کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

پشتون‌های دو سوی دیورند

رابطۀ خیزش‌ پشتون‌های پاکستان با روی کار آمدن حکومت طالبان

26 آبان 1403 ساعت 8:37

پشتون‌ها به عنوان یک گروه قومی بزرگ پاکستان، همواره در حاشیۀ تحولات سیاسی - اجتماعی و سیاست و حکومت پاکستان قرار داشته‌اند. عوامل تعددی سبب شده‌اند که مناطق پشتون‌نشین پاکستان از توسعۀ اجتماعی و فرهنگی عقب بماند. در حال حاضر، دو جریان معترض از این مناطق پشتون‌نشین پاکستان قد علم کرده‌اند؛ «تحریک طالبان پاکستان» و «جنبش تحفظ پشتون‌«.
هر چند این دو نیرو در جبهۀ خود فعال بوده و هستند اما با حاکمیت مجدد طالبان بر افغانستان فعالیت تحریک طالبان پاکستان و نیز جنبش تحفظ پشتون، روندی صعودی گرفته‌اند. این روند به گونه‌ای است که در سه سال گذشته رویدادهای امنیتی مرتبط با تحریک طالبان پاکستان افزاش چشم‌گیری یافته و جنبش تحفظ پشتون با برگزاری جرگۀ بزرگ علیه دولت پاکستان به نیرویی چالش‌گر علیه دولت این کشور تبدیل شده است.


مطالعات شرق/

میراحمد مشعل*

مقدمه
پشتون‌ها به عنوان یک گروه قومی بزرگ در پاکستان، همواره در حاشیۀ تحولات سیاسی - اجتماعی و سیاست و حکومت پاکستان قرار داشته‌اند. قبل از تأسیس پاکستان این گروه قومی در راستای اهداف استعماری انگلیس استفاده می‌شد و پس از تشکیل پاکستان و گلاویز شدن این کشور با هند و بعداً تهاجم شوروی به افغانستان، پشتون‌ها به عنوان ابزار پاکستان و غرب مورد استفاده قرار گرفتند. در طول جنگ آمریکا در افغانستان نیز مناطق پشتون‌نشین، گریزگاه طالبان و محل تجمع گروه‌های جهادگرا بود. تمام این موارد موجب شد تا مناطق پشتون‌نشین علاوه بر اینکه از توسعۀ اجتماعی و فرهنگی عقب بماند، محل رشد گروه‌های افراط‌گرا و استقرار هزاران مدرسه دینی و مراکز آموزش افراط‌گرایی نیز گردد. عقب‌ماندگی و درماندگی جامعۀ پشتون نیروهای زیادی را در خود پرورش داد اما از دل تمام آنها دو جریان در حال حاضر وارد میدان شده‌اند؛ اولی نیروی جهادگرا تحت عنوان «تحریک طالبان پاکستان» و دومی نیروی مردمی قوم‌گرا تحت عنوان «جنبش تحفظ پشتون‌».

هر چند این دو نیرو کماکان هر کدام در جبهۀ خود فعال بوده و هستند اما با حاکمیت مجدد طالبان بر افغانستان هم فعالیت طالبان پاکستان و هم تحرکات جنبش تحفظ پشتون، روندی صعودی را می‌پیماید. به گونه‌ای که در سه سال گذشته رویدادهای امنیتی مرتبط با تحریک طالبان پاکستان افزاش چشم‌گیری یافته و فعالیت جنبش تحفظ پشتون به جایی رسیده که با برگزاری جرگۀ بزرگ علیه دولت پاکستان به نیرویی چالش‌گر علیه دولت این کشور تبدیل شده است. این درحالی است که در افغانستان، طالبان که ترکیب اصلی آن را قوم پشتون تشکیل می‌دهد سه سال است که مجدداً زمام امور را در دست دارد.

آیا ارتباطی میان افزایش اقدام‌های تحریک طالبان پاکستان و بیشتر شدن جنب و جوش و فعالیت‌های جنبش تحفظ پشتون‌ با استقرار حکومت طالبان در افغانستان وجود دارد؟ به عبارت واضح‌تر آیا رابطه‌ای هم‌بسته میان افزایش رویدادهای امنیتی با عاملیت طالبان پاکستان و حرکت‌های اعتراضی جنبش تحفظ پشتون با حاکمیت طالبان در افغانستان وجود دارد؟ جدا از عاملیت طالبان، ارتش و استخبارات پاکستان از چه سهم و نقشی در این میان برخوردار است؟ برای واکاوی این مسائل و روشن شدن ابعاد پیدا و پنهان این مسئله، این یادداشت هر دو حرکت را بررسی کرده، رابطۀ میان آنها را روشن کرده و ارتباط هرکدام را با حکومت طالبان، ارتش و استخبارات پاکستان و احتمال دخالت عامل سوم را مورد بررسی و سنجش قرار می‌دهد.
 
جریان‌شناسی تحریک طالبان پاکستان و جنبش تحفظ پشتون
چنانچه در مقدمه بیان شد، پاسخ جامعۀ پشتون پاکستان به عقب‌ماندگی، درماندگی و برخورد تبعیض‌آمیز دولت مرکزی پاکستان موجب ایجاد دو حرکت اعتراضی شد. حرکت اول تحت عنوان تحریک طالبان پاکستان بود که در قامت یک گروه جهادگرای اسلامی، برخاسته از محیط مدرسه‌ای و ملهم از پیروزی طالبان افغانستان و دست‌یابی‌اش به حکومت، عرض اندام کرد. این حرکت در سال ۲۰۰۷ میلادی در منطقۀ وزیرستان ایالت خیبر پختونخواه از اتحاد چندین گروه همفکر ایجاد شد و با استفاده از رویکرد قهری علیه دولت پاکستان فعالیت می‌کند. نخستین رهبر این گروه بیت‌الله محسود در سال ۲۰۰۹ در حملۀ هوایی ارتش پاکستان کشته شد و رهبر بعدی آن حکیم‌الله محسود نیز توسط هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی از بین رفت. این گروه کماکان در مناطق قبایلی پاکستان فعالیت داشته و علاوه بر درگیری مستقیم با ارتش پاکستان اقدام به انجام عملیات‌های انتحاری و انفجاری عمدتا در ایالت خیبرپختونخوا می‌کند.

حرکت دوم اعتراضی پشتون‌ها نیز از منطقه وزیرستان برخاست. این حرکت اجتماعی- سیاسی عدالت‌خواهانه در سال ۲۰۱۴ میلادی توسط هشت دانشجو به سرکردگی «منظور احمد پشتین» در وزیرستان با هدف حذف مین‌های زمینی از وزیرستان با عنوان «جنبش تحفظ محسود» ایجاد شد. حرکت کلان این جنبش در سال ۲۰۱۸ پس از کشته شدن «نقیب‌الله محسود» توسط پلیس در شهر کراچی آغاز شد. در پی اعتراض علیه کشته شدن نقیب‌الله محسود، راه‌پیمایی اعتراضی عدالت‌خواهانۀ بیست نفره به طرف اسلام‌آباد پایتخت پاکستان آغاز شد که در طول مسیر هزاران نفر به آن پیوستند. به دنبال تحصن در اسلام‌آباد، این جنبش عنوان خود را به جنبش تحفظ پشتون تغییر داد. هر چند جنبش با رویکرد مسالمت‌آمیز و عمدتاً روی اهدافی چون انجام دادرسی قضایی برای تعیین تکلیف کشته‌ شده‌ها و مفقودین، توقف روند کشتن و ناپدید شدن پشتون‌ها، توقف برخورد نژادی علیه مردم پشتون، پاکسازی مین‌های زمینی از مناطق پشتون‌نشین و... فعالیت دارد اما سردادن شعارهایی چون «مسئول این همه تروریسم و طالب‌سازی، یونیفورم پوشان - نیروهای مسلح- هستند»، سبب شد ارتش پاکستان در مقابل این جنبش قرار گیرد و فعالیت آن توسط دولت پاکستان غیرقانونی اعلام شود. پس از آنکه به‌ خواسته‌‌های مکرر جنبش رسیدگی نشد و حتی برعکس تعقیب، حذف و در بندکشیدن اعضای آن افزایش یافت، جنبش تصمیم گرفت که جرگه بزرگ خود را برگزار کند. این جرگۀ بزرگِ دو روزه، لیست طویلی را که در آن بیش از بیست خواسته مطرح شده بود، تقدیم دولت پاکستان کرد و هشدار داد که در صورت عملی نشدن این خواسته‌ها، جنبش اقدام‌های عملی علیه دولت پاکستان انجام خواهد داد.

تطبیق این دو حرکت با هم نشان می‌دهد که خواست‌ها، رویکردها و ابزارهای آنها باهم تفاوت ماهوی دارد. تحریک طالبان پاکستانی با هدف اعلامیِ لزوم تشکیل دولت اسلامی و اجرایی شدن شریعت در سراسر پاکستان ایجاد شده و برای تحقق این اهداف از رویکرد قهری و اعمال خشونت استفاده می‌کند. در مقابل آن، جنبش تحفظ پشتون یک حرکت اعتراضی علیه وجود ناامنی در مناطق پشتون‌نشین، دادخواهی برای کشته‌ها و فعالان مدنی مفقود شدۀ پشتون و مظالم رواداشته شده علیه جامعۀ پشتون با استفاده از رویکرد مسالمت‌آمیز و حرکت‌های مدنی است. در واقع اگر تحریک طالبان پاکستان را یک حرکت با مبنای اسلام قبیله‌ای پخته شده در کوره‌های آموزش اسلام افراطی دهه‌های هشتاد و نود قرن بیست میلادی بدانیم، در مقابل آن، جنبش تحفظ پشتون را می‌توان یک حرکت سکولاریستی با مبنای خواست‌های قومی – مدنی برخاسته از آموزش‌های دانشگاهی مدرن در جامعۀ پشتون پاکستان دانست.
 
رابطۀ تحریک طالبان پاکستان و جنبش تحفظ پشتون با طالبان افغان
با اینکه هر کدام از دو حرکت پشتون‌ها در پاکستان ظاهراً ریشه در تحولات داخلی آن کشور داشته و هر کدام برخاسته از تنوع مناسبات حاکم در جامعۀ پاکستان است اما تشدید در فعالیت هر دو حرکت از زمان حاکمیت طالبان در افغانستان دیده می‌شود. به بیانی دیگر افزایش چشم‌‌گیر رویدادهای امنیتی در پاکستان و همچنین اعتراض‌های اجتماعی و سیاسی پشتون‌ها، به ویژه به رهبری منظور پشتین و جرگۀ اخیر برگزار شده، مصادف است با حاکمیت طالبان بر افغانستان. با این مقدمه می‌توان پرسید که آیا میان رویداد‌های سیاسی و امنیتی در پاکستان و حکومت طالبان ارتباط وجود دارد؟ و آیا طالبان را می‌توان در این معادله جای داد؟

در خصوص وجود ارتباط میان طالبان پاکستانی و طالبان افغانستان نشانه‌های قابل تأییدی وجود دارد. زمانی که آمریکا در افغانستان حضور داشت، مناطق قبایلی پاکستان میزبان طالبان افغان بود. حضور طالبان افغان کمک کرد که گروه‌های پراکنده تحت یک چتر واحد یعنی تحریک طالبان پاکستان قرار گیرند. در طول جنگ طالبان علیه امریکا در افغانستان، طالبان پاکستانی علاوه بر میزبانی از طالبان افغان، به عنوان مؤتلف آن نیز عمل کرده است. پس از اینکه طالبان در افغانستان به قدرت رسید، با توجه به تعهدهایی که در دوحه پذیرفت، می‌بایست رابطه و همکاری خود را با طالبان پاکستان قطع می‌کرد. با وجود این پس از حاکمیت طالبان در افغانستان فعالیت طالبان پاکستانی علیه دولت پاکستان به‌خصوص در سه سال گذشته با شدت و حدت بیشتری دنبال می‌شود. ارزیابی دولت پاکستان این است میان طالبان پاکستانی و حکومت طالبان، تبانی و همکاری وجود دارد. آیا به راستی چنین رابطه‌ای‌ میان آن دو وجود دارد. پاسخ این پرسش به دو صورت قابل ارائه است. صورت اول این است که طالبان افغان، پشتیبان طالبان پاکستان بوده و مورد حمایت تدارکاتی آن قرار دارد اما صورت دوم این است که طالبان افغانستان بدون ارائه پشتیبانی، صرفاً میزبانی طالبان پاکستان بوده و در خاک افغانستان برای آن لانه‌های امن مهیا کرده است. البته هر دو شکل، مبیّن حمایت طالبان افغان از طالبان پاکستان است. حتی اگر هیچ گونه همکاری میان دو طرف وجود نداشته باشد، به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان به خودی خود قوت قلبی برای طالبان پاکستان بوده و عاملی انگیزه‌بخش برای آن گروه شده است.
برخلاف طالبان پاکستان که می‌توان رگه‌هایی از ارتباط آن را با طالبان افغان شناسایی کرد، در خصوص ارتباط جنبش تحفظ پشتون و طالبان افغان نمی‌توان ظاهراً‌ چنین رابطه‌ای دید. فی‌الواقع همان تفاوتی که میان طالبان پاکستان و جنبش تحفظ پشتون وجود دارد، میان طالبان افغانستان و جنبش نیز دیده می‌شود. با وجود این، از زاویۀ دیگر این دو می‌توانند به صورت غیر مستقیم موید یکدیگر شوند.

جنبش تحفظ پشتون به عنوان یک حرکت پشتونوالی آیندۀ روشنی در جامعۀ پشتون به‌خصوص در لایه باسواد و تحصیل‌کردۀ آن دارد. جنبش تحفظ پشتون با توجه به اهداف و رویکردهای خود به دنبال تحقق آمال بزرگ پشتون‌ها و زنده‌کنندۀ نوستالوژی جنبش عدم تشدد «خان عبدالغفار خان»، رهبر ملی پشتون‌ها در جریان مبارزات استقلال‌خواهی است. در آن سوی مرز، طالبان نیز در پی اعادۀ قدرت مطلق سیاسی و اجتماعی پشتون‌ها در افغانستان است. به این صورت مخرج مشترک هر دو، یک چیز است: اعتلای پشتون‌ها. هرچند تاکنون جنبش تحفظ پشتون داعیۀ کلانِ وحدت همۀ پشتون‌ها را سر نداده اما راهی که در پیش گرفته، به آن ختم می‌شود. یکی از خواست‌های جنبش در جرگۀ بزرگ، رفت و آمد در دو سوی مرز دیورند بدون پاسپورت و ویزا است. این امر نشان می‌دهد که جنبش چه هدف بزرگی را در آینده مد نظر دارد. علاوه بر این همان گونه که حکومت طالبان می‌تواند از وجود تحریک طالبان پاکستان، به عنوان ابزار فشار علیه دولت پاکستان استفاده کند، در مورد جنبش تحفظ پشتون نیز چنین وضعیتی می‌تواند اکنون وجود داشته باشد یا بعداً موجود شود. به بیان واضح‌تر به هر میزانی که پشتون‌ها در پاکستان با هر هدف و نیتی با دولت پاکستان درگیر باشند (صرف نظر از ماهیت آن) به همان میزان برای حکومت افغانستان فرصت مداخله در پاکستان فراهم می‌شود. دقیقاً مشابه همان وضعیتی که قبلاً در افغانستان (در دورۀ جمهوریت و حتی قبل از آن) زمینۀ بهره‌برداری پاکستان را فراهم می‌کرد.
با وجود همۀ این فرضیه‌ها، احتمال اینکه حکومت طالبان در سازماندهی و گسترش جنبش تحفظ پشتون دخالت داشته باشد، بعید به نظر می‌رسد و حتی دیده می‌شود که رویکرد کنونی جنبش در مقابل سیاست‌های طالبان قرار داشته؛ چنانچه انتقاد جدی رهبر جنبش از رویکرد زن‌ستیزانۀ حکومت طالبان به نحوی خشم رهبران طالبان افغانستان را نیز برانگیخته است.
 
دست پنهان ارتش و استخبارات پاکستان
پاکستان کشوری است که به سختی می‌توان رویدادهای آن را مستقل از دخالت ارتش و استخبارات این کشور دانست. علی‌الظاهر هر دو حرکت تحریک طالبان پاکستان و جنبش تحفظ پشتون برخاسته از نیازهای جامعۀ پشتون هستند، اما به سختی می‌توان پذیرفت دست‌های بیرونی در آنها دخالت نداشته باشد. نهایتاً چیزی که آن هم به سختی قابل پذیرش است این است که شاید در بادی امر این حرکت‌ها خودجوش باشد اما قطعاً در مراحل بعدی دست‌های پنهانی در حمایت از آنها قرار گرفته و در جهت‌دهی آنها دخیل شده است. با عنایت به آنچه گفته شد این گونه به نظر می‌آید که هر دو حرکت، بخشی از بازی‌های استخبارات پاکستان باشد. پشتون‌ها و ایالت خیبرپختونخواه که تافتۀ جدا بافته در ساختار کشور پاکستان است، از شروع قرن بیست و یک میلادی که پروژه‌های مشترک استفاده از آنها توسط پاکستان و امریکا پایان یافت، به سمتی حرکت می‌کرد که به سختی قابل کنترل بود. از همین رو دولت پاکستان برای حضور نظامی و کنترل و ربودن فرصت از جامعۀ کلان پشتون به خلق گروه جنگجو و افراط‌گرای تحریک طالبان پاکستان دست زد تا از طریق آن بتواند جامعۀ پشتون را به خود مشغول کند و همچنین بهانۀ حضور چنین گروهی، زمینه‌ساز حضور نظامی در مناطق پشتون‌نشین شود.

کارکرد دیگر این گروه برای دولت پاکستان، باج‌خواهی از منابع بیرونی به بهانۀ مبارزه با تروریسم است. از طرف دیگر استخبارات پاکستان آنتی‌تزی نیز در مقابل طالبان پاکستانی به‌وجود آورد که همانا «جنبش تحفظ پشتون» است. برای ردیابی این مسئله اگر به بخشی از شعارهای جنبش توجه شود ملاحظه می‌شود که در آینده درگیری جنبش قبل از دولت پاکستان با طالبان پاکستانی خواهد بود؛ زیرا یکی از خواست‌های جدی جنبش این است که باید به غائلۀ تروریسم در مناطق پشتون‌نشین که منظور از آن حضور و فعالیت طالبان پاکستان است پایان داده شود. طبیعتاً‌ مواضع متضاد این دو حرکت و پایگاه‌های قدرتمندی که هر کدام در جامعۀ پشتون دارد در آیندۀ نه‌چندان دور، آنها را به جان‌هم خواهد انداخت، چیزی که مطلوب ارتش پاکستان بوده و ارتش منتظر تحقق آن است.
 
دخالت طرف‌های دیگر
پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که آیا ممکن است طرح‌های دیگری از دخالت تا  تجزیه از سوی همسایه‌ها و قدرت‌های بزرگ مطرح باشد؟ در میان همسایه‌های پاکستان، تنها هندوستان و از میان قدرت‌های بزرگ، تنها ایالات متحدۀ امریکا کاندیداهایی هستند که احتمال دست داشتن آنها در سازماندهی و گسترش فعالیت نیروهای «نظامی- سیاسی» و «اجتماعی- سیاسی» در پاکستان قابل تصور است. دخالت هندوستان در امور پاکستان به‌خصوص در سازماندهی نیروهای ضد دولت مرکزی پاکستان، پدیده‌ای تقریباً بدیهی است. هندوستان برای اینکه پاکستان را مصروف مسائل داخلی کند، در گذشته نیز در تبانی با دولت گذشتۀ افغانستان، نیروهایی را در خیبر پختونخواه و بلوچستان سازماندهی کرده و مورد حمایت قرار می‌داد. بنابراین احتمال اینکه هند در بخشی از این بازی‌ها دخالت داشته باشد، قابل تصور است. دخالت آمریکا در قضایای خیبرپختونخواه چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. احتمالا آمریکا به دو دلیل عمده، در پس زمینۀ دو جریان عمدۀ اعتراضی پشتون‌ها قرار دارد: دلیل اول این است که آمریکا برای کنترل دولت پاکستان و مهیا شدن بهانه برای حضور در این کشور و منطقه، هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد که آتش تروریسم در پاکستان و منطقه خاموش شود. دلیل دیگر این است که آمریکا برای ایجاد موانع بر سر اجرایی‌ شدن کلان پروژۀ چین در پاکستان (CPEC) به‌خصوص در ایالات خیبر پختونخواه و بلوچستان عوامل ناآرامی را همواره فعال نگه‌ می‌دارد. با وجود این، احتمال اینکه تجزیه پاکستان در دستور کار باشد، به‌دشواری قابل پذیرش است.
 
برآیند
پاکستان کشوری با بافت قومی کاملاً متفاوت و مملو از استعداد بحران‌خیزی است. اسلام به‌عنوان تنها عامل تشکیل و پیونددهندۀ گروه‌های متنوع اجتماعی این کشور، کم کم دارد چنین نقشی را از دست می‌د‌هد؛ زیرا نظام سیاسی و ساختار حکومتی این کشور روز به روز از مبانی و اصول اسلامی دور شده و عملاً به طرف سکولاریزه شدن می‌رود. از جانب دیگر مشکلات و معضلات اجتماعی فراوانی به‌خصوص در جامعۀ پشتون و بلوچ این  کشور وجود دارد که به واگرایی و مرکزگریزی این دو گروه بزرگ اجتماعی از دولت مرکزی پاکستان، دامن می‌زند. علاوه بر این دو مورد، تزریق افکار افراط‌گرایی در جامعۀ پشتون در طول جنگ علیه شوروی در افغانستان متن جامعۀ پشتون را بیشتر از هر گروه قومی دیگری مستعد رشد گروه‌های تکفیری و افراط‌گرا کرد. خروجی تمام این عوامل امروز باعث ظهور دو جریان بزرگ اعتراضی یعنی تحریک طالبان پاکستان و جنبش تحفظ پشتون‌ها در جامعۀ پشتون پاکستان شده است. هرچند که اولی دارای سرچشمه‌ها و نیروی قدرتمند جنگی است و فعال‌تر به نظر می‌آید. اما جنبش نوبنیاد تحفظ پشتون نیز ظرفیت‌های فراوانی دارد که این ظرفیت‌ها می‌تواند آن را به مثابه یک نیروی بسیار قدرتمند وارد معادلات قدرت و بازی در پاکستان کند.

به فرض اینکه این حرکت‌ها خودجوش باشند هم، احتمال دخالت دست‌های بیرونی در سازمان‌دهی آنها متصور است و به‌راحتی هم می‌توانند ابزار دست دیگران شوند. اولین عاملی که دخالت آن در دو حرکت مزبور بیشتر قابل تصور است، ارتش پاکستان و سازمان استخبارات آن کشور است. دومین عامل که ممکن است بتواند از وجود این دو گروه در پاکستان سود ببرد، افغانستان است. دست افغانستان در گذشته از دخالت در امور پاکستان کوتاه بود، ولی اکنون وجود دو گروه مزبور، این توانایی را پیدا کرده که در امور داخلی پاکستان دخالت داشته باشد. طالبان افغانستان، با توجه به پیوند‌های ایدئولوژیک و رویکرد و اهداف مشترک با طالبان پاکستان، این فرصت را پیدا کرده است که به راحتی آن گروه را در راستای اهداف خود علیه دولت پاکستان استفاده کند. چه اینکه به تصور غالب در حال حاضر چنین سیاستی را روی دست دارد. همچنان با توجه به پیوند قومی – ولو با تفاوت در ایدئولوژی-  طالبان در آینده می‌تواند جنبش تحفظ پشتون‌ها را نیز به عنوان ابزاری موثر علیه دولت پاکستان مورد استفاده قرار دهد. دخالت کشورهای بیرونی هم امری واضح و روشن است به‌خصوص که حرکت‌های موجود می‌تواند به صورت مجزا در راستای اهداف هند و آمریکا قابل توضیح باشد. در اینکه کدام یک از عوامل مزبور نقش اساسی و محوری دارد، نمی‌توان نظر قطعی داد و نمی‌شود میزان نقش و سهم هر یک را هم به طور مشخص تعیین و تأیید کرد اما اجمالاً می‌توان گفت که نقش و تاثیرگذاری استخبارات پاکستان و تاثیرپذیری آگاهانه یا ناخودآگاه این گرو‌ه‌ها، بیشتر از دیگر موارد، قابل تصور است.
انتهای مطلب/

*کارشناس افغانستانی


کد مطلب: 3849

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3849/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir