کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ایران و ترکمنستان

چرا «مختومقلی فراغی»؟ چرا ایران و ترکمنستان؟

13 آبان 1403 ساعت 9:49

مولف : بهروز قزل؛ پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق

مختومقلی فراغی، فراهم آورندۀ فرصتی منحصر به فرد در زمینۀ روابط فرهنگی ایران و ترکمنستان است. چرا که الگویی واقعی از «میراث مشترک» در میان دو کشور همسایه (دو عضو یک خانواده) محسوب شده و شاهدی بر دیرینگی پیوندهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی میان آنان است. در عین حال که خودِ فرهنگ، به عنوان یکی از پیشران‌های اصلی توسعۀ بیش از پیش روابط این دو همسایه به شمار آمده و می‌تواند زمینه‌ساز سیر مثبتی از هم‌گرایی سیاسی و سیاست خارجی نیز تلقی شود.


مطالعات شرق/

«بهروز قزل»؛ پژوهشگر مؤسسۀ مطالعات راهبردی شرق
 
درآمد
«مختومقلی فراغی»، یگانه شاعر ترکمن نیست؛ اما بی‌تردید، مهم‌ترینِ آنان است. این اهمیت، نه صرفا در باب زبان و ادبیات و یا در زمینۀ اندیشه و عرفان، بلکه به‌طور مستقیم، به‌واسطۀ جایگاه وی در سیر دولت-ملت‌سازی ترکمنی و گفتمان هویت سیاسی کشور ترکمنستان در یک سدۀ اخیر است. نیازی به تصریح نیست که فراغی، پیش از یک سدۀ اخیر نیز به‌عنوان شاعری برجسته و یکی از عناصر هویتی جامعۀ ترکمنی مطرح بوده است[1] و اشعار وی، محمل زبان مستقل ترکمنی در سدۀ هجدهم میلادی محسوب می‌شود. همچنان که ابعاد آفرینش‌های ادبی و فکری وی از سالیان دور، در رجزخوانی میادین نبرد تا لالایی مادران و در اندرزهای پدرانه تا غزل‌های عاشقانه، در میان طوایف و قبایل ترکمن بازتاب و رواج داشته است. با وجود این، اقتضای دولت‌سازی قومی در دهه‌های نخستین سدۀ بیستم در اتحاد جماهیر شوروی از یک‌سو و ضرورت ابتنا بر میراث فرهنگ قومی (در جهت تثبیت و تعمیق هویت سیاسی مستقل در تمایز با سایر جمهوری‌های اتحاد شوروی) از سوی دیگر[2]، زمینه‌ای فراهم آورد تا این شاعر و اندیشمند سدۀ هجدهم، در سدۀ بیستم نیز «تولدی دوباره» یافته و از اهمیتی دوچندان برخوردار شود. تولدی دوباره که با گذشت دهه‌ها و به‌ویژه پس از فروپاشی شوروی، جایگاهی کانونی در منظومۀ هویت فرهنگی و ادبی ترکمنستانِ امروز یافته و به عنصری جدایی‌ناپذیر در سپهر سیاسی و اجتماعی این کشور تبدیل شده است. تا جایی که در آخرین تحول، مراسم افتتاح بنای یادبود این شاعر برجسته در حومۀ شهر عشق‌آباد که روز جمعه 11 اکتبر 2024 به مناسبت «سیصدمین» سالگرد تولد وی برگزار شد، در قالب همایشی بین‌المللی با عنوان «ارتباط متقابل اعصار و فرهنگ‌ها/ تمدن‌ها؛ زیربنای صلح و توسعه»[3] تبلور یافت که نمایان‌گر جایگاه مختومقلی فراغی در گفتمان هویتی، عرصۀ نمادین سیاست خارجی و زیربنای فکری تعاملات بین‌المللی ترکمنستان است. در این میان، رئیس‌جمهور ج. ا. ایران نیز به عنوان مهمان ویژه و یکی از سران کشورهای حاضر در این همایش حضور یافت که به نوبۀ خود، ترجمانی است از وجوه اشتراک فرهنگی، تمدنی و تاریخی میان ایران و ترکمنستان. ترجمانی که وجه بارز فرهنگی آن، همان «مختومقلی فراغی» است که هرچند یکی از مهم‌ترین عناصر هویتی ترکمنستان بوده (و از جامعه، فرهنگ و سیاست آن تفکیک‌ناپذیر است)، اما در «آق توقای»، گوشه‌ای از خاک فرهنگ‌پرور ایران، آرمیده است.

مختومقلی فراغی کیست؟
معرفی مختومقلی فراغی، بر خلاف شهرت و اهمیت وی، با میزانی از «سهولت و امتناع» همراه است. چرا که در نسبتی معکوس با نقش آشکاری که در جامعه، فرهنگ و نظام هویتی ترکمنستان دارد، دانسته‌های «یقینی» در ارتباط با جزئیات سرگذشت (احوال شخصی) یا حتی کم‌وکیف دیوان اشعار وی، چندان گسترده نیست. تاریخ تولد یا درگذشت مختومقلی همچنان محل پرسش و پژوهش است. محل دقیق زندگی و مراکز تحصیل وی نیز با تردیدهایی همراه است. تعداد اشعار وی در نسخه‌های گوناگون بسیار متفاوت ثبت شده و نسخه‌های ضبط شده از اشعار وی نیز با گوناگونی قابل توجهی همراه است. تا جایی که در آخرین آثار مختومقلی‌شناسی نیز، پژوهشگران، طرح پژوهشی خود را با چنین پرسش‌هایی آغاز می‌کنند: «دلیل این همه ناروشنی‌ها و گوناگونی اطلاعات و روایات متناقض در خصوص شاعری که "به هنگام مرگ همچون قدیسین محبوب بود و از محبوب‌ترین شعرای خراسان و ترکمن بود" (قورخانچی، ۱۳۶۰ :۹۳). شاعری که "هموطنانش مقام او را تا اولوهیّت بالا برده‌اند" (وامبری، ۱۳۷ ۴ : ۴۱۱). چه می‌تواند باشد؟!»[4] در ادامۀ همین پرسش، «عنصری»، عواملی همچون موقعیت اقلیمی سرزمین ترکمن در قرن هجدهم میلادی، شرایط زندگی نیمه‌عشیرتی، فقدان ساخت سیاسی متمرکز، بی‌نظمی فزایندۀ حاکم بر جامعۀ ایران، کمبود منابع مکتوب در خصوص حیات شاعر و ... را در این تناقض‌ها مؤثر می‌داند[5]. در خصوص تعداد اشعار و یا نسخه‌های متفاوت دیوان وی نیز، همان‌طور که اشاره شد، ابهام‌های قابل توجهی وجود دارد. «یوسف آزمون»، از بین رفتن نسخۀ دست‌نویس شاعر و یا نابود شدن نسخۀ مکتوب اولیه (احتمالا: قرائت مختومقلی و کتابت دیگری) را مهم‌ترین علت این اختلاف‌ها دانسته است[6] که قاعدتا، در نتیجۀ جمع‌آوری اشعار در سال‌های بعدی و احتمال خطا در حافظۀ راویان از یک‌سو و درج آثار سایر شاعران در زمرۀ اشعار مختومقلی (فارغ از قضاوت پیرامون سهوی یا عمدی بودن این افزودن‌ها) از سوی دیگر، دامنۀ این ابهام‌ها بسیار گسترده شده است.
با همۀ این‌ها، ضرورت استناد به مجموعۀ منسجمی از آثار و ظرفیت‌سازی برای پژوهش در اندیشه و ادب مختومقلی، باب برخی از مطالعات تطبیقی و تنظیم دیوانی تنقیح شده را در سال‌های اخیر گشوده است که گاه با رویکردی تاریخی-محتوایی و گاه با رویکردی زبانی-ادبی و گاها نیز صرفا با تطبیق و مقابلۀ نسخ پیشین، در صدد ارائۀ مجموعه‌ای قابل اعتماد(تر) برآمده‌اند[7]. در عین حال که در سویی دیگر، به نظر می‌رسد که با پذیرش تعداد بیشتری از اشعار در دیوان مختومقلی فراغی (در چاپ‌های جدیدتر)، تلاشی با هدف هرچه فربه‌سازی مجموعه آثار این شاعر نیز در جریان است. روندی که پرداختن به چرایی و چگونگی آن، مجال دیگری می‌طلبد و از دایرۀ تمرکز این متن خارج است. در این میان، از آن‌جا که هدف نگارش در حوزۀ سیاست خارجی و روابط نهادمند، نه تنها معرفی مختومقلی، بلکه پرداختن به جایگاه وی در زمینۀ روابط فرهنگی ایران و ترکمنستان بوده و در پی آن است تا پرتوی بر نقش‌آفرینی شخصیت و آثار این شاعر در بستر هویت سیاسی-اجتماعی این کشور همسایه بیفکند (و تأثیر آن را در مناسبات روابط خارجی بازشناسی کند)، متون پژوهشی و انتقادی مختومقلی‌شناسی و یا نسخه‌های تطبیقی الزاما مورد توجه نیست. بلکه متن مرجع، دیوانی است که در ترکمنستان و از سوی انتشارات دولتی آن کشور منتشر شده است. به عبارت دیگر، به اقتضای غایت نگارش، نسخه‌ای از مجموعه آثار مختومقلی فراغی موردنظر است که فارغ از کم‌وکیف شکلی و محتوایی آن، زیربنای شناخت و محل مراجعۀ تصمیم‌گیران و کارگزاران دولت ترکمنستان را تشکیل می‌دهد[8]. بر همین اساس، روایتی اجمالی از زندگی و آثار این شاعر برجسته نیز در ادامه قابل ارائه است.
مختومقلی فراغی در سال 1724 در حوالی گرگان‌رود چشم به جهان گشوده، بیشتر عمر خود را در اطراف رود اترک زیسته و در مدارس بخارا و خیوه تحصیل کرده است. مختومقلی، فرزند «دولت محمد آزادی» است که وی نیز، از شاعران و اندیشمندان زمانۀ خود به شمار می‌رود. مختومقلی، نام خود را از جد خویش (مختومقلی یوناچی) به ارث برده و از شخصیت و تربیت دولت محمد آزادی بسیار تأثیر پذیرفته است. خاندان مختومقلی از ایل «گوگلان» و تیرۀ «گرکز» محسوب می‌شود. وی، سفرهایی به افغانستان و هندوستان نیز داشته و با آثار شاعرانی همچون فردوسی و حافظ آشنا بوده است. مهم‌ترین اثر شناخته شدۀ مختومقلی، دیوان اشعار است که پیش از این به آن اشاره شد. محتوای اشعار وی شامل آموزه‌های اسلامی و اخلاقی، عشق، مسائل اجتماعی، برخی تحولات سیاسی و دغدغه‌های مردم خویش است. سال درگذشت وی 1807 میلادی و در سن 83 سالگی اعلام شده است[9]. آرامگاه مختومقلی فراغی (در کنار دولت محمد آزادی) در شهرستان مراوه‌تپه در استان گلستان قرار دارد. دیوان اشعار وی، در سالیان گذشته در کشورهای ترکمنستان، ایران، برخی جمهوری‌های سابق اتحاد شوروی و ... منتشر شده است. ترجمۀ اشعار وی به سایر زبان‌ها نیز سابقۀ دیرینه دارد. هرچند در دهه‌های اخیر و به فراخور توسعۀ مناسبات ترکمنستان در عرصۀ بین‌المللی، بر میزان توجه به مختومقلی و اندیشه‌های وی افزوده شده و انتشار و ترجمۀ اشعار او نیز رونق بیشتری یافته است.

مختومقلی و فرهنگ؛ اعتدال در آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی
نکتۀ قابل تأمل در نظام اندیشه‌ای مختومقلی فراغی، اعتدال است. بدین معنا که اشعار وی، در عین حال که گوشه‌هایی از ابعاد مابعدالطبیعی و حقایق آرمانی زندگی بشری را منعکس می‌کند، واقعیت‌های ملموس و پدیده‌های عینی جامعۀ آن زمان را نیز بازتاب داده است. زبان وی، به زبان روزمرۀ آن دورۀ قبایل ترکمن بسیار نزدیک بوده و موضوع‌های سروده‌های او نیز، دغدغۀ مشترک انسان‌های سدۀ هجدهمی آن سرزمین است. وی، سروده‌های متعددی با مضامین حمد و ثنای الهی، مدح و ستایش پیامبران و اولیاءالله و دعوت جامعۀ خود به تقوای الهی و ره‌پیمایی در مسیر شریعت و طریقت راستین دارد. کمااینکه خود مختومقلی را نیز گاهی در زمرۀ اولیاء و از جمله «ایشان»ها به شمار آورده‌اند. با وجود این، نقد شرایط اجتماعی، واکنش در برابر تحولات سیاسی و پرداختن به وقایع ملموس زمانه نیز، بخش دیگری از آفرینش‌های ادبی وی را به خود اختصاص داده است. در این چشم‌انداز، شاید بتوان اثر پژوهشی «آنادردی عنصری» را نمونۀ مناسبی دانست که دو جهان متمایز (و در عین حال، مرتبط) در دیوان مختومقلی را تحت عنوان «دو چهرۀ مختومقلی» (چهرۀ تاریخی و چهرۀ قدسی) شناسایی کرده و پیرامون آن به گفتمان‌سازی پرداخته است[10]. در همین گفتمان است که مختومقلی، هم می‌تواند با نگاهی واقع‌گرایانه و عمل‌گرایی آشکار، در صدد تنظیم مناسبات قبایل ترکمن با سرداران و حاکمان دورۀ تاریخی خویش برآید و هم می‌تواند در چهرۀ اصلاح‌طلبی سیاسی و آرمان‌گرای بزرگ قومی ظاهر شود. هم می‌تواند موانع سیاسی، قومی و مذهبی را در کوران‌های تاریخی زمانۀ خود پشت سر نهد (و در تعصبات آن گرفتار نشود) و در عین حال، در قامت یک اندیشمند دینی و اهل شریعت پایدار مانده و همچنان از احترام قبایل و طوایف ترکمن برخوردار باشد. احترامی که پس از گذشت نزدیک به سه سده، کماکان پابرجاست.

مختومقلی و سیاست؛ نیمی ز«ترکمنستان»، نیمی ز«ایران»
مختومقلی فراغی، یکی از مهم‌ترین عناصر هویت ملی در ترکمنستان است. از سوی دیگر، آرامگاه وی در جغرافیای سیاسی ایران قرار دارد. اسلام و آموزه‌های آن، بخش قابل‌توجهی از زیربنای آفرینش‌های مختومقلی را فراهم آورده است، همچنان که میراث ادب فارسی نیز بخش مهمی از آبشخور فکری و ادبی وی را تشکیل می‌دهد. همۀ اینها در حالی است که هویت فرهنگی و سیاسی ترکمنی، در سراسر دیوان اشعار وی، چه در آثار اخلاقی و چه در آثار اجتماعی، به‌وضوح قابل تشخیص است. مختومقلی، حتی آنگاه که حمد و ستایش خداوند را بر زبان می‌راند، صبغه‌ای ترکمنی را به نمایش می‌گذارد و زبان و گفتمان وی، ترکمنی است. در عین حال که تعلق به جهان فرهنگی ایرانی نیز، در جای جای اشعار وی قابل مشاهده است. مختومقلی، با زبان و بیان ترکمنی، آن‌گاه که از خراسان و اصفهان و ری سخن می‌گوید و یا آن هنگام که به پدیده‌های تاریخی جغرافیای ایران اشاره می‌کند، نه در قبال پدیده‌ای بیرونی و یا مسئله‌ای ناشناخته، بلکه گویی در رابطه با موضوعی «خودی» و در بستری آشنا در حال سرودن است. به عبارت دیگر، با وجود تمام عناصر متمایز فرهنگی و هویتی و به‌رغم فرازوفرودهای سیاسی-تاریخی، «غیریت» برجسته‌ای میان «جهان مختومقلی» و «جهان فرهنگی» ایرانی در دیوان اشعار وی به چشم نمی‌خورد.
با وجود این، دغدغۀ «وحدت قبایل» و تلاش برای مسئله‌شناسی سیاسی در جهت تأمین رفاه و آسودگی تیره‌های ترکمن، یکی از ابعاد پرطرفدار دیوان مختومقلی فراغی در ترکمنستان است. تا جایی که «قربانقلی بردی محمداف» (رئیس‌جمهور وقت و رهبر ملی کنونی در ترکمنستان) در مقدمۀ کوتاهی که بر دیوان اشعار وی در سال 2010 نگاشته است بر این مضامین تأکید ویژه‌ای دارد: «برای تحقق ایدۀ اجتماعی ژرفی که مختومقلی تحت «ضرورت وحدت طوایف ترکمن» مطرح کرده بود، موانع بزرگی وجود داشت. در سدۀ هجدهم، هر یک از طوایف ترکمن راه خویش را جداگانه می‌پیمود. تفرقه در میان طوایف نیرومند بود»[11]. بردی محمداف در ادامۀ مقدمه، این ابیات از دیوان مختومقلی را نقل می‌کند:
«[آنگاه که] دل‌ها و قلب‌ها، یگانگی آغاز خواهد کرد
اگر لشکری گردآورد [گردآید]، خاک‌ها و سنگ‌ها گداخته خواهد شد
اگر طعام در سفره‌ای واحد مهیا گردد [بر سر یک سفره بنشینند]
آنگاه اقبال ترکمن‌ها بر فراز خواهد شد [بلند خواهد بود]»[12]
همان‌طور که آشکار است، این اشعار مختومقلی فراغی و مضامین آن که در خدمت روندهای دولت-ملت‌سازی در ترکمنستان قرار گرفته و به عنوان عناصر تاریخی هویت ملی بازشناسی شده است، به‌عنوان آئینۀ آرمان‌گرایی قومی-ملی ترکمنی عمل می‌کند و به‌طور طبیعی (قاعدتا) گوشه‌ای از اندیشه و افکار کارگزاران دولت ترکمنستان نیز به آن توجه دارد. اما باید در نظر داشت که حتی در این صورت نیز، مسئلۀ مرکزی، پراکندگی و جدایی میان قبایل ترکمن است و حتی آن‌گاه که با این ابیات:
«تکه، یموت، گوگلان، یازر، علی‌ایلی ...
[ای کاش] به یک دولت واحد سرسپردگی کنیم»[13]
از «دولت مشترک» سخن به میان آمده است، ضرورت مسئله، نه الزاما مبتنی بر ایده‌های دولت‌سازی مدرن (که در آن مقطع تاریخی در این منطقه، ایده‌ای بدیع و مبتکرانه تلقی خواهد شد)، بلکه معطوف به اتحاد قبایل در خدمت به یک حاکمیت واحد است. حاکمیتی که می‌تواند منتسب به دولتی ترکمنی و یا غیرترکمنی باشد. خواه، در تبعیت از خانات خوارزم و بخارا و یا تبعیت از پادشاهی‌های ایران یا حکمرانان افغانستان.
با همۀ اینها، حتی با فرض پذیرش ایدۀ مدرن دولت‌سازی قومی (ترکمنی) در آن مقطع تاریخی، باز هم، تناقضی میان پیوندهای جهان مختومقلی با جهان‌های فرهنگی-تمدنی مجاور وجود ندارد. در خصوص مناسبات با جهانِ فرهنگیِ ایرانی، مختومقلی، آشکارا از پیوندهای خود با بزرگان ادبیات فارسی سخن گفته و هنگام سخن گفتن، آنان را به عنوان عناصری خارجی بازنمایی نکرده است ]گویا اساسا چنین ضرورتی مطرح نیز نبوده است[ و حتی در آخرین نسخۀ فیلم سینمایی زندگینامۀ مختوقلی فراغی نیز که در سال 2022 در ترکمنستان (از سوی «ترکمن فیلم») تولید شده است، از شخصت‌هایی همچون خیام، فردوسی، حافظ، نظامی، مولوی و جامی به عنوان صاحبان علم، بزرگان ادب، خردمندان و اولیاء خدا نام برده می‌شود که ورای زمان و مکان و فراتر از هویت قومی، جغرافیایی و زبانی (هویت ملی در آن مقطع، مطرح نبوده است)، در جایگاه «خودی»های تمدنی و تاریخی، بازنمایی شده و اساسا خط و رسمی برای تفکیک آنان از پیشینۀ هویتی در نظر گرفته نشده است. در این چشم‌انداز، همچنان که می‌توان مختومقلی را میراث مشترک ترکمنستان و ایران (و حتی میراث مشترک بشریت) دانست، از خیام، فردوسی، حافظ، مولوی و ... نیز می‌توان به عنوان میراث مشترک این دو فرهنگ (و فراتر از آن) یاد کرد. ایده‌ای مبتنی بر اشتراک‌های فرهنگی-تمدنی که با عبور از برخی کوته‌بینی‌ها و ترجیحات نابجا، در هر دو فرهنگ به عنوان عناصری «خودی» و تقویت‌کنندۀ همگرایی، پذیرفته شده و در میان قاطبۀ دولتمردان و جوامع آنها، اعتراضی در قبال این اشتراک وجود ندارد.

ایران و ترکمنستان؛ فرهنگ به‌مثابه پیشران توسعۀ روابط
روابط ایران و ترکمنستان، بر اساس واقعیت‌های تغییرناپذیری اعم از پیوندهای جغرافیایی و مرز مشترک، محیط‌زیست مرتبط و تمدن هم‌پیوند، هم‌تکمیلی ارتباطی و هم‌افزایی تجاری، اقتضائات ژئوپلیتیکی و عناصر ژئواکونومیکی بنیاد شده است. بنابراین، سیر کلی این روابط، فارغ از افت و خیزهایی احتمالی و مقطعی، ناگزیر در جهت گوناگونی، پیچیدگی، افزایش و گسترش پیش خواهد رفت. در چنین روندی است که «فرهنگ» و مؤلفه‌های مشترک آن، به عنوان بستری عمومی و فرصت‌ساز عمل کرده و روابط دوجانبه را علاوه بر «میان‌دولتی»، در میان ملت‌ها و شهروندان دو کشور نیز به حرکت درخواهد آورد. فرهنگ در این چشم‌انداز، فراتر از دیپلماسی عمومی و یا روابط پارادیپلماتیک (که نهایتا، باز هم موضوع‌هایی دولت‌پایه بوده و ناگزیر، دارای ابعاد «پروژه»‌ای است)، در سطح «احساس تعلق مشترک» و تحقق «همزیستی هویتی» تبلور خواهد یافت که مبتنی بر روندی طبیعی و ذاتی است. بر اساس آن، مؤلفۀ فرهنگی در روابط دوجانبۀ کشورهایی مانند ایران و ترکمنستان، نه «ساختنی»، بلکه «آشکار شدنی» و «یافتنی» است که می‌تواند، بدون مخدوش‌سازی عناصر حیاتی دولت‌های مستقل، توأمان با احترام تام به منافع هریک از کشورها و رعایت کامل حسن همجواری، زمینه‌ساز گام‌های مؤثر و محسوس در جهت تشکیل سازوکارهای همگرایی و هم‌افزایی تلقی شود.
در زمینۀ روابط ایران و ترکمنستان، تاریخ و میراث آن، عامل هم‌گرایی است. نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های ترکمنستان و ایران، عناصر مؤثر برای همکاری و هم‌گرایی است. معابد و بناهای پیش از اسلام در دو کشور، از جمله عناصر قرابت فرهنگی و عامل هم‌گرایی است. پیوندهای زبانی و ادبی (به‌ویژه در عرصۀ ادبیات کلاسیک) زمینه‌ساز هم‌گرایی است. حضور گروه هم‌تبار در دو سوی مرز، دارای ظرفیت‌هایی در بحث هم‌گرایی است. آموزه‌های اسلامی، با عبور از برخی تفاوت‌ها، عامل تقویت‌کنندۀ فضای مفاهمه و هم‌گرایی محسوب می‌شود. موضوع‌های اجتماعی و فرهنگی مانند نوروز، از دیگر عوامل مهم هم‌گرایی است. میراث تمدن اسلامی نیز، دارای ظرفیت قابل‌توجهی در عرصۀ هم‌گرایی است. مردم دو کشور، دارای اشتراک‌های متعدد و قابل‌توجهی در نظام ارزشی و باورها هستند که به طور مستقیم در روندهای هم‌گرایی مؤثر خواهد بود.
در بستر این اشتراک‌ها، مختومقلی فراغی، دارای ظرفیت منحصر به فردی در همکاری و هم‌گرایی است که با توجه به شرایط استثنایی آن، به هیچ وجه قابل تقلیل و فروگذاری نیست. چرا که مبتنی بر واقعیتی است که میراث مشترک دو کشور را در خود متبلور ساخته است. نیازی به تصریح نیست که «میراث مشترک» در معنای دقیق آن، نه در بین همسایگان و حتی متحدان، بلکه صرفا در میان اعضای یک «خانواده» قابل تصریح است. با این توصیف، همان‌طور که اشاره شد، مختومقلی نمونه‌ای عینی از میراث مشترک خانوادگی در میان ایران و ترکمنستان که در عین حال، به‌مثابه یکی از پیشران‌های اصلی توسعۀ روابط فرهنگی بین دو کشور قابل اشاره است.

ایران و ترکمنستان؛ عقلانیت حاکم بر سویه‌های سیاسی و امنیتی
با وجود تمام فرصت‌ها و مزیت‌های ساختاری که در زمینۀ روابط ایران و ترکمنستان مرور شد، نهایتا، نقش کارگزاری این روابط نیز قابل اشاره است. با ورود عنصر کارگزاری در مناسبت‌ها، گاه ممکن است تصمیم‌ها یا کنش‌هایی در بستر روابط دو کشور عینیت یابد که ضرورتا در جهت مزیت‌ها و فرصت‌های ساختاری قابل ارزیابی نباشد. به بیان دیگر، به اقتضای ماهیت روابط «بین دولتی» و تکثر عوامل مؤثر در رفتار روابط خارجی، گاه ممکن است عناصر و زمینه‌هایی که قاعدتا فرصت‌ساز و مزیت‌افزا به شمار می‌روند، در مقاطعی، تبدیل به زمینه‌هایی چالش‌ساز شده و ظرفیت‌هایی تهدیدآفرین به بار آورند. فرهنگ و عناصر آن نیز از این شرایط مستثنی نیست. چرا که فرهنگ و کنش‌های مبتنی بر آن، در عین جاذبۀ نیرومند و فرصت‌های آن، از ظرفیت سوءادراک و تفسیرهای ناهمگون برخوردار بوده و ممکن است، آن‌چه در یک سو به عنوان حسن‌نیت و فرصت تلقی می‌شود، در سوی دیگر به عنوان تهدید و سوءنیت برداشت و استنباط شود. نیازی به یادآوری نیست که برای کاستن از احتمال وقوع چنین اختلاف‌هایی، تعامل فعال میان نخبگان علمی و اجرایی، افزایش و گسترش مناسبات رسانه‌ای و نهادسازی ثابت و تخصصی در سایر زمینه‌های لازم، بخشی از پیشنهادها است.
در خصوص روابط ایران و ترکمنستان، یکی از زمینه‌هایی که ممکن است منجر به سوءادراک شود، نوع تعاملات با گروه‌های هم‌تبار است. همچنین زمینۀ دیگر، می‌تواند از تبلیغات «ایران‌هراسی» یا «اسلام سیاسی» ناشی شود. مسئلۀ دیگر نیز، ممکن است مربوط به عدم شفافیت در برخی روندها بوده و یا از الگوی حکمرانی کشورها مبتنی بر «امنیتی‌سازی» پدیده‌ها و رویکردها حاصل شود. حال آنکه، ترکمنستان ثابت کرده است که پایه‌های مناسبات خود را بر اساس اصل حسن همجواری تنظیم کرده و حتی در موارد تعامل با گروه‌های هم‌تبار، از مسیر روابط بین دولتی، بسترهای دیپلماتیک و با احترام به ملاحظات جمهوری اسلامی ایران وارد شده است. در مقابل، با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی و مذهبی، ادعای هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی ج. ا. ایران در بستر اسلام سیاسی در منطقۀ آسیای مرکزی و به طور ویژه در ترکمنستان، اساسا ناسازگار و غیرقابل اعتنا است. در عین حال که به نظر می‌رسد، با انباشت حداقل سه دهه تجربۀ روابط دوجانبه و مناسبات چندجانبه، هم از سوی ایران و هم از سوی ترکمنستان، تفوق «عقلانیت» در تعاملات فی‌مابین ثبیت شده است. همچنین به نظر می‌رسد که با گذشت زمان، از شدت و دامنۀ «امنیتی‌سازی» تعاملات نیز کاسته شده و فرصت‌های بیشتری برای درک متقابل فراهم آمده است.

برآیند
مختومقلی فراغی، فراهم آورندۀ فرصتی منحصر به فرد در زمینۀ روابط فرهنگی ایران و ترکمنستان است. چرا که الگویی واقعی از «میراث مشترک» در میان دو کشور همسایه (دو عضو یک خانواده) محسوب شده و شاهدی بر دیرینگی پیوندهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی میان آنان است. در عین حال که خودِ فرهنگ، به عنوان یکی از پیشران‌های اصلی توسعۀ بیش از پیش روابط این دو همسایه به شمار آمده و می‌تواند زمینه‌ساز سیر مثبتی از هم‌گرایی سیاسی و سیاست خارجی نیز تلقی شود. از سوی دیگر، عبور از فرازها و فرودها و تجربۀ بیش از سه دهه روابط دوجانبه، نویدبخش پیشبرد مناسبات تهران و عشق‌آباد در چارچوبی عقلانی و توأم با نمایش کامل حسن همجواری است که به نوبۀ خود، چشم‌انداز روشنی از توسعۀ مناسبات را در موضوع‌ها و زمینه‌های گوناگون ترسیم می‌کند. در روابط ایران و ترکمنستان، زمینه‌های ساختاری قابل توجهی از عُلقه‌ها و فرصت‌ها قابل تشخیص است که افزایش تعاملات میان نخبگان علمی و اجرایی و گسترش روابط میان نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای، می‌تواند هم در جایگاه پیشران و هم به عنوان مکمل این روابط، مورد توجه و تأکید قرار گیرد.

انتهای مطلب/

پی‌نوشت‌ها:
[1] همچنان که در یک نمونه، آرمینیوس وامبری (در میانه سده نوزدهم میلادی) به مختومقلی فراغی و جایگاه ویژه وی در میان ترکمن‌ها اشاره کرده است. رجوع شود به: وامبری، آرمینیوس (1370)، سفرنامه درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمه فتحعلی خواجه نوریان، چاپ چهارم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص 411
[2] حافظ نیا، محمدرضا (1382)، «قابلیت‌های میراث فرهنگی ترکمنستان در شکل دهی به هویت ملی»، مدرس علوم انسانی، دوره 7، شماره 2، ص 113
[3] “Döwürleriň we siwilizasiýalaryň özara arabaglanyşygy — parahatçylygyň we ösüşiň binýady
[4] عنصری، آنادردی (1402)، دو چهره مختومقلی، گرگان: قلم صحرا، ص 16
[5] عنصری، پیشین، ص 16-17
[6] Azemoun, Yussef (2012), “Türkmen Şairi Mağtımgulı ve Onun Eserleri Hakkında Bilinmesi Gereken Konular”, Belleten, ss. 85-122
[7] یکی از آثار شناخته شده در این زمینه، مجموعه دو جلدی دیوان مختومقلی فراغی (متن انتقادی) است که از سوی نورمحمد عاشورپور فراهم آمده و مورد تأکید پژوهش‌های اخیرِ «مختومقلی شناسی» (از جمله کارهای عنصری و آزمون) بوده است.
[8] در این مرحله، نسخه منتشر شده از سوی موسسه ملی نسخ خطی و مرکز فرهنگی «میراث» ترکمنستان در سال 2010 (که با مقدمه قربانقلی بردی محمداف ارائه شده است) مورد نظر می‌باشد.
[9] همان طور که اشاره شد، این در حالی است که در روایتی دیگر، سال تولد وی 1733 و سال وفات وی در 1790 و در 57 سالگی دانسته شده است! در عین حال که با استناد به برخی ابیات در دیوان اشعار، طول عمری بیش از صد سال نیز برای این شاعر سده هجدهم محاسبه شده است! مراجعه شود به: اعظمی راد، گنبد دردی (1377)، مقدمه‌ای بر شعر مختومقلی، مشهد: گلنشر، ص 6
[10] عنصری، آنادردی (1402)، دو چهره مختومقلی، گرگان: قلم صحرا
[11] بردی محمداف، قربانقلی (2010)، مقدمه دیوان مختومقلی، عشق‌آباد: میراث، ص 5
[12] بردی محمداف، پیشین، ص 5-6
[13] بردی محمداف، پیشین، ص6


کد مطلب: 3852

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3852/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir