افغانستان در یک سال اخیر در مقطع پرتنش گذار از «نظم امنیتی آمریکامحور» به «نظم امنیتی طالبانمحور» به سر برد هر چند که نظم امنیتی جدید هنوز تثبیت نشده است.
ویژگیها و مختصات «نظم امنیتی طالبانمحور» این است که مطابق با الگوی به جا مانده از دوران جمهوریت است و حذف و اضافات اندکی به آن وارد شده است. شاید مهمترین تغییر، اضافه شدن گردانهای انتحاری به ساختار نظامی این کشور است. تجهیزات نظامی نیز همان تجهیزات به جا مانده از ارتش افغانستان و ناتو است. اما سه مشخصه بارز ساختار جدید عبارتند از: یک دست بودن نیروها در ساختار که اکثریت آنان همان نیروها و فرماندهان طالبان هستند؛ قرار گرفتن پشتونها در رأس کلیه مناصب مهم نظامی و امنیتی؛ و حذف تمام جریانهای مخالف «امارت اسلامی».
مطالعات شرق/
کارگروه افغانستان موسسه مطالعات شرق
مقدمه
بعد از حدود دو دهه حاکمیت نظم امنیتی آمریکامحور در افغانستان و در نهایت شکنندگی و ناکامی این نظم امنیتی و فروپاشی ساختار سیاسی برآمده از آن، افغانستان ناگهان در یک خلأ سیاسی و امنیتی قرار گرفت. در غیاب سایر بازیگران ملی و بینالمللی، این خلأ به سرعت توسط طالبان پر شد و پس از سقوط جمهوریت، طالبان کنترل تمام جغرافیای افغانستان را به دست گرفت. پس از این جابجاییِ سریع و بدون مانعِ جدّی، ساختار و تجهیزات باقیمانده از نظم پیشین نیز در کنترل طالبان قرار گرفت و آنها به زودی چینش نظم جدید امنیتی را که کاملاً متفاوت با نظم سابق است، آغاز کردند. در ماههای نخست از دور جدید حاکمیت طالبان، آنها از حفظ امنیت به عنوان بزرگترین برگ برنده و مهمترین عنصر مشروعیتساز برای دولت خود در عرصه داخلی و منطقهای یاد میکردند غافل از این که در دنیای جدید و بویژه در افغانستان که یک جغرافیای راهبردی برای قدرتهای منطقهای و جهانی محسوب میشود، ماهیت موضوعهای امنیتی، بسیار متنوع و کاملاً پیچیده است.
برای تحلیل «نظم امنیتی» غالباً سه فاکتورِ - ساختارها، بازیگران و فرآیندها - بهعنوان شاخصهایی درهمتنیده و مرتبط با یکدیگر واکاوی میشوند. افغانستان کنونی فراتر از «نظم امنیتی کلاسیک» که در آن موضوعهای امنیتی عمدتاً ساده، منفک، تک بعدی و تنها دارای یک راه حل هستند، دارای یک «نظم امنیتی پیچیده» است که در نتیجه موضوعهای امنیتی در آن عمدتاً پیچیده، چندبعدی، همبسته، غیر قابل حذف و با راه حلهای چندبعدی هستند. از این رو، نظم امنیتی پیچیدۀ فعلی افغانستان در وضعیتی سیال است که هنوز تحکیم و تثبیت نشده اما برای شکل دادن به ساختارها، فرایندها و کنشگران آن، طالبان نقشِ محوری را ایفا میکند و به همین علت میتوان آن را «نظم امنیتی طالبانمحور» نامید.
«نظم امنیتی طالبانمحور» دارای این ویژگیها و مختصات است که الگوی «ساختاری» نظامی و امنیتی آن مطابق با الگوی به جا مانده از دوران جمهوریت است و حذف و اضافات اندکی به آن وارد شده است. شاید مهمترین تغییر، اضافه شدن گردانهای انتحاری به ساختار نظامی این کشور است. تجهیزات نظامی نیز همان تجهیزات به جا مانده از نظامیان افغان و ناتو است. اما سه مشخصه بارز ساختار جدید عبارتند از: نخست، یک دست بودن نیروها در ساختار است که اکثریت آنان همان نیروها و فرماندهان طالبان هستند؛ دوم، قرار گرفتن پشتونها در رأس کلیه مناصب مهم نظامی و امنیتی؛ و سوم، حذف تمام جریانهای مخالف «امارت اسلامی».
رصد تحولات امنیتی افغانستان در هفتههای اخیر، بیانگر این است که نشانههایی از آغاز یک روند جدید دیده میشود که میتواند به «تغییر» یا «تزلزل» نظم امنیتی موجود منجر شود. سئوال این است که زوایای پیدا و پنهان این روند جدید که ممکن است نظم امنیتی طالبانمحور را متحول سازد، چیست؟ برای شناخت برخی از ابعاد تغییر احتمالی در نظم امنیتی طالبانمحور باید توجه داشت که این نظم اکنون پس از یک سال با موانع و چالشهای ذیل مواجه شده است:
تشدید فشارهای امنیتی آمریکا بر طالبان
شواهد نشان میدهد که آمریکا تلاش میکند راهبرد «موازنه (کنترل) از راه دور» را در افغانستان عملیاتی کند. طبق این راهبرد، آمریکا به جای مداخله مستقیم نظامی و صرف هزینههای مالی و جانی، از توان شرکا و متحدان خود برای کنترل رقبا و دشمنان خود در مناطق مختلف بهره میگیرد. اجرای این راهبرد در افغانستان کنونی بدین معنا است که پس از خروج نظامیان خارجی، فروپاشی ارتش افغانستان که توسط آمریکاییها آموزش دیده بود و بالاخره روی کار آمدن طالبان، افغانستان به عنوان کانون بالقوه جریانهای جهادی فراملی نباید به انزوا کشیده شود و بر اساس منطق امنیتی نباید افغانستانِ زخم خورده و ناتوان را به حال خود رها کرد. از این منظر، «تداوم و تعمیق بحران» زمینه لازم را برای ایفای نقش نظامی و امنیتی آمریکا در افغانستانِ پساخروج، هر چند از راه دور مهیا، میکند.
تداوم بحران در افغانستان علاوه بر این که منطبق بر تئوری «بیثباتی سازنده» مورد نظر نهادهای امنیتی و نظامی آمریکا است، با راهبردهای جهانی و منطقهای این کشور نیز انطباق دارد. یکی از مهمترین مولفههای راهبرد جهانی آمریکا «حفظ رهبری جهانی» این کشور است که مدیریت بحران و ایفای نقش بینالمللی یکی از ابزارهای مؤثر تحقق آن است. در راهبردهای منطقهای آمریکا نیز درگیرسازی رقبا و دشمنان این کشور به ویژه روسیه، چین و ایران به منظور اعمال فشارهای همه جانبه بر آنها، یکی از اهداف مهم آمریکا در منطقه است. در چنین فضایی است که حتی خبرهایی مبنی بر احتمال بازگشت آمریکا به افغانستان هم، منتشر شده است.
«جنگ پهپادی» کنونی که مدتی است در افغانستان شروع شده و حضور پهپادهای آمریکایی در آسمان مناطق مختلف افغانستان، بخش مهمی از فشارهای امنیتی آمریکا به طالبان است. این جنگ نابرابر بخشی از استراتژی آمریکا است که بر اساس آن افغانستان را از راه دور و از طریق هوا نظارت و کنترل میکند. بعد از حمله پهپادی به ایمن الظواهری در 9 مرداد 1401 در محله شیرپور کابل، حملات پهپادی آمریکا در افغانستان علنی و تشدید شد. بعد از آن واقعه، حمله به انبار تسلیحات لوای طالبان در گرشک هلمند در ۱۷ شهریور، حمله به دهمزنگ شهر کابل و برخی حملات دیگر که البته اخبار آن از سوی طالبان رد شد، نیز صورت گرفت که منابع مختلف آن حملات را به پهپادهای آمریکا نسبت میدهند.
ماهیت اهداف مورد حمله و تکرار حملات به گونهای است که به نظر میرسد حتی مقامهای عالی رتبه طالبان را نیز نگران کرده است که مبادا آنها هم توسط پهپادهای آمریکایی هدف قرار گیرند. به نظر میرسد، این وضعیت به معنای تحمیل فشارهای روانی و امنیتی بر طالبان برای تغییر رفتار و عملکرد آنها در داخل افغانستان و در «سطح تعامل» با رقبا و دشمنان آمریکا است. در هر صورت، به نظر میرسد، فعلاً «مداخله مستقیم» برای تغییر نظم امنیتی طالبانمحور و جایگزینی نظم جدیدی در افغانستان جزو اولویتهای آمریکا نیست.
حذف متحدان سنتی طالبان
همواره یکی از دغدغههای اصلی سرویسهای اطلاعاتی غربی بویژه "سیا" تعقیب، رصد (شناسایی) و شکار عناصر شبکههای افراطگرا خصوصاً القاعده در هر جای دنیا بوده است. اعضای القاعده که مهمترین مربیان و مستشاران ماشین جنگی طالبان در نبردهای چریکی و جنگ شهری محسوب میشوند، به طرز عجیبی با شاخههای مختلف طالبان بویژه شبکه حقانی پیوندهای آموزشی، اطلاعاتی و عملیاتی دارند. ظاهراً آمریکاییها نمیتوانند چنین همکاریهایی را بپذیرند. بر این اساس و منطبق با راهبرد «کنترل از راه دور آمریکا»، ایمن الظواهری رهبر القاعده در قلب کابل کشته شد و پس از آن هم، اخیراً در عملیاتی دیگر، ابوحسن المجاهد از فرماندهان القاعده طی عملیاتی پهپادی در دهمزنگ کابل کشته شد. احتمالاً نهادهای سیاسی و امنیتی آمریکا برای اقناع افکار عمومی کشور خود، به این روند ادامه خواهند داد. در هر صورت، از آنجا که القاعده متحد کلیدی طالبان بوده و هست، حذف عناصر مؤثر این گروه میتواند تاثیر قابل توجهی بر تضعیف طالبان داشته باشد و حتی میتواند منتهی به بر هم خوردن نظم امنیتی موجود شود.
تقویت و گسترش داعش خراسان
داعش شاخه خراسان، به رغم وجود موانع فکری، فرهنگی و امنیتی در داخل افغانستان، با آهنگی ملایم به رشد و گسترش خود در این جغرافیا ادامه داده است. به رغم شواهد میدانی ضعیف، آمریکا و پاکستان از مظنونان اصلی پشتیبانی از گسترش داعش خراسان در افغانستان هستند تا از این طریق، تداوم و مدیریت بحران را در افغانستانِ پساخروج، عملیاتی کنند. در یک سال اخیر، برخلاف ادعای طالبان که همواره حضور داعش در افغانستان را انکار میکند، حملات داعش خراسان علیه اهداف مختلف تشدید شده و اخیراً به سفارتخانهها نیز اشاعه یافته است.
چنانچه داعش خراسان «جنگ سفارتخانهها» را در افغانستان عملیاتی کند، مهمترین کانالهای دیپلماتیکِ در دسترس طالبان که با موضوع شناسایی دولت آنها نیز ارتباط مستقیم دارد با مشکل مواجه میشود و ادامه این روند، وضعیت سیاسی طالبان را سخت خواهد کرد. داعشِ مادر (سوریه) در یکی از شمارههای اخیر نشریه النبأ ضمن تشریح جزئیات حمله به سفارت روسیه در کابل، سفارتخانههای خارجی در کابل را «لانههای جاسوسی» خوانده و آنها را تهدید به حمله در آینده کرده است. این گونه حملات با توجه به برد تبلیغاتی زیاد، طالبان را به علت ناتوانی در تأمین امنیت دیپلماتها، تحت فشار افکار عمومی بینالمللی قرار خواهد داد.
از سوی دیگر، اخیراً یکی از سایتهای ازبک زبان داعش خراسان ضمن محکوم کردن اقدامهای سرکوبگرانه پکن علیه مسلمانان اویغور سینکیانگ، از گسترش عملیاتهای داعش به آسیای مرکزی با هدف حمله به "خط لوله نفت و گاز آسیای مرکزی - چین" و تهدید مسیر طرح کمربند و جاده سخن گفته است. طرح این گونه تهدیدها به معنای تلاش داعش خراسان و حامیان او برای پیگیری اهداف فراافغانستانی است که در این صورت مشروعیت نظم امنیتی طالبانمحور، نزد کشورهای منطقه زیر سئوال خواهد رفت.
شکار رهبران و فرماندهان القاعده در افغانستان و تضعیف طالبان، میتواند موازنه نظم امنیتی موجود را به نفع داعش خراسان به هم بزند. در یک ساله اخیر نه تنها عملیاتهای آمریکا علیه داعش خراسان متوقف شده است بلکه رقبای داعش چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ روانی، هدف عملیاتهای آمریکا قرار گرفتهاند که برآیند آن میتواند به تدریج به سنگین شدن کفه ترازو به نفع این گروه منجر شود. از این رو بعید نیست که در آیندۀ قابل پیشبینی «نظم امنیتی داعشمحور» که بسیار خشن هم خواهد بود، در مناطق محدودی از جغرافیای افغانستان حاکم شود که تاثیر روانی آن برای تقویت داعش، بسیار مهم است. با این حال، این نظم امنیتی در کوتاهمدت قادر به تغییر و جانشینی نظم امنیتی طالبانمحور نخواهد بود.
گسترش فعالیت جبهههای مقاومت ضدطالبان در داخل افغانستان
بعد از روی کار آمدن مجدد طالبان، در یک سال اخیر گروههای مختلفی با عنوان «مقاومت» فعالیت خود را در افغانستان آغاز کردند. فارغ از این که تا چه حد ادعای این گروهها در خصوص استعداد نیرویی و توان عملیاتی قابل راستی آزمایی است، آنها به سرعت در حال تبدیل شدن به ابزار فشار داخلی بر طالبان هستند. با توجه به انجام حملات هدفمند و احتمالاً «سفارشی» برخی از این گروهها (جبهه ملی آزادگان) علیه طالبان، رشد این گروهها میتواند یک تهدید مستقیم علیه ساختار تشکیلاتی طالبان باشد. علاوه بر فعالیت کم رمق جبهه مقاومت ملی در پنجشیر و اندرابها، جبهه ملی آزادگان نیز از جبهههای نظامی فعال در مقابل طالبان است که اخیراً حملات هدفمند خود را افزایش داده است.
این گروه در 15 شهریور جاری ترور «طلحه زرمتی» از فرماندهان القاعده را در ولایت دایکندی به عهده گرفت که 10 سال مسئول آموزش یکی از یگانهای انتحاری طالبان بوده است. جبهه ملی آزادگان تاکنون مسئولیت دو حمله به مراسم طالبان را نیز بر عهده گرفته که همزمان داعش خراسان هم این حملات را بر عهده گرفته است. این احتمال وجود دارد، آمریکا نیز تاکتیک استفاده از توان زمینی جبهه ملی آزادگان را برای تضعیف طالبان در پیش گرفته باشد.
اظهارات اخیر ذبیحالله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان، در دانشگاه کابل مبنی بر این که «احتمال فتنهها در کشور وجود دارد و امارت اسلامی برای جلوگیری از آن تمام تلاش خود را بکار میگیرد»، بیانگر نگرانی طالبان از گسترش بیش از پیش تحرکات نظامی علیه نظم امنیتی طالبانمحور است. گرچه در حال حاضر تحرکات نظامی جبهههای مقاومت قادر به تغییر نظم امنیتی طالبان نیست اما اگر به هر دلیلی این فعالیتها با حمایتهای بیرونی پیوند بخورد، میتواند چالش جدی برای این نظم امنیتی ایجاد کند.
نتیجهگیری
افغانستان در یک سال اخیر در مقطع پرتنش گذار از «نظم امنیتی آمریکامحور» به «نظم امنیتی طالبانمحور» به سر برده اما نظم امنیتی طالبانمحور نه تنها هنوز تثبیت نشده بلکه در همان آغاز راه با چالشهای جدی مواجه شده است. گرچه در مورد این که آیا نظم امنیتی طالبان به طور کامل تغییر خواهد کرد و نظم امنیتی جدیدی جایگزین آن خواهد شد یا نه، چشم انداز روشنی وجود ندارد، اما در این که نظم امنیتی طالبان توسط رقبایی چون آمریکا، داعش و جبهههای مقاومت به چالش کشیده خواهد شد، تردیدی نیست. البته در صورتی که تمام یا بخشی از این رقبا در قالب یک جبهه واحد متحد شوند، چه بسا قادر به «تغییر» نظم امنیتی طالبانمحور خواهند بود. در مجموع، نظم امنیتی طالبانمحور زمانی میتواند تغییر کند که یا طالبان تضعیف شوند یا جریانهای مقابل طالبان (آمریکا، داعش و جبهههای مقاومت) تقویت شوند یا هر دو (تضعیف طالبان و رشد جریانهای مخالف) به طور هم زمان رخ دهد.
بدون تردید، طالبان اکنون کنشگر اصلی نظم امنیتی جدید افغانستان است و در برابر چالشها و تحولات احتمالی مذکور، اقدامهای پیشگیرانه و دفاعی لازم را برای مقابله با تهدیدها، پیشبینی و اجرا خواهد کرد که در مطلبی دیگر به این موضوع پرداخته خواهد شد.
انتهای مطلب/