بررسی آثار و تبعات هویتی- فرهنگی حملات تروریستی داعش بر حوزه تمدنی ایران
با تأسیس شاخۀ خراسان داعش در افغانستان که در اصل هویت عربی و ایدئولوژی سلفی دارد، تلاش شده است تا اولاً این پدیده شوم و مذموم گستردهتر از آنچه هست، نشان داده شود و ثانیاً با تقسیمبندی جغرافیای فارسزبانان به خراسان و ایران امروزی، چنان وانمود شود که ایران و خراسان دو سرزمین جدا و دشمن یکدیگر هستند. در کنار این انتظار، پیامدهای دیگری که حملات داعش خراسان بهجود خواهد آورد، ایجاد شکاف میان فارسزبانان است که در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان حضور دارند. هر چند این پیامدها هنوز در مرحله ابتدایی خود است اما اگر تدبیری برای مهار و جلوگیری از آن صورت نگیرد، قطعا میتواند در دراز مدت تبدیل به عامل بحرانساز میان ساکنان تباری این سه کشور شود.
مطالعات شرق/
میراحمد مشعل*
مقدمه
از بزرگترین پدیدههای منحط و اسلامهراسانهای که برای ضربه زدن به اسلام و ایجاد تفرقه میان مسلمانان در قرن 21 ایجاد شد، گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام - به اختصار «داعش» - است. این پدیدۀ تکفیری که ابتدا در کشورهای خاورمیانه، خصوصاً عراق و سوریه لانهگذاری شد، پس از گسترش فعالیت در این دو کشور و تحت کنترل درآوردن بخشهای عمدهای از خاک این دو کشور، به سایر بخشهای جهان اسلام تسری یافت. فعالیت تروریستی این گروه در افغانستان و کشورهای پیرامون آن تحت عنوان «دولت اسلامی- ولایت خراسان» از سال ۲۰۱۵ به بعد شروع شد. پس از افغانستان به عنوان مرکز هدایت و اداره فعالیتهای تروریستی داعش خراسان، پاکستان دومین کشوری بود که بیشترین فعالیت تروریستی این گروه را شاهد بود.
با توجه به اهداف چند وجهی که برای گروه تروریستی داعش ترسیم شده، فعالیت این گروه میباید به کشورهای آسیای مرکزی و ایران نیز سرایت داده میشد. در ایران فعالیتهای تروریستی داعش عمدتاً از سال ۱۳۹۶ به بعد و با دو حملۀ تقریباً همزمان به ساختمان مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی (ره) آغاز شد. پس از آن، دو حمله به حرم شاهچراغ، یکی حملۀ ۵ آبان ۱۴۰۱ و دیگری حملۀ ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ انجام شد و آخرین حمله در ۱۳ دی ۱۴۰۲ در کرمان در مراسم چهارمین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی صورت گرفت. در این حمله، دو انفجار رخ داد. انفجار اولی در ساعت ۱۴:۵۰ به وقوع پیوست و انفجار دومی با فاصلۀ زمانی حدود ۲۰ دقیقه در ساعت ۱۵:۱۷ صورت گرفت. مجموعاً در این دو حمله 95 نفر شهید و ۲۸۴ تن زخمی شدند. این دو حمله را میتوان مرگبارترین حمله در ایران در چند دهۀ اخیر قلمداد کرد. ابتدا گمانهزنیهای بسیاری در خصوص نوع و عاملان حمله صورت گرفت اما سرانجام گروه تروریستی داعش با پخش اطلاعیهای مسئولیت حملات را برعهده گرفت که توسط دو فرد انتحاری انجام شده بود.
با اینکه ابعاد گوناگون این حمله، قابل تحقیق و بررسی است اما اینکه داعش به عنوان یک گروه تروریستی عربتبار و سلفیگرا چرا با استفاده از نام خراسان و توسط افراد غیر عرب و بهخصوص فارسزبان، تدارک حمله به ایران را دیده است، پرسش مهمی است که باید ابعاد و پیامدهای تمدنی و فرهنگی آن مورد بررسی قرار گیرد.
نگاهی به عاملان حملات
آنچه در حملات کرمان و یکی دو حمله دیگری که در ایران از طرف گروه تروریستی داعش انجام شد، بیشتر از هر چیز دیگر جلب توجه میکند، دست داشتن افرادی از کشورهای تاجیکستان و افغانستان در این حملات است. پس از اینکه گروه تروریستی داعش با برعهده گرفتن مسئولیت حملات، نوع حمله را انتحاری اعلام کرد، مهاجمان را با نامهای مستعار «عمر الموحد» و «سیفالله مجاهد» معرفی کرد. پس از بررسیها در مورد هویت مهاجمان، مشخص شد که یکی از آنها فردی به نام بازیروف یا بوزورف فرزند امان الله ۲۴ ساله و شهروند کشور تاجیکستان بوده است.
با اینکه هویت فرد دوم کاملاً محرز نشده اما بنا به اظهارات مقامهای رسمی به احتمال زیاد فرد دوم نیز شهروند کشور تاجیکستان بوده است. در کنار این، براساس گزارشها، فرد تاجیکستانی دیگری به نام مستعار «عبدالله تاجیکی» طراح و پشتیبان اصلی عملیات تروریستی کرمان شناخته شده است. گزارشها میرساند که این فرد با افراد دیگری به صورت برنامهریزی شده از قبل به صورت قاچاقی وارد ایران شده و پس از استقرار در شهر کرمان، در روز معین برنامه شوم خود را اجرا کردند. علاوه بر این، فردی به نام محمد عادل عارف معروف به «عادل پنجشیری» از طراحان اصلی حمله خونین به دانشگاه کابل در سال ۱۳۹۹ که پس از به قدرت رسیدن طالبان از زندان فرار کرد، در طراحی حملات کرمان دست داشته است. بر اساس آخرین یافتهها، گفته شد که این فرد وارد غرب تهران شده و تحت تعقیب است.
با اینکه بر اساس گزارشها، هزاران شهروند کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان جذب شبکه و گروه تروریستی داعش شدهاند اما گروه تروریستی داعش در برخی از حملات خود از شهروندان دو کشور فارسزبان تاجیکستان و افغانستان استفاده کرده است. در افغانستان، در حملهای که به هتل تجار چینی صورت گرفت داعش از شهروندان کشور تاجیکستان استفاده کرده بود. در ایران نیز داعش در حمله به حرم شاهچراغ و حملۀ کرمان از شهروندان کشور تاجیکستان استفاده کرد. پرسش این است که چرا داعش از میان آن همه اعضای متنوع خود، در حمله علیه افغانستان و خصوصاً ایران از شهروندان کشورهای فارسزبان با تبار تاجیک استفاده کرده است؟
به عبارت دیگر داعش یا واضحتر بگوییم گردانندگان اصلی آن در استفاده از چنین افرادی چه اهداف جانبی را دنبال میکنند؟ شاید پاسخ این باشد که داعش برای تأمین پوشش در حملات خود در ایران از فارسزبانان که در زبان و قیافه چندان تفاوتی با ایرانیها ندارند استفاده میکند؛ اما اگر استفاده از نام خراسان را نیز به پرسشهای فوق بیافزاییم پاسخ مزبور سادهلوحانه و ظاهرگرایانه است و پرسش سنگینتری نیز مطرح میشود و آن اینکه آیا داعش یا گردانندگان آن از نام خراسان و هویت تاجیکی و نسبت میان این دو و ارتباطی که تمام اینها با ایران دارند، در پی برآوردن نیات دیگری هستند؟ زیرا به وضوح آشکار است که انتخاب این افراد با هویت مشخص و تحت نام خراسان و نسبتی که میان هویت تاجیکی، خراسان و ایران وجود دارد، به منظور تأمین اهداف بزرگ و راهبردی انجام میشود.
جغرافیای هویتی – تمدنی ایران
ایران نام باستانی فلات بزرگی است که گسترۀ تمدنی آن از رود سیحون در شمال تا فرات در غرب و سند تا جنوب وسعت داشت. آنچه به این فلات بزرگ یکپارچگی و هویتی مشترک میداد، هویت ایرانیتباری (آریایی) و زبان فارسی بود. هر چند موضوع نژاد آریایی بحث عریض و طویلی میطلبد اما همین قدر کافی است که بدانیم آریاییها قوم بزرگی از نژاد سفید پوست بودند که در چند هزار سال پیش در آسیای مرکزی و فلات ایران ظهور یافتند و بخشی از آنها به شبهقاره و بخشی دیگر به اروپا مهاجرت کردند که در تاریخ، از آن بهعنوان مهاجرت بزرگ آریاییها یاد میشود. سرنخی که میتوان این مهاجرتها را توسط آن تأیید کرد، وجود مجموعۀ زبانهایی است که از هند تا شمال و غرب اروپا وجود دارد که همه ذیل زبانهای هندواروپایی طبقهبندی میشود.
با بررسی دقیق پیشینه تمام زبانهای هندواروپایی مشخص میشود که همگی دارای ریشه و منشأ مشترکی هستند که به آریاییهای باستان ختم میشود که مهد اصلی آن فلات ایران است. در فلات ایران نیز آن بخشی از آریاییها که باقی ماندند، دست به برپایی تمدن بزرگی زدند که به تمدن بزرگ ایرانی مشهور است (ایران شکل تغییر یافتۀ همان کلمۀ آریا یا آریانا است). نخستین هستههای تمدن بزرگ ایرانی، تمدن اوستایی است که در کتاب بزرگ اوستا، شرح داده شده است. در کتاب اوستا، سرزمین آریاییها تحت عنوان «آریاویجه» آمده که شامل شانزده سرزمین در فلات ایران است.
بررسیهای باستانشناسی و تاریخی نشان میدهد مردمان فارسزبانی که در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان حضور دارند، فرزندان همان آریاییهای باستان هستند؛ زیرا آنچه به مردمان این سه کشور که در واقع و در گذشته یک واحد یکپارچه بودند، وجه مشترک میدهد زبان فارسی است. زبان فارسی که یکی از زبانهای هندواروپایی و بزرگترین نمایندۀ شاخۀ هندوایرانی آن است، از عهد باستان تا امروز تنها عنصر غالب و معرف هویت ایرانی مردمان سرزمینهای آریاویج یا همان ایران تاریخی است.
با طلوع طلیعه اسلام و گسترش آن به قلمروهای ایران باستان اسم جدید «خراسان» بر بخش اعظم ایرانزمین گذاشته شد. خراسان که به معنای جای خورشید آمده است، به لحاظ تاریخی بر آن بخشهایی از ایرانزمین اطلاق شده که امروزه شامل افغانستان، بخشهای شرقی ایران، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و قسمتهایی از پاکستان است. به صوت مشخص خراسان تاریخی قلمرو وسیعی را در بر میگرفت که شهرهای بزرگی چون نیشابور، هرات، بلخ، مرو، بخارا، سمرقند، کابل و غزنی را در خود جای داده بود. در بیان عظمت خراسان همین قدر کافی است که بگوییم هر کدام از شهرهای یاد شده تا پیش از حمله مغولها دارای جمعیتهای تا مرز یک میلیون نفر بودند.
مثلاً نیشابور زمانی بهعنوان پایتخت خراسان حدود یک میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که در همان زمان، بزرگترین شهر اروپا کمتر از پنجاه هزار نفر جمعیت داشت. آنچه خراسان را نیز همانند گذشته، هویت یکپارچه و مشترک بخشید، زبان فارسی بود که برخی آن را دری یا فارسی دری هم میخوانند. بر محور این زبان قدرتمند بود که در خطۀ بزرگ ایران/خراسان، امپراتوریهای بزرگی چون سامانیان، غزنویان، غوریان و... پدید آمد. با پایان یافتن عصر امپراتوریهای بزرگ، قلمرو عظیم ایران و خراسان به عنوان یک واحد سرزمینی و هویتی، چندپارچه شده و به چند کشور تبدیل شد. خوشبختانه علیرغم از میان رفتن یکپارچگی سرزمینی ایران و خراسان بزرگ، همچنان زبان فارسی بهعنوان بزرگترین و تنها عنصر هویتبخش مردمان این خطۀ عظیم تا امروز پا برجاست. امروزه زبان فارسی به عنوان زبان رسمی سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان، رشتۀ مشترکی است که این سه کشور را به هم وصل میکند.
پیامدهای تمدنی و فرهنگی حملات داعش در حوزۀ فارس زبانان
در مجموع برداشت کلی این است که حملات داعش در ایران جدا از اینکه در پی تأمین مقاصد تروریستی اربابان خود است، در تصویری دیگر اهداف دیگری را نیز دنبال میکند که میتوان به عنوان پیامدهای تمدنی و فرهنگی این اقدامها از آنها یاد کرد. ذیلاً به مهمترین آنها اشاره میشود.
الف- اشاعۀ تفکر تکفیری - سلفی در حوزۀ فارسی تاجیکی
نخستین پیامد مخربی که احتمالاً حملات داعش به بار خواهد آورد این است که در سرزمینهای تاریخی ایرانی- خراسانی که در گذشته مهد تساهل و مدارای دینی و مذهبی بر اساس اصول مذهب میانهرو حنفیت و تشیع بود، تفکرات سلفیگری و تکفیری شایع میشود. حوزۀ فارسی تاجیکی که در تجربۀ تاریخی - مذهبی خود همواره همنشینی مسالمتآمیز دینی و مذهبی را داشته و از این رهگذر دوران آرامی را پشت سرگذاشته، میباید با تفکرات ضد اسلامی تکفیری ملوث و آلوده شود؛ زیرا اربابان تروریسم تکفیری داعش در صورتی میتوانند به مقاصد شوم خود دست یازند که نفاق و دشمنی از طریق شیوع تفکرات تکفیری در میان حنفیمذهبان صلحدوست، شیوع پیدا کند.
ب - از میان برداشتن یکپارچگی فارسزبانها از طریق تفرقه مذهبی
چنانکه در مباحث قبلی توضیح داده شد، زبان فارسی همواره به عنوان عامل وحدتبخش و یکپارچهساز تمام مردمان ایرانیتبار فارسیزبان عمل کرده است. حتی امروزه که مرزهای سیاسی آنها را ظاهراً از هم دور کرده اما، هویت نژادی و فرهنگی که از طریق زبان فارسی همچنان حفظ شده است، با درنوردیدن مرزهای تصنّعی سیاسی، حاملان خود را به هم نزدیک و یکدل و یکصدا نگهداشته است. اربابان استعمارگر که پیش از این علیرغم استفاده از انواع حربهها، برای تفرقهافکنی میان مردمانِ برادرِ زبانی، ناتوان شدند، ایجاد تفرقۀ مذهبی را از طریق انجام حملات با انگیزۀ مذهبی به میدان آوردند. اگر به شعارهای داعش پیش و پس از حملات آن به ایران نظر انداخته شود، بهوضوح قابل درک است که یکی از مقاصد داعش ایجاد تفرقه مذهبی میان برادران زبانی در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان است.
ج - ایجاد ذهنیت منفی در ایرانیها در مقابل برادران نژادی و زبانی آنها
ایجاد تفرقۀ مذهبی میتواند پیامد ناگوار دیگری نیز در پی داشته باشد. پیامد ناگوار آن برای ایرانیها این است که اولویت را در تعریف مناسبات و محاسبات، از زبان گرفته و به مذهب میدهد. پس از حملات انجام شده و در صورت تکرار آن، ممکن است ایرانیها دیگر به تاجیکان به عنوان برادران خونی و زبانی خود ننگرند بلکه آنان را به عنوان دشمنان مذهبی خود قلمداد کنند و با آتش و خون به سراغ آنها بروند. گسترش این نگرش که از طریق تبلیغات دشمن نیز به شدت پشتیبانی میشود، در درازمدت میتواند تبدیل به ذهنیت غالب نزد ایرانیها شده و آنها را همواره در برابر برادران خونی و زبانی خود قرار دهد.
د- عقب انداختن زمینۀ همگرایی بر محور هویت یکپارچه زبانی میان فارسزبانان
ضربۀ مهلک جبرانناپذیر دیگری که حملات داعش با استفاده از ایرانیتباران (تاجیکان) فارسزبان وارد میکند، زدودن زمینههای همگرایی میان فارسزبانان در قلمروهای سه گانه سیاسی ایران، افغانستان و تاجیکستان است. در این زمینه، در سالهای اخیر کارهای فرهنگی از جمله برگزاری مشترک جنش نوروز در سطح رسمی و در سطوح غیررسمی و کارهای مشترک فرهنگی در فضاهای مجازی به منظور ایجاد همگرایی بیشتر میان فارسیزبانان انجام شده است. این تلاشها در سایه حملات داعش، ممکن است بیاثر یا کم اثر شود؛ زیرا حملات داعش ترس را جانشین رغبت خواهد کرد و زمنیههای همگرایی میان فارسزبانان را شاید برای همیشه از میان بردارد.
جمعبندی
چنانکه در مباحث قبلی توضیح داده شد، تمدن ایرانی که زبان فارسی سرچشمه و منبع اصلی هویتبخشی به مردمان آن میباشد، از دوران باستان تا امروز با پشت سرگذاشتن تلاطمهای روزگار توانسته خود را حفظ کند. جدا از حوادث و پیشامدهای تاریخی که باعث گسستن رشتههای مشترک سرزمینی ایرانیتبارهای فارسزبان شد، اقدامهای هدفمندی نیز توسط اربابان استعمارگر برای جداسازی و تکه تکه کردن هر چه بیشتر یکپارچگی ایرانیتبارهای فارسزبان در تقریباً دو قرن اخیر اعمال شده است. مثلاً در خصوص افغانستان و ایران سیاستهای استعمارگرایانه انگلیس بسیار مشهود است یا در آسیای مرکزی روسها برای زدودن عناصر ایرانی هویت و فرهنگ بلاد آن که روزگاری تکه اصلی ایران/خراسان بود اقدامهای ظالمانۀ بسیاری انجام دادند. به عنوان نمونه، روسها شهرهای بزرگ سمرقند و بخارا را که از کانونهای اصلی زبان فارسی و هویت ایرانی – خراسانی بود به جمهوری ازبکستان واگذار کردند و حتی به سادگی حاضر به تشکیل جمهوری مستقل تاجیکستان نشدند و پس از فشارهای زیاد تاجیکان، قائل به ایجاد یک جمهوری دونپایۀ کوچک شدند که به هیچ وجه با سرزمینهای وسیع متعلق به تاجیکان منطبق نبود.
در عصر کنونی نیز استعمارگران برای تعمیق هر چه بیشتر فاصله میان فارسزبانان و ایجاد شکافهای بزرگتری که به دشمنی و ستیز میان آنها میانجامد از ابزار مهلکتر دیگری استفاده میکنند که تحت عنوان دولت اسلامی ولایت خراسان شکل گرفته است. استفاده از نام یک بخش ایران (خراسان) و افرادی با هویت ایرانیتبار و فارسزبان علیه بخش دیگر ایران با همان هویت و زبان، جدا از تأمین مقاصد شومی که گردانندگان داعش علیه کلیت اسلام مد نظر دارند، از دریچهای دیگر نشان میدهد که اربابان تروریسم داعشی در پی نفاق افکنی و ایجاد دشمنی میان یک واحد هویتی و فرهنگی هستند که در گذشته به بخشهای سیاسی مجزا تجزیهاش کرده بودند.
آنها با تأسیس شاخۀ خراسان در افغانستان، برای گروه تروریستی داعش که بیشتر با هویت عربی و ایدئولوژی سلفیگری شناخته میشود، کوشیدند اولاً این پدیده شوم و مذموم را گستردهتر از آنچه است نشان دهند و ثانیاً با تقسیمبندی جغرافیای فارسزبانان به خراسان و ایران امروزی، چنان وانمود کنند که ایران و خراسان دو سرزمین جدا و دارای هویتهای مجزا و حتی دشمن یکدیگر هستند و باید با یکدیگر درگیر شوند تا آنها بتوانند از این آب گلآلود ماهیهای مراد خود را بیباکانه صید کنند. البته که در کنار این نتیجۀ اصلی، پیامدهای دیگری که حملات داعش بهجود خواهد آورد، ایجاد شکاف عمیق میان فارسزبانان است که در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان حضور دارند. هر چند این پیامدها هنوز در مرحله ابتدایی خود است اما اگر تدبیری درست برای مهار و جلوگیری از آن صورت نگیرد، قطعا میتواند در درازمدت تبدیل به عامل بحرانساز میان برادران خونی و تباری در این سه کشور شود.
انتهای مطلب/