پس از حمله پهپادی آمریکا به کابل و کشته شدن ایمن الظواهری رهبر القاعده، مقامهای آمریکایی اعلام کردند که هیچ نوع دیدار رسمی با مقامهای این گروه نخواهند داشت و اقدامات تحریمی دیگری نیز علیه سران حکومت طالبان اعلام کردند. اما به رغم این مسائل، سران سازمانهای اطلاعاتی طالبان و آمریکا در قطر دیدار و گفتگو کردند که احتمالا بیشتر از یک مورد بوده است. این که چرا آمریکاییها مسیرهای تعامل سیاسی و رسمی را به روی طالبان میبندند اما فضا را برای تماس استخباراتی باز گذاشتهاند، کارکردهای موثر این نوع مسیر است و به دلیل موثریت و کارکرد این نوع تماسها، به نظر میرسد که آمریکا دستگاه استخباراتی طالبان را به جای دستگاه دیپلماتیک این حکومت برای گفتگو برگزیده است.
مطالعات شرق/
میراحمد مشعل*
پس از حمله پهپادی آمریکا به کابل که ادعا شد بر اثر آن ایمن الظواهری رهبر القاعده کشته شد، مقامهای آمریکایی اعلام کردند که به دلیل پناه دادن طالبان به الظواهری هیچ نوع دیدار رسمی با مقامهای این گروه نخواهند داشت. همچنان آمریکاییها با ابراز مخالفت، مانع تمدید معافیت سفرهای خارجی مقامهای طالبان در شورای امنیت سازمان ملل شدند که در نتیجه آن رهبران سیاسی طالبان از سفر به کشورهای دیگر محروم شدند. اخیراً در اقدام تحریمی دیگر حکومت آمریکا صدور ویزا را به آن عده از رهبران طالبان که مخالف باز شدن مدارس دخترانه هستند، ممنوع کردند. علیرغم این مسائل، ملاحظه میشود که آمریکاییها با حفظ کانالهای غیر مستقیم و اغلب استخباراتی که نمونه آشکار و برجسته آن دیدار معاون سیا با رئیس اداره استخبارات طالبان در قطر میباشد، همچنان تماس و تعامل خود با طالبان را حفظ کردهاند. این پرسش مطرح میشود که چرا آمریکاییها مسیرهای تعامل سیاسی و رسمی را به روی طالبان میبندند اما فضا را برای تماس غیر رسمی و استخباراتی باز گذاشتهاند؟ چند پاسخ به این پرسش میتوان ارائه کرد که در زیر به هر کدام پرداخته میشود.
میزان بالای کارکرد و تأثیرگذاری تعامل استخباراتی
با این که هیچ جزئیاتی از دیدار مقامهای استخباراتی آمریکا و طالبان که در دوحه انجام شد ارائه نشده است اما تاریخ تعامل آمریکا با طالبان نشان میدهد که دو طرف از طرق غیر سیاسی و غالباً استخباراتی بیشتر با هم کنار آمدهاند و تقریباً این طریق، به زبان مشترک دو طرف تبدیل شده است. یکی از دلایل جدی که نشان میدهد تعامل استخباراتی دارای میزان بالایی از کارکردگرایی است، نزدیک بودن مقامهای طراز اول استخباراتی طالبان به سطح رهبری این گروه است. بر این اساس، آمریکاییهاییها محاسبه کردهاند که بهجای تعامل با دستگاه سیاست خارجی که تقریباً فاقد صلاحیت اجرایی است، کار را با دستگاه استخباراتی پیش ببرند که دارای نتیجه عملی بیشتر و سریعتر است. شاید احضار تمام رؤسای استخباراتی ولایات توسط رهبر طالبان پس از دیدار رئیس این اداره با معاون رئیس سیا، بیارتباط با این دیدار نباشد.
اشراف بیشتر بر اوضاع داخلی و حضور گروههای دیگر در افغانستان
اندکی پس از خروج آمریکا از افغانستان مقامهای آن کشور در چندین نوبت اظهار داشتند که حکومت آمریکا برای تأمین مقاصد خود در افغانستان در آینده حضور استخباراتی و اطلاعاتی خود را گسترش خواهد داد. از آنجایی که طبیعت کار استخباراتی در گرو برقراری تماس با عوامل این بخش در داخل کشورِ مد نظر است، آمریکاییها سرمایهگذاریهای خود را روی استخبارات طالبان متمرکز کردهاند. هرچند این دیدار نخستین دیدار مقامهای استخباراتی آمریکایی با مقامهای طالبان نبوده و در گذشته خبرهایی از سفر مسئولان استخباراتی آمریکایی به کابل گزارش شد اما دیدار دوحه اولین دیدار سطح بالا و مستقل مقامهای استخباراتی دو طرف است. به احتمال زیاد، این دیدار سرآغاز مرحله جدیدی از همکاریهای دو طرف را رقم بزند که نتیجه آن، اشراف بیشتر آمریکاییها بر اوضاع داخلی و در اختیار داشتن اطالاعات دقیق درباره گروههایی مثل القاعده، داعش و ... در افغانستان، میتواند باشد.
تلاش برای در انحصار داشتن طالبان
هر چند که توافقنامه دوحه که پیش از تسلط طالبان میان آمریکا و طالبان امضاء شد به خودی خود فضا را طوری طراحی کرد که طرف معامله طالبان حداقل در کوتاه مدت تنها آمریکا است اما به صورت عملی نیز رفتارشناسی یک سال و اندی آمریکا در قبال طالبان نشان میدهد که آن کشور تمام تلاشهای خود را معطوف به نگهداشتن طالبان در دایره از قبل ترسیم شده خود کرده است. بزرگترین نمونه چنین اقدامی را میتوان مخالفت آمریکا با تمدید معافیت سفر مقامهای طالبان دانست. به صورت خیلی واضحتر اینکه آمریکاییها فقط با سفر مقامهای طالبان به دوحه پایتخت قطر موافقت کردند؛ جایی که آمریکاییها بیشتر از هر کسی به طالبان دسترسی دارند. آمریکاییها با چنین پیشنهادی که قطعاً میدانستند مورد قبول روسیه و چین واقع نمیشود، عملاً پر و بال پرواز طالبان به مسیرهای دیگر را بستند اما دیدار معاون سازمان سیا در همراهی با نماینده آمریکا برای افغانستان، با بلندپایهترین مقام استخباراتی طالبان نشان میدهد که آمریکاییها برای حفظ انحصار خود بر طالبان از مسیرهای دیگر و غیر قابل فهم برای دیگران استفاده میکنند. در واقع میتوان گفت که آمریکا عملاً فضای تعامل خود با طالبان را به گونهای مدیریت کرده که از یک سو به توقف و انفعال دستگاه دیپلماسی طالبان انجامید و از جانب دیگر مسیر مهمتر و انحصاریتر دیگری را برای تعامل خود با طالبان باز کرد.
تعامل زمینی به جای استفاده از حملات هوایی
یکی از دلایل قابل تأمل برای دیدار مقامهای استخباراتی آمریکا و طالبان، میتواند تغییر ماهیت انجام عملیاتهای تعقیب و شکار سوژههایی باشد که آمریکا قصد جان آنها را دارد. دقیقاً دو روز پیش از دیدار دو طرف، رئیس جمهوری آمریکا به سازمان سیا دستور کاهش حملات هواپیماهای بیسرنشین در افغانستان را داد. این دستور ضمن اینکه هراس دائمی طالبان را از مورد هدف قرار گرفتن کم ساخت، نشان میدهد که آمریکاییها در کنار کاهش میزان سوء تأثیر چنین حملاتی بر روابط سه جانبه آمریکا-پاکستان- طالبان، راههای دیگری را برای حضور و نظارت بر جغرافیای افغانستان جستجو میکنند. هر چند این تعبیر نمیتواند به معنای اعزام نیروهای نظامی به افغانستان باشد اما آمریکاییها میتوانند در همکاری با استخبارات طالبان به راحتی مقاصد خود را به صورت غیر مستقیم تأمین کنند.
استفاده از سیاست دوگانه فشار و نرمش
رفتارشناسی آمریکا در قبال طالبان در این یک سال و اندی این را برجسته ساخته که آن کشور طالبان را با دست پس میزند و با پا پیش میکشد. چیزی را که چنین سیاستی ثابت میکند این است که آمریکا طالبان را به عنوان حاکمان بلامنازع افغانستان پذیرفته اما برای از کنترل خارج نشدن طالبان سیاست دوگانه فشار و نرمش را هم زمان روی دست گرفته است. آمریکاییها از یک سو با اعمال محدویتهای سیاسی و دیپلماتیک و ایجاد موانع بر سر شناسایی رسمی حکومت طالبان در سطح جهانی تلاش میکنند دست و بال طالبان را بسته و آنها را در انزوای بینالمللی قرار دهند اما در عین حال، با بازگذاشتن جریان تعامل استخباراتی، تزریق منابع مالی و عدم حمایت از مخالفین آنها اجازه نمیدهند که حکومت طالبان ضعیف شده و یا در معرض خطر قرار گیرد. تداوم چنین سیاستی در راستای حفظ کنترل بر طالبان و جهت دادن به مسیری است که آمریکا به عنوان مقصد نهایی برای طالبان ترسیم کرده است.
وادار ساختن طالبان برای دوری جستن از قدرتهای بزرگ و منطقهای پیرامون افغانستان
الگویی را که آمریکا برای طالبان مدنظر دارد، دقیقاً همان نسخه جمهوریت با رویکردها و شگردهای جدیدتر است. همان طور که آمریکاییها در دوران جمهوریت اجازه نمیدادند که آن حکومت به لحاظ نظامی و اطلاعاتی با کشورهای رقیب آمریکا نزدیک شود و تعامل داشته باشد، برای طالبان نیز چنین چیزی را نمیپسندند. چنانچه به وضوح معلوم شد که آمریکا با ابراز مخالفت با تمدید معافیت سفر مقامهای طالبان، مانع بزرگی بر سر تعامل مستقیم میان طالبان و قدرتهای دیگر ایجاد کرد، به همان گونه و به صورت غیر ملموس نخواهد گذاشت که طالبان با قدرتهای رقیب آمریکا وارد تعامل نظامی و استخباراتی شود. هرچند طالبان نیز متوجه این قضیه هست که سیستم نظامی موجودی که در اختیار آن قرار دارد صرفاً از در تعامل با آمریکا قابل استفاده است اما آمریکاییها برای نظارت هر چه بیشتر بر رفتار نظامی و استخباراتی طالبان مستقیماً وارد تعامل با مقامهای بلندپایه استخباراتی طالبان شدند. آغاز پرقدرت تماس مستقیم استخباراتی آمریکا با طالبان نوید آینده تعامل منسجمتر و گستردهتر آمریکا و طالبان را میدهد که یکی از مهمترین اهداف آن میتواند جلوگیری از تماس و تعامل طالبان با سیستمهای نظامی و استخباراتی کشورهای رقیب آمریکا باشد.
برآیند کلام اینکه آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که مهمترین، کارآمدترین و تأثیرگذارترین مسیر و ابزاری که میتوانند از طریق آن ضمن حفظ تعامل و تماس مستقیم و نزدیک با طالبان، اهداف و مقاصد نظامی، استخباراتی و حتی سیاسی خود را در افغانستان تأمین کنند، جایگزین کردن دستگاه دیپلماتیک با دستگاه استخباراتی است؛ زیرا آمریکاییها به خوبی میدانند که تماس با قدرتمندترین اداره طالبان به مراتب بیشتر از هر بخش دیگری، می تواند دارای نتیجه مطلوب برای آنها باشد.
انتهای مطلب/
*کارشناس افغانستانی