حکومت طالبان در افغانستان، بر اساس توافقنامه سیاسی دوحه، در قبال آمریکا و همپیمانان این کشور برخی از تعهدها را متقبل و ملزم به رعایت آنها شده است، ولی با این وجود مشاهده میشود که جنگ غزه، طالبان را وادار کرد تا رویکرد و جهتگیری رسمی خود را در قبال فلسطین و رژیم صهیونیستی به صورت صریح مطرح کند و در یک صفبندی مشخص قرار گیرد. در یک تحلیل محتوایی، رفتارشناسی حکومت طالبان را در قبال جنگ غزه میتوان در سه بخش تقسیم بندی کرد؛ مواضع رسمی و دیپلماتیک، مواضع تبلیغاتی و فرهنگی و امکانسنجی حمایتهای عملی طالبان از مقاومت فلسطین.
مطالعات شرق/
عبدالرحیم کامل*
مقدمه
حوزهی بینالملل، محل وقوع اتفاقها و واکنشها است. همین اتفاقها و واکنشها باعث شکلگیری قواعد و حتی گاهی موجب شکلگیری یک نظم و رویهی جدید میشود. به طور کلی، تحولات و اتفاقهایی را که در حوزه بینالملل و مخصوصا در حوزه کشورهای منطقه اتفاق میافتد به سه دسته میتوان تقسیم بندی کرد.
دسته اول، آن بخش از تحولات و اتفاقهایی است که باعث «برانگیختگی احساسات عمومی» میشود و کشورها در قبال آن تحولات پیامهایی صادر میکنند که عموما محتوا و جهتگیری آن از ابراز همدردی و یا تأسف، فراتر نمیرود. این نوع ابراز نظرها بیشتر در قبال حوادث طبیعی و یا اتفاقهای اجتماعی و انسانی صورت میگیرد که بخشی از الزامات حقوقی و یا سلامت و امنیت مجموعهی انسانی را مورد تهدید قرار میدهد. این نوع تحولات و حوادث، به کرّات در منطقه و سیاست بینالملل اتفاق میافتد.
دسته دوم، آن عده تحولاتی است که کشورها را وادار به «اعلام موضع رسمی» میکند و کشورها به سبب آداب سیاسی و یا قواعد حقوقی بینالملل، مجبور میشوند نسبت به آن مسأله، موضع خود را مشخص کنند. مثال زنده در تحولات افغانستان، شکلگیری نظام جمهوری با حمایت جامعه جهانی در افغانستان بود که در سال 2001 براساس کنفرانس بن به وجود آمد و کشورهای جهان نسبت به آن اعلام موضع سیاسی کردند و آن را به رسمیت شناختند. این نوع تحولات هر از چندگاهی در حوزه منطقه و یا بینالملل اتفاق میافتد که کشورها را وادار به ابراز واکنش رسمی، میکند.
دسته سوم، آن تحولات و اتفاقهایی است که در حوزه منطقه و بینالملل به ندرت اتفاق میافتد ولی انعکاس آن به قدری قدرتمند است که تمام معادلات را برهم میزند و تمام کشورها و نهادهای پیرامون را وادار میکند که تمام روابط عادی خود را با عوامل مرتبط با آن حادثه، تعلیق کنند و علاوه بر آن، رویکرد رسمی خود را در قبال این حوادث، همطراز با دیگران، به گونهای پررنگ ترسیم کنند.
جنگ غزه و فاجعهای که توسط رژیم صهیونیستی در این منطقه رقم زده شد، در دسته سوم قابل بررسی است. به احتمال خیلی زیاد، این جنگ حداقل تا یک سال آینده کشورهای اسلامی دارای روابط عادی با رژیم صهیونیستی را متاثر و دچار ملاحظه میکند و احتمالاً هرگونه روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را هم تعلیق خواهد کرد. چشمانداز پیشرو تا حدودی بیانگر این است که اگر جنگ غزه به زودی مهار نشود و بیشتر از این وارد یک فاجعه فراگیر شود، این مسأله سرانجام کشورهای خاورمیانه و منطقه را وادار خواهد کرد تا آشکارا وارد یک صف بندی سیاسی جدید شوند.
حکومت طالبان در افغانستان، بر اساس توافقنامه سیاسی دوحه، در قبال آمریکا و همپیمانان آمریکا برخی از تعهدها را متقبل و ملزم به رعایت آنها شده است، ولی بازهم مشاهده میشود که جنگ غزه، طالبان را وادار کرد تا رویکرد و جهتگیری رسمی خود را در قبال فلسطین و رژیم صهیونیستی به صورت صریح مطرح کند و در یک صفبندی مشخص قرار گیرد. در یک تحلیل محتوایی، رفتارشناسی حکومت طالبان را در قبال جنگ غزه در سه بخش میتوان تقسیم بندی کرد.
1- مواضع رسمی و دیپلماتیک طالبان در قبال جنگ غزه
از زمان آغاز «طوفان الاقصی» و جنگ بی رحمانه رژیم صهیونیستی علیه مردم بیگناه فلسطین، حکومت طالبان تاکنون سه بیانیه رسمی به چهار زبان فارسی، پشتو، عربی و انگلیسی صادر کرده است. اولین بیانیه، توسط وزارت خارجه طالبان در 15 میزان/ مهر منتشر شد که سه نکتهی بنیادی بهعنوان نگاه راهبردی طالبان در قبال تحولات فلسطین و جنگ غزه در آن منعکس شده است:
نکته اول این که حکومت طالبان با صراحت تمام، آغاز طوفان الاقصی را بهعنوان پیامد طبیعی و یک نوع عقوبت برای رفتار رژیم صهیونیستی در قبال فلسطین عنوان کرد. در آن بیانیه تصریح شده است:«بروز چنین حوادثی، ناشی از پایمال نمودن حق ملت مظلوم فلسطین توسط صهیونیستهای اسرائیلی و توهین و بیاحترامی مکرر به اماکن مقدسه مسلمانان است.»
نکته دوم این که؛ در حالی که آمریکا و غرب و بنگاههای رسانهای همسو با آنان، تلاش میکنند این روایت را برجسته کنند که گویا فلسطینیان علیه امنیت فلسطین اشغالی وارد عمل شدهاند، حکومت طالبان در بیانیهی خود تلاش کرده است تا با کشورهای اسلامی همصدا شود و مقاومت فلسطینیان را یک امر مشروع و مطابق موازین حقوقی و انسانی اعلام و رژیم صهیونیستی را بهعنوان دولت غاصب معرفی کند. در این بیانیه آمده است:«امارت اسلامی هر نوع دفاع و مقاومت مردم فلسطین برای آزادی سرزمین و مقدسات خویش را حق مشروع آنها میداند.»
نکته سوم این که؛ طالبان، برای حل و فصل منازعه تاریخی فلسطین به نحوی وارد یک راهبرد کلان سیاسی شده است و از کشورهای منطقه و جهان خواسته است برای خاتمه یافتن این منازعه تاریخی، بر ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی در خاک فلسطین اجماع کنند و اراده مشترک خود را بهکار اندازند. در بیانیه آمده است: «امارت اسلامی افغانستان از حق مشروع، تاریخی و قانونی مردم فلسطین برای داشتن یک کشور مستقل در سرزمین تاریخی فلسطینیها اعلام حمایت میکند و از کشورهای اسلامی، سازمان همکاریهای اسلامی، جامعه جهانی و بخصوص کشورهای تاثیرگذار در منطقه میخواهد تا جلو خشونت نیروهای اشغالگر اسرائیلی را در برابر مردم بیگناه فلسطین گرفته و برای حل قضیۀ فلسطین بر مبنای اعطای حقوق مشروع فلسطینیها دست به کار شوند».
بررسی لحن و رویکرد بیانیهی وزارت خارجه حکومت طالبان نشان میدهد که حکومت طالبان به تمام معنا، خود را با داعیه و مقاومت فلسطین همفکر و همسو میداند و از آن حمایت میکند. از این رو، در عینحالی که رفتارهای حکومت طالبان در قبال وضعیت حقوق بشری، کار و آموزش زنان و عدم رعایت حقوق اساسی شهروندی مورد اعتراض و انتقاد مردم افغانستان قرار دارد، شواهد نشان میدهد که موضعگیری قاطع طالبان در حمایت از مردم فلسطین مورد پذیرش تمام شهروندان و افکار عمومی در داخل افغانستان واقع شده است.
سؤالی که در این رابطه ممکن است مطرح شود این است که آیا موضعگیری و بیانیه وزارت خارجه حکومت طالبان بیانگر نگاه و رویکرد تمام جناحها و بخشهای مختلف ساختار سیاسی طالبان در قبال مقاومت فلسطین و جنگ رژیم صهیونیستی است؟
بررسی گفتارهای مقامهای طالبان و موضعگیری مسؤلان حکومتی طالبان در قبال جنگ غزه بیانگر آن است که حکومت طالبان در قبال این حادثه، رویکرد مشترک و محکمی دارد. به طور نمونه، والی کابل در یک همایش بزرگ علمای افغانستان در پایتخت این کشور، ضمن اعلام هشدار به رژیم صهیونیستی، خاطر نشان کرد که «اسرائیل به زودی از روی نقشه جهان حذف خواهد شد.»
با وجود این، به نظر میرسد که رویکرد بیانیه وزارت خارجه طالبان برای رسانههای جهان نیز تا حدودی غافلگیرکننده به نظر آمده و حتی صدای آمریکا در یک مصاحبه این سؤال را به طور مشخص از ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان در خصوص بیانیه وزارت خارجه طالبان پرسید و او در جواب گفت:«موقف طالبان، عین همین موضع است».
حکومت طالبان، دومین بیانیه خود را پس از تصمیم رژیم صهیونیستی مبنی بر کوچ اجباری ساکنان منطقه شمالی نوار غزه منتشر کرد و تخلیه بیش از 1/2 میلیون فلسطینی را از این منطقه، به معنای طرح رژیم صهیونیستی برای الحاق این مناطق فلسطین، به اسرائیل مطرح کرد. حکومت طالبان این طرح را «یک جنایت جنگی» خواند و به کشورهای درگیر مسأله فلسطین هشدار داد که متوجه عواقب این زیاده خواهی رژیم صهیونیستی باشند.
با وجود این، سؤال دیگری که راجع به بیانیههای طالبان در قبال جنگ غزه مطرح است، این است که لحن کلام طالبان به چه میزان از شدت و قاطعیت برخوردار است؟ در پاسخ باید گفت که طالبان تا زمان حمله رژیم صهیونیستی به بیمارستان المعمدانی در غزه، 3 بیانیه صادر کرد. بررسی این بیانیهها نشان میدهد که لحن طالبان در هر بیانیه نسبت به گذشته شدت بیشتری به خود گرفته است. در بیانیه سوم، طالبان از عملکرد رژیم صهیونیستی با تعبیرهای «بربریت»، «وحشیگری» و «جنایت» یاد کرده است و رفتار رژیم صهیونیستی را «وحشیانه» و «جنایتکارانه» خوانده است. نکته جالب توجه این است که طالبان در این بیانیه به رژیم صهیونیستی این گونه هشدار داده است: «در صورتی که جلوی این وحشیگری و بربریت گرفته نشود، امکان دارد وضعیت منطقه وخیمتر شود و راه را برای واکنشهایی باز کند که از کنترل بیرون بوده و به ضرر همۀ منطقه و جهان تمام شود».
2- مواضع تبلیغاتی و فرهنگی طالبان در حمایت از فلسطین
در رفتارشناسی طالبان در حمایت از مقاومت فلسطین، مخصوصاً در قبال جنگ غزه، نکتهای که جالب به نظر میرسد، اقدامهای فرهنگی - تبلیغی طالبان است. طالبان همزمان با آغاز جنگ غزه، دومین نماد بزرگ بیتالمقدس را در افغانستان، رونمایی کرد. این نماد در منطقه سه راهی لغمان - جلال آباد توسط شهرداری لغمان ساخته شده است. این در حالی است که در سال گذشته نیز اولین نماد «بیتالمقدس» در یک قالب سازهی مهندسی بزرگ، در بزرگترین میدان کابل در ناحیه پنجم این شهر، توسط شهرداری کابل ساخته و رونمایی شد.
علاوه براین، برخی کلیپهای ویدئویی با سرودها و اشعار حماسی در حمایت از مقاومت فلسطین در فضایی مجازی و تلویزیون ملی افغانستان منتشر شده است که برخی از اعضا و هواداران طالبان در آن حضور دارند و با مقاومت فلسطین همصدایی میکنند. اینجا یک سئوال دیگر مطرح میشود و آن این که این گونه اقدامهای طالبان تا چه حد در افکار عمومی تاثیرگذار است؟
بدون توجه به رفتار طالبان، آنچه را که دانش جامعه شناسی با دلایل علمی به اثبات میرساند این است که جوامع سنتی مانند افغانستان با «محسوسات» و «احساسات» بیشتر از استدلال و نظریات انس و قرابت دارند. به همین دلیل در چنین جوامعی، هر ارزش و نمونهای که تبدیل به«نماد» شود، بیشتر ماندگاری پیدا میکند، بخصوص اگر آن نماد یک حالت قدسیت پیدا کند که در این صورت، به نهایت مراتب ارزشی صعود میکند و جایگاهی متعالی را در افکار عمومی، کسب میکند.
علاوه براین، وقتی یک پدیده، فرد یا افراد و یا برخی حوادث، وارد ادبیات عمومی و سرودههای حماسی یک جامعه میشوند، حذف و یا فراموشی آنها تبدیل به یک امر دشوار میشود. با لحاظ این اشارات علمی، آنچه که برای افکار عمومی و تحلیلگران تحولات اجتماعی و سیاسی خیلی جالب و مورد توجه واقع شده است این است که طالبان بهعنوان یک گروه نظامی و جنگی، چگونه به این ظرایف علمی و زوایای قابل تأمل در تبلیغات و جنگ نرم روانی واقف شده است و در این میدان، نسبتا حساب شده گام بر میدارد؟ پاسخ این سؤال نیاز به یک بحث جداگانه دارد.
3- امکانسنجی حمایتهای عملی طالبان از مقاومت فلسطین
همزمان با انتشار بیانیههای شدیداللحن طالبان علیه رژیم صهیونیستی و حمایت از مقاومت فلسطین، دو مسألۀ مرتبط به هم، توجه رسانهها و تحلیلگران را به خود معطوف کرد. نخست این که کلیپهای ویدئویی در شبکههای مجازی منتشر شد که در آن سربازان گردانهای انتحاری طالبان، رژیم صهیونیستی را به حملات انتحاری در خاک اسرائیل تهدید میکردند. دوم اینکه یک حساب رسانه اجتماعی موسوم به ادارۀ روابط عامۀ طالبان که سپس نام خود را به «فلسطین آزاد» تغییر داد، پیامی را منتشر کرد که طالبان به منظور عبور جنگجویان خود به غزه، با کشورهای ایران، عراق و اردن تماس گرفته است تا آنان به جنگ بر ضد رژیم صهیونیستی به گروه حماس بپیوندند. پس از نشر این پیام در رسانۀ اجتماعی ایکس مبنی بر قصد طالبان برای پیوستن به جنگ حماس ضد رژیم صهیونیستی، بنا به هر دلیلی، سهیل شاهین مسئول دفتر سیاسی طالبان در دوحه، این خبر را رد کرد. با وجود این، باز هم این احتمال و سؤال باقی است که آیا طالبان در حمایت از مقاومت فلسطین، وارد مرحله حمایت نظامی خواهد شد؟
آنچه که به کمک دادههای روانشناختی میتوان تا حدودی با اطمینان مطرح کرد این است که حس پیروزی طالبان در افغانستان، روحیه جنگ و جهاد و آرمانهای دور و دراز ذهنی را در فرماندهان و جنگجویان طالبان تقویت کرده است و این یک امری طبیعی است. با این نگاه، به احتمال زیاد برخی فرماندهان و جنگجویان طالبان، میل باطنی و روانی برای جنگ در فلسطین دارند. این میل باطنی و تعلقات خاطر برای جنگ در فلسطین در سالیان آغازین اشغال فلسطین در بسیاری از کشورهای اسلامی و گروههای اسلامی نیز وجود داشت و یک امر تازه و متعلق به جنگجویان طالبان نیست.
اما آنچه طالبان را از این گرایش و گام نهادن در میدان رزم فلسطین باز میدارد، سنجشگری و ملاحظات سیاسی جداگانه است که طالبان خود را بهعنوان یک حکومت مستقر در افغانستان، نسبت به آن ملزم میداند. این سنجشگری سیاسی، از اینجا ناشی میشود که براساس توافقنامه سیاسی طالبان و آمریکا در دوحه، طالبان متعهد شده است که از هرگونه تهدید علیه آمریکا و همپیمانان آن، پرهیز کند. با این نگاه، در زمان حاضر بعید به نظر میرسد که حکومت طالبان به صورت مستقیم وارد کارزار حمایت نظامی از فلسطین شود و خود را عملا با حامیان غربی رژیم صهیونیستی از جمله با آمریکا روبرو کند.
در یک نگاه دیگر، استراتژی سایر کشورهای اسلامی نیز تاکنون این بوده است که بدون دخالت مستقیم در جنگ فلسطین، به حمایت سیاسی خود از مردم فلسطین ادامه بدهند تا خود مردم و مبارزان فلسطینی با تداوم مقاومت ملی، به پیروزی نهایی برسند.
جمعبندی
بدون توجه به پیشینه و یا عملکرد کلی طالبان در فرایند حکومتداری در افغانستان، اگر رفتارشناسی طالبان را بهعنوان یک موضوع و سوژه مستقل در قبال فلسطین و جنگ غزه بررسی کنیم، این نتیجه به دست میآید که حکومت طالبان در حمایت از مقاومت فلسطین، رویکرد و روش نسبتا روشن، صریح، قاطع و قابل توجهی از خود نشان داده است. طالبان به نحوی تلاش کرده است که در حمایت از مسأله فلسطین بهعنوان یک مسأله بزرگ جهان اسلام، در همصدایی با دیگر کشورهای اسلامی با ملت فلسطین، صدای رساتر و مخصوص به خود را داشته باشد. با این حال ذکر دو نکته حائز اهمیت است. نخست آن که تاکنون ملا هبتالله آخوندزاده رهبر حکومت طالبان بیانیه یا پیامی در این باره نداده است. با توجه به عمق این فاجعه برای یکی از ملتهای مسلمان، انتظار میرفت وی موضعی در این زمینه اتخاذ کند و پیامی صادر کند اما تاکنون این اتفاق رخ نداده است. دوم، با توجه به تعهدات طالبان به آمریکا در توافقنامه دوحه، به نظر میرسد نباید انتظار داشت که این «مواضعِ» حکومت طالبان علیه رژیم صهیونیستی منتهی به یک حمایت نظامی - امنیتی از جریانهای داخلی مایل به حضور در جنگ غزه شود.
انتهای مطلب/