کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

افغانستان و سازمان همکاری شانگهای

اهميت و جايگاه افغانستان براي سازمان همکاری‌های شانگهاي

2 ارديبهشت 1396 ساعت 15:36

مولف : سید عباس حسینی

شانزدهمین اجلاس سران 10 کشور عضو و غیر عضو سازمان همکاری شانگهای، روز جمعه 4 تیر در تاشکند پایتخت ازبکستان برگزار شد. سران ازبکستان، روسیه، قزاقستان، چین، قرقیزستان و تاجیکستان به عنوان اعضای دایمی و نخست وزیران هند و پاکستان دو عضو جدید و رئیس‌جمهور افغانستان نیز به عنوان عضو ناظر در این نشست حضور داشتند.


ایران شرقی/
در این نشست همانند دوره‌های گذشته، بحث افراطیت و تروریسم و تحولات افغانستان در محور مباحث سران کشورهای شرکت‌کننده قرار داشت. افغانستان از سال گذشته به این‌سو شرایط دشوار امنیتی را پشت سر می‌گذارد و برای مهار این شرایط و دست‌یابی به صلح، به سوی کشورها و سازمان‌های مختلف، به خصوص کشورهای عضو سازمان همکاری‌های شانگهای (به ویژه چین و روسیه) دست نیاز دراز کرده است. سازمان همکاری‌های شانگهای و کشورهای عضو آن نیز در شرایط دشوار کنونی افغانستان، با توجه به نگرانی‌های فزاینده‌یی که دارند، همواره تلاش کرده‌اند نقش برجسته‌یی داشته باشند. با عضویت جدید هند و پاکستان در سازمان شانگهای، قطعا این سازمان بیش از پیش می‌تواند برای مبارزه‌ی مؤثر علیه افراط‌گرایی و تروریسم عمل کند، اما برخی تغییرات جدی در سیاست‌ها و رویکردهای سازمان همکاری‌های شانگهای در قبال افغانستان احساس می‌شود.

اهميت و جايگاه افغانستان براي شانگهاي
پس از شكل ‏گيري رسمي سازمان همكاري‏ شانگهاي، با توجه به اهداف اين سازمان و تغييراتي كه در طول سال‏هاي گذشته در آن به وجود آمده، افغانستان به دليل شرايط ويژه‏ اي كه به خصوص پس از سال 2001 داشته، خواه ناخواه در محور توجه شانگهاي قرار گرفت. بر اين اساس، براي درك اهميت و جايگاه افغانستان براي سازمان همكاري شانگهاي، اين اهميت و جايگاه بايد در محور اهداف اين سازمان پس از تشكيل رسمي آن مورد بررسي قرار بگيرد. با نگاهي به اهداف تشكيل سازمان همكاري‏ شانگهاي در طول سال‏هاي گذشته، سه دسته اهداف شامل مبارزه با تروريسم و مواد مخدر، حركت به سوي ايجاد توازن قدرت در جهان چندقطبي به خصوص در مناطق تحت نفوذ و حضور ايالات متحده‏ امريكا و همكاري‏هاي اقتصادي وجود دارد و اهميت و جايگاه افغانستان براي شانگهاي در ذيل اين اهداف قابل بررسي است.

1ـ مبارزه عليه تروريسم
پس از ختم مرحله‏‌ي اول فعاليت‏‌هاي سازمان شانگهاي كه به حل و فصل مشكلات مرزي ميان 5 كشور اوليه‏ عضو و اعتمادسازي ميان اين كشورها اختصاص داشت، در سال 2001، هم‏زمان با شكل‏ گيري ساختار جديد شانگهاي، مرحله‏‌ي دوم از فعاليت‏ هاي اين سازمان نيز آغاز شد. در اين مرحله، مسايل امنيتي در اولويت اول سازمان همكاري شانگهاي قرار گرفت. از اين‏ سال به اين‏سو، مسایل امنیتی در آسیای میانه به ویژه تروریسم، جدایی‏ طلبی و افراطی‏ گری، عموما دغدغه‏ ي اصلی سازمان همكاري‏ شانگهاي محسوب می‌شود و ماهيت اين سازمان را، همان‏طور كه ويلاديمير پوتين، رييس‏ جمهور روسيه پس از اجلاس سال 2001 اعلام كرد، به يك ماهيت امنيتي تبديل كرده است.
به لحاظ امنيتي سازمان شانگهاي با 2 تهديد بسيار جدي مواجه است: قوم‏ گرايي و افراط‏ گرايي ديني و مذهبي. البته اين تهديدها در كشورهاي عضو شانگهاي، با اشكال و اندازه‏ هاي متفاوتي وجود دارد، اما پي‏امدهاي آن در بسا موارد، جدايي‏ طلبي و تروريسم بوده است. به عنوان مثال، حدود دو میلیون قزاق در منطقه‏‌ي سین‌کیانگ چین سکونت دارند و حدود هشت میلیون منطقه اویغوری این استان زندگی می‌کنند. این در حالی است که حدود 250 هزار اویغوری نیز در قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان زندگی می‌کنند. اویغورها خواهان کسب استقلال از چین و ایجاد کشوری مستقل با عنوان «ترکستان شرقی» می‌باشند. اين در حالي است كه ناآرامی‌های قومی در برهه‌هایی از تاریخ در استان سین کیانگ منجر به استفاده دولت چین از نیروی نظامی شده است. اما خطرناك‏تر از مثال بالا براي شانگهاي، مخالفت‏ هاي گروه‏هاي مسلمان ناراضي در مناطق آسياي مركزي است. در چین اقلیت مسلمان اویغور، در روسیه مخالفین چچنی و در آسیای مرکزی، گروه‌های مسلمان ناراضی چون تحريك اسلامي ازبكستان و نهضت اسلامي تاجيكستان، موجب نگرانی جدي کشورهاي عضو شانگهاي شده ‌است.
اما جدايي‏ طلب ها و افراطي‏‌ها در آسياي ميانه، روسيه و چين چه ارتباطي با افغانستان دارند؟
براي پاسخ به اين سوال بايد به سال‏ها قبل و دهه‏‌ي 1990 برگشت و تحولات اين دوره و نقش افغانستان در آن مورد بررسي قرار بگيرد.
گروه‏ های اسلامی نقش مهمی در تحولات دهه‏ ي 1990 در آسیای مرکزی داشتند. ظهور طالبان در افغانستان و پیوندهای قومی این کشور با جمهوری‏ های آسیای مرکزی، اثرپذیری منطقه از تحولات سیاسی ـ نظامی افغانستان را شدت بخشید. به استقلال رسیدن پنج کشور آسیای میانه در سال ١٩٩١ بدون هرگونه بسیج عمومی به هواداری از استقلال حاصل شد. با وجود برخي تفاوت‏ها در ميان كشورهاي آسياي ميانه براي بازسازي مشروعيت سياسي خود، اکنون بیش از پیش، هر پنج کشور، طی روند مشابهی به سوی تمرکز قدرت مطلق در دست رهبران‏شان پیش می‏روند. در اين ميان، اندیشه‏ ي استقلال ملی نتوانسته است ذهن اکثریت بزرگ مردم این کشورها را تسخیر کند و این در شرایطی است که وضعیت زندگی بدتر شده است. این امر سبب شده که مردم مشروعیت سیاسی پروژه‏ های کشور نوپا را نپذیرند و برخلاف گروه‏ های ایده‏ آلیستی که در دهه‏ ي گذشته هواخواه یک اتحاد منطقه‏‌ای، تحت لوای یگانگی ترک‏ها بودند، امروز این شبکه‏ ها اتحاد منطقه‏ ای را تحت لوای اسلام می‏خواهند. در اين ميان، متأسفانه رهبري روند اسلام‏ خواهي در جوامع كشورهاي آسياي ميانه در اختيار گروه‌هایی انحرافی و بدون ریشه‌های مذهبی و تاریخی مانند حزب التحریر، جنبش اسلامی ازبکستان، نهضت اسلامي تاجيكستان، جماعت تبلیغ قزاقستان، جنبش اسلامی ترکستان، اکرامیه ازبکستان و چندین گروه واپس‌گرای دیگر قرار گرفته است. اين گروه‏ ها با استفاده از کارکرد بی‏ثمر اسلام سنتی، به بازتعریف متحجرانه خود از اسلام پرداختند.
در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي و حاكميت تحت تسلط اين اتحاد، خيزش مردم مسلمان اين كشور در برابر كمونيست‏ها و جريان‏ هاي سياسي و جهادي افغان‏ها، همواره الگويي براي جوامع و جريان‏هاي سياسي ـ اسلامي كشورهاي آسياي ميانه بوده است. در اين ميان، هم‏زمان با شكل‏ گيري نسل اول رهبران و گروه‏ هاي جهادي افغان در مصر و وابستگي آن‏ها به اخوان‏ المسلمين، نسل اول شخصيت‏ هاي اسلامي كشورهاي آسياي مركزي هم در مصر تربيت و از انديشه‏ هاي اخوان‏ المسلمين تأثير پذيرفتند. پس از شكست ارتش سرخ شوروي در افغانستان و خروج اين نيروها و پيروزي مجاهدين افغان در نبرد با نيروهاي شوروي و حاكميت تحت تسلط اين اتحاد، افغانستان به يك الگوي مناسب براي جريان‏ هاي اسلامي و جهادي كشورهاي آسياي مركزي مبدل شد.
به دنبال آن، روي كار آمدن تحريك طالبان در افغانستان، با حمايت‏هاي مستقيم پاكستان و عربستان و حاميان مالي آن‏ها، از يك‏سو يك الگوي بسيار مناسب براي جريان‏هاي راديكال كشورهاي آسياي ميانه بود و از سوي ديگر، هم‏سويي و هم‏فكري ميان طالبان و اين گروه‏ ها، افغانستان را به منطقه ‏ي امني براي فعاليت‏ها و برنامه ‏ريزي‏ هاي گروه‌‏هايي چون نهضت اسلامي تاجيكستان، تحريك اسلامي ازبكستان، حزب‏ التحرير مبدل كرد. پس از حادثه‏ ي 11 سپتامبر 2001 و بازگشت مجدد طالبان به صحنه‏ ي قدرت در افغانستان از سال‏هاي 2005 ـ 2006 به بعد نیز گروه‏ هاي افراطي متعلق به آسياي مرکزی و هم‏چنين طالبان، خارج از دايره‏ داخلي يك كشور، همانند گروه تروريستي القاعده، اهدافي منطقه‏‌ای و فرامنطقه‏‌ای را دنبال می‌كنند. برهمين اساس است كه گروه‏ هاي افراطي اسلامي متعلق به كشورهاي آسياي ميانه، به دليل تشابه بافت‏ هاي قومي كه با مردمان شمال افغانستان دارند، امروزه در اين مناطق از مهم‏ترين عوامل ناآرامي و بي‏ ثباتي به حساب مي‏‌روند.
بر اين اساس، مي‏‌توان چنين ارزيابي كرد كه همواره روابط تنگاتنگ و متقابلي ميان گروه‏‌هاي مخالف مسلح دولت افغانستان با جريان‏‌هاي افراطي و راديكال آسياي ميانه در طول سال‏هاي گذشته وجود داشته است؛ از اين‏ رو مهار گروه‏ هاي تروريستي و راديكال اسلامي در كشورهاي آسياي مرکزی، نياز به مشاركت فعال در افغانستان، كمك به دولت اين كشور و حمايت از مبارزه عليه تروريسم دارد.

2ـ مبارزه عليه مواد مخدر
در مورد مبارزه با مواد مخدر بايد گفت كه سازمان شانگهاي در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد که بر اساس مفاد توافق‏نامه‏ منطقه‌‌ای، با قاچاق مواد مخدر در طول مرزهای کشورهای عضو مبارزه خواهد کرد. كشورهاي عضو سازمان همكاري شانگهاي به اين باور هستند كه بعد از حضور نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان، كشت، تولید و قاچاق مواد مخدر در اين کشور در سال‏هاي 2001 تا 2009 چهل درصد رشد داشته و قسمت عمده‏‌اي از اين مواد، از طریق مرزهای کشورهای منطقه، به مقاصد خود و عمدتا به اروپا ارسال شده است. در سال‏های اخیر، این نگرانی مشترک کشورهای منطقه، با نبود تلاش‏هاي لازم و جدي از سوي امریکا و كشورهاي عضو ناتو در مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان، تشدید شده است.
به باور اعضاي كشورهاي عضو شانگهاي، مسأله‏ مواد مخدر با سازمان‏های تروریستی و جنایی ارتباط دارد. اين مسأله به طور جدی بر امنیت و ثبات و توسعه‏ ي اقتصادی ـ اجتماعی این منطقه و نیز بر نظم عمومی جوامع تأثیر منفی می‏گذارد و به زندگی عادی مردم آسیب می‏رساند. بر اين اساس، افزایش غیرقابل انکار كشت و توليد مواد مخدر در افغانستان، یکی از نگرانی‌‌های جدی اعضای سازمان شانگهای به حساب مي‏‌رود. اعضاي شانگهاي اعتقاد دارند كه مواد مخدر توليد شده در افغانستان، نه تنها فقط به اروپا صادر شده، بلکه در درون کشورهای منطقه نیز رسوب کرده و شمار زیادی از جوانان این حوزه به مواد مخدر و به ویژه هرویین آلوده شده‏ اند. به عنوان مثال، روسیه یکی از مسیر‏های قاچاق مواد مخدر تولید شده در افغانستان به غرب اروپا است‏. سالانه بیش از 30 تن هرويین از افغانستان به روسیه قاچاق می‌شود که فقط 10 درصد از این مقدار توسط نیروهای مبارزه با مواد مخدر روسیه کشف و ضبط می‌‏گردد و 90 درصد باقی مانده در روسیه به مصرف می‌‏رسد.

3ـ توازن قدرت در جهان چندقطبي
در كنار منافعي كه كشورهاي عضو سازمان همكاري‏ شانگهاي از حضور امريكا و هم‏پيمانان اين كشور در ناتو در افغانستان در راستاي مبارزه عليه افراط‏گرايي و تروريسم و هم‏چنين مواد مخدر مي‏برند، اين كشورها نگراني‏هاي خاص خود را نيز نسبت به اين حضور دارند. به تعبير ديگر، روسيه و چين هر دو به صورت خصوصي، به نقش امريكا در ايجاد ثبات پايدار در افغانستان دقت دارند، اما حضور هميشگي امريكا در اين منطقه را بر نمی ‏تابند، زيرا كشورهاي عضو شانگهاي، شك و ترديدهاي زيادي پيرامون اهداف امريكا با حضور در افغانستان دارند. امريكا علي‏رغم اهدافي كه به ظاهر در راستاي مبارزه عليه تروريسم دنبال مي‏كند، بدون شك، يك‏سري اهداف منطقه‏ ای را نيز به خصوص در قبال منطقه‏ ي اوراسيا دنبال مي‏ كند. گسترش حضور امريكا در كشورهاي آسياي مركزي كه عملا جزء حيات خلوت روسيه به حساب مي‏روند، ترويج ليبرال دموكراسي در منطقه و تنگ كردن حلقه‏ ي محاصره براي كشورهاي روسيه و چين، به عنوان قدرت‏ هاي نوظهور نظامي و اقتصادي، از جمله اهدافي است كه امريكا در منطقه دنبال مي‏كند. بنابراين يك هدف مهم ديگر براي سازمان همكاري‏ شانگهاي در برابر حضور امريكا و شكل‏ گيري بلوك امريكايي در منطقه(همكاري استراتژيك با هند، كره جنوبي، ژاپن و هم‏چنين افغانستان)، مسأله‏ ي توازن قدرت در جهان چندقطبي و جلوگيري از نفوذ روزافزون امريكا در منطقه ‏ي استراتژيك اوراسيا است. اين كشورها در تلاش اند تا بتوانند در معادلات سياسي ـ امنيتي و هم‏چنين اقتصادي منطقه‏‌اي و بين‏ المللي نقش و جايگاه در خور شأن خود را به دست بياورند و از همه مهم‏تر، از يك‏سو مانع گسترش نفوذ امريكا در آسياي مركزي و در سطح كلان‏تر اوراسيا شوند و از سوي ديگر، مناطق تحت نفوذ امريكا را از زير نفوذ اين كشور بيرون آورند.
‏در اين ميان، يك مسأله قابل توجه است و آن، اين‏كه علي‏رغم قوي بودن ساختارها و ظرفيت‏ هاي امنيتي ـ نظامي كشورهايي چون روسيه و چين، سازمان همكاري شانگهاي، با توجه به ساختارها و توانايي‏ هاي اندك نظامي ـ امنيتي كه در اختيار دارد، به لحاظ نظامي نمي‏تواند نقش تعادلي را در توازن قدرت در منطقه بازي كند و نياز به تدوين استراتژي‏هاي امنيتي ـ نظامي و ايجاد ساختارهاي مشترك نظامي دارند.

تلاش شانگهاي براي حضور فعال ‏تر در افغانستان
پس از سال 2014 كه مسئوليت‏هاي امنيتي به نيروهاي افغان واگذار و قسمت عمده‏‌اي از نيروهاي خارجي افغانستان را ترك ‏كردند، شانگهاي به دنبال حضوري فعال‏تر در اين كشور بوده است. اين مسأله زماني جدي‏تر شد كه افغانستان چندين موافقت‏نامه‏‌ي همكاري‏ هاي استراتژيك را با امريكا، بريتانيا، فرانسه، آلمان و ايتاليا و هم‏چنين پيمان ناتو به امضا رساند و اين مسأله، حساسيت‏‌هايي را در شانگهاي نسبت به مسأله ‏افغانستان و آينده‏ آن برانگيخت.
در اين ميان به رغم اين‏كه اعضاي شانگهاي با حضور طولاني ‏مدت امريكا و هم‏پيمانان اين كشور در افغانستان مخالف اند، اما خروج نيروهاي خارجي از افغانستان، سازمان همکاری شانگهای را پيرامون ناکامی احتمالی ناتو در درازمدت در افغانستان، عمیقا نگران ساخته است. اين سازمان از اين مي‏ هراسد که مبادا افغانستان بار دیگر دچار همان آنارشی و جنگ داخلی شود که بعد از شکست شوروی گردید و اين بي‏ ثباتي كشورهاي عضو شانگهاي را نيز تحت تأثير قرار دهد؛ بنابراین اعضاي اين سازمان به خصوص روسيه تلاش‏ هايي را روي دست گرفتند تا افغانستان به عضويت ناظر سازمان همكاري شانگهاي در بيايد و بيش از اين در انتظار اين فرصت نباشد. در نهايت، به دنبال تلاش‌های افغانستان برای کسب عضویت سازمان همكاري‏ شانگهاي در طول سال‏هاي گذشته، اين كشور در سال 2012، موفق شد عضويت ناظر اين سازمان را به دست آورد.

شانگهای نیازمند تغییر در رویکرد نسبت به افغانستان
شانگهای براي رسيدن به هدف مهار افراطی‌گری، تروریسم و حتی جدایی‌طلبی در حوزه‌ی خود و همچنین کسب توازن سياسي در جهان چندقطبي به خصوص در منطقه، با استفاده از حضور فعال در افغانستان، بايد در نوع رويكرد سياسي خود نسبت به اين كشور تغيير بياورد و برنامه‏ ي فعالي نسبت به مسايل افغانستان روي دست بگيرد.
شانگهاي در طول سال‏هاي گذشته و با محوريت چين، به گونه ‏ای عمل كرده كه بيش‏تر هم ‏پيمان سياسي ـ نظامي پاكستان بوده و در محور منافع اين كشور گام برداشته است. با عضویت دائمی پاکستان در سازمان همکاری‌های شانگهای، قطعا این هم‌پیمانی بیش از پیش تقویت خواهد شد. پاكستان كشوري است كه سال‏ها قبل از افغانستان توانسته عضويت ناظر سازمان همكاري‏ شانگهاي را به دست بياورد و با توجه به سياست خارجي فعالي كه دارد، به خصوص در همكاري با چين، نقش و جايگاه قابل توجهي در اين سازمان به دست بياورد. در اين بين، براي افزايش اعتماد و اطمينان سياسي ميان افغانستان و شانگهاي، اين سازمان بايد موضع مؤثر و جدي‏تري نسبت به ريشه‏ هاي بي‏ ثباتي افغانستان در پاكستان و تلاش براي افزايش سطح هم‏كاري‏ها ميان اين دو كشور روي دست بگيرد. در نگاه به موضع‏ گيري‏ها و رويكردهاي سياسي سازمان شانگهاي، اين سازمان هيچ نقشه‌ي راهي براي حل معضل تروريسم‏ پروري در مناطق قبايلي پاكستان، مبارزه عليه ريشه‏ هاي تروريسم و تنش در روابط ميان افغانستان و پاكستان در اختيار ندارد. شانگهاي بايد بتواند در اين محور، ابتكار عمل سياسي را به دست بگيرد.
انتهای مطلب/.

 


کد مطلب: 292

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/292/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir