کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی پویش‌های امنیتی افغانستان

کنکاشی بر پیوندهای امنیتی افغانستان جدید با محیط پیرامون

5 دی 1400 ساعت 10:09

افغانستان در چهار دهه گذشته ابتدا با منطقه جنوب آسیا درگیر پویش‌های امنیتی شد و پس از تهاجم ایالات متحده به این کشور در سال ۲۰۰۱ با خاورمیانه، آسیای مرکزی و چین نیز پویش‌های امنیتی متقابل برقرار کرد. اما با توجه به تحولات بیست سال گذشته، می‌توان افغانستان را عملاً به عنوان عضوی از مجموعه امنیتی منطقه‌ای جنوب آسیا قلمداد کرد.
به نظر می‌رسد با تغییر و تحولاتی که در نظام افغانستان رخ داد، پس از چهل و اندی سال، به یکباره فضای افغانستان از حالت امنیتی‌ساز برای کشورهای پیرامونی خارج شده است. در این فضای جدید، افغانستان تقریبا هیچ یک از کشورهای پیرامونی موضوع امنیتی‌ساز ندارد. هر چند فضای جدید بیشتر ناشی از گریز آمریکا از افغانستان می‌باشد، اما مهم‌تر از آن نوع سیاست‌ها و رویکردهایی است که حکومت جدید افغانستان اتخاذ می‌کند. آنچه تا اکنون از رفتارهای حکومت جدید افغانستان شاخص است، اظهار تمایل به سیاست‌های همکاری‌جویانه و خلق فضای غیرامنیتی به خصوص با کشورهای همسایه و قدرت‌های پیرامونی است. عملی شدن چنین سیاست‌هایی می‌تواند، افغانستان را از به سوی خروج از جنگ و ناآرامی هدایت کند.


مطالعات شرق/

عبدالشکور سالنگی*

معطوف به نظریه مجموعه امنیتی منطقه‌ای، کشورها در خوشه‌های امنیتی جا دارند. مراد از خوشه‌های امنیتی وجود پیوندهای متقابل امنیتی است که تعدادی از کشورها را در مقابل هم قرار می‌دهد. پیوندهای امنیتی نیز زمانی شکل می‌گیرد که میان یک کشور با همسایگان یا با همسایه‌ همسایگان موضوعاتی وجود داشته باشد که لزوم اتخاذ تمهیدات غیر از طرق سیاسی را برای مدیریت آن موضوعات ایجاب کند. پیوند‌های امنیتی از انواع موضوعات مانند اختلافات مرزی یا ارضی، جمعیت‌های مرتبط، دشمنی‌های تاریخی، اختلافات ایدئولوژیک یا مذهبی،‌ اتحاد یک طرف با یک قدرت بزرگ غیر بومی و... ناشی می‌شود.

این الگوهای متقابل امنیتی، نظر به شدت و ضعف و رفتار طرفین یا طرف‌ها، می‌توانند کشورهای منطقه را در وضعیتی قرار دهند که در نظریه مجموعه امنیتی منطقه‌ای به امنیتی‌سازی تعبیر می‌شود. به عنوان نمونه وجود انواع موضوعات امنیتی‌ شده میان چندین کشور در منطقه خاورمیانه،‌ مجموعه امنیتی منطقه‌ای خاورمیانه را به‌وجود آورده است. در این میان افغانستان چه وضعیتی داشته است؟ به بیان جزئی‌تر، چه موضوعات امنیتی‌ یا پویش‌های امنیتی میان افغانستان و همسایگان خود وجود داشته است؟ معطوف به پویش‌های امنیتی، افغانستان شامل کدام منطقه بوده و مهم‌تر اینکه پس از فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی و روی کار آمدن امارت اسلامی چه تحولی در وضعیت امنیتی منطقه‌ای افغانستان پدید آمده است؟
 
چه پویش‌های امنیتی افغانستان را با مناطق پیرامون در وابستگی متقابل امنیتی قرار داده بود؟
اگر قید زمانی را برای این بحث چهل و اندی سال گذشته بخصوص دو دهه اخیر در نظر بگیریم، افغانستان ابتدا با منطقه جنوب آسیا درگیر پویش‌های امنیتی شده و پس از تهاجم ایالات متحده به این کشور در سال ۲۰۰۱م. با مناطق دیگر (خاورمیانه، آسیای مرکزی و روسیه و چین) نیز پویش‌های امنیتی متقابل دریافت کرد. مهم‌ترین موضوعاتی که افغانستان را با جنوب آسیا به لحاظ امنیتی پیوند داده بود و این کشور را مستعد شمولیت در مجموعه امنیتی منطقه‌ای جنوب آسیا ساخت، مواردی مانند اختلافات ارضی مرزی میان افغانستان و پاکستان، وجود جمعیت‌های مرتبط میان افغانستان و پاکستان، مسئله آب‌های جاری میان افغانستان و پاکستان، [از همه این‌ها مهم‌تر] روابط دوستانه افغانستان و هند و قرار گرفتن هر دو کشور در یک جبهه علیه پاکستان و حمایت افغانستان از مواضع منطقه‌‌‌ای هند در سطح منطقه جنوب آسیا در مقابل پاکستان بودند.

با توجه به وجود این موضوعات و فربه‌شدن آنها در بیست سال گذشته، می‌توان افغانستان را عملاً به عنوان عضوی از مجموعه امنیتی منطقه‌ای جنوب آسیا قلمداد کرد. در واقع موضوعات مزبور که طیف گسترده‌‌‌ را نیز شامل می‌شد، کاملاً‌ افغانستان و پاکستان را درگیر ساخته و از آنجا که هند و پاکستان نیز دارای پیوندهای امنیتی از طریق موضوعات امنیتی شده مانند اختلاف بر سر کشمیر، اختلافات آبی، دشمنی‌های تاریخی (البته دو کشور فقط هفتاد سال می‌شود که از هم جدا شده‌اند ولی در همین هفتاد سال یک قطب‌بندی میان هر دو یکی نماینده جامعه مسلمان و دیگری نماینده جامعه هندو نوعی دشمنی تاریخی میان آنها ساخته است) می‌باشند، فرمولی را از قرار 2+1 (هند و افغانستان در مقابل پاکستان) به‌وجود آورده بود.

چنین معادله‌ای که آن را به جنگ نیابتی پاکستان و هند علیه یک‌دیگر در خاک افغانستان تعریف می‌کردند، چنان مهلک‌ بود که در بیست سال گذشته اجازه نداد یک قطره آب خوش از گلوی افغانستان پایین برود. در این نبرد هندی‌ها به صورت غیر مستقیم و از طریق اعمال نفوذ بر دستگاه‌های سیاسی و امنیتی افغانستان، همواره تلاش کردند که ضمن تشویق پاکستان‌هراسی شعله نزاع بین افغانستان و پاکستان را مشتعل نگه‌دارند. در مقابل پاکستان هم از انواع ابزارها برای تمکین افغانستان در مقابل خواست خود (کاهش سطح مراودات افغانستان به اندازه توقع پاکستان با هند) استفاده می‌کرد. اگر موضوعات موجود میان افغانستان و پاکستان را حتی در حالت امنیتی شده صرفاً موضوعاتی میان دو کشور محسوب کنیم، در صورت عدم وجود پای هند در میان، سطح فضای تعامل دو کشور (افغانستان و پاکستان) نمی‌توانست به اندازه‌ای که در بیست سال گذشته امنیتی و بحرانی شده بود، امنیتی و بحرانی باشد. در واقع افغانستان با پیچاندن بیش از حد و حساسیت ‌برانگیز خود در طناب هند، خود را به چاه پاکستان انداخته بود.

در خصوص اینکه چه پویش‌های امنیتی‌ میان افغانستان و خاورمیانه وجود داشت می‌توان گفت که هر چند افغانستان با ایران به ‌عنوان یکی از قدرت‌های منطقه‌ای خاورمیانه در همسایگی قرار دارد، اما با این همسایه هیچ‌گونه موضوع فی‌مابینی که فضای تعامل دو کشور را امنیتی بسازد، وجود ندارد. با وجودی که در افغانستان تلاش‌هایی از سوی حلقاتی [احتمالاً‌ با تحریک از سوی منابع خارجی] برای فربه‌ ساختن موضوع آب (به‌خصوص در حوزه هیرمند) در حد یک معضل امنیتی‌ساز در فضای روابط دو کشور صورت می‌گرفت، اما این موضوع نتوانست فضای تعامل دو کشور را امنیتی سازد. هر چند مسائل فاقد اثرگذاری لازمی چون رقابت ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس به خصوص عربستان هم در گذشته مطرح بود اما موضوع بزرگی که ایران را بیشتر از هر چیز دیگری درگیر افغانستان ساخته بود،‌ حضور ایالات متحده در افغانستان به عنوان دشمن درجه یک این کشور بود. با اینکه روابط ایران و افغانستان در بیست سال گذشته نرم و تا حدودی دوستانه بود،‌ اما حضور ایالات متحده در افغانستان نمی‌توانست ایران را بی‌نیاز از اتحاذ تمهیدات خاصی برای جلوگیری از خطرات احتمالی سازد که از آدرس حضور آمریکا در افغانستان متوجه آن کشور بود. بنابراین،‌ افغانستان ضمن عدم داشتن موضوعات امنیتی شده با ایران، از رهگذر حضور نظامی آمریکا،‌ به عنوان فضای به شدت امنیتی‌شده البته با عامل بیرونی برای ایران تعریف شده بود.

در خصوص پیوند‌های امنیتی افغانستان با منطقه آسیای مرکزی می‌توان حضور ایالات متحده در افغانستان را مهم‌ترین عامل امنیتی‌کننده تشخیص داد. مطابق به دیدگاه‌های نظری هم، وارد شدن یک قدرت بزرگ خارجی به یک منطقه می‌تواند پویش‌های امنیتی آن منطقه را کاملاً دگرگون کرده و منجر به تغییرات ساختاری شود. با اینکه در ابتدا حضور ایالات متحده در افغانستان حداقل برای کشورهای آسیای مرکزی تا حدودی مثبت ارزیابی شده و از این رهگذر سودهایی نیز عاید کشورهای آسیای مرکزی (مثل اجاره دادن پایگاه نظامی به آمریکا با سود کلان توسط قرقیزستان و ازبکستان و کسب عایدات از طریق مسیر ترانزیت شمالی) شده بود، اما این حضور توسط دو قدرت بزرگ روسیه و چین به عنوان رقبای منطقه‌ای و جهانی آمریکا، اصلاً‌ قابل تحمل نبوده و به مثابه سنگر گرفتن دشمن در بیخ گوش آنها ارزیابی می‌شد. تلقی کلی و همسوی روسیه و چین از حضور آمریکا در افغانستان این بود که این کشور به بهانه مبارزه با تروریزم قصد خزیدن به آسیای مرکزی (هارتلند) را با استفاده از ابزار‌ها و وسایل گوناگون از طریق افغانستان دارد. حتی فراتر از این قصد، آمریکا با تعریف یک نقش هژمونیک و انحصاری در قضایای افغانستان برای خود، به عنوان مانع بزرگی نیز در مقابل حضور و نقش استحقاقی این دو کشور در افغانستان عمل می‌کرد. از همین‌رو، این دو کشور ضمن اتخاذ تمهیدات خاص دو جانبه و چند جانبه برای دور نگهداشتن آسیای مرکزی از توطئه‌ها و نیات شوم آمریکا، سیاست‌هایی را نیز برای بیرون راندن آمریکا از افغانستان دنبال می‌کردند.
 
معطوف به پویش‌های امنیتی و موضوعات امنیتی شده،‌ افغانستان شامل کدام منطقه امنیتی می‌باشد؟
افغانستان شاید یکی از نادرترین کشورها در جهان باشد که هم زمان هم بخشی از مناطق اطراف خود بوده و هم در هیچ کدام عضویت کامل نداشته است. جدا از اینکه این وضعیت یک هویت ژئوپولیتیکی خاص به این کشور بخشیده، معطوف به نظریه مجموعه امنیتی نیز یک وضعیت کاملاً ویژه به آن داده است. در این خصوص به صورت مشخص‌تر نظر بازی بوزان (نظریه‌پرداز مجموعه‌امنیتی منطقه‌ای) این است که افغانستان شامل هیچ کدام از مناطق امنیتی سه گانه پیرامون خود (خاورمیانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی) نمی‌باشد. از نظر وی، افغانستان نه‌تنها شامل هیچ کدام از مجموعه‌های مزبور نبوده بلکه در گذشته تا اوایل قرن بیستم نقش یک دولت حایل (به منطقه‌ ای گفته می‌شود که در درون یک مجموعه امنیتی منطقه‌ای قرار داشته و قدرت‌های منطقه‌ای را از هم جدا می‌کند) را داشت  و از اواسط قرن بیست به این سو در مقام یک دولت عایق (به منطقه‌ جدا کننده پویش‌های امنیتی دو یا چند مجموعه امنیتی گفته می‌شود) نقش‌آفرینی کرده است.

با اینکه دیدگاه حائلی بودن افغانستان تا دو دهه اول قرن بیستم تا حدودی قابل پذیرش است؛ اما دیدگاه عایق بودن افغانستان در چند دهه اخیر خیلی منطبق با اوضاع و احوال افغانستان و تعامل این کشور با محیط پیرامون‌ خود نمی‌باشد. در واقع آنچه از تعامل افغانستان با مناطق اطراف این کشور در چند دهه اخیر پیدا است، افغانستان شدیداً‌ درگیر موضوعات امنیتی شده‌ای بود که ضمن امنیتی شدن تعامل این کشور با مناطق پیرامون خود، نقش هادی را به خود گرفته، پویش‌های امنیتی را ایجاد کرده و زمینه اتصالات امنیتی را از طریق خود فراهم می‌کرد. مضاف بر آنکه افغانستان درگیر پویش‌های امنیتی منطقه‌ای بود، ایجاد حکومت جمهوری در سال ۱۳۸۲ ه‍.ش به امنیتی شدن محیط میان افغانستان و کشورهای پیرامون مستقر در سه مجموعه امنیتی پیرامون آن شدت و حدت بیشتری بخشید.

این وضعیت در دو سطح خود را نشان داد. در سطح کلان‌تر از طریق حضور تمام عیار یک قدرت بزرگ (در واقع تنها ابرقدرت موجود) غیر بومی و در سطح خوردتر از طریق تنازع منطقه‌ای میان طرف‌های متخاصم حاضر در صحنه افغانستان. معطوف به چنین تصویری، افغانستان دو پویش امنیتی را هم‌زمان در خود می‌پرورانید، از یک طرف در شراکت با یک ابرقدرت غیرقابل تحمل به محیط پیرامون، به صحنه‌ای از نبرد غیر مستقیم میان ایالات متحده و رقیبانش تبدیل شده بود و از طرف دیگر که عضویت این کشور را به یکی از مجموعه‌های پیرامون نشان می‌دهد، به میدانی از برخورد میان دو قدرت منطقه‌ای مستقر در منطقه جنوب آسیا تبدیل شده بود. از همین‌رو، افغانستان به دلیل وجود موضوعات امنیتی شده به لحاظ عضویت در منطقه‌ای از مناطق سه گانه پیرامون خود، بیشتر متمایل به منطقه یا به عبارت دقیق‌تر به مجموعه امنیتی منطقه‌ای جنوب آسیا شده بود. با این وجود، حضور ایالات متحده در قامت یک ابرقدرت و انواع موضوعات امنیتی که با خود به ‌وجود آورده بود، افغانستان را درگیر تمام مناطق پیرامون خود ساخته بود.
 
پس از فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی و روی‌کار آمدن حکومت امارت اسلامی چه تحولی در وضعیت امنیتی منطقه‌ای افغانستان پدید آمده است؟
با فرار آمریکا و فروپاشی حکومت موسوم به «جمهوری اسلامی افغانستان» بسیاری چیز‌ها در افغانستان تغییر کرد و از مهم‌ترین آنها، دگردیسی عمیقی است که در فضای امنیتی افغانستان پدید آمده است. این دگردیسی که از تغییر حکومت به‌وجود آمده دو تغییر عمده در فضای امنیتی افغانستان پدید آورده است. در تغییر اول، رقابت یا به تعبیر عمیق‌تر جنگ نیابتی میان پاکستان و هند به نفع پاکستان کاملاً خاتمه یافت. واضح و مشخص است که حکومت جدید روی کار آمده تحت عنوان «امارت اسلامی افغانستان» در تعامل خود اولویت را به پاکستان داده و اگر با هند وارد تعامل هم شود، در حدی نخواهد بود که حساسیت پاکستان را برانگیزد.

با اینکه هندی‌ها نیک می‌دانند که سرمایه‌گذاری‌های بیست‌ساله آنها در افغانستان همه نقش بر آب شد، اما معطوف به سیاست عملگرایانه خود، سیگنال‌هایی را برای برقراری روابط عادی با حکومت جدید فرستاده‌اند. با این وجود ترس حمایت حکومت جدید افغانستان از مسئله‌ کشمیر به نفع پاکستان، هند را آزار خواهد داد و اینکه هند ابزارهای قوی‌تری در مقابل؛ علیه امارت اسلامی ندارد، فضا را دیگر به وضعیت گذشته (جنگ نیابتی علیه پاکستان) برنخواهد گرداند. با این‌ حال اگر حکومت افغانستان در قضایای مربوط به هند و پاکستان به صورت یکجانبه به نفع پاکستان وارد عمل شود، به دائمی شدن عضویت افغانستان در مجموعه امنیتی منطقه‌ای جنوب آسیا بیشتر کمک خواهد کرد [که اصلاً اقدام میمونی نخواهد بود] با این تفاوت که دیگر افغانستان صحنه درگیری دو کشور نخواهد بود. در این میان احتمال ضعیفی وجود دارد که به امکان بازگشت هند در صحنه افغانستان کمک می‌کند، حمایت هند از جبهه موسوم به مقاومت (البته در صورت عدم کنار آمدن امارت اسلامی با آن) خواهد بود. در اینکه این بازگشت تا چه اندازه گسترده خواهد بود، به اقدامات امارت اسلامی علیه هند در همسویی و حتی ائتلاف با پاکستان بستگی خواهد داشت.

برای بازیگران دیگر صحنه افغانستان که حضور ایالات متحده آمریکا در این کشور موضوعیت امنیتی داشت، با فرار شرم‌آور آن ابرقدرت از افغانستان، قضایا در سطح کلان خاتمه یافت. در واقع می‌توان گفت که پس از فرار ایالات متحده از افغانستان پویش‌های امنیتی میان افغانستان و قدرت‌های پیرامونی این کشور از جمله ایران، روسیه و چین تقریباً به صفر تقرب کرد؛ زیرا افغانستان در سطح محلی و دوجانبه هیچ‌گونه موضوعی امنیتی شده با این کشورها ندارد که امکان تبدیل کردن فضای تعامل میان افغانستان و آن کشورها به فضای امنیتی داشته باشد. صرفاً‌ تنها موضوعی که هنوز فضای افغانستان را برای کشورهای مزبور شبه‌امنیتی نگه‌ می‌دارد، حضور گروه‌های تروریستی مانند داعش است که البته در عمل، داعش قدرت و نیروی کافی برای انجام مانور آنچنانی در فضای افغانستان علیه کشورهای مذکور را ندارد چه اینکه تماس‌‌ها و [اگر مسئله داعش قوی‌تر شود] تبانی میان امارت اسلامی و قدرت‌های ذکر شده در خصوص جلوگیری از گسترش و نقش‌آفرینی تخریبی داعش در افغانستان برقرار خواهد شد.

در کنار موارد مزبور آنچه آینده را برای زدودن فضای امنیتی و کاهش سطح و میزان پویش‌های امنیتی میان افغانستان و مناطق پیرامونی آن، خوش‌بینانه جلوه داده و چشم‌انداز مبارکی را به نمایش می‌گذارد، این دو مورد مهم می‌باشد عدم اتخاذ سیاست‌های تقابل‌جویانه توسط حکومت جدید افغانستان و اعلام اینکه امارت اسلامی به هیچ گروهی اجازه فعالیت تخریبی علیه کشور دیگری را در خاک خود نمی‌دهد. حتی در فردای تخلیه فرودگاه کابل توسط آمریکا، سخنگوی امارت اسلامی از آمریکا دعوت کرد که سفارت خود را در کابل دوباره گشوده و مطابق به اصول حقوق بین‌الملل منافع مشروع خود را در افغانستان دنبال کند.
 
جمع‌بندی
پس از چهل و اندی سال، به یکباره فضای افغانستان از حالت امنیتی‌ساز برای کشورهای پیرامونی خارج شده است. در این فضای جدید، افغانستان با هیچ کشوری موضوع امنیتی‌ساز ندارد. این وضعیت به‌خصوص برای مناطق پیرامونی افغانستان بیشتر از هرجای دیگری ارزش حیاتی دارد. هر چند فضای جدید بیشتر ناشی از گریز آمریکا از افغانستان می‌باشد، اما مهم‌تر از آن نوع سیاست‌ها و رویکردهایی است که حکومت افغانستان اتخاذ می‌کند. آنچه تا اکنون از رفتارهای حکومت جدید قابل ستایش است، اتخاذ سیاست‌های دوستانه و همکاری‌جویانه و خلق فضای غیرامنیتی با همه کشورهای بخصوص کشورهای همسایه و قدرت‌های پیرامونی است. تداوم چنین سیاست‌هایی می‌تواند، افغانستان را از شر جنگ و پریشانی دور نگه‌ دارد. همچنان بر کشورهای دیگر است که با حسن رفتار با حکومت جدید و تشویق این حکومت برای گام برداشتن در مسیر‌های درست داخلی و خارجی، به تداوم چنین فضایی کمک شایان کنند.
انتهای مطلب/

*کارشناس ارشد روابط بین‌الملل

 


کد مطلب: 2913

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/2913/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir