کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی روابط پاکستان با حکومت طالبان

چیستی و چرایی دوگانگی در سیاست پاکستان نسبت به حکومت طالبان

2 بهمن 1403 ساعت 12:21

روابط افغانستانِ تحت حکومت طالبان با پاکستان، یک دورۀ سه سالۀ اغلب توام با تنش را پشت سر گذاشته است. اخیراً و در شرایطی که به نظر می‌رسید دولتمردان پاکستانی‌ با در نظر گرفتن هزینه‌ها و فایده‌ها و با سنجش زیان‌هایی که دوام این وضعیت می‌تواند متوجه سیاست، امنیت و اقتصاد آن کشور کند، تصمیم گرفته‌اند که رفتار خود را با افغانستان بازآرایی کرده و مناسبات دو کشور را از حالت تنش خارج کنند و ضمن کسب منافع اقتصادی و سیاسی و امنیتی، به بازیابی نقش خود در افغانستان پرداخته و از نفوذ دولت‌های رقیب در این کشور تا حد امکان پیشگیری به عمل آورند، اقدام معنادار ارتش پاکستان در حمله به افغانستان در میانۀ مذاکرات نمایندۀ ویژۀ پاکستان در کابل، روند تحولات را مختل کرد.


 🖊️عباس فیاض | مطالعات شرق
 ⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 19 دقیقه

آنچه در این گزارش تحلیلی میخوانید
  1. مقدمه
  2. اخبار دال بر تغییر در سیاست پاکستان
  3. دلایل دولتمردان پاکستان برای لزوم تغییر در سیاست پاکستان
  4. چرایی حرکت ارتش برخلاف جهت دولت پاکستان
  5. جمع‌بندی

 

چیستی و چرایی دوگانگی در سیاست پاکستان نسبت به حکومت طالبان

 

مقدمه

 

تابستان سال 1400، زمانی که طالبان، در میان غافل‌گیری تقریباً همۀ کارشناسان مسائل افغانستان، کابل را به‌راحتی تصرف کرد، پاکستانی‌ها قاعدتاً باید خوشحال‌ترین همسایۀ افغانستان می‌بودند. خیلی از آگاهان به مسائل افغانستان و لااقل خود پاکستانی‌ها این باور را داشتند که علاوه بر طالبان، پاکستان نیز پیروز این نبرد بیست ساله است؛ پاکستانی که 20 سال از هیچ کمکی به طالبان دریغ نکرد و برای نیل به اهداف درازمدتش در افغانستان، همۀ تلاش خود را برای پیروزی طالبان ابتدا در برابر حکومت مجاهدین و سال‌های بعد در مقابل دولت‌های مورد حمایت غرب در دورۀ جمهوری، به کار برد. بطلان این گمان البته به زودی روشن شد و روابط طالبان با پاکستان، اندکی پس از روزهای نخستِ پیروزی و استقرار این گروه در کابل، با تنش مواجه شد.

البته برخی کارشناسان از جمله راقم این سطور، از گذشته و یکی دو سال قبل از پیروزی طالبان بر این باور بودند که برخلاف نظر غالب، طالبان با پاکستان دچار مشکلاتی خواهد شد و به دلایلی روابط دو طرف نمی‌تواند به طور مسالمت‌آمیز و با رضایت طرفین، خصوصاً پاکستان به پیش رود. این نظر دلایلی برای خود داشت که عمدۀ آن در طرف پاکستان، نگاه پدرسالارانه پاکستان به طالبان و توقع این کشور از طالبان مبنی بر نگه داشتن حرمت چند دهه خدمت پاکستان و جبران آن با پذیرش خواسته‌های پاکستان بود؛ خواسته‌هایی نظیر عدم ارتباط حکومت طالبان با طالبان پاکستان، کوتاه آمدن در بحث خط مرزی دیورند و یا حداقل دامن نزدن به آن، عدم ایجاد محدودیت در بهره‌برداری پاکستان از آب‌های افغانستان و اجازه ندادن به هند برای حضور مجدد در افغانستان.

در سوی طالبان افغانستان، ارادۀ مسئولان طالبان برای اثبات عدم وابستگی خود به پاکستان که به علت برخورداری از حمایت چندین ساله پاکستان، مُهر آن بر جبینشان خورده بود، در کنار عواملی دیگر نظیر قدرت‌نمایی و بازیابی هویت و نشان دادن استقلال و نیز پایبندی به برخی اصول پشتونوالی و فکری در حمایت از مشابه پاکستانی‌اش – طالبان پاکستان – و فهماندن این نکته به پاکستان که اکنون دیگر دوران برادر بزرگتری پاکستان گذشته است و یا حتی تلاش برای تقویت غرور و انگیزه‌های ملی به قصد کسب حمایت مردم، با درافتادن با یک همسایۀ غیر محبوب در نزد مردم افغانستان، همگی انگیزه‌هایی بود که حتی باعث می‌شد طالبان هم در مقاطعی به تنش‌ها دامن بزند یا از آن استقبال کند.

این روند گاهی حتی به تهدیدهای شدید دو طرف نسبت به یکدیگر و به عنوان نمونه، تهدید فرماندۀ ارتش پاکستان مبنی بر اینکه احتمال حمله به افغانستان هم یک گزینۀ مطرح است، انجامید و در آخرین نمونه‌های تنش‌زا منجر به اقدام پاکستان نسبت به اخراج گستردۀ مهاجرین افغان از پاکستان و نیز تحقق حملۀ نیروی هوایی پاکستان به افغانستان و عکس‌العمل حکومت طالبان شد.

 

 اخبار دال بر تغییر در سیاست پاکستان

 

بر کسی پوشیده نیست که سیاست پاکستان در سه سال گذشته نه تنها نتوانست منافع پاکستان را تامین کند بلکه به دلیل سماجت طالبان افغانستان بر مواضع خود در برابر پاکستان و حتی کمک حکومت طالبان به تی تی پی و یا لااقل دادن فضا به آن گروه و اغماض در برابر فعالیت آن، موجب آسیب دیدن پاکستان در زمینه‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی شد.

در عین حال از اوایل آذر 1403 نشانه‌هایی در رفتار و گفتار دو طرف، خصوصاً طرف پاکستانی دیده ‌شد که قاعدتاً دال بر تغییر نگاه و رویکرد حاکمان پاکستان و یا حداقل دولت پاکستان نسبت به افغانستان و نیز استقبال افغانستان از این تغییر بود. در ادامه به بخشی از اخبار منتشر شده در این زمینه که نشانه‌هایی از میل حاکمان– یا لااقل دولتمردان پاکستان- به تغییر در سیاست پاکستان نسبت به طالبان و استقبال طالبان از آن است، اشاره می‌کنم:

یکی از این اخبار حاکیست که محمدیعقوب مجاهد، سرپرست وزارت دفاع طالبان در دیدار خود با عبدالرحمان نظامانی، سفیر پاکستان در تاریخ 7 قوس/آذر در کابل، گفته است که این حکومت آمادۀ همکاری همه‌جانبه با پاکستان در عرصه‌های مختلف است.

خبر دیگری حاکی از آن بود که خانواده‌های اعضای تحریک طالبان پاکستان از ننگرهار به کابل و ولایت‌های شمالی منتقل می‌شوند. این یعنی تن دادن طالبان افغانستان به خواستۀ پاکستان. برابر این خبر خانواده‌های اعضای تحریک طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی) از ولسوالی‌های «شینوار»، «غنی‌خیل»، «کوت»، «بتی‌کوت»، «مومنددره» و «گوشته»‌ی این ولایت، به کابل و ولایت‌های شمال کشور منتقل خواهند شد.به گفته منابع، روند انتقال این خانواده‌ها پس از کشته‌شدن شماری از فرماندهان و اعضای طالبان پاکستانی در کنر، آغاز شد. این نکته اشاره به کشته شدن چندین فرمانده و عضو طالبان پاکستان در کنر دارد که یکی از مهم‌ترین آنها عمر باجور، از فرماندهان ارشد طالبان پاکستان بوده است.

گزارش‌هایی در شبکه‌های اجتماعی نیز منتشر شد که مدعی بود طالبان شماری از خانواده‌های اعضای تی‌تی‌پی را در هماهنگی با استخبارات‌ کشور پاکستان، از مناطق مرزی افغانستان به ولایت غزنی منتقل کرده‌ است. البته مسئولان محلی طالبان در ننگرهار در مورد این اخبار اظهارنظری نکردند و در سمت پاکستان نیز ممتاز زهرا بلوچ، سخنگوی وزارت خارجۀ پاکستان به پرسش خبرنگاران در این مورد پاسخ روشنی نداد. علاوه بر اینها، سیاستمداران پاکستانی بر خلاف روش قبلی که دائماً طالبان را تهدید کرده و نسبت به عواقب رفتارش هشدار می‌دادند، شیوۀ تاکید بر حل مسائل از طریق گفتگو را در دستور کار خویش قرار داده و در موارد متعددی به این امر تاکید کردند.

از جمله ممتاز زهرا بلوچ، سخنگوی وزارت خارجۀ پاکستان، در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که اسلام‌آباد متعهد به ادامۀ تعامل و گفتگو با طالبان در خصوص مسائل باقیمانده است. وی با اشاره به دیدارهای اخیر مقام‌های پاکستانی و طالبان، این دیدارها را نشان‌دهندۀ تلاش‌های دو طرف برای تقویت روابط دوجانبه و حل مسائل موجود دانست. سخنگوی وزارت خارجۀ پاکستان تأکید کرد: «دیدارهای اخیر بیانگر تمایل پاکستان به گفتگو برای حل مسائل جاری است و همچنین رویکردی سازنده برای یافتن راه‌حل‌های مناسب، به‌ویژه در زمینۀ مسائلی که برای پاکستان نگرانی‌های جدی به‌وجود آورده، ارائه می‌دهد.»

سر وزیر ایالت خیبر پختونخوا هم در اظهار نظری خواستار مذاکره با طالبان شد و گفت: مذاکره با حکومت سرپرست در افغانستان، تنها راه‌حل برای حفظ صلح و امنیت در منطقه است. وی افزود: اگر جهان حکومت سرپرست را به رسمیت می‌شناسد، پس ما نیز باید به خاطر صلح و امنیت در منطقه با آنها گفتگو کنیم. گنداپور که وابسته به حزب تحریک انصاف و منتقد و مخالف دولت فدرال است، خواهان اقدام عملی اسلام‌آباد در این زمینه شد و خاطرنشان کرد که اسلام‌آباد مدعی است با افغانستان مذاکره خواهد کرد، اما تاکنون هیچ اقدام مشخصی انجام نداده است.

علاوه بر اینها شاهد انتشار اخبار قابل توجهی از توافق افغانستان و پاکستان برای تسهیل تجارت و ترانزیت بین دو کشور از سوی کاردار پاکستان در کابل بودیم و در اقدامی دیگر از سوی پاکستان، «محمد صادق»  که پیش‌تر و در دولت عمران ‌خان نمایندۀ ویژۀ پاکستان در افغانستان بود، مجدداً به این سمت برگزیده شد. تنش‌های میان طالبان و پاکستان عمدتاً بعد از سقوط دولت عمران خان اوج گرفته بود.

روزنامه‌های پاکستانی هم اخبار مبتنی بر رو به بهبود بودن روابط اسلام‌آباد با طالبان را منتشر کرده و دیدار وزیر خارجۀ پاکستان با کاردار طالبان و نشست سفیر پاکستان در کابل با وزیر دفاع طالبان را از نشانه‌های این بهبود روابط دانستند.

 

در شرایطی که انتشار این اخبار، ناظران سیاسی را به این باور نزدیک می‌کرد که گویا چرخشی در سیاست پاکستان نسبت به افغانستان در شرف وقوع است و در شرایطی که محمد صادق نمایندۀ ویژۀ دولت پاکستان در امور افغانستان در کابل سرگرم مذاکرات بود، نیروی هوایی ارتش پاکستان اقدام به حمله به فرمانداری برمل در استان پکتیای افغانستان کرد که در آن حمله ده‌ها تن کشته و زخمی شدند. این حمله باعث شد حکومت طالبان مذاکره با محمد صادق را نیمه کاره رها کند و وی را به پاکستان بازگرداند. این وضعیت بار دیگر نشان داد که در پاکستان در مورد چگونگی رفتار با افغانستان وحدت نظر وجود ندارد در حالی که دولت پاکستان به‌جدّ به دنبال بهبود روابط با افغانستان بود، اقدام معنادار ارتش پاکستان در حملۀ هوایی به خاک افغانستان، آن هم در زمان حضور نمایندۀ ویژۀ پاکستان در کابل و در میانۀ مذاکرات وی با مسئولان حکومت طالبان، نشان داد که ارتش ظاهراً از این روند خشنود نیست.

 

اینکه دولت پاکستان و همۀ پاکستانی‌های طرفدار بهبود روابط با حکومت طالبان، به دنبال چه اهدافی هستند و نیز اینکه ارتش پاکستان به چه دلایلی چنین رفتاری را از خود نشان می‌دهد، مطلبی است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

 

مطالب پیشنهادی:

سناریوهای فراروی تنش پاکستان و حکومت طالبان
تداوم تنش‌‌ها در روابط پاکستان و حکومت طالبان؛ سناریوها و پیامدها

 

دلایل دولتمردان پاکستان برای لزوم تغییر در سیاست پاکستان

 

با بررسی اخبار و نگاهی به شیوۀ عمل دولت پاکستان نسبت به افغانستان، می‌توان به این نتیجه رسید که در دیدگاه دولتمردان پاکستان در زمینۀ چگونگی برخورد با طالبان تحولی ایجاد شده است. تحولی که به دنبال ایجاد یک فضای مسالمت‌آمیز در روابط دو کشور و رسیدن به اهداف مورد نظر با مذاکره و تامین نظر طرف مقابل است. در ادامۀ مطلب زمینه‌های ایجاد این تفکر در طرف پاکستانی و علل این تحول را برمی‌شماریم:

الف - امنیت

پاکستان باور داشت که با روی کار آمدن طالبان در افغانستان، سوابق همکاری آن گروه با پاکستان و قرابت‌های فکری طالبان با گروه‌های مذهبی پاکستان و نیز بدهکاری اخلاقی طالبان به پاکستان بابت کمک‌های چندین ساله، قطعاً موجب همکاری‌های گسترده میان دو طرف از جمله در مباحث امنیتی خواهد شد و طالبان افغانستان به پاکستان برای غلبه بر ناامنی‌های ناشی از فعالیت گروه‌های مختلف – یا حداقل بخشی از آنها یعنی طالبان پاکستان – کمک موثر خواهد کرد. این باور پاکستان، خیلی زود رنگ باخت و پاکستان خود را در وضعیتی دید که سال‌ها خودش همان وضعیت را برای دولت‌های مختلف در افغانستان به کمک گروه‌های مجاهدین و سپس طالبان افغانستان، پدید آورده بود.

طالبان افغانستان علی‌رغم توقع پاکستان، نه تنها برای برخورد با طالبان پاکستانی، کمکی به این کشور نکرد بلکه علی‌الظاهر به طالبان پاکستان کمک نیز کرد و یا حداقل نسبت به فعالیت آنها علیه پاکستان با اغماض برخورد کرده و چشم‌هایش را به روی استفادۀ تی تی پی از خاک افغانستان، علیه پاکستان بست.

این شرایط، تی‌.تی.پی را که حالا برای خود عمق استراتژیکی به گسترۀ افغانستان یافته بود، تشجیع کرد و بر حجم فعالیت‌ها و اقدام‌های تروریستی آن به شدت افزود. سطح ناامنی در پاکستان تا حدی فزونی یافت که نیروهای ارتش پاکستان و نیروهای امنیتی و حتی اتباع خارجی از جمله مهندسان و کارگران چینی شاغل در پاکستان نیز به شدت مورد هجوم واقع شدند. این سطح از ناامنی برای پاکستانِ گرفتار بحران اقتصادی بسیار آزار دهنده و تشدید کنندۀ بحران‌های اقتصادی و مزاحم فعالیت اقتصادی چین – شریک اصلی در اقتصاد پاکستان – در پروژه‌های تعریف شده بود تاجایی که چینی‌ها از حجم حضور و فعالیت خود کاسته و حتی خواستار ایجاد یک نظام امنیتی مشترک برای حفظ جان اتباع خود شدند. صدمات حیثیتی و اقتصادی این وضع برای پاکستان بسیار هزینه‌زا شد و اقتصاد این کشور را که دچار یک بحران شدید است، بیشتر از گذشته با مشکل مواجه کرد.

ب - اقتصاد

غیر از تاثیر ناامنی بر اقتصاد پاکستان، تاثیر مستقیم تیرگی روابط افغانستان و پاکستان هم بر وضعیت اقتصادی پاکستان بسیار مخرب بود. در این شرایط تجارت دوجانبه به شدت کاهش یافت و باعث شد پاکستان که سال‌ها شریک تجاری اول افغانستان بود بازار این کشور را به نفع سایر شرکای اقتصادی افغانستان از جمله ایران از دست بدهد.

بحث دیگر که در سایۀ روابط تیره، معطل می‌ماند، مساله آرزوی دیرینۀ پاکستان برای اتصال به آسیای مرکزی از طریق افغانستان بود. بدیهی بود که در شرایط تیرگی روابط و وجود مشکلات امنیتی این گونه مسائل نه قابل طرح و نه قابل انجام بود.

مورد دیگر، پیگیری مباحث انتقال انرژی از کشورهای آسیای مرکزی به پاکستان بود که پاکستان بحران زده در مبحث انرژی، به شدت به آن چشم دوخته است. پروژه‌های انتقال برق و گاز از آسیای مرکزی به پاکستان مستلزم وجود روابطی متعادل و متوازن میان افغانستان و پاکستان بوده و هست و در شرایط تنش‌آلود، این طرح‌ها قابلیت پیگیری و عملیاتی شدن نداشته و نخواهد داشت. این در شرایطی است که برای پاکستان برخورداری از این طرح‌ها حیاتی بوده و هست.

ج - سیاست

عرصۀ دیگر عرصۀ سیاسی است. پاکستان بیش از 40 سال به طرق مختلف و در نقش‎‌های متفاوت بیشترین نقش و نفوذ و تاثیر را در افغانستان داشته است به شکلی که این باور در میان افغان‌ها وجود داشت که پاکستان می‌تواند هر بازی خلاف میلش را در پاکستان خراب کند. در شرایط پس از پیروزی طالبان، گروه‌های شکست خورده از طالبان که زمانی خود بیشترین بهره را از کمک پاکستان داشتند، کینۀ پاکستانی را که به باور آنها طالبان دست نشاندۀ خود را دوباره بر افغانستان حاکم کرده بود به دل گرفتند و دیگر پاکستان، زمینۀ نفوذ و تاثیرگذاری خاصی در میان این گروه‌ها که اکنون عمدتا اپوزسیون بی‌تاثیر یا حداکثر کم تاثیر طالبان هستند، ندارد.

طالبان نیز به دلایل پیش‌گفته روابط مناسبی با پاکستان نداشتند و جریان سومی هم وجود نداشت که پاکستان بتواند به آن اتکا کند یا آن را به‌وجود بیاورد و در مقابل طالبان علم کند.

در این شرایط، پاکستان اصطلاحاً هم جریان را از دست داد و هم ضد جریان را. وقتی یک بازیگر در یک قضیۀ خاص نه تسلطی بر جریان (قدرت برتر) و نه تسلطی بر ضد جریان (مخالفین قدرت برتر) داشته باشد، دیگر نمی‌تواند نقش خود را در آن صحنه درست بازی کند. اکنون پاکستان برای بازیابی نقش سنتی خود در افغانستان تلاش می‌کند. اینکه چه مقدار بتواند در این زمینه موفق شود به ظرافت‌های رفتاری پاکستان و نوع استقبال طالبان از این رفتارها بستگی دارد.   
 

پاکستان کشوری است با توان اقتصادی ضعیف و مشکلات انبوه و عدم پایداری سیاسی و مواجه با همسایه‌ای قدر – با ظرفیت تبدیل شدن سریع به یک دشمن جدی و بالفعل- مانند هند و نیز وارث مشکلات به جامانده از یک تولد ناقص، تولدی که به گفتۀ یکی از کارشناسان، شبه‌کشوری را در شبه‌قاره به وجود آورد که هم در دولت-ملت‌سازی، هم در جذب قومیت‌ها در ملیت واحد، هم در بهره‌برداری درست از عنصر دین، هم در مدیریت بحران‌های پیرامونی و... با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند. طبیعی است که این کشور نباید به دنبال ایجاد بحران جدیدی نظیر طرح ادعای افغانستان در مورد مرز دیورند و یا محدودیت ایجاد کردن و یا ممانعت افغانستان نسبت به بهره‌برداری از آب‌های فرامرزی‌اش توسط پاکستان باشد. جلوگیری از بروز این بحران‌ها در بستر یک روابط مسالمت‌آمیز و متقابلاً سودمند ممکن است و در شرایط تنش‌آلود هر یک از این عناصر می‌تواند به سلاحی در دست طالبان برای فشار به پاکستان تبدیل شود لذا به نظر می‌رسد دولتمردان پاکستان با همین منطق به این نتیجه رسیدند که لازم است فضای روابط دو کشور را تغییر دهند.  
 

چین به عنوان بزرگترین شریک اقتصادی پاکستان که پس از حضور طالبان در افغانستان به دنبال منافع گسترده‌ای در این کشور است و طرح‌های متعددی را برای پیشبرد اهداف اقتصادی خود تعریف کرده است بیشترین منفعت را از وجود روابط دوستانه میان دو کشور افغانستان و پاکستان و برطرف شدن تنش‌ها و در نتیجه کاهش زمینه‌های ناامنی و ایجاد فرصت‌های فراوان اقتصادی دارد. به همین دلیل، همان گونه که رسانه‌ها و برخی مقام‌های پاکستانی گفته‌اند چین به‌عنوان عنصر تاثیرگذار بر هر دو طرف و نیز به‌عنوان کشوری که خود دارای منافع گسترده در دو کشور است در قضیۀ کمک به بهبود روابط این دو کشور نقش گرفته و علی‌الظاهر به توفیق مطلوب هم رسیده بود. اگرچه اکنون با اقدام ارتش پاکستان این تلاش‌ها حداقل در کوتاه مدت ناکام شده است.

خواجه محمد آصف وزیر دفاع پاکستان در گفتگویی بدون اشاره به نام چین یا کشوری دیگر، به این نکته اشاره کرد که تلاش‌ها برای تنش‌زدایی در روابط ما با حکومت سرپرست افغانستان ادامه دارد. وی افزود کشورهایی که هم با پاکستان و هم با افغانستان روابط حسنه دارند در تلاش برای عادی‌سازی روابط میان اسلام‌آباد و کابل به عنوان دو کشور همسایه هستند.

بدیهی است اصلاح وضعیت کنونی میان افغانستان و پاکستان علاوه بر منافع دو طرف منافع قابل توجه چین را در این دو کشور تامین می‌کند و علاوه بر آن، نقش و جایگاه چین را به عنوان قدرتی دارای توان حل منازعات منطقه‌ای نیز تقویت می‌کند.

 

مطالب پیشنهادی:

وابستگی استراتژیک پاکستان به چین
 

عامل دیگر موثر در تلاش دولت پاکستان برای اصلاح روابط با طالبان افغانستان و بازیابی نقش خود در این کشور، بیم از حضور دوبارۀ هند در افغانستان است. این بیم با تحرکات اخیر دیپلماتیک هند و اعزام یک تیم فنی برای فراهم شدن مقدمات بازگشایی سفارت هند و نیز پذیرش دیپلمات‌های طالبان برای یکی از نمایندگی‌های افغانستان در هند و تماس‌های دیپلماتیک میان دو طرف و نیز ابراز تمایل طالبان به گسترش روابط با هند، شدت یافته و پاکستان که یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هایش در تمام این دهه‌ها و نیز یکی از عوامل دخالت‌هایش در افغانستان، جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان بوده‌ است اکنون مشاهده می‌کند که طالبانی که بیست سال از حمایت پاکستان برخوردار بوده و هیچ توقعی نمی‌رفت که گامی به سوی هند بردارد، از گسترش روابط با هند استقبال می‌کند.

 

بدیهی است رنج ارتباط‌گیری طالبان که نمک خوردۀ پاکستان هستند برای پاکستان خیلی بیشتر از رنج ارتباط دولت‌های قبلی با هند است. این نکته نیز می‌تواند به عنوان عاملی باشد که پاکستان را تشویق کند که تا دیر نشده به بازی افغانستان برگردد و نقش خود را احیا کند و از بازیابی نقش هند تا آنجا که ممکن است ممانعت به‌عمل آورد.

 

مطالب پیشنهادی:

خیز هند به سمت حکومت طالبان

 

برای افغانستان دو مسیر عمده برای اتصال به آب‌های آزاد وجود دارد؛ پاکستان و ایران. در طول دهه‌های متوالی پاکستان نقش برتر را در ترانزیت کالاهای مورد نیاز افغانستان داشته و از این رهگذر هم منافع اقتصادی زیادی کسب کرده و هم از این ابزار به عنوان عامل فشاری بر افغانستان بهره برده است. در طول سال‌های گذشته هر گاه که فشار پاکستان بر افغانستان با استفاده از این مزیتش افزون می‌شده، نگاه افغان‌ها به سوی ایران و بنادر آن می‌چرخیده و برای رهایی از انحصار پاکستان در زمینۀ تجارت با جهان، رو به ایران می‌آوردند.

دولت‌های دوره جمهوریت علی‌رغم تمایل به گسترش روابط با ایران، همواره برای نزدیک نشدن به ایران تحت فشار غرب و بالاخص آمریکا بودند. با روی کار آمدن طالبان از یک سو و ایجاد تنش میان حکومت سرپرست با پاکستان از سوی دیگر، توجه طالبان که برخلاف دولت‌های دورۀ جمهوری کاری با تمایل غرب به فاصله گرفتن افغانستان از ایران نداشت، چرا که خودش نیز تحت تحریم‌های غربی‌ها بود، روابط اقتصادی ایران و افغانستان گسترش قابل توجهی پیدا کرد و میل طالبان به خروج از انحصارِ نیاز به مسیرهای ترانزیتی پاکستان و استفاده از اهرم ایران برای ایجاد تعادل در روابط با پاکستان، همگی موجب شد که ایران گام‌های موثری را در جهت تبدیل شدن به مسیر اصلی ترانزیتی افغانستان بردارد. طبیعی است که این امر نمی‌تواند مطلوب پاکستان باشد و پاکستان برای بازگشتن به موقعیت قبلی و ندادن این فرصت به ایران مجبور به اصلاح رفتار خود در رابطه با طالبان و جلب نظر آنان به همکاری گسترده است.

قطعاً طالبان نیز از این فضای رقابتی نهایت استفاده را می‌کند و از هر دو طرف امتیاز خواهی خواهد کرد. در اینجا فقط یک بازی سنجیده توسط ایران می‌تواند منافع ما را تامین کند. این بازی سنجیده شامل ایجاد شرایطی است که ایران را به عنوان مسیر مرجح در نزد طالبان، حفظ کند. علی‌ای‌ُّحالٍ پاکستان در صورت رسیدن به یک وحدت رویه و عبور از تنش شدید کنونی، تلاش خواهد کرد از طریق اصلاح روابط با افغانستان، جایگاه دوبارۀ خود را در این عرصه به دست آورد.

علاوه بر ترانزیت، این نکته که هر دو کشور همسایۀ افغانستان به بازار بکر آن نظر دارند، مساله مهمی است. پاکستان در سایۀ تنش‌های این سال‌ها، تا حد زیادی از این بازار دور ماند و ایران با اتخاذ یک سیاست سنجیده، نقش خود را در این بازار حفظ کرد و یا گسترش داد. رقابت بر سر این بازار نیز انگیزۀ دیگری برای تغییر رفتار پاکستان است. چرا که پاکستان سالیان طولانی مبدا اصلی یا یکی از مبادی اصلی ورود کالا به افغانستان بوده است و اکنون نیز به دنبال بازیابی سهم خویش است.

تمامی آنچه در بالا ذکر شد دلایل و انگیزه‌های پاکستانی‌های طرفدار بهبود روابط و عادی‌سازی مناسبات با حکومت طالبان از جمله دولت پاکستان است که دلیل قابل توجهی هم هستند. اما در اینجا باید به رفتار ارتش پاکستان و چرایی آن نیز بپردازیم. 

 

مطالب پیشنهادی:

تجارت ترانزیتی پاکستان: چالش‏ها و فرصت‏ها

 

چرایی حرکت ارتش برخلاف جهت دولت پاکستان

 

در سال‌های گذشته شاهد مواردی از دخالت ارتش در روندهای سیاسی در دست اقدام توسط دولت‌های مختلف بوده‌ایم. دو نمونه روشن آنها یکی حمله به حکیم الله محسود رهبر طالبان بود که موجب کشته شدن محسود و بی‌سرانجام ماندن مذاکرات آتش‌بس دولت نواز شریف با طالبان شد. البته پهپاد آمریکایی مسئول این حمله اعلام شد ولی متهم شمارۀ یک در دادن اطلاعات لازم برای هدف قرار دادن محسود، ارتش پاکستان بود. دلیل این امر هم نارضایتی ارتش، از افتادن ابتکار عمل صلح با طالبان پاکستان، به دست دولت نواز شریف بود. در واقع ارتش با این کار می‌خواست نشان دهد که اولاً چه کسی تصمیم‌گیر نهایی در پاکستان است و ثانیاً با این اقدام، هم کشته شدن محسود را برای آمریکایی‌ها فاکتور کرد و هم جلوی پیشتازی دولت نواز شریف را در صلح با طالبان پاکستان گرفت.

در اقدامی دیگر که آن هم در دورۀ نخست وزیری نواز شریف رخ داد، پس از آنکه دولت شریف روابط را با هند به سوی بهبود می‌برد و پس از ملاقات‌ها و رفت و آمدهای نخست وزیران دو کشور، ژنرال پرویز مشرف با انجام عملیات نظامی در منطقۀ کارگیل، همه اقدام‌های دولت شریف را برای بهبود روابط با هند ناکام گذاشت. سه ماه بعد از پایان جنگ کارگیل که پاکستان در آن توفیقی نداشت، ارتش به این بهانه که دولت نواز شریف موجب این شکست و تحقیر پاکستان شد، علیه او کودتا کرد و حکومت نظامی پرویز مشرف آغاز شد. 


برخی از دلایل ارتش در انجام این گونه رفتارها می‌تواند به ترتیب زیر باشد:

اول: ارتش پاکستان در شرایط بحران و وجود مشکلات امنیتی هم توجیه مناسب‌تری برای اقدام‌های دخالت‌آمیز خود در امور دولت‌ها دارد و هم وجاهت اجتماعی بهتری به عنوان یگانه نجات‌بخش کشور از بحران برای خود دست و پا می‌کند. بنابراین سطحی از بحران همیشه مطلوب این نهاد قدرتمند است.

 

دوم: در خصوص افغانستان، تفکر بیش از 40 سالۀ مبتنی بر عمق استراتژیک دانستن افغانستان و نگاه به افغانستان به‌عنوان برادر کوچکتر که باید تابع باشد و عدم تحمل برآمدن افغانستان در قامت یک همسایۀ مقتدر، عواملی است که ظاهراً ذهنیت نظامیان پاکستانی هنوز هم از آنها خلاصی نیافته است.

 

علی‌رغم آنکه در دورۀ فرماندهی ژنرال باجوا و به استناد دکترین منسوب به وی، پاکستان از این تفکر عبور کرده و به سوی گسترش روابط اقتصادی و رسیدن به منافع مشترک اقتصادی رفته است، لیکن حرکت اخیر ارتش پاکستان نشان داد که تردیدهای موجود نسبت به نوع نگاه نظامیان پاکستانی به افغانستان و شک داشتن به تغییر در تفکر عقبۀ استراتژیک دانستن افغانستان در نزد نظامیان پاکستان، چندان هم بیراه نبوده است.

 

در اینجا این سئوال به ذهن می‌آید که آیا فرماندهان ارتش پاکستان آن مزایایی را که برای اصلاح روابط با افغانستان و به عنوان انگیزۀ دولت پاکستان در پیگیری مذاکرات با حکومت طالبان ذکر شد، درک نمی‌کنند یا به دنبال رسیدن به آنها نیستند؟ پاسخ این است که بدیهی است که ارتش پاکستان هم آن دلایل را درک می‌کند و هم خواهان رسیدن به آن مزایاست. اینک سئوال دوم مطرح می‌شود که پس علت این رفتار ارتش و تخریب روند این مذاکرات چیست؟ 

پاسخ به این سئوال نیازمند درک این موضوع است که از دورۀ ژنرال مشرف تا امروز ارتش پاکستان دائماً شاهد افول کاریزما و اتوریتۀ خود در پاکستان بوده است. به همین دلیل به نظر می‌رسد ارتش پاکستان ترجیح می‌دهد با اقتدار و از موضع قدرت و با دست آهنین، به خواستۀ خود یعنی تن دادن حکومت طالبان به خواسته‌های آن کشور، دست یابد تا از این طریق، هم اقتدار خویش را به مردم پاکستان نشان دهد و هم از ایجاد یک موفقیت چشمگیر برای دولت که نگاه مردم را به دولتمردان پاکستان بسیار بهبود می‌بخشد و ممکن است به همان نسبت از جایگاه و اهمیت ارتش بکاهد، ممانعت به عمل آوَرَد. در واقع بحث حفظ اقتدار و بقا در جایگاه تصمیم گیرندۀ اول و آخر در پاکستان، مزیتی است که ارتش پاکستان آن را بر دیگر مزایا ترجیح می‌دهد

در عین حال برای آگاهان مسائل منطقه این امری مسلّم است که تداوم یافتن شیوۀ عمل ارتش و تقابل سخت آن با حکومت طالبان برای هر دو طرف و برای منطقه، پر هزینه خواهد بود و بعید است پاکستان را هم به مقصودش برساند.  

 

جمع‌بندی

 

روابط افغانستانِ تحت حکومت طالبان با پاکستان، یک دورۀ سه ساله اغلب توام با تنش را پشت سر گذاشته است. اخیراً و در شرایطی که به نظر می‌رسید دولتمردان پاکستانی‌ با در نظر گرفتن هزینه‌ها و فایده‌ها و با سنجش زیان‌هایی که دوام این وضعیت می‌تواند متوجه سیاست، امنیت و اقتصاد آن کشور کند، تصمیم گرفته‌اند که رفتار خود را با افغانستان بازآرایی کرده و مناسبات دو کشور را از حالت تنش خارج کنند و ضمن کسب منافع اقتصادی و سیاسی و امنیتی، به بازیابی نقش خود در افغانستان پرداخته و از نفوذ دولت‌های رقیب در این کشور تا حد امکان پیشگیری به عمل آورند، اقدام معنادار ارتش پاکستان در حمله به افغانستان در میانۀ مذاکرات نمایندۀ ویژۀ پاکستان در کابل، روند تحولات را مختل کرد. بدیهی است لازمۀ توفیق پاکستان در ساماندهی به روابط خود با افغانستان، عبور پاکستان از نگاه سنتی‌اش به افغانستان و پذیرش این کشور به عنوان یک بازیگر برابر و نه فرودست است. اکنون باید منتظر ماند و دید که آیا پاکستان می‌تواند از این قالب تفکری چند دهه‌ای خویش خارج شده و با یک پوست‌اندازی در نوع نگاه به افغانستان، فضای جدیدی را در روابط با این کشور ایجاد کند. طبیعی است خارج شدن از پوستۀ سخت این نگاهِ چند دهه‌ای، به آسانی ممکن نیست و قطعاً مخالفانی در درون پاکستان دارد. توفیق آن دسته از سیاستمداران که اکنون می‌گویند به دنبال بهبود روابط با افغانستان هستند به عوامل متعددی بستگی دارد که عمده‌ترین آن، وحدت رویه نهادهای قدرت در پاکستان نسبت به افغانستان است. امری که آینده، تحقق یا عدم تحقق آن را نشان خواهد داد.


کارشناس ارشد مسائل افپاک


کد مطلب: 3906

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3906/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir