به نظر میرسد اتحادیۀ اروپا در برابر سیاستهای حکومت طالبان، سیاست استفاده از فشار نرم را روی دست گرفته است و بر این اساس پارلمان این کشور انگشت بر رو مسائلی مانند «آپارتاید جنسیتی» و قانون امر به معروف گذاشته است. به رغم این موضع، آلمان، فرانسه، بلژیک و اتریش در تلاش برای برقراری نوعی ارتباط دیپلماتیک به صورت دوفاکتو با حکومت طالبان هستند و واگذاری سفارتخانههای افغانستان به حکومت طالبان حکایت از این امر دارد. این رفتار اروپاییها در قبال حکومت طالبان علیالظاهر نوعی سیاست متناقض و آشفته را در قبال افغانستان نشان میدهد اما واقعیت آن است که اروپا در عین زمان از سیاست تهدید و تطمیع استفاده میکند.
مطالعات شرق/
ولیالله مرادیان*
مقدمه
اتحادیۀ اروپا در نوع خود، تنها اتحادیه سیاسی قدرتمند در جهان است. اتحادیههای سیاسی و امنیتی منطقهای در دیگر قارهها، به این اقتدار نرسیدهاند. با این همه، اتحادیۀ اروپا به طور ماهوی نتوانسته و نمیتواند در یک قالب حقوقی و سیاسی، تمام عملکرد سیاست خارجی دولتهای اروپایی را در دست بگیرد. از این رو، هر عضو این اتحادیه، نمایندگی دیپلماتیک مستقل خود را در دیگر کشورها و از جمله در افغانستان داشته است. بنابراین، نمیتوان در پیشبینی نحوۀ تعامل کشورهای اروپایی با حکومت طالبان، میان هر یک از دولتهای اروپایی و اتحادیۀ اروپا، هماهنگی و همسویی کامل را در نظر گرفت. برخی دولتهای اروپایی در دورۀ جمهوریت سیاست خاص خود را در افغانستان داشتند و اکنون نیز در قبال حکومت طالبان همین راهبرد را دارند.
بهرغم این وضعیت، اتحادیۀ اروپا به عنوان یک ساختار منظم و کلان سیاسی در اروپا نقش و جایگاه غیرقابل انکاری در سطح بینالملل دارد. با این نگاه، هر نوع مواجهۀ اتحادیۀ اروپا با حکومت طالبان، تأثیر جدی را بر چگونگی رویکرد جامعۀ جهانی نسبت به حکومت طالبان خواهد داشت.
اگر رفتار اتحادیۀ اروپا را در قبال حکومت طالبان در سه سال گذشته به تصویر بکشیم، نوعی حرکت منحنی را در سیاست اروپا در قبال افغانستان مشاهده میکنیم. این موضوع در این نوشته بررسی شده است.
اتحادیۀ اروپا؛ از سیاست ارزشی تا انزوای طالبان
در جنگ افغانستان، ناتو تقریبا همسطح آمریکا هزینه و تلفات متحمل شد. با وجود این، در عرصههای مهم سیاسی چون گفتگوهای صلح، مذاکرات مستقیم با طالبان، گفتگوهای قطر، هم آمریکا و هم طالبان آن گونه که باید به اقتدار اتحادیۀ اروپا احترام نگذاشتند.
همین مسئله باعث شد که اتحادیۀ اروپا تا آخرین مرحله، به عنوان یک سازمان سیاسی، در حمایت از دوام جمهوریت و بهخصوص چگونگی سرنوشت ارزشهای مشترک و نوپا در افغانستان اظهار نگرانی کند.
با همین رویکرد بود که «جوزف بورل» رئیس دستگاه سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا یک هفته پیش از ورود طالبان به کابل به آنها هشدار داد که «اگر به زور به قدرت برسید در جهان منزوی میشوید.» هشدار وی دقیقاً این اخطار را به طالبان مخابره میکرد که در صورت تصرف کابل و احیای دوباره امارت طالبان، اتحادیۀ اروپا با طالبان هرگز ارتباط برقرار نمیکند و به سهم خود، طالبان را منزوی میکند.
در ادامۀ همین رویکرد و سیاست بود که اتحادیۀ اروپا فوراً پس از تصرف کابل توسط طالبان، نمایندگی خود را تعطیل کرد و تمام نمایندگیهای سیاسی کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا نیز در کابل تعطیل شده و به قطر نقل مکان کردند.
اتحادیۀ اروپا و تمایل به تعامل با حکومت طالبان
اروپا در حالی با طالبان قطع رابطه کرد که سفارتخانههای روسیه و چین به عنوان رقبای قدرتمند ناتو و اتحادیه اروپا عملا در افغانستان به فعالیت خود ادامه دادند. بدون تردید، این وضعیت برای اروپا و آمریکا همیشه یک امر دشوار است. احتمالا به همین سبب بود که «جوزف بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا سه ماه بعد از حاکمیت طالبان با یک انعطاف ناگهانی از احتمال بازگشایی مجدد نمایندگی اتحادیۀ اروپا در کابل خبر داد و گفت: «ما از سوی شورای اتحادیۀ اروپا مأمور هستیم تا روابطمان را با حکومت تازه طالبان در افغانستان هماهنگ کنیم. بهویژه در بخشهای حضور مشترک اتحادیۀ اروپا در کابل که از سوی بخش خارجی این اتحادیه هماهنگ خواهد شد.»
اتحادیۀ اروپا حتی شناسایی رسمی حکومت طالبان را توسط کشورهای اروپایی محتمل دانست و آن را به تشکیل حکومت فراگیر، رعایت حقوق بشر به شمول حقوق زنان، مبارزه طالبان با تروریسم و اجازه دادن به کمکهای بشری مشروط کرد. پس از آن بود که اتحادیۀ اروپا به طور رسمی اعلام کرد که در آیندۀ نزدیک نمایندگی سیاسی خود را رسماً در افغانستان بازگشایی خواهد کرد. در همین راستا هیئتی از جانب اتحادیۀ اروپا به کابل آمد تا در خصوص تأمین امنیت این نمایندگی و دیگر مسائل مرتبط، از نزدیک با مقامهای طالبان بحث و گفتگو کند. طالبان این اقدام را یک گام بزرگ و مهم برای توسعۀ فعالیت دیپلماتیک خود دانست. مسئولان اتحادیۀ اروپا و نمایندگان آمریکا، تاکنون چندین بار با نمایندگان حکومت طالبان، در کشور قطر دیدار و گفتگوهای رسمی داشتهاند. با وجود این، این نوع ارتباطها هرگز تبدیل به یک روابط دیپلماتیک بین اتحادیۀ اروپا و حکومت طالبان نشد.
تلاش حکومت طالبان برای روابط دیپلماتیک و کنسولی با اروپا
بهرغم دعوت حکومت طالبان از جامعۀ جهانی برای تعامل با افغانستان، روابط میان اتحادیۀ اروپا و حکومت طالبان در دو سال گذشته نوعی حالت سکوت را سپری کرد. علاوه بر این، اتحادیۀ اروپا پرداخت یک میلیارد دلارِ وعده داده شده به افغانستان را در دورۀ جمهوریت نیز به حالت تعلیق نگهداشت. در این بین، آنچه برای حکومت طالبان ناخوشایند تلقی شد، فعالیت سفارتخانههای افغانستان با پرچم نظام پیشین و بدون پاسخگویی به حکومت طالبان در کشورهای اروپایی بود. پس از مدتی صبر و انتظار، سرانجام وزارت خارجۀ طالبان اعلام کرد دیگر اسناد صادره در نمایندگیهای افغانستان در کشورهای اروپایی را نمیپذیرد.
این تصمیم حکومت طالبان، به عنوان یک ابزار فشار بسیار قوی، میتواند کشورهای اروپایی را به تجدید نظر در روابط خود با حکومت طالبان وادار کند. با بیاعتبار خواندن اسناد تأیید شده از جانب این سفارتخانهها، هیچ شهروندی به این سفارتخانهها مراجعه نخواهد کرد و در نتیجه درآمد مالی این سفارتخانهها قطع خواهد شد. به احتمال زیاد، این وضعیت کشورهای میزبان را به تجدید نظر در روابط با حکومت طالبان، وادار خواهد کرد.
اروپا و حکومت طالبان؛ سیاست تهدید و تطمیع
به نظر میرسد اتحادیۀ اروپا در برابر سیاستهای حکومت طالبان، سیاست استفاده از فشار نرم را روی دست گرفته است. در چنین رویکردی، پارلمان اروپا روز پنجشنبه ۲۹ شهریور با تصویب قطعنامهای خواستار شناخته شدن رفتار طالبان با زنان، به عنوان «آپارتاید جنسیتی» و اعلام رسمی آن شد و همچنین کشورهایی را که با عادیسازی روابط با طالبان از این حکومت حمایت میکنند، محکوم کرد. در بخشی از این قطعنامه آمده است که «زنان افغانستان ناگزیر به ازدواجهای زودهنگام و قربانی خشونت جنسی، شلاق و سنگسار شدهاند.» پارلمان اروپا همچنین با محکوم کردن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان، آن را اعمال «محدودیتهای ظالمانه» نامید و گفت که این قانون، زنان افغانستان را از حق آزادی بیان، سفر، استقلال و داشتن هویت محروم کرده است. نمایندگان پارلمان اروپا از اتحادیۀ اروپا خواستند که از «اعلام رسمی رفتار طالبان به عنوان آپارتاید جنسیتی» به عنوان جنایت در برابر بشریت پشتیبانی کند و با معرفی طالبان به دادگاه کیفری بینالمللی و ایجاد یک مکانیسم مستقل تحقیقاتی، طالبان را وادار به پاسخگویی کند. این قطعنامه با ۵۶۵ رأی موافق، ۸ رأی مخالف و ۴۳ رأی ممتنع تصویب و خواستار وضع تحریمهای بیشتر علیه طالبان شد. بدون توجه به موانع و فرصتهای عملی شدن مفاد این قطعنامه، آنچه که قابل توجه است، عملکرد سیاسی و انفرادی برخی دولتهای اروپایی در قبال حکومت طالبان است.
دولتهای انگلیس، آلمان، فرانسه، بلژیک و اتریش بهرغم واکنش تند اتحادیۀ اروپا، عملا در تلاش برای برقراری نوعی ارتباط دیپلماتیک به صورت دوفاکتو با حکومت طالبان هستند. در راستای همین راهبرد، وزارت خارجۀ انگلیس اعلام کرده است که به دلیل بیاعتبار اعلام شدن کارکرد و کارمندان سفارت افغانستان از جانب حکومت طالبان به تعطیل کردن این سفارت اقدام کرده است. به احتمال زیاد دولت انگلیس در آینده، فعالیت کنسولی این سفارت را در اختیار حکومت طالبان قرار خواهد داد. رفتارشناسی دولت آلمان نشان میدهد که این کشور نیز سیاست مشابه انگلیس را با حکومت طالبان به پیش خواهد برد. این در حالی است که وین پایتخت اتریش به نحوی به تریبون سیاسی مخالفان طالبان تبدیل شده است و کنگرۀ آمریکا در قطعنامۀ اخیر خود برای تحت فشار قراردادن حکومت طالبان، از دولت آمریکا خواست که از «روند وین» حمایت جدی کند. این نوع رفتار اروپا در قبال حکومت طالبان علیالظاهر دلالت بر آن دارد که اروپا نوعی سیاست متناقض و آشفته را در قبال افغانستان به پیش میبرد، اما واقعیت آن است که اروپا در حال استفاده از سیاست تهدید و تطمیع در قبال حکومت طالبان است.
تجربه نشان داده است که کشورهای قدرتمند اروپایی در سیاست خود در قبال افغانستان از گذشتههای دور تاکنون به صورت مستقل عمل کردهاند. با بررسی نقش و جایگاه کشورهایی مانند انگلیس، آلمان و فرانسه در سطح بینالملل و افغانستان بهوضوح این مطلب قابل استنباط است که هریک از این کشورها منافع و راهبرد خاص خود را در قبال افغانستان دارد و همکاری آنها در اتحادیۀ اروپا (انگلیس از اتحادیه خارج شده است) و یا ناتو به معنای هضم کامل آنان در سیاست کلی اتحادیۀ اروپا در قبال منطقه و افغانستان نیست.
مواضع اروپا و آمریکا در قبال افغانستان؛ از همسویی تا تکصدایی
نکته دیگری که در معناشناسی رفتار سیاسی اروپا در قبال طالبان مطرح است، نوع رابطه سیاسی اروپا و آمریکا در قبال حکومت طالبان است. در این خصوص بایسته این است که میان سطح رابطه و یا همسویی اروپا با آمریکا در مسئلۀ افغانستان یک مسئلۀ اساسی در نظر گرفته شود. همراهی اروپا با آمریکا در حمله به افغانستان در سال 2001 در میانۀ راه دچار گسست قابل توجهی شد. اتحادیۀ اروپا همگام با آمریکا در میدان جنگ افغانستان گام گذاشت و هزینههای هنگفت را متحمل شد؛ اما آمریکا براساس منافع و سیاست خود، بدون در نظر گرفتن اتحادیۀ اروپا، باب مذاکره را با طالبان گشود. مواضع دولت جمهوری افغانستان و اتحادیۀ اروپا از همین نقطه به هم نزدیک شد. به همین سبب بود که وقتی ایالات متحده آمریکا به امید پیشرفت مذاکرات خود با طالبان، با برگزاری آخرین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان مخالفت کرد و هزینۀ وعده شده را نپرداخت، اتحادیه اروپا در تعامل با دولت افغانستان به برگزاری انتخابات مصمم شد و در مورد تقبل هزینههای انتخابات با کابل همکاری کرد.
پس از موفقیت مذاکرات آمریکا و طالبان، در یک اقدام ناگهانی اتحادیۀ اروپا و ناتو نیز تصمیم گرفتند که نیروهای خود را همگام با آمریکا از افغانستان خارج کنند. مبنای استدلال دولتهای اروپایی این بود که «باهم آمده بودیم و با هم خواهیم رفت.» البته این استدلال بیانگر همسویی جدایی ناپذیر اتحادیۀ اروپا با آمریکا نیست، بلکه اتحادیۀ اروپا پس از پایان مذاکرات آمریکا و طالبان درک کرد که افغانستان در یک سراشیبی مطلق قرار گرفته است و لذا نخواست که پس از کنارهگیری امن آمریکا از این منطقۀ باتلاقی، در آن تنها بماند.
در حال حاضر نیز نمیتوان میان اتحادیۀ اروپا و آمریکا در قبال چگونگی تعامل با حکومت طالبان یک سیاست واحد و پیوسته را در نظر گرفت. در شرایطیکه سرنوشت و ارزشهای مشترک با هزینههای مشترک در افغانستان مطرح بود، آمریکا یک جانبه پیش رفت، طبیعی است که در شرایط کنونی، اتحادیۀ اروپا به راحتی نمیتواند به آمریکا اعتماد کند. از سوی دیگر، افغانستان دیگر وضعیت سال 2001 را ندارد که آمریکا و اتحادیۀ اروپا را وادار به اتخاذ سیاست واحد و هماهنگ در قبال افغانستان کند.
سناریوهای احتمالی مواجهۀ اروپا با حکومت طالبان
در چشمانداز روابط آیندۀ اروپا و حکومت طالبان دست کم سه سناریو قابل طرح است که عبارتند از:
الف: قطع امید از حکومت طالبان و روی آوردن به مخالفان
چنانچه ذکر شد، اتحادیۀ اروپا برای ایجاد روابط رسمی با حکومت طالبان مسائلی چون تشکیل دولت فراگیر، حقوق اساسی زنان و ارزشهای مدنی را به عنوان شرط اساسی مطرح کرده بود. شرایط نشان میدهد که حکومت طالبان تاکنون در راستای این شروط اتحادیۀ اروپا گام مؤثری برنداشته است. بنابراین سناریوی محتمل این است که در صورت تداوم عدم توجه حکومت طالبان به این شروط ارزشی اروپا، احتمالا اروپا با حکومت طالبان قطع رابطه خواهد کرد. البته اجرا شدن این سناریو در حال حاضر بعید به نظر میرسد زیرا با اصول سیاست خارجی اروپا مطابقت ندارد. نگاه واقعگرایانه به سیاست اروپا نشان میدهد که ارزشهای مدنی تنها یک شعار دیپلماتیک است و محور سیاست خارجی اروپا را در قبال افغانستان، رقابتهای ژئوپلتیک با قدرتهای منطقهای شکل میدهد. تا زمانی که حکومت طالبان متوجه خطوط قرمز باشد، اتحادیۀ اروپا با حکومت طالبان قطع رابطه نخواهد کرد.
ب: پذیرش حکومت طالبان و تعامل با آن
رفتارشناسی اروپا در قبال افغانستان نشان میدهد که با ممنوعیت آموزش دختران و عدم تمایل حکومت طالبان به تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان، اتحادیۀ اروپا نیز در سه سال گذشته به شناسایی رسمی حکومت طالبان تمایل نشان نداد. ظاهرا پس از پاگذاشتن آمریکا بر روی ارزشهای مشترک دموکراسی در افغانستان، اتحادیۀ اروپا خواست خود را حامی ارزشهای مشترک حقوق بشری در افغانستان مطرح کند.
با این وجود، افکار عمومی در کشورهای اروپایی فعلا به دولتهای اروپایی اجازه نخواهند داد که بهرغم ممنوعیت آموزش دختران توسط حکومت طالبان، در راستای شناسایی رسمی حکومت طالبان پیشقدم شوند.
سیاست حکومت طالبان در خصوص حقوق اساسی زنان، آموزش دختران، چگونگی مشارکت اقوام و مذاهب مختلف در ساختار حکومت نه تنها برای شهروندان کشورهای منطقه و همسایه که برای شهروندان دیگر کشورها نیز تبدیل به یک سؤال جدی شده است. به نظر میرسد، این وضعیت مانع اقدام این کشورها برای شناسایی رسمی حکومت طالبان است.
ج: تداوم وضع موجود
رفتارشناسی حکومت طالبان در سه سال گذشته و تجربه نشستهای دوحه نشان داد که حکومت طالبان به زودی از اصول رفتار سیاسی و روش حکومتداری خود کوتاه نخواهد آمد. بنابراین خیلی بعید به نظر میرسد که حکومت طالبان برای ادغام در نظام جهانی و ارتباط با اتحادیۀ اروپا، مطالبات اروپا را به صورت کامل بپذیرد و اجرا کند. از سوی دیگر، اتحادیۀ اروپا نیز بدون در نظر گرفتن معیارها وشاخصهای عرف و نظام بینالملل اقدام به شناسایی رسمی حکومت طالبان نخواهد کرد. با در نظرداشت این واقعیتها، به احتمال زیاد روابط حکومت طالبان و اروپا به صورت وضع موجود دوام خواهد یافت. سئوال این است که چه چیزی باعث خواهد شد که حکومت طالبان و اروپا روابط خود را در سطح موجود حفظ کنند؟
به نظر میرسد تنها عاملی که باعث حفظ روابط بین حکومت طالبان و اتحادیۀ اروپا در همین سطح موجود خواهد شد، مسئلۀ بازدارندگی در رقابت کلان بین ابرقدرتهاست. با این رویکرد، اروپا در صدد آن است که با حفظ روابط دوفاکتو با حکومت طالبان، مانع اتحاد سیاسی طالبان با قدرتهای رقیب اروپا و غرب در منطقه شود. متقابلاً حکومت طالبان نیز تلاش دارد با حفظ سیاست بیطرفی، روابط خود را با هر دو قطب منطقهای و غربی به صورت متوازن حفظ کند.
جمعبندی
کشورهای جهان، هیچگاه منافع مردم افغانستان را بر منافع ملی خود اولویت نمیدهند. اتحادیۀ اروپا نیز از این قاعده مستثنا نیست.
از قراین پیداست که اتحادیۀ اروپا به عنوان یک ساختار کلان سیاسی و همچنین برخی کشورهای قدرتمند اروپایی به صورت انفرادی در قبال تحولات کلان افغانستان به بازی دوگانه روی خواهند آورد. با این نوع رویکرد، اروپا در تلاش خواهد بود که روابط خود را در سطح دوفاکتو با حکومت طالبان ادامه بدهد.
انتهای مطلب/