با برگزاری انتخابات 19 بهمن(8فوریه)، پاکستان چهرۀ حاکمان پنج سال آیندۀ خود را خواهد شناخت و تلاش هر کس که روی کار میآید بیشتر از هر چیز، معطوف به نجات پاکستان از بحران اقتصادی، مقابله با رشد افراطگرایی ، باز تعریفِ روابط با همسایگان، تصمیمگیری در مورد چالشهای موجود با دو همسایه – هند و افغانستان – و تعریف و بازیابی جایگاه پاکستان، در عرصههای منطقهای و بینالمللی و در میان بازیگران این عرصه خواهد بود.
مطالعات شرق/
عباس فیاض؛ کارشناس مسائل پاکستان
انتخابات سراسری در پاکستان بعد از چند بار تأخیر، بالاخره در تاریخ 19بهمن ماه 1402(8فوریه2024) برگزار شد. نتیجه این انتخابات، قرار است سرنوشت دولت پاکستان را در 5 سال آینده روشن کند. برگزاری این انتخابات، معطوف به حوادثی بود که حساسیتها را نسبت به نتایج انتخابات بیشتر کرد. از جملۀ این حوادث، یکی اجماع کانونهای قدرت در پاکستان، اعم از ارتش و دو حزب سنتی و برخی احزاب دیگر، بر سرنگونی عمرانخان و خارج کردن حزب او از دورِ انتخابات بود و دیگری بازگشت نواز شریف، رهبر حزب مسلم لیگ ن به کشور و مقدمهچینی برای بازگشت او به قدرت که به باور عمومی با حمایت ارتش و نادیده گرفتن اتهامهای قبلی وی در زمینۀ فساد، ممکن شد.
تمهیدات زیادی انجام شد تا سرمایهگذاری رویِ نواز شریف جواب بدهد و او برای نوبت چهارم دولت را در دست بگیرد. این در شرایطی بود که عمرانخان زندانی بود و حزبش هم از شرکت در انتخابات منع شده بود و هیچکس نمیتوانست حتی با نشان این حزب -چوب کریکت- وارد انتخابات شود. با وجود این، اکثریت کسانی که به مجلس راه یافتهاند، همان اعضای تحریک انصاف هستند که با توجه به محدودیت قانونی وضع شده، به عنوان نامزد مستقل وارد انتخابات شدند. هر چند به لحاظ قانونی دولت را حزبی- و نه افرادی- تشکیل میدهد که اکثریت را داشته باشد و نمایندگان مستقل هر تعداد هم که باشند نمی توانند دولت تشکیل دهند، ولی با توجه به اینکه مسلم لیگ، یک اکثریت شکننده را در رقابت با احزاب دیگر به دست آورده (در اینجا آرای مستقلان که در حقیقت آرای تحریک انصاف است لحاظ نمیشود) و مجبور است برای تشکیل دولت با احزاب دیگر از جمله با حزب مردم که آرای آن در رده بعد از مسلم لیگ است و حتی شاید با برخی از همین به ظاهر مستقلانِ به واقع عضو تحریک انصاف ، ائتلاف کند، از هم اکنون میتوان پیشبینی کرد که احتمالاً دولتی نه چندان قوی روی کار خواهد آمد که حاصلِ ائتلافی شکننده خواهد بود.
نکته دیگر این است که این انتخابات، نشان داد ارتش پاکستان دیگر، جایگاه سابق را نزد افکار عمومی ندارد و ظاهراً هرکس با ارتش دربیفتد – نظیر عمرانخان – بیشتر مورد توجه افکار عمومی است و هر کس متهم شود که مورد حمایت ارتش است، با اِدبار افکار عمومی مواجه میشود. آرای مسلم لیگ ن و حزب مردم در این دوره عمدتاً، همان آرای سنتی ایشان در دو ایالت پنجاب و سند است و این هر دو حزب، با اقبال عمومی جامعه (غیر از طرفداران سنتی خود) مواجه نشدهاند.
از آن سو فردی مانند عمران خان که خودش و همسرش به حبسهای طولانی محکوم شدهاند و حزبش از ورود به انتخابات منع شده و حتی استفاده از نشان آن – چوب کریکت – هم ممنوع شده، توانسته نظر افکار عمومی را به خود جلب کند. تأمل در چرایی این روی آوری و آن روی گردانی مهم است.
یکی از علل روی آوری به عمرانخان، وجود این باور در جامعه است که وی مظلوم واقع شده و قربانی یک توطئۀ مشترک داخلی و خارجی است. نگارنده در اینجا، در صدد تأیید یا رد صحت این باور نیست، ولی وجود این باور در جامعه پاکستان قابل انکار نیست و در جامعهای که مردم آن، در کفِ جامعه، در این گونه شرایط رفتار عاطفی و احساسی از خود بروز میدهند، این روی آوری چیز عجیبی نیست.
عین این رفتار بعد از ترور خانم بینظیر بوتو نسبت به همسرش آقای زرداری هم اتفاق افتاد. در شرایطی که پیش از آن، آقای زرداری محبوبیتی در جامعه نداشت و با اتهامهای مالی هم مواجه بود و حتی مشهور بود که روابط خوبی با همسر فقیدش هم ندارد، ولی توانست بر موج احساساتِ ناشی از ترور خانم بوتو، سوار شود و آرای لازم را برای یک حکومت 5 ساله به دست آورد. در آن شرایط، حتی نواز شریف هم تعهد داد که در طول 5 سال، کاری نکند که دولت حزب مردم برکنار شود به شرط آنکه در انتخابات بعدی هم، همین تعهد وجود داشته باشد. در آن شرایط، این دو حزب در مقابل ارتش و ژنرال مشرف و سپس جانشینش ژنرال کیانی قرار داشتند و همین امر، باعث ایجاد این هماهنگی میان آن دو شد؛ بهطوری که وقتی دولت بعدی به مسلم لیگ رسید علیرغم اتهامهای وارده به نوازشریف و فشار سنگین ارتش - با کمک قوه قضائیه- به وی، دولت مسلم لیگ تا پایان پنج سال، به کار خود ادامه داد و فقط نخست وزیرانش عوض شدند.
شاید یکی از دلایل روی آوری ارتش به عمران خان، در پایان دوره 5 ساله دولت مسلم لیگ ن (2013- 2018) همین رفتار متحدانۀ دو حزب سنتی در مقابل ارتش بود که خلاف توقع ارتش و برایش غیر قابل تحمل بود.
اکنون و در یک اتفاق شگفتآور، دوباره شاهد بازگشتِ ارتش به سوی احزاب سنتی و نیز توافق ضمنی احزاب سنتی بر سر تثبیت قدرت هستیم. در همین یکی دو روز گذشته از انتخابات، آقایان زرداری و نوازشریف ملاقاتی داشتهاند و علیرغم گلههای نواز شریف نسبت به رفتار بلاول بوتو، آقای زرداری لزوم متحد بودن دو حزب را در شرایطی که - به تعبیر نگارنده، روح پنهانِ تحریک انصاف! - دوباره به مجلس راه یافته، متذکر شده است. نکته بعدی در تبیین علتِ روی آوری مردم به عمرانخان، ژست ضد غربی و ادبیات تهاجمی وی نسبت به غرب است. عمران خان که از رفتار متکبرانۀ رؤسای جمهور آمریکا که حتی از یک تماس تلفنی با وی پرهیز میکردند به شدت گلهمند بود میگفت که خواهان روابط - غلامی – با آمریکا نیست . البته نگارنده بر این باور نیست که عمرانخان، شخصیتی ضد غربی است ولی روحیات او، به گونهای است که خواهان داشتن روابطی برابر و نه روابطی به تعبیر خودش - غلامی- است. همین روحیه در میان مردم پاکستان که عموماً به شدت احساسات ضد غربی و ضد آمریکایی دارند، با استقبال مواجه شده و میشود و در این دوره هم یاران بدون تابلوی عمرانخان را به اکثریت برگزیده شدگان در انتخابات تبدیل میکند.
نکته دیگر، زیست مردمی و به دور از تشریفات عمران خان است که توانسته در میان جامعۀ پاکستان برای خود جایی باز کند. اتهامهای وارد شده در مورد فساد به وی، برای شکستن همین تصور مردم بود که البته تأثیرگذار نبود و برای زدن تیرِ خلاص به وی، اتهام امنیتی و افشای اسرار دولتی به وی وارد شد. همه اینها بر عکس انتظار مخالفان عمرانخان، به سود او تمام شد و او امروز برندۀ بینام و نشان انتخابات پاکستان است.
پدیدار شدن یا شوریدن گروهی اجتماعی در جامعه پاکستان که از آن تعبیر به قشر متوسط یا خرده بورژوا یا امثال آن میشود علیه مثلث سیاسی حاکم، یکی دیگر از دلایل اقبال به عمران خان در گذشته و اکنون است. نگارنده بر آن است که با ذکر این نامها برای توصیف این قشر، محدودیت ایجاد نکند چرا که این نامها ممکن است صرفاً ناظر بر جایگاه اقتصادی باشد ولی به باور نگارنده در حوزههای فرهنگی و اجتماعی هم نوعی فرار از مرکز، نسبت به نهادهای اصلی قدرت و احزابِ عموماً بورژوا و ثروتمند سنتی و نیز احزاب مذهبی مشهور به پیروی از ارتش، وجود دارد که یکی دیگر از دلایل پیروزی بینام و نشان تحریک انصاف است.
در اینجا توجه به یک نکته ضروری است که علیرغم همه این توفیقها که توسط عمران خان و تحریک انصاف به دست آمده، ارتش در هدفی که داشته، موفقیت نسبی را به دست آورده و دولت را در اختیار کسی خواهد دید که گفته می شود با او به توافق رسیده است و دوباره او را برای همکاری با خود مناسب دیده است.
در مورد برگزیده شدگان منصوب به تحریک انصاف هم، این نکته گفتنی است که دو فرض در مورد رفتار آنها در مجلس وجود دارد:
یا وارد ائتلافهای گوناگون و به تعبیری وارد معامله با احزاب مختلف میشوند و اتحاد و یک پارچگی خود را از دست میدهند که در آن صورت تأثیر جدیدی بر روندهای سیاسی در آینده نخواهند داشت و یا اینکه ضمن حفظ اتحاد خود ولو بهطور نسبی، از ائتلاف با احزاب سنتی پرهیز میکنند و یک اپوزیسیون قوی را در مجلس تشکیل میدهند که در این صورت، از هم اکنون باید منتظر ایجاد دردسرهای زیاد برای حزبی بود که دولت را تشکیل میدهد. نتیجه این وضعیت تداوم چالش در فضای سیاسی پاکستان است.
یکی دیگر از نکات قابل توجه در انتخابات پاکستان این است که با وجود ورود گستردۀ سپاه صحابه (اهل سنت و الجماعت) با همه توانش به عرصۀ انتخابات و معرفی 136 کاندیدا ، تا زمان نگارش این مطلب، نام هیچ کاندیدای این حزب افراطی و تکفیری در میان برندگان نبوده است.
این امر میتواند نشان پشت کردن مردم پاکستان به تفکر افراط و تکفیر باشد که امر خجستهای است و باید فعالان سیاسی پاکستان در تداوم آن بکوشند تا از این طریق از مشکلات افراطگرایی در پاکستان تا حدی خارج شوند. البته تأثیر نگاه و مدیریت ارتش که اکنون در صدد بستن دست و پای گروههای افراطی در پاکستان است، در حصول این نتیجه انکار نشدنی است.
به هر حال با برگزاری انتخابات 19 بهمن(8فوریه)، پاکستان چهرۀ حاکمان پنج سال آیندۀ خود را خواهد شناخت و تلاش هر کس که روی کار میآید بیشتر از هر چیز، معطوف به نجات پاکستان از بحران اقتصادی، مقابله با رشد افراطگرایی ، باز تعریفِ روابط با همسایگان، تصمیمگیری در مورد چالشهای موجود با دو همسایه – هند و افغانستان – و تعریف و بازیابی جایگاه پاکستان، در عرصههای منطقهای و بینالمللی و در میان بازیگران این عرصه خواهد بود.