با ظهور محورهای ژئوپلیتیکی نوین و درگیر شدن قدرتهای جهانی در آنها و نیز خروج آمریکا از افغانستان، بار دیگر افغانستان به کشوری حاشیهای در برخوردهای ژئوپلیتیکی تبدیل شد. طالبان که دوباره زمام امور را در افغانستان بهدست گرفت، برخلاف تصورات، بنای همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان را گذاشت و در حوزۀ اقتصادی، سیاست تعامل مثبت را پیشه کرد. در این موقعیت جدید، چهار کشور ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان برای بهرهبرداری از فرصت بهدست آمده، روابط و تعامل نزدیکی با حکومت طالبان برقرار کردند. تاجیکستان نیز به تازگی به این مهم پی برده و برای سهیم شدن در مزایای سیاسی و اقتصادی که افغانستان تحت حاکمیت طالبان، درحال ایجاد مقدمات برقراری مراوده با طالبان است.
مطالعات شرق/
میراحمد مشعل*
مقدمه
روابط کشورهای آسیای مرکزی با افغانستان که از آغاز آن سی و اندی سال میگذرد، مملو از فراز و فرود بوده است. اندکی پس از کسب استقلال کشورهای آسیای مرکزی، در نتیجۀ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روابط این کشورها با افغانستان به دلیل بروز جنگ داخلی در افغانستان دچار رکود شد. کما اینکه دو کشور تاجیکستان و ازبکستان با حمایت از یکی از جناحهای درگیر، به صورت غیر مستقیم وارد درگیریهای داخلی افغانستان شدند. با ظهور طالبان و تصرف مناطق شمالی افغانستان توسط آن گروه، کشورهای آسیای مرکزی با پدیدۀ جدیدی مواجه شدند. این پدیدۀ جدید، طالبانی بود که در ائتلاف با گروههای اسلامگرای پیکارجوی آسیایمرکزیتبار قرار داشت. وضعیت جدید، کشورهای آسیای مرکزی را وارد مرحلۀ جدیدی از تعامل با افغانستان کرد. از میان پنج کشور منطقه، ترکمنستان، همچون گذشته بیطرف ماند، دو کشور قزاقستان و قرقیزستان، سیاست نظارت قضایا را پیشه کردند، ازبکستان مخالفت توام با مدارا را در خصوص طالبان اختیار کرد و تاجیکستان با قرار گرفتن در کنار جبهۀ موسوم به اتحاد شمال که مرکب بود از تمام گروههای ضد طالبان، از در دشمنی با طالبان درآمد.
پس از حملۀ آمریکا به افغانستان و تشکیل نظام سیاسی جدید در این کشور، کشورهای آسیای مرکزی در کنار حمایت از جنگ آمریکا علیه طالبان در افغانستان و ارائه پایگاهها و سایر کمکها به آمریکا، با دولت جدید افغانستان نیز وارد روابط سیاسی و اقتصادی شدند. با وجود آنکه حضور آمریکا در افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی یک هدیۀ ژئوپلیتیکی بود تا با استفاده از فرصتهای این حضور بتوانند بیشترین بهره را ببرند اما در طول بیست سال حضور آمریکا در این کشور، علیرغم مشوقهایی که آن کشور برای هر دو طرف افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی ارائه میکرد، روابط دو طرف بهخصوص در حوزۀ اقتصادی مطابق اقتضای وضعیت و شرایط نبود.
پس از خروج آمریکا از افغانستان و فروپاشی نظام جمهوریت در این کشور، طالبان بار دیگر کنترل افغانستان را بهدست گرفت. هرچند فرضیههای خطرآفرینی از حضور مجدد طالبان بر افغانستان، بهخصوص برای منطقۀ آسیای مرکزی ارائه شد، اما بر خلاف این فرضیهسازیها، روابط حکومت طالبان با کشورهای آسیای مرکزی به استثنای تاجیکستان به نرمی شروع شد و به گرمی در حال گسترش و توسعه است. در این میان، پرسش قابل طرح این است که چرا روابط سیاسی و اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی با حکومت طالبان رو به گسترش است؟ با کندوکاو روی چند محور اساسی میتوان به این پرسش پاسخ داد.
انزوای ژئوپلیتیکی افغانستان
از دو قرن قبل به این سو، افغانستان همواره به عنوان یکی از محورهای ژئوپلیتیک جهانی شناخته شده است. این کشور زمانی در قرن نوزدهم مکانی برای دست و پنجه نرم کردن دو قدرت استعماری بریتانیا و روسیه تزاری در قالب بازی بزرگ بود. در نیمۀ دوم قرن بیستم، این کشور تبدیل به محل برخورد دو ابرقدرت شوروی و ایالات متحدۀ آمریکا شد. با فروپاشی شوروی اهمیت ژئوپلیتیکی افغانستان به شدت کمرنگ شد، اما در شروع قرن بیست و یکم این کشور بار دیگر به مهمترین مکان ژئوپلیتیکی جهان تبدیل شد. این بار اهمیت ژئوپلیتیکی این کشور به دلیل لانه گرفتن القاعده بود که البته عاملی خارجی بود نه عنصری از عناصر ژئوپلیتیکی خود افغانستان.
در میانۀ راه جنگ موسوم به «مبارزه علیه تروریسم»، طالبان که به عنوان یکی از اهداف این مبارزه مطرح بود، جنگ خود را «درون افغانستانی» تعریف کرد و از ائتلاف با گروههای تروریستی تحت تعقیب آمریکا گذشت. چنین چرخشی در اهداف و ماهیت طالبان در همزمانی با ظهور مباحث ژئوپلیتیکی نوینی چون رقابت آمریکا با چین در حوزۀ آسیا - پاسیفیک و هماورد شدن روسیه با غرب در حوزۀ اروپای شرقی، افغانستان را با دیگر به لحاظ ژئوپلیتیکی و به دلیل دور بودن از جبهههای مزبور جغرافیایی، بیاهمیت کرد. حتی نمیتوان سهمی برای این کشور در معادلات خاورمیانه به عنوان یکی از مناطق محوری ژئوپلیتیک منطقهای در نظر داشت. در یک نگاه آیندهنگرانه نیز نمیتوان افغانستان را منطقهای محوری برای ژئوپلیتیک جهانی دانست؛ زیرا آمریکا به عنوان یک قدرت دریایی هیچ علاقهای به بازگشت به افغانستان نداشته و روسیه نیز دیگر رویای رسیدن به آبهای جنوب را در سر نمیپرورانَد. حتی در سطح منطقهای نیز افغانستان از گردونۀ رقابتهای هند و پاکستان خارج شده است. البته تداوم وضعیت موجود (انزوای ژئوپلیتیکی افغانستان) درگرو سیاستگذاریهای خارجی حکومت طالبان است.
رویکرد متفاوت طالبان نسبت به گذشته
هنگامی که طالبان در اواسط دهۀ ۱۹۹۰ ظهور کرد و با تصرف مناطق شمالی افغانستان در مجاورت آسیای مرکزی قرار گرفت، کشورهای این منطقه دچار ترس و واهمه شدند. به این دلیل که طالبان با حمایت از گروههای اسلامگرای پیکارجوی آسیای مرکزی تبار، در کنار تبانی با القاعده، خطر بسیار زیادی را متوجه کشورهای این منطقه میکرد. در مقابل، کشورهای آسیای مرکزی هرکدام تمهیدات یکجانبه و در مواردی چندجانبه را در مقابل طالبان روی دست گرفتند. ترکمنستان با اتخاذ سیاست خارجی بیطرفی، همانند گذشته خود را از قضایای افغانستان کنار کشید و حتی با برقراری روابط ضعیفی با طالبان، ضریب امنیتی خود از ناحیۀ افغانستان بیشتر کرد. ازبکستان در عین ابزار مخالفت علیه طالبان، سیاست مدارا را در مقابل این گروه پیشه کرد و علاوه بر این، با بستن پل دوستی و انسداد بسیار شدید مرز خود با افغانستان، از ورود گروههای پیکارجو به قلمرو خود جلوگیری کرد. تاجیکستان با حمایت همه جانبه از نیروهای مخالف طالبان عملاً از در دشمنی با طالبان درآمد. دو کشور قزاقستان و قرقیزستان به دلیل دوری جغرافیایی از افغانستان سیاست نظارت را در قبال قضیۀ افغانستان دنبال کردند.
پس از یازده سپتامبر و حملۀ آمریکا به افغانستان کشورهای آسیای مرکزی با اعطای پایگاه و در اختیار گذاشتن حریم هوایی خود به آمریکا، در کنار آن کشور علیه طالبان قرار گرفتند. در میانههای جنگ آمریکا با طالبان، این گروه تغییر رویکرد داده و حمایت خود را از گروههای پیکارجوی آسیای مرکزیتبار، قطع کرد. با بروز چنین تغییری در رویکرد طالبان، کشورهای آسیای مرکزی نیز از میزان مخالفتهای خود علیه طالبان کاسته و رفته و رفته جانب بیطرفی را در خصوص قضیۀ افغانستان گرفتند. طالبان که در طول جنگ خود با آمریکا مقدمات همزیستی مسالمتآمیز را با کشورهای آسیای مرکزی فراهم کرده بود، پس از خروج آمریکا از افغانستان و حاکم شدن مجدد بر افغانستان، باب تعامل مثبت را با کشورهای آسیای مرکزی باز کرد. در مقابل کشورهای آسیای مرکزی به جز تاجیکستان فرصت بهوجود آمده را مغتنم شمرده و وارد تعاملات سیاسی و اقتصادی با حکومت طالبان شدند. علاوه بر این، اتخاذ سیاست خارجی اقتصادمحور توسط حکومت طالبان، کشورهای آسیای مرکزی را بیشتر تشویق به گسترش همکاریهای اقتصادی با افغانستان کرد. در واقع سیاستهای نوین طالبان که مبتنی است بر گسترش همکاری در حوزۀ اقتصاد و همزیستی مسالمتآمیز در عرصۀ سیاسی، خوشبینی زیادی را در کشورهای آسیای مرکزی ایجاد کرده و آن کشورها را بیش از پیش نسبت به بهره بردن از تعامل سیاسی و اقتصادی با حکومت طالبان دلگرم کرد.
همسویی روسیه و چین برای گسترش تعامل آسیای مرکزی با افغانستان
علاوه بر سه مورد بالا، محور دیگری که دست کشورهای آسیای مرکزی را برای تعامل سیاسی و اقتصادی با حکومت طالبان باز نگه میدارد، نگاه همسویانه و مساعد دو قدرت روسیه و چین در این زمینه است. در گذشته که آمریکا در افغانستان حضور داشت، کشورهای آسیای مرکزی گامهای محتاطی برای نزدیک شدن با افغانستان تحت حضور آمریکا بر میداشتند. در فضای پس از آمریکا، روسیه و چین دو کشور پیشگام در ایجاد تعامل با حکومت طالبان شدند. اما این دو کشور به دلیل جلوگیری از حساسیت آمریکا در نزدیک شدن با طالبان، اندکی خویشتندار هستند. با این حال این دو کشور میدان را برای کشورهای آسیای مرکزی باز گذاشته و حتی این کشورها را تشویق به گسترش سطح تعامل با طالبان میکنند. طبق برداشت پکن و مسکو، نزدیک شدن هر چه بیشتر افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی به تقویت محور شرقی در منطقه کمک کرده، سدی برای نفوذ غربیها در منطقه میشود.
فرصتهای اقتصادی که افغانستان برای آسیای مرکزی فراهم میکند، برای کشورهای این منطقه وسوسهانگیز است. بر این مبنا، موضوع مهمتر، نگاه اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی به افغانستان است که بیشتر از هر موضوع دیگری، این کشور را برای آسیای مرکزی جذاب میکند. افغانستان به لحاظ اقتصادی برای کشورهای آسیای مرکزی در چند زمینه مزیت اقتصادی پر سودی دارد که به موجب آنها کشورهای آسیای مرکزی آیندۀ شکوفایی را در گسترش تعامل با افغانستان میبینند.
افغانستان بهعنوان یک کشور مصرفی، مقصد خوبی برای صدور کالاهای آسیای مرکزی است. در این زمینه دو کشور ازبکستان و قزاقستان که سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی بالایی دارند، افغانستان را یک بازار مصرفی با سطح تقاضای زیاد و در فاصلۀ نزدیک برای خود میدانند. چنانچه ملاحظه میشود در سه سال گذشته تمرکز اصلی این دو کشور بر توسعۀ صادرات به افغانستان بوده و در این زمینه به طور متناوب مقامها و مسئولین بلندپایه آنها به افغانستان سفر کرده و در برای افزایش تجارت با افغانستان توافقهای زیادی را امضا کردهاند که آخرین مورد آن سفر نخست وزیر ازبکستان به کابل بود که علاوه بر عقد چندین توافق اقتصادی با طالبان، نمایشگاه بزرگی از تولیدات ازبکستان را در کابل افتتاح کرد. برای کشور ترکمنستان، علاوه بر این که افغانستان مقصد خوبی برای صدور نفت و گاز بهعنوان مهمترین کالای صادراتی آن کشور است، زمینهساز انتقال گاز آن کشور به بازارهای شدیداً نیازمند پاکستان و هند هم هست. پروژۀ انتقال گاز ترکمنستان به جنوب که از برنامههای دور اول حکومت طالبان نیز بود، اکنون در قالب تاپی، فرصت مناسبی برای تحقق یافته است. در این زمینه علاوه بر دیدارهای مکرر مقامهای ترکمنستان با طالبان و رایزنی دربارۀ آغاز مجدد کار آن، در آخرین مورد، قربانقلی بردی محمداف و ملا محمد حسن آخوند رئیس الوزرای حکومت طالبان در مراسم شروع کار آن شرکت کرده و مشترکاً کلنگ شروع پروژه را به زمین زدند.
علاوه بر این، در زمینۀ صادرات انرژی آسیای مرکزی به خود افغانستان و جنوب آسیا، افغانستان بهترین گزینه است. در این خصوص نیز چند پروژۀ ناتمام از جمله پروژه کاسا ۱۰۰۰ وجود دارد که کشورهای آسیای مرکزی امید زیادی برای عملی شدن آنها در فضای موجود دارند. در خصوص نقش ترانزیتی و اتصالی افغانستان به جنوب که از رویاهای بزرگ تمام کشورهای آسیای مرکزی است، کشورهای آسیای مرکزی فضای موجود را بهترین فرصت برای تحقق آن میدانند. این موضوع به عنوان یکی از مهمترین اولویتهای کشورهای آسیای مرکزی در سه سال گذشته از محوریترین برنامهها در تماس کشورهای آسیای مرکزی با حکومت طالبان بوده است. در این خصوص پروژههای چندی نیز وجود دارد اما مهمترین آنها که طرف توجه اکثر کشورهای آسیای مرکزی است، پروژۀ خط ریلی موسوم به ترانس- افغان است که ازبکستان را از طریق افغانستان به پاکستان وصل میکند. این پروژه که جدیداً کشور قزاقستان نیز علاقۀ خود را برای پیوستن به آن ابراز داشته است، پروژۀ بزرگی است که اتصال بینامنطقهای آسیای مرکزی و جنوب آسیا را ممکن میکند.
از میان کشورهای آسیای مرکزی تنها کشور تاجیکستان، به دلیل مخالفت با حکومت طالبان، از قافلۀ موجود عقب مانده بود که آن هم اندک اندک دارد به این نتیجه میرسد که بدون تعامل با حکومت طالبان نمیتواند از مزایای متعدد اقتصادی که افغانستان برای آن کشور فراهم میکند، بهرهمند شود. برای همین است که دوشنبه با چند بار فرستادن «سید مومن یتیماف» رئیس کمیتۀ دولتی امنیت ملی تاجیکستان به کابل باب مذاکره و برقراری روابط با طالبان را گشوده است.
جمعبندی
در سی و اندی سال پیش که کشورهای آسیای مرکزی به استقلال دست یافتند، افغانستان نهتنها تنوانست به عنوان یک همسایۀ نیک برای آن کشورها عامل توسعۀ اقتصادی باشد بلکه منبع بزرگی برای بیثباتی و تهدید آنها بود. حتی در دوران حضور آمریکا در افغانستان که تصور میشد کشورهای آسیای مرکزی با استفاده از امکانات آمریکایی، به تقویت بنیههای اقتصادی خود نائل آیند، عکس آن صادق بود؛ زیرا دو کشور روسیه و چین، کمتر راضی به تعامل نزدیک کشورهای آسیای مرکزی با حکومت آمریکامآب افغانستان بودند. علاوه بر این، وجود جنگ در افغانستان، خود مانع بزرگی برای بهرهبرداریهای اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی از افغانستان بود. با ظهور محورهای ژئوپلیتیکی نوین و درگیری قدرتهای جهانی در آنها و خروج آمریکا از افغانستان، بار دیگر افغانستان به کشوری حاشیهای در برخوردهای ژئوپلیتیکی تبدیل شد. طالبان نیز که دوباره زمام امور را در افغانستان بهدست گرفت، برعکس تصورات قبلی در حوزۀ سیاست خارجی بنای همزیستی مسالمتآمیز با همسایهها را گذاشت و در حوزۀ اقتصادی، سیاست تعامل مثبت را پیشه کرد. علاوه بر آن، فضای موجود به میان آمده در افغانستان موجب خوشبینی قدرتهای روسیه و چین نسبت به تعامل نزدیک با افغانستان شد. چنین فضا و زمینۀ مثبتی، فرصتهای لازم تاریخی را برای تحقق اهداف اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی در افغانستان مهیا کرد. از همین رو، در سه سال گذشته چهار کشور ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان برای بهرهبرداری از فرصت بهمیان آمده، روابط و تعامل نزدیکی با حکومت طالبان برقرار کردند. کشور تاجیکستان نیز به تازگی به این مهم پی برده و برای سهیم شدن در مزایای سیاسی و اقتصادی که افغانستان تحت ادارۀ طالبان میتواند برای آن کشور فراهم کند، درحال ایجاد مقدمات برقراری مراوده با طالبان است.
نهایتاً اینکه هرچند عوامل متعددی فضای خوشبینی موجود را به وجود آورده است، اما همه چیز در گرو عملکرد آیندۀ حکومت طالبان است. طالبان از ابتدای کار تا اینجا به درستی و به شکلی سنجیده، در سیاست خارجی گام برداشته و در صورت تداوم این رفتار، تحقق رویاهای اقتصادی بزرگ که سود چندجانبه بههمراه دارد، ممکن میشود. تنها موردی که احتمالاً آیندۀ افغانستان را مسئلهدار و مسئلهساز میکند، سیاستهای داخلی طالبان است. هرچند که افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی جذابیت اقتصادی بیبدیلی داشته و تلاشهای بیپیشنهای نیز برای بهرهبرداری از آن صورت میگیرد، اما مادامی که طالبان یک دولت فراگیر ایجاد نکرده و حاضر به اعطای حقوق شهروندان افغانستان بهخصوص زنان نشود، نمیتوان خیلی به ثبات دائمی و در نتیجۀ آن، به تحقق رویاهای بزرگ اقتصادی مشترک در افغانستان امیدوار بود.
انتهای مطلب/