مسیرهای تجاری چندگانه و کاهش وابستگی حکومت طالبان به پاکستان
پاکستان در روزهای نخست حاکمیت دوبارۀ طالبان بر افغانستان با این پیش فرض وارد تعامل با طالبان شد که این گروه همان گروه سال 1996 است. گروهی که بر بخشی از افغانستان حاکمیت داشت، برای جنگ با حکومت اسلامی وقت افغانستان، نیاز جدی به نیرو و حمایت پاکستان داشت و تمامی تعاملات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی این کشور از مجرای سیاست پاکستان میگذشت. اما اشتباه بودن این پیشفرض، به زودی آشکار شد و طالبان با موجسواری بر احساسات ضد پاکستانی، فضای جامعه را به نفع خویش رقم زد و از سوی دیگر حملات تحریک طالبان پاکستان بر نظامیان پاکستانی، اسلامآباد و راولپندی را با یک واقعیت جدید روبرو کرد. واقعیت این است که جدا از اثرگذاری پاکستان بر بخشی از طالبان به عنوان یک گروه، اکنون این کشور با حکومتی مواجه بوده که خواهان روابط برابر با پاکستان است.
مطالعات شرق/
حسیبالله شاهین*
درآمد
شرایط ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی افغانستان طوری است که ثبات و گشایش اقتصادی آن موجب ایجاد چتر فراگیر منطقهای شده و همه کشورهای پیرامون آن میتوانند از این امر، بهرهمند شوند. اما فضای ملتهب امنیتی و نیز بیثبات سیاسی در این کشور را میتوان از عوامل منفی تاثیرگذار بر روند توسعۀ مناطق مختلف، از جمله شمال و جنوب آسیا دانست. در طول دو دهه و اندی که افغانستان درگیر مبارزه با نیروهای شورشی و تروریسم بینالمللی بود؛ هر چند نگاه اغلب کشورهای پیرامون افغانستان امنیتیمحور بوده و امنیت اولویت اصلی آنها دانسته میشد، اما در عین حال ثبات نسبی افغانستان سبب رشد اقتصادی کشورهای مختلف منطقه، از جمله پاکستان شد.
با آنکه حکومت پاکستان تجارت و مسیرهای تجاری که از این کشور میگذرد را همواره به عنوان ابزار سیاسی علیه حکومتهای گوناگون افغانستان به کار گرفته و شاهرگهای اقتصادی افغانستان را هدف قرار داده است اما در نبود مسیرهای جایگزین، رهبران سیاسی افغانستان، امکان زیادی برای مانور نداشتند. در دولت اشرف غنی این ابزار مهم سیاسی پاکستان تا حد زیادی مهار شد و غنی با استراتژی متنوعسازی مسیرهای تجاری افغانستان، گام مهمی برای آیندۀ اقتصادی-تجاری افغانستان برداشت. وجود مسیرهای بدیل تجاری، دسترسی و افزایش تجارت با کشورهای دیگر و تقویت زیرساختهای حمل و نقل را میتوان از کارهای ارزنده برای تجدید حیات اقتصادی افغانستان دانست که در حال حاضر این استراتژی به وسیله حکومت طالبان دنبال میشود. این پرسش مطرح است که متنوعسازی مسیرهای تجاری چه تاثیری بر موازنههای سیاسی بین حکومت طالبان و پاکستان ایجاد کرده است؟ این یادداشت در پی پاسخ دادن به این سئوال است.
مسیرهای بدیل تجاری افغانستان
1- مسیر ترانزیتی ایران
بعد از تغییر استراتژی ترانزیت و تجارت در افغانستان، یکی از مسیرهای اصلی تجارت افغانستان از ایران میگذرد. با توجه به سرمایهگذاریهای دولت هند در بندر چابهار و نیز ایجاد تسهیلات از سوی جمهوری اسلامی ایران در مسیرهای تجاری برای افغانستان؛ اکنون ایران به یکی از مسیرهای تجاری افغانستان تبدیل شده است. مسیرهای مرزی افغانستان با ایران از جمله مرز اسلام قلعه – دوغارون در ولایت هرات، مرز میلک - زرنج در ولایت نیمروز و مرز ماهیرود در ولایت فراه، بخشی از مسیرهای زمینی تجاری بین افغانستان و ایران هستند. در کنار این مسیرها، مسیر ریلی/ قطار خواف - هرات به طول 220 کیلومتر از اهمیت بسزایی برخوردار بوده که میتواند افغانستان را از طریق ایران به کشورهای قفقاز و اروپا متصل کند. همچنین این نکته واضح است که مسیرهای دریایی جمهوری اسلامی ایران از جمله بندرعباس و چابهار دسترسی افغانستان به تجارت دریایی را تسهیل نموده و راهگشای تجارت افغانستان با جهان است.
مسیر تجاری بین ایران و افغانستان تنها به ترانزیت کالا خلاصه نشده بلکه حالا ایران را به بزرگترین شریک اقتصادی افغانستان هم تبدیل کرده است. هدفگذاری تجارت ده میلیارد دلاری بین دو کشور و نیز انجام توافقهای تجاری در راستای ایجاد تسهیلات بیشتر را میتوان امیدوارکننده دانست. ضمن این که ایران ظرفیتهای علمی- فناوری داشته و این ظرفیت میتواند برای افغانستان حیاتی باشد. در سال 1402 حجم مبادلات بین دو کشور به 1,739 میلیارد دلار افزایش یافت. هر چند سهم افغانستان در صادرات، ناچیز بوده اما امیدواری برای افزایش صادرات افغانستان در آینده وجود دارد.
2- مسیر ترانزیتی ازبکستان
ازبکستان یکی دیگر از مسیرهای جایگزین برای داد و ستد تجاری افغانستان بهخصوص با کشورهایی مانند چین، قزاقستان و روسیه دانسته میشود. این کشور اکنون به یکی از بازیگران فعال اقتصادی در افغانستان تبدیل شده و تسهیلات ویژهای را برای تجار افغانستانی فراهم کرده است. ازبکستان در زمینههای انتقال انرژی، دارو، میوه و سبزیجات و نیز در بخشهای صنعتی در افغانستان اهدافی را دنبال میکند و روابط خوبی را با حکومت سرپرست طالبان برقرار کرده است. ازبکستان نه تنها مسیر تجاری برای افغانستان است بلکه این کشور به یکی از شرکای عمدۀ اقتصادی افغانستان تبدیل شده است. بر اساس آمارهایی که از سوی حکومت طالبان منتشر شده، سهم ازبکستان از داد و ستد یک و نیم میلیارد دلاری با کشورهای آسیای مرکزی 232 میلیون دلار صادرات به این کشور و 45 میلیون دلار واردات از افغانستان بوده است. عزم ازبکستان و حکومت طالبان برای تاسیس بازار مشترک در مرز افغانستان را هم نباید از نظر دور داشت چرا که با اجرایی شدن آن سطح داد و ستد افزایش خواهد داشت.
3- راهلاجورد و مسیر ترانزیتی ترکمنستان
ترکمنستان در مسیر اصلی راهلاجورد افغانستان قرار دارد که این کشور را به کشورهای قفقاز و اروپا متصل میکند. عشقآباد در سالهای اخیر به یکی از مسیرهای بدیل افغانستان برای دسترسی به کشورهای حوزۀ قفقاز و اروپا مبدل شده و خود نیز به یکی از کشورهای شریک اقتصادی افغانستان بدل شده است. پروژههای انتقال انرژی از این کشور به جنوب آسیا از مسیر افغانستان را میتوان از حیاتیترین پروژههای اقتصادی و همکاری منطقهای برای افغانستان دانست. در حال حاضر سطح مبادلات تجاری میان دو کشور شامل 477 میلیون دلار واردات از ترکمنستان و 4 میلیون دلار صادرات به آن کشور است. دو مرز اصلی موجود بین دو کشور به نامهای بندر آقینه در فاریاب و تورغندی در هرات افغانستان هستند و قرار است یک گمرک دیگر در بالامرغاب ولایت بادغیس ایجاد شود.
این مسیرها از عمده مسیرهای جایگزین برای افغانستان در مقابل مسیرهای تجاری پاکستان بوده و این پتانسیل را دارد که افغانستان را نه تنها از بنبست جغرافیایی رها کند بلکه این کشور را تبدیل به هاب/مرکزیت ترانزیتی بین مناطق مختلف آسیا کند و ظرفیتهای صنعتی را در نواحی مختلف این کشور تسهیل کند. در این بین، استفاده از مسیرهای ترانزیتی ایران، این پتانسیل را دارد تا افغانستان را بیش از گذشته به بازارهای هند متصل و دسترسی افغانستان را به بازار کشورهای ثروتمند عربی نیز تسهیل کند.
مسیرهای جایگزین و وزنه تعاملات سیاسی طالبان با پاکستان
هر چند نمیتوان عمق اثرگذاری سازمانهای دینی- نظامی پاکستان بر طالبان را اندازهگیری کرد اما از آنجا که این گروه سالها جنگ با حکومت افغانستان و ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا را مدیون کمکهای پاکستان بوده، میتوان حدس زد که این اثرگذاری فراتر از مسیرهای تجاری و در کل روابط اقتصادی با پاکستان است. در این بین محاسبۀ پاکستان مبنی بر این که میتواند مانند دور قبل حاکمیت طالبان بر این گروه سلطه داشته و تمامی مسیرهای اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی افغانستان را از مسیر پاکستان تعریف کند، یک خطای محاسباتی فاحش بوده است چرا که روند مذاکرات دوحه بهنحوی طالبان را بر افغانستان حاکم ساخت که نهتنها این گروه تمامی قلمرو این کشور را بدون دردسر مهمی بهدست آورد. بلکه حضور دفتر سیاسی این گروه در قطر نیز زمینه را برای استقلال طالبان از پاکستان فراهم کرد. اکنون طالبان به عنوان رژیم حاکم بر افغانستان و نه به عنوان یک گروه شورشی با پاکستان تعامل میکند که این مسئله به مزاج حاکمان نظامی پاکستان خوش نمیآید.
طالبان اکنون به طور مستقیم با آمریکاییها مذاکره میکند، سفارتخانههای تعدادی از کشورهای قدرتمند منطقه در افغانستان فعال است و قراردادهای بزرگ اقتصادی با هدف تقویت بنیههای اقتصادی با چین، روسیه و ایران منعقد کرده است. اکنون طالبان بر سراسر قلمرو افغانستان حاکم بوده، تمامی مرزها را کنترل کرده و این مسئله برای طالبان فرصت بینظیری را برای مانور دادن در عرصه سیاسی- اقتصادی ایجاد کرده است. از سوی دیگر طالبان از سوی مخالفان با این اتهام روبرو هستند که این گروه مهرههای پاکستانی حاکم بر افغانستان هستند، به همین دلیل رهبران طالبان به منظور رفع این اتهام و با استفاده از احساسات ملیگرایی و ضد پاکستانی موجود در افغانستان و نیز شرایط پیش آمده در روابط با پاکستان، اکنون به نیروی ضد پاکستانی تبدیل شده و توانسته است این اتهام را رفع کند. هر چند به اعتقاد نویسنده موضع کنونی طالبان در قبال پاکستان تاکتیکی بوده اما به هر حال تنش در روابط باعث شده مقامهای پاکستانی نیز به صراحت در مقابل افغانستان موضعگیری کرده و احساسات ضدافغانی خویش را در رسانهها بیان کنند. حال که پاکستان ابزارهای اندک سیاسی برای فشار بر طالبان در دست دارد تلاش میکند از مسیرهای ترانزیتی، تعرفههای گمرکی و ایجاد موانع تجاری و نیز با استفاده از تریبونهای دیپلماتیک، حکومت طالبان را در مجامع بینالمللی تحت فشار قرار دهد.
در واقع حکومت طالبان با پیروی از سیاستهای حکومت قبلی افغانستان، سعی دارد تا اقتصادش را از بنبست خارج کند که لازمۀ این کار متنوعسازی مسیرهای تجاری با تاکید بر مسیرهای ایران و آسیای مرکزی است. این موضوع بهطور قطع باعث شده تا پاکستان ابزارهای فشار سیاسی بر طالبان را از دست داده و تاثیر قبل را بر اقتصاد افغانستان نداشته باشد. اما در این بین پاکستان نیز که اکنون حکومت طالبان را رقیب جدی و یک تهدید درازمدت امنیتی تلقی میکند با دور زدن پروژههای تاپ و تاپی قصد دارد از نشان دادن نقطه ضعف خود در مقابل حکومت طالبان اجتناب کند. به همین دلیل مقامهای پاکستانی به پروژۀ خط لوله صلح ایران روی آوردهاند. آنچه میتوان دربارۀ این شرایط بیان داشت این است که شرایط ژئواکونومیکی افغانستان و چشمانداز مناسبات آن با کشورهای آسیای مرکزی و ایران، پاکستان را از اولویت تجاری خارج کرده و اگر ثبات نسبی امنیتی بر افغانستان تحت حاکمیت طالبان حفظ شود، پاکستان نیاز مبرم دارد تا استراتژیهای خود را در قبال افغانستان و نیز نوع نگاه ژئوپلیتیکی نسبت به این کشور را کنار گذاشته و وارد رقابت در عرصۀ اقتصادی - تجاری با سایر کشورهای منطقه، در افغانستان شود.
جمعبندی
پاکستان در روزهای نخست حاکمیت دوبارۀ طالبان بر افغانستان با این پیش فرض وارد تعامل با طالبان شد که این گروه همان گروه سال 1996 است. گروهی که بر بخشی از افغانستان حاکمیت داشت، برای جنگ با حکومت اسلامی وقت افغانستان، نیاز جدی به نیرو و حمایت پاکستان داشت و تمامی تعاملات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی این کشور از مجرای سیاست پاکستان میگذشت. اما اشتباه بودن این پیشفرض، به زودی آشکار شد و طالبان با موجسواری بر احساسات ضد پاکستانی، فضای جامعه را به نفع خویش رقم زد و از سوی دیگر حملات تحریک طالبان پاکستان بر نظامیان پاکستانی، اسلامآباد و راولپندی را با یک واقعیت جدید روبرو کرد. واقعیت این است که جدا از اثرگذاری پاکستان بر بخشی از طالبان به عنوان یک گروه، اکنون این کشور با حکومتی مواجه بوده که خواهان روابط برابر با پاکستان است.
حکومت طالبان اکنون مسیرهای متنوع ترانزیتی در اختیار دارد، رابطۀ مستقیم با آمریکا دارد، سفارتخانههای زیادی در کابل فعال است و این رژیم قراردادهای متعدد اقتصادی را با کشورهای قدرتمند منطقه منعقد کرده است. این وضعیت سبب شده است که پاکستان برای مهار طالبان به ابزارهای تجاری - ترانزیتی و دیپلماتیک روی آورد. هر چند طالبان توانسته بر بخشی از چالشهای اساسی اقتصادی، امنیتی و سیاسی افغانستان غلبه کند اما مسئله تروریسم هنوز هم از جدیترین مسائل بین حکومت طالبان و کشورهای منطقه است.
با توجه به شرایط ویژه در پاکستان و عزم حکومت جدید برای اولویت قائل شدن برای مشکلات اقتصادی در پاکستان، نیاز است تا نگاه ژئوپلیتیکی موجود نزد حاکمان این کشور، مبدل به نگاه ژئواکونومیک شود تا حاکمان پاکستان بتوانند از فرصتهای موجود در افغانستان و آسیای مرکزی به نفع اقتصاد پاکستان بهرهبرداری کنند.
انتهای مطلب/