کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

گروه‌‏های تروریستی پاکستانی و پیروزی تحریرالشام

بررسی تأثیر پیروزی تحریرالشام در سوریه بر گروه‌‏های تروریستی پاکستانی

23 دی 1403 ساعت 10:10

اگر با نگاه یک جهادگرای پاکستانی و اعضای گروه‌‏هایی مانند تحریک طالبان و لشکر جهنگوی به وضعیت سوریه نگاه کنیم، به امر جهاد خیانت شده است. جولانی به ولایت ترکیه و آمریکا رضایت داده؛ با زدن کراوات به لباس کفار درآمده؛ با اعلام آزادی حجاب و عدم اجرای احکام اسلامی، مرتکب گناهی نابخشودنی شده و از آن هم مهم‏تر ملّی‌‏گرایی در سوریه را به جای خدا و جهاد در راه خدا قرار داده است. ترس گروه‏‌های مزبور همین طور در این هم خواهد بود که نسل جوان آنها هم دچار این دگردیسی بشوند.


 🖊️ دکتر امین پرتو ، کارشناس مطالعات امنیتی و نظامی | مطالعات شرق
 ⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 11 دقیقه

آنچه در این گزارش تحلیلی میخوانید
  1. مقدمه
  2. ارتباط پاکستانی در سوریه
  3. سقوط اسد و نگرش پاکستانی به آن
  4. جمع‌بندی

 

بررسی تأثیر پیروزی تحریرالشام در سوریه بر گروه‌‏های تروریستی پاکستانی

 

مقدمه

 

سرنگونی حکومت بشار اسد پس از 14 سال جنگ داخلی و در مدت زمانی کمتر از 13 روز، سبب شده است تا موجی از خوشحالی در میان گروه‏‌های تروریستی بنیادگرا از جمله در پاکستان فراگیر شود. همین طور دولت‏‌هایی مانند پاکستان که با مشکل تروریسم بنیادگرا مواجه هستند از این پیروزی تحریرالشام و تشجیع گروه‌‏های تروریستی نگران هستند.

اما این خوشحالی و نگرانی در دو طرف، مقتضیات کمی پیچیده‌‏تری هم دارد. در درون خود جریان‌های تروریستی بنیادگرا، موفقیت تحریرالشام با توجه به تغییرات گفتمانی و سیاسی این گروه مایۀ نگرانی شده است. همین تغییر البته مایۀ نگرانی دولت پاکستان هم هست زیرا آن را گامی ریاکارانه از سوی تروریست‏‌ها برای جلب موافقت و همراهی جهانی می‏دانند.

سرویس‌‏های اطلاعاتی غربی هم تحول رخ داده در تحریرالشام را به مثابه یک فرصت تلقی می‌‏کنند زیرا می‌‏تواند هم در مقابل دولت‏‌های دشمن به آنها یک کارت بازی جدید بدهد و هم موجب متلاشی شدن داخلی گروه‏‌های تروریستی بنیادگرا و ضدغربی شود.

 

 ارتباط پاکستانی در سوریه

 

حضور شهروندان و گروه‏‌های پاکستانی در جنگ داخلی سوریه در هر دو سوی میدان بود. در سمت دولت سوریه، گروه موسوم به زینبیون از میان شیعیان پاکستانی، با حمایت ایران قرار داشت که بخشی از نیروهای مدافع حرم را تشکیل می‏‌داد. در طرف مقابل یعنی گروه‌‏های ضد دولت سوریه وضعیت پیچیده‏‌تر و غیرمنسجم‌‏تر بود.

تعدادی کم شمار از شهروندان پاکستانی به دولت اسلام عراق و شام یا داعش پیوسته بودند. تعداد کم‏‌شمار دیگری هم به شاخۀ سوری القاعده یعنی جبهه‌النصره پیوستند. النصره در حقیقت همان شاخۀ سوری داعش بود و جولانی رهبر النصره، امیر داعش در سوریه محسوب می‌‏شد. زمانی که شکاف میان القاعده و داعش پدید آمد و ایمن ظواهری و ابوبکر بغدادی، یکدیگر را کافر و مرتد اعلام کردند، جولانی جانب ظواهری را گرفت و خود را پیرو القاعده اعلام کرد.

این شکاف در پاکستان و افغانستان هم رخ داد. افرادی در جبهۀ شرقی جهاد در جهان اسلام، ولایت خراسان داعش را ایجاد کردند و به طالبان و القاعده و هر گروه دیگری که به آنان نپیوست اعلام جنگ کردند. وضعیت در سوریه اما زمانی پیچیده‏‌تر شد که جولانی، با اعلام انحلال جبهه‌النصره، اعلام کرد که دیگر تابع القاعده و ظواهری نیست و جنبش فتح الشام را تشکیل داده است. ظواهری در برابر دوربین، جولانی را خائن و مهدورالدم نامید و از همۀ اعضا و پیروان القاعده خواست تا علیه او شورش کنند. جولانی اما با موفقیت توانست بر اوضاع مسلط شود. او کارزار بزرگی برای تسویۀ عناصر هوادار القاعده به راه انداخت.

نتیجۀ این کارزار، تحکیم قدرت جولانی بر سازمان خود و نیز سراسر منطقۀ ادلب و طرد عناصر هوادار القاعده و برخی عناصر پنهانی همچنان هوادار داعش از این منطقه بود. جولانی از آن زمان همکاری گسترده پنهان اطلاعاتی با سازمان میت ترکیه و سازمان سیای آمریکا را علیه القاعده و داعش آغاز کرد.

تردیدی نیست که بخش عمده یا شاید همۀ اطلاعات مورد نیاز سیا و میت برای ترور و حذف فیزیکی عناصر القاعده و داعش در ادلب توسط جولانی و تشکیلات تحت فرماندهی او فراهم شده بود. این به جز مواردی بود که این افراد مستقیماً توسط گروه جولانی دستگیر و حذف شدند. جولانی به موازات این اقدام‌ها، گام‏‌های دیگری هم برداشت و از آن جمله از پرچم سبز سوریه انقلابی که نزد گروه‏‌های جهادی ممنوع بود استفاده کرد؛ صورت ظاهری خود (ریش و موی بلند و لباس جهادی) را تغییر داد؛ گفتمان مورد استفاده خود را کمی ملّی‏‌گراتر و سکولارتر کرد و البته مجدداً تاکید کرد که هیچ ارتباطی با القاعده ندارد و نام گروهش را هم به تحریرالشام (یعنی آزادی شام و نه فتح آن) تغییر داد.

جولانی همین طور دست اتحاد به سوی همۀ جریان‌های سوری مخالف بشار اسد دراز کرد و این جریان‌ها چه اسلام‏گرا و اخوانی (مانند احرارالشام و فیلق الشام) و چه ملی‏‌گرا (مانند شاخه‏‌های ارتش آزاد سوریه) به او پیوستند. همۀ این اقدام‌ها نمی‏توانست مورد پسند جریان‌های تروریستی و جهادی باشد که از اقصی نقاط جهان و از جمله پاکستان به سوریه برای جهاد رفته بودند. آنان ملّی‌‏گرایی را کفر می‌‏دانستند و کوتاه آمدن از اجرای احکام شریعت را کاملاً غیرقابل قبول تلقی می‏‌کردند. همین طور اقدام‌های جولانی در فروختن برادران جهادی دیگر (به رغم همۀ خطاهایی که آنان داشتند) در نگاه آنان نوعی آدم فروشی و دست دوستی دادن به کفاری همچون آمریکا بود.

حرکت تحریک طالبان پاکستان از اولین گروه‏‌هایی بود که از سال 2013 اعلام کرد که برای یاری برادران سوری خود، جنگجویانی را برای جهاد روانه سوریه کرده است. در همان زمان تحریک طالبان اعلام کرده بود که این تصمیم را در پاسخ به درخواست برادران عرب گرفته است. به علاوه اقدام ایران در اعزام شیعیان پاکستانی به جنگ در سوریه سبب شده است تا آنان هم برای دفاع از اهل سنت دست به این اقدام بزنند. شبکۀ اعزام جنگجویان سنی پاکستان به سوریه به طور مشترک توسط تحریک طالبان پاکستان و گروه لشکر جهنگوی اداره می‌‏شد که هر دو در آن زمان وابسته به القاعده بودند.

گزارش شده است که این شبکه بین 100 تا 150 نفر از جنگجویان خود را به سوریه ارسال کردند. عبدالرشید عباسی، یکی از نزدیکان حکیم الله محسود، رئیس تحریک طالبان پاکستان، در سال 2013 گفته بود که 120 جنگجوی پاکستانی برای دفاع از اهل سنت در سوریه هستند که تحت ساختار فرماندهی و کنترل القاعده در سوریه قرار دارند.

رهبران این شبکه عثمان غنی، یک فرماندۀ سابق لشکر جهنگوی و علی الله عمری، یک فرماندۀ تحریک طالبان پاکستان از ایالت خیبرپختونخوا بودند. کتیبۀ مهاجرین عنوانی بود که در منطقۀ لاذقیه سوریه پذیرای این جنگجویان پاکستانی بود و رهبری آنان را فردی به نام ابوجعفر اللیبی بر عهده داشت. همین طور گزارش‌هایی وجود داشت که گروه حافظ گل بهادر هم به سوریه نیرو اعزام کرده است. همچنین در طول جنگ سوریه، در مهمند، باجور، خیبر، اورکزی و وزیرستان برای جذب جنگجویان جدید برای شرکت در جنگ سوریه، تبلیغاتی برای جذب نیروی جهادی صورت می‏گرفت. در همان سال 2013، اجساد دست کم 30 نفر از این افراد جهادی، از سوریه به پاکستان بازگردانده شد که بعداً روشن شد همگی اعضای تحریک طالبان پاکستان و لشکر جهنگوی هستند. حکیم الله محسود در همان آغاز اعزام جنگجویانش به سوریه برای جهاد در یک فیلم ویدیویی گفته بود: «ما از آنها حمایت میکنیم و به آنها کمک خواهیم کرد. اگر آنها به خون ما، جان ما نیاز دارند. اگر آنها به مردم ما نیاز داشته باشند، ما آمادۀ هر نوع کمکی هستیم تا نظام دموکراتیک و سکولار [در کشورهای عرب] به پایان برسد.»
 

روشن است که با این تحولات رخ داده نیروهای جهادی پاکستانی در چه وضعیت دشواری قرار گرفتند. با اعلام خلافت داعش، برخی از آنان به داعش پیوستند و برخی هم با النصره ماندند. وقتی النصره و جولانی، دگردیسی ایدئولوژیک و اعتقادی خود را آغاز کردند، نیروهایی که با اعتقادهای عمیق جهادی به سوریه هجرت کرده بودند دچار مشکلات عمیقی شدند. برخی از نیروهای جهادی خارجی و سوری (مانند گروه جندالاقصی) تصمیم گرفتند به داعش بپیوندند و از ادلب خارج شوند تا تحت کنترل جولانی نباشند.

برخی مانند کتیبه حراس الدین از القاعده نگسستند اما تحت کنترل شدید تحریرالشام قول دادند تنها به جهاد با روسیه و اسد بپردازند. برخی از آنان مانند قفقازی‏‌ها هم اعلام کردند که سوریه را کلاً ترک کرده و به میهن خود باز خواهند گشت.

سایر مهاجرین (مثل ترک‏‌های اویغور یا افرادی از آسیای مرکزی) هم اعلام کردند که با این دگردیسی‏‌ها مشکلی ندارند و مطیع و سرباز جولانی باقی خواهند ماند. به نظر می‏‌آید افراد جهادی پاکستانی که در استان ادلب سوریه بودند ترکیبی از همه این افراد باشند. هنوز موارد معدودی از این افراد در گروه جولانی دیده می‌‏شوند؛ تعداد زیادی از آنها هم به پاکستان بازگشتند و البته برخی هم هنوز شاید در خفا و پنهانی، ارتباطاتی با القاعده دارند.

 

مطالب پیشنهادی:

القاعده در پاکستان؛ احتمال گسترش ژئوتروریسم در منطقه
تداوم تنش‌‌ها در روابط پاکستان و حکومت طالبان؛ سناریوها و پیامدها

 

سقوط اسد و نگرش پاکستانی به آن

 

سقوط حکومت بشار اسد و تسلط نسبی که تحریرالشام بر سوریه به دست آورده مایۀ امیدواری برخی جریان‌های جهادی شده است. اما نباید فراموش کرد که این جولانی جدید، نه جولانی امیر داعش در شام و نه جولانی عضو القاعده است.

بلکه جولانی‌ای است که می‏‌گوید حجاب اجباری نیست؛ به دنبال جهاد در خارج نیست؛ دیگر به دنبال جنگ نخواهد بود؛ به دنبال رئیس‌جمهور شدن با رأی مردم است؛ با سیا و میت بیشترین همکاری را دارد؛ با دولت‌های عربی پادشاهی به دنبال گرم‏‌ترین روابط است؛ قائل به آزادی و امنیت مسیحیان، دروزی‏‌ها و حتی شیعیان است و البته در یک کلام بر چهرۀ خود صورتکی از ملی‏‌گرایی و پسااسلام‌‏گرایی زده است. ابعاد نگرش پاکستانی به سقوط اسد و حاکم شدن تحریرالشام بر سوریه را در وضعیت کنونی چنین می‌‏توان بیان کرد:

جریان‌ها و افراد جهادی و تروریستی پاکستانی که بسیار تندرو و بدون انعطاف هستند، قطعاً و به تدریج، جولانی را فرد منحرفی اعلام خواهند کرد که آرمان اسلامی و جهادی را کنار نهاده و به ملّی‌‏گرایی و خوشنود ساختن غرب و حکومت‌های منطقه که طاغوت هستند روی آورده است.

برخی جریان‌ها ممکن است از جولانی و دگردیسی رخ داده در تحریرالشام استقبال کنند و به این فکر بیافتند که آنها هم باید چنین تغییراتی را در خود ایجاد کنند تا بتوانند از زیر بار فشار جهانی خارج شوند. درست همان طور که جولانی توانست نامش را از فهرست تروریستی آمریکا خارج کند و از ترور پهپادهای آمریکایی در امان بماند و بر سوریه حاکم شود. اگر آنها هم از این گفتمان و واژگان و سیاست‌ها تقلید کنند خواهند توانست شانس مشابهی برای موفقیت و به دست گرفتن قدرت داشته باشند.

بخش عمدۀ نیروهای جهادی و تروریستی پاکستانی مانند هم‏‌مسلکان دیگر خود در سراسر جهان، بیشتر در حالت ابهام و بلاتکلیف قرار دارند. آنان دقیقاً نمی‌‏دانند باید برای این پیروزی و موفقیت تحریرالشام و جولانی خوشحال باشند یا اینکه باید احساس خطر کنند.

اینکه نیروهای جهادی بین‌المللی در سوریه موفق شدند برای آنان جای خوشحالی دارد به‌خصوص اینکه سوریه هنوز پناهگاه برادران آنان از همه جای جهان است. اما از سوی دیگر تغییرات گفتمانی و سیاسی جولانی و ملّی‏‌گرایی و رابطۀ او با کفار غربی و عربی، به شدت محل نگرانی است. به علاوه موضع آنان نسبت به بدنۀ جامعۀ اهل سنت سوریه که از این تحولات خوشحال هستند باید چه باشد؟ به بیان ساده، دستگاه منطقی آنان، قادر به هضم آنچه در سوریه در حال رخ دادن است نیست.

سرویس‏‌های اطلاعاتی غربی به این تحولات به عنوان یک فرصت برای استحالۀ جریان‌های تروریستی بنیادگرا در همه جای جهان و از جمله پاکستان نگاه می‏‌کنند. اینکه چه طور امیر سابق داعش و عضو سابق القاعده آن هم در بالاترین سطح ممکن ناگهان به سراغ ملّی‏‌گرایی، سکولاریسم، حقوق بشر غربی و همدستی با سازمان‏‌های اطلاعاتی غربی علیه هم‏‌قطاران سابق خود می‏‌رود می‏‌تواند مایۀ امیدواری آنان باشد. زیرا بر اساس اصل سرایت و یادگیری، بقیۀ نیروهای تروریستی هم ممکن است به تغییر مشی و استراتژی روی آورند. اینکه با همۀ بدبینی به جولانی، باز هم این سرویس‌‏ها علاقه‌مند به موفقیت او در بازسازی سوریه و ایجاد ثبات در آن کشور هستند به این دلیل است که امیدروارند به این شیوه، جریان‌های جهادی و تروریستی در همه جای جهان، از جمله پاکستان، ضربۀ عمیق ایدئولوژیک و فکری بخورند.


جمع‌بندی

 

با سرنگونی حکومت بشار اسد، نگرانی‏‌هایی در مورد حاکم شدن یک عضو سابق القاعده و گروهش بر این کشور به وجود آمده است. با این حال روشن است که جولانی و تحریرالشام، بر اساس نحوۀ عملکرد چند سال گذشته خود و ارتباطات پنهانی که با سرویس‏‌های اطلاعاتی غربی برقرار کرده‌‏اند، هرگز سوریه را به محل استقرار و سکوی پرتاب جریان‌های تروریستی بنیادگرا تبدیل نخواهند کرد و به همکاری علیه آنها با کشورهای منطقه و غرب ادامه خواهند داد. از این گذشته، دگردیسی گفتمانی و ایدئولوژیک که جولانی وانمود می‏‌کند دچار آن شده است مایۀ دلگرمی جریان‌های تروریستی جهانی و از جمله در پاکستان نیست.

 

اگر با نگاه یک جهادگرای پاکستانی و اعضای گروه‌‏هایی مانند تحریک طالبان و لشکر جهنگوی به وضعیت سوریه نگاه کنیم، به امر جهاد خیانت شده است. جولانی به ولایت ترکیه و آمریکا رضایت داده؛ با زدن کراوات به لباس کفار درآمده؛ با اعلام آزادی حجاب و عدم اجرای احکام اسلامی، مرتکب گناهی نابخشودنی شده و از آن هم مهم‏تر ملّی‌‏گرایی در سوریه را به جای خدا و جهاد در راه خدا قرار داده است.

 

ترس گروه‏‌های مزبور همین طور در این هم خواهد بود که نسل جوان آنها هم دچار این دگردیسی بشوند. فراموش نکنیم جولانی از نسل جوان جهادگرایان القاعده بود. اینکه آیا تحت تاثیر تجربۀ سوریه، تغییر نسلی در جهاد پاکستانی به نتیجۀ مشابهی منتهی خواهد شد البته محل تردید است.

پاکستان و مناطق قبایلی آن ابداً سوریه و محیط متکثر از نظر اعتقادی و مذهبی و قومی آن نیست. همین طور تکثر ایدئولوژیک و فکری که در سوریه وجود دارد در پاکستان وجود ندارد. همین طور باید به نقش بازیگران خارجی اشاره کرد که در سوریه بسیار پررنگ اما در پاکستان بسیار کم رنگ است. جولانی در مجموعۀ شکاف‏‌هایی که در میان گروه‌‏های اسلام‌‏گرا و بنیادگرا به وجود آمد توانست با عمل‌گرایی نزدیک به فرصت طلبی خود را مطرح و عمده کند.

چنین شکاف‏‌هایی در پاکستان به میزان بسیار کم رنگ‏تری وجود دارد. به طور خلاصه مورد موفقیت جهاد در سوریه گرچه با ملّی‏‌گرایی و سکولاریسم جولانی لوث شده، اما مایۀ تشجیع جریان‌های جهادی خواهد شد. اما این مساله در همین حد باقی خواهد ماند. فعلاً احتمال بسیار کمی برای تاثیرپذیری این جریان‌ها از تحول بزرگ رخ داده در سوریه وجود دارد.


کارشناس مسائل پاکستان


کد مطلب: 3903

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3903/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir