میلادی ظهور کرد، برخلاف معنای نامش که این توقع را ایجاد می‌کند که اعضای آن باید مشغول به درس و آموزش علوم دینی باشند، بیشتر به عنوان گروهی متشکل از جنگاوران خستگی‌ناپذیر شهرت پیدا کرد و از طریق جنگ، سی سال تاریخ افغانستان را سمت و سو داد. این گروه نه تنها در جنگ دهۀ 90 توانست سرآمد تمام گروه‌های آن زمان شود بلکه با وجود 130 هزار سرباز خارجی و 300 هزار نیروی نظامی داخلی، لحظه‌ای از جنگ کوتاه نیامد.

راز موفقیت این گروه، فایق آمدن به طرف مقابل است ولو که آن طرفِ مقابل، ناتو باشد. با این حساب، می‌شود تلقی طالبان از جنگ به عنوان بهترین ابزار رسیدن به هدف را امری نهادینه شده در ذهن و ضمیر گروه طالبان، تلقی کرد. بر این اساس آیا ماهیت نظام طالبان (پس از استقرار به عنوان حکومت) همچنان مشتاق جنگ خواهد بود؟ این مطلب در پی پاسخ دادن به این پرسش و پرسش‌های دیگری مانند حد و مرز جنگ در حکومت طالبان است.

 

 عوامل تضعیف تمایل ‌ طالبان به جنگ

 

در اینکه ماهیت طالبان در گذشته با جنگ عجین شده و این گروه از طریق جنگ توانسته به اهداف خود نائل آید تقریباً شبهه‌ای وجود ندارد، اما آیا این موضوع می‌تواند در حال حاضر و مبتنی بر شرایط کنونی نیز صادق باشد؟ پاسخ این پرسش به دلایل زیر تاحدودی منفی است.

نخست اینکه طالبان از بدو ورود مجدد به قدرت سنگ‌بنای سیاست خارجی خود را بر بی‌طرفی سیاسی گذاشته است. طالبان که در گذشته جز جنگ کار دیگری انجام نداده بود، برای ترمیم چهره و وجهۀ بین‌المللی خود از اولین روزهای حاکمیت خود بر افغانستان بنای نگاه خود به بیرون از افغانستان را بر بی‌طرفی سیاسی گذاشته و این راهبرد را به‌عنوان راهبرد سیاست خارجی خود برگزیده است. طالبان برای اینکه نشان دهد به این راهبرد وفادار است، تبلیغات گسترده‌ای در رسانه‌ها به‌راه انداخته است و به صورت هماهنگ تمام مقام‌های بلند‌پایۀ حکومتی این گروه این راهبرد را در اظهارات خود تکرار کرده‌اند. در عمل نیز در سه سال گذشته طالبان بی‌طرفی سیاسی را در منازعات بین‌المللی حفظ کرده و از اعلامیه‌هایی که وزارت خارجۀ این گروه در خصوص منازعات بین‌المللی صادر کرده، بی‌طرفی مشهود بوده است.

موضع دومی که طالبان در سیاست خارجی خود اتخاذ کرده، جهت‌گیری اقتصادی است. در واقع راهبرد اصلی که در شرایط فعلی بقای این گروه را در قدرت تضمین می‌کند، توسعۀ روابط اقتصادی با کشورهای دیگر به‌ویژه همسایه‌هاست. جهت‌گیری اقتصادی، به حکومت طالبان در دو زمینه کمک می‌کند.

کمک اول این است که طالبان می‌تواند از طریق گسترش تعاملات اقتصادی بخشی از منابع مالی و بودجۀ مصرفی حکومت را مستقلانه تأمین کند و دیگر اینکه با گسترش تعاملات اقتصادی، کشورهای دیگر به‌خصوص همسایگان مجاب خواهند شد که طالبان، دیگر یک گروه جنگ‌طلب نبوده و به فکر توسعۀ اقتصادی خود و دیگران است.

 

موضع سوم که در یک همپوشانی ضمنی با بحث جهت‌گیری اقتصادی قرار دارد، تعریف افغانستان به عنوان یک «هاب» یا چهارراه منطقه‌ای است.هرچند این سیاست در گذشته نیز توسط دولت قبلی افغانستان تبلیغ و اقدام‌های نمادین در راستای آن انجام شده بود، اما طالبان بیشتر از دولت قبل در این زمینه گام‌ برداشته و نشان داده است که عزم راسخی برای قرار گرفتن افغانستان به عنوان یک هاب یا چهارراه منطقه‌ای دارد. واضح است که پیش نیاز اصلی برای تأمین چنین مقصدی، رفتار صلح‌آمیز حکومت طالبان است. طبیعی است که در صورت نزاع و درگیری طالبان با همسایه‌ها هیچ طرفی تمایل به سرمایه‌گذاری در افغانستان نخواهد داشت که در این صورت تبدیل شدن افغانستان به یک هاب منطقه‌ای منتفی خواهد بود.

در واقع پروژه‌های حیاتی مثل تاپی،‌ کاسا ۱۰۰۰، پروژۀ خط آهن ترانس- افغان و... که افغانستان را به نقطۀ مرکزی اتصال و ترانزیت منطقه‌ای تبدیل می‌کند، همه در گرو عدم درگیری طالبان با کشورهای دیگر، به‌خصوص همسایگان است.

 

موضوع مهم دیگر که در شرایط فعلی به شدت موجب خویشتنداری طالبان از درگیر شدن در جنگ است، تلاش برای کسب مشروعیت از طریق اعلام وضعیت بی‌طرفی سیاسی و اجتناب از درگیری است. حکومت طالبان که به دلیل اقدام‌های داخلی ناامید از پذیرفته شدن به عنوان یک دولت در مجامع بین‌المللی شده،‌ تمرکز اصلی را بر مراعات حال دیگران گذاشته است. همان گونه که پیشتر بیان شد، حکومت طالبان با اتخاذ اصل بی‌طرفی که مبتنی بر عدم توسل به جنگ و درگیری است، در تلاش است تا به عنوان یک حکومت صلح‌جو توسط مجامع بین‌المللی پذیرفته شود. به عبارت دیگر، طالبان برای به رسمیت شناخته شدن روی سیاست بی‌طرفی و اجتناب از درگیر شدن با کشورهای دیگر حساب ویژه‌ای باز کرده است. در عمل نیز در طی سه سالی که از حکومت طالبان می‌گذرد صرف نظر از چند مورد درگیری مرزی سطحی آن هم در سال اول، رفتار عمده‌ای که نشان دهد طالبان تمایل به جنگ دارد، دیده نشده. شایان ذکر است که حکومت طالبان با استقرار نیروهای آموزش دیده در مناطق مرزی و توجیه کردن مرزبانان با قواعد مرزبانی، از تکرار درگیری مرزی کاملاً جلوگیری کرده طوری که میزان آن در دو سال گذشته تقریباً به صفر رسیده است. 

 

مطالب پیشنهادی:

وضعیت حکومت طالبان 3 سال پس از به قدرت رسیدن
تحلیل و ارزیابی عملکرد حکومت طالبان پس از 3 سال حکمرانی

 

میزان‌سنجی ورود طالبان به جنگ

 

بااینکه عوامل متعددی نشان می‌دهد که طالبان از یک گروه با ماهیت جنگی به یک گروه با رویکرد غیرجنگی تعامل‌مدار تغییر کرده، اما اگر در مواردی جنگ به‌عنوان تنها گزینه یا مؤثرترین انتخاب در مقابل این گروه قرار داشته باشد، چه خواهد کرد؟ به عبارت دیگر حد و مرز توسل به جنگ در نظام طالبان چیست و تا چه حد پیش خواهد رفت؟ سوال دیگر اینکه آیا جنگ‌های احتمالی طالبان ایذایی خواهد بود یا یک جنگ تمام عیار؟ چنانچه در بحث قبلی توضیح داده شد،‌ طالبان برای تأمین اهداف اقتصادی و پذیرش به‌عنوان یک حکومت در جامعۀ بین‌المللی یا حداقل، تحمل شدن توسط همسایه‌ها، در شرایط فعلی حتی‌الامکان از جنگ و درگیری خودداری می‌کند اما شاید مواردی رخ دهد که این گروه را ناچار به ورود به جنگ کند؛ در آن صورت طالبان چه خواهد کرد و در جنگ تا کجا پیش خواهد رفت؟ در این زمینه گرچه به طور مطلق نمی‎‌توان یک حکم کلی صادر کرد اما قرائن کنونی نشان می‌دهد که حکومت طالبان در حال حاضر و در آیندۀ قابل پیش‌بینی احتمالاً به جنگی تمام عیار ورود نخواهد کرد. این نه تنها به این دلیل است که حکومت طالبان برای حصول به اهداف اقتصادی و سیاسی خود ناگزیر است گزینۀ جنگ و خشونت را کنار گذاشته و از رویکردهای صلح‌آمیز و مداراجویانه در تعامل با دیگران استفاده کند، بلکه به نظر می‌رسد، این گروه به لحاظ تعداد و آمادگی نیروها، امکانات و پشتیبانی نمی‌تواند وارد یک درگیری گسترده و تمام عیار شود. از همه مهم‌تر اینکه در تفکر امروزی طالبان، جنگ جایگاه خود را به حیث ابزار مفید و مؤثر برای تحصیل اهداف خارجی از دست داده است.

با این حال مواردی پیش می‌آید که طالبان ناگزیر به ارائۀ پاسخ نظامی باشد. در آن صورت چنانچه در سه سال گذشته از رفتار طالبان استنباط می‌شود این گروه در صورت مجبور شدن به ارائۀ پاسخ نظامی، به یک پاسخ سطحی و جنگ محدود ایذایی اما پر سر و صدا، اکتفا خواهد کرد.

در اینجا شبهه‌ای که وارد می‌شود این است که اگر حکومت طالبان دیگر تمایلی به درگیر شدن در یک جنگ ندارد، چرا در مقابل پاکستان دست به ماجراجویی زده و با پناه‌دادن به یک گروه شورشی ضد حکومت پاکستان (TTP) فضا را برای درگیر شدن با یک کشور همسایه مساعد نگه‌داشته است؟ هرچند بحث پرداختن به TTP مجال مفصل و جداگانه‌ای می‌طلبد اما به صورت خلاصه می‌شود گفت در خلق ‌تی‌تی‌پی و چگونگی فعالیت آن بیشتر از طالبان خود سازمان نظامی- سیاسی پاکستان دخالت دارد. در واقع این پاکستان است که از تی‌‌تی‌پی برای مقاصد خود استفاده می‌کند نه حکومت طالبان. حتی بالفرض که حکومت طالبان به تی‌تی‌پی پناه‌ داده باشد؛ این کار به ‌معنای تمایل به درگیر شدن با دولت پاکستان نیست بلکه حکومت طالبان می‌خواهد از طریق تی‌تی‌پی مسیر معامله با حکومت پاکستان را باز نگه‌دارد نه اینکه بر سر آن با پاکستان وارد جنگ و درگیری گسترده شود.

 

مطالب پیشنهادی:

چیستی و چرایی دوگانگی در سیاست پاکستان نسبت به حکومت طالبان
تداوم تنش‌‌ها در روابط پاکستان و حکومت طالبان؛ سناریوها و پیامدها

 

رویکرد طالبان در مقابل مخالفان داخلی

 

با اینکه تا حدودی روشن شد که حکومت طالبان کارکرد و جایگاهی برای جنگ، به عنوان ابزار مؤثر سیاست خارجی و وسیلۀ تأمین اهداف و مقاصد سیاسی و امنیتی خود قائل نیست، اما آیا این رویکرد در مقابل گروه‌های داخلی هم صدق می‌کند؟

علی‌رغم اینکه برای طالبان گزینۀ جنگ و توسل به خشونت در سیاست خارجی و در مقابل کشورهای دیگر تقریباً منتفی است، اما در مقابل مخالفان داخلی، حکومت طالبان جنگ و سرکوب را تنها ابزار مفید می‌داند. همانند گذشته و آنچه در جریان سه سال از حکمرانی طالبان ملاحظه شد این حکومت در مقابل گروه‌های داخلی با هر هدف و مرامی که باشند، برخورد نظامی و قاطع خواهد کرد. رفتارسنجی طالبان این را ثابت کرده است که این حکومت در حال حاضر مایل به تقسیم قدرت با گروه‌های مخالف داخلی نبوده و با استفاده از رویکرد حذفی، همواره در پی کنار زدن طرف مقابل خود است.

 

جمع‌بندی

 

هر چند طالبان در گذشته توانست از طریق توسل به خشونت و جنگ به اهداف اصلی خود نائل آید، اما این موضوع، بیشتر در گذشته و زمانی که طالبان هنوز تبدیل به ساختار سیاسی و اداری نشده بود صادق است. در شرایط پساجنگی و قرار گرفتن طالبان به عنوان یک دولت مسئول، خویشتن‌داری و اجتناب طالبان از درگیر شدن به‌خصوص با یک کشور همسایه، به امری حیاتی برای این گروه تبدیل شده است.

در شرایط کنونی، طالبان نمی‌تواند وارد درگیری تمام عیار و حتی ایذایی با یک کشور بیرونی شود. عامل اصلی آن، تغییر رویکرد طالبان از یک گروه متخاصم و شورشی به یک نهاد حکومتی است. برعکسِ گذشته که بقای طالبان منوط به جنگ شده بود، در مرحلۀ جدید، بقا و دوام حکومت این گروه و به رسمیت شناخته شدن آن وابسته به دور شدن از جنگ و درگیری است. چرا که طالبان سنگ ‌بنای حکومت خود را بر توسعۀ اقتصادی گذاشته و از این رهگذر تلاش دارد امور اقتصادی کشور را سروسامان دهد. لذا ناگزیر است از برخورد و درگیر شدن نظامی با دیگران به‌خصوص همسایه‌ها دوری گزیند.

همچنین حکومت طالبان توقع بالایی دارد که سیاست دوری گزینی آنها از جنگ، بتواند در راستای به «رسمیت شناخته شدن» حکومت‌شان کارساز و رهگشا واقع شود. در واقع می‌شود گفت که در شرایط کنونی، طالبان برای دوام و بقای حکومت خود، برای گزینۀ جنگ که عاملی در جهت واگرایی است جایگاه تعیین کننده‌ای قائل نیست و به‌جای آن بیشتر، همکاری اقتصادی را به عنوان یک عامل هم‌گرایی، راهبرد خود قرار داده است. حتی می‌شود انفعال طالبان و کاستن از رجزخوانی و جنگ لفظی علیه حملات پاکستان به خاک افغانستان را در این اواخر، نشانه‌ای از همین تغییر دانست. با این حال، برخلاف اجتناب‌ طالبان از وارد شدن به جنگ با یک کشور بیرونی (کشورهای همسایه)، این گروه در مقابل گروه‌های مخالف داخلی هیچ‌گونه نرمشی نداشته و برای سرکوب مخالفان داخلی، گزینۀ نظامی و جنگ را تنها راه‌حل می‌داند.


کارشناس مسائل افغانستان


کد مطلب: 3907

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3907/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir