«الإمارة الإسلامیة و نظامها»؛ مانیفست سیاسی- دینی طالبان
جایگاه زنان در نظام فکری طالبان با عطف به کتاب عبدالحکیم حقانی
کتاب مولوی عبدالحکیم حقانی؛ قاضیالقضاتِ حکومت طالبان با عنوان «الإمارة الإسلامیة و نظامها» حیثیّت مانیفست سیاسی- دینی طالبان را دارد. آنچه بر اهمیّت این کتاب به عنوان دیدگاه و استراتژی سیاسی طالبان صحه میگذارد، مقدمه رهبر طالبان، هبتالله آخندزاده در ابتدای کتاب است که نشان میدهد این اثر، موردِ تأیید وی است.
کتابِ «الإمارة الإسلامیة و نظامها» برای درک ساختار فکری و سرچشمههای رفتاری طالبان مرجع قابل اتکایی است. این کتاب به عنوان استراتژی مکتوب این گروه، داوری در مورد بنیانهای فکری طالبان را سادهتر ساخته است. در این کتاب به موضوعات مختلفی از جمله مصادر قانونگذاری اسلامی، استقلال، طریقه تغلّب، اصول سیاست، قضاء، اقتصاد و غیره پرداخته شده است.
مطالعات شرق/
نویسنده: دانشجوی مقطع دکتری است و نام وی طبق درخواست محفوظ میماند
به تازگی کتابی از مولوی عبدالحکیم حقانی؛ قاضیالقضاتِ امارت اسلامی با نامِ «الإمارة الإسلامیة و نظامها» منتشر شده است که حیثیّت مانیفست سیاسی- دینی طالبان را دارد. آنچه بر اهمیّت این کتاب به عنوان دیدگاه و استراتژی سیاسی طالبان صحه میگذارد، مقدمه کتاب توسط امیر امارت اسلامی افغانستان، هبتالله آخندزاده است که نشان میدهد این اثر، موردِ تأیید وی است. علاوه بر این، مقدمه برخی از چهرههای دیگر طالبان بر این کتاب نیز، از مقبولیّت آن در نزد گروه طالبان خبر میدهد.
طالبان در زمان دور اول حکومت خود بر افغانستان (1996 تا 2001)، درهای مدارس و دانشگاهها را بر روی دختران بستند و تقریباً نیمی از پیکره جامعه افغانستان را از نعمت سواد و دانش محروم ساختند. این عمل در مقطعی از تاریخ انجام شد که جهان به مسأله حقوق بشر و بویژه زنان حسّاس بود. شاید به دلیل چنان عملکردهایی بود که کشورهای جهان و منطقه جز، دو سه کشور محدود از به رسمیّت شناختنِ حکومت طالبان ابا ورزیدند. طالبان علاوه بر محرومیت دختران از تحصیل، «چادری» را به عنوان تنها شکل معتبر و مطلوبِ حجاب اسلامی بر زنان الزامی ساختند. در پنج سال حاکمیّت طالبان که وحید مژده آن را در کتاب «افغانستان و پنج سال سلطه طالبان» بهخوبی توضیح داده است، طالبان زنان را عملاً به عنوان بردگانِ فاقد آزادی و اختیار، در خانهها محبوس کرده بودند. شلّاق زدنِ زنان بیحجاب "البته حجاب به معنایی که خودِ آنها تعریف میکردند" بخش دیگری از کارنامه بیسابقه آنها در تاریخ، شناخته میشود.
اینک که طالبان برای بار دوم زمام قدرت را در دست گرفتهاند، به نظر میرسد تغییری در اصول فکری آنها رونما نگردیده است. بیش از 9 ماه از حاکمیّت طالبان میگذرد، هنوز درهای مکاتبِ دخترانه مسدود است و زنان در هیچ یک از ردههای بالای نظام طالبان حضور ندارند. اضافه بر این، فرمانهای حجاب اجباری و نحوه برخورد با معترضان تداعیکننده کارنامههای طالبان در دورِ اول حاکمیّت است. ظاهراً به نظر میرسد که اصول فکری طالبان کماکان پا بر جا است و با توجه به شرایط و مناسبات منطقهای و جهانی، صرفاً تاکتیک آنها تا حدودی تفاوت کرده است.
روی این بیان، برای این که بدانیم چه ساختار فکری در پسِ عملکردهای طالبان وجود دارد و اصولاً رفتارهای آنان از چه سرچشمههایی سیراب میشود، مراجعه به کتابِ «الإمارة الإسلامیة و نظامها» ضروری و اجتنابناپذیر است. در گذشته که سندِ معتبری در باب اصول فکری طالبان وجود نداشت، امکانِ دسترسی به نظام آگاهی طالبان میسر نبود و اصولاً کسی به درستی نمیدانست منظومه معرفتیِ طالبان چیست و نگاه آنها به سیاست، حقوق زنان، مذهب، دین و غیره چگونه است (جز آنچه که از خلال پارهای از اعلامیهها و اظهارات رهبران این گروه برون داده میشد). اینک که کتابِ «الإمارة الإسلامیة و نظامها» به عنوان استراتژی مکتوب این گروه در دسترس قرار دارد، داوری در مورد بنیانهای فکری طالبان آسانتر شده است. در این کتاب به موضوعات مختلفی از جمله مصادر قانونگذاری اسلامی، استقلال، طریقه تغلّب، اصول سیاست، قضاء، اقتصاد و غیره پرداخته شده است. هدف این یادداشت واکاوی حقوق زنان در این کتاب است.
در کتاب مذکور، ذیل عنوان «شروط الإمام و مواصفاته» و در بندِ سوم آن، یکی از اوصاف امامت را مرد بودن دانسته و در توضیح آن آمده است: «زیرا زنان به ماندن در خانه امر شدهاند و اصل در مورد حالتِ آنها بر «ستر» است»(ص: 80). نویسنده سپس به حدیث «لن یفلح قوم ولو أمرهم إمراة» استناد میکند و به سخنی متوسل میشود دایر بر این که وقتی جناب عایشه همسر پیامبر (ص) شایسته تولّی امور نباشد، زنان دیگر به صورتِ اولی چنان شایستگی نخواهند داشت. در ادامه آمده است: «زیرا این کار (تولّی امور) متضمن اعمال خطیری است که سرشتِ زن تحمل آن را ندارد؛ زن چنان که در حدیث صحیح تصریح شده است، ناقص العقل و الدّین است». (ص: 81) در ادامه میخوانیم: «بدان که خداوند جایگاه زن را محفوظ داشته و مکان او را در میان فرزندان و در صیانت از آنها قرار داده است. زن ضعیف است و بنابراین نمیتواند از خود دفع ضرر کند؛ چه رسد به این که در صورت امام شدن از دیگری دفع ضرر نماید. روی این بیان، اهل علم بر ناجایز بودنِ امامت زن اجماع کردهاند». سپس عبدالحکیم حقانی آثار مرتبه بر امامتِ زن را اعم از اختلاط زن با مرد، خروج زن از خانه، قیمومیّت زن بر مردان و غیره یک به یک میشمارد و با استناد به روایاتی از پیامبر اسلام، بر نادرستی آنها استدلال میورزد.
عبدالحکیم حقانی ظاهراً به سئوالات مقدّر در پیوند به رهبری زنان نیز عنایت دارد. یکی از پرسشها این است که، اگر زنان حق رهبری ندارند چگونه جناب عایشه همسر پیامبر فرماندهی جنگ را برعهده گرفت؟ آیا این کار ملازم اختلاط با مردان و ظاهر شدن در میادین عمومی نیست؟ حقانی مدعی است که جناب عایشه اراده صلح داشت تا جنگ. او برای صلح برخاسته بود و از آنجایی که در هودج نشسته بود، کسی او را نمیدید(ص: 150). او با این ترفند که جناب عایشه برای صلح به پا خاسته بود تا جنگ، ظاهراً این واقعیّت را که همسر پیامبر(ص) فرماندهی سپاه چند هزار نفری را برعهده داشت، نادیده میگیرد. این پرسش هنوز به قوّت خود باقی است که چگونه همسر پیامبر (ص) توانست سپاه چندین هزار نفری را رهبری نماید؟ آیا سخنرانیهای جناب عایشه به سپاهیان او نیز از پسِ پرده صورت میگرفت یا این که مردم و سپاهیان او را میدیدند؟
حقانی با تفکیک میان حوزههای عمومی و حوزه خصوصی، کار زنان را تولد فرزند و سرپرستی اطفال میداند و مسئولیّت مردان را تأمین نفقه و اشتغال به کارهای بیرونی مانند زراعت، صنعت، تجارت و وظایف حکومتی تعریف میکند. او چنین تفکیکی را ملازم نظام ربّانی میخواند و آنچه را امروزه به نام تعلیم، فرهنگ و حقوق زنان شایع شده است، در حقیقت نقضِ نظام ربّانی با نظام جهل و کفر میداند (ص: 151-152). واکنش وی در برابر نظامهایی که در آن زنها نیز میتوانند بیرون از منزل کار کنند و به مشاغل بیرونی بپردازند، یادآور تفکیکی است که دههها پیش سید قطب در باب جامعه اسلامی و جامعه جاهلی اظهار نموده بود. حقانی با استناد به سخنی از زیلعی و روایتی از جناب عایشه، نه تنها اشتغال به سیاست، بلکه رفتنِ زنها به مساجد را نیز ممنوع میشمارد (ص: 153). وی در صفحهی 155، از برتری مردان بر زنان سخن میراند و به این منظور، به آیه 34 سوره نساء که در آن از «قیمومیّت مردان بر زنان» اشاره شده است، استناد میجوید. از دید او، وجه برتری مردان بر زنان از دو ناحیه است: 1) علم و 2) قدرت. در این که مردان از نظر توانایی فیزیکی بر زنان برتری دارند تردیدی نیست؛ امّا آیا برتری فیزیکی به عنوان یک موهبتِ الهی "نه یک دستاورد کسبی" به تنهایی میتواند امتیاز به شمار آید؟
افزون بر این، برتری علمی مردان در نگاه حقانی اشاره بر همان «ناقص العقل بودنِ» زنان است؛ نکتهای که باز هم این سئوال را مطرح میکند که زنان در نقصان عقل خویش چه تقصیری دارند و مردان در کامل بودنِ عقل خود چه دخالتی؟
حقانی ظاهراً از میان همه ازواج مطهّرات، سودة بنت زمعه را به عنوان الگوی مجسم زنان تعریف میکند، کسی که به نقلِ نویسنده از صاحب روح البیان، هرگز از حجره خویش، نه برای نماز و نه برای حج و عمره، بیرون نیامد تا آنکه جنازه او را از آنجا بیرون کردند. او شرایط تعلیم زنان را در صفحه 254 اثر خویش تعریف میکند که به مقتضای آن تعلیم زنان اصولاً بلااشکال است، اما ترجیحاً باید در خانه درس بخوانند. اگر چنان که زنان ناگزیر باشند بیرون از خانه بروند، باید معلم آنها زن باشد. اگر این کار میسر نباشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم آنها پردهای قرار داده شود. او زنان را از فراگیری علومی مانند شیمی و هندسه بینیاز میشمارد (ص: 262). حقانی در بحث از حرمت اختلاط، به بیتِ زیر نیز اشاره میکند:
ز بیگانگان، چشم زن دور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد
جمعبندی
به نظر میرسد فهم طالبان از حقوق زن، از چارچوب فقه سنّتی فراتر نمیرود. دقت در منابعِ کتاب نشان میدهد عبدالحیکم حقانی به هیچ اثرِ علمی معاصر استناد نکرده است. این رویکرد با توجه به نظام فکری طالبان که در آن تنها متقدمین عالِم دانسته میشوند، قرابتی ندارد. اتکا بر نظریات عالمان و فقیهان متقدم از یکسو نشان از رویکردِ گذشتهگرای طالبان دارد و از سویی نیز ناآگاهی آنها را از ضروریّات و اقتضائات دنیای جدید به نمایش میگذارد. طالبان در فقه سنتی نیز صرفاً آنچه را به مذاقِ آنان خوشایند است، برمیگزینند و آنچه را با اصول فکری آنها سازگاری ندارد، فرو مینهند. به همین دلیل است که از اصل قریشی بودنِ حاکم میگذرند زیرا اصل قریشی بودن مشروعیّت دینی رهبر طالبان را به چالش میکشد و استناد به روایتهایی چون مسابقه دویدن پیامبر (ص) با جناب عایشه و امثال این روایتها، رویکرد آنها در قبال زنان را نادرست نشان میدهد. گذشته از این، نحوه زیست قبیلهای طالبان، نقش نامرئی و قابل ملاحظهای در نگرش آنها به مسأله حقوق زنان دارد. استناد حقانی به بیتِ «ز بیگانگان چشم زن دور باد...» بیش از آن که از اسلام مایه گرفته باشد، از تفکّر قبیلهای او نشأت گرفته است.
انتهای مطلب/