تعامل یا رقابت قدرتهای جهانی در قبال حکومت طالبان
تقابل و تقارن سیاستهای روسیه و چین در قبال حکومت طالبان
عوامل گسست و پیوست متعددی میان روسیه و چین در حوزه افغانستان پسا سقوط وجود دارد؛ تنش میان هند و چین، تنش میان هند و پاکستان و رابطه استراتژیک هند و روسیه، نارضایتی روسیه از حضور نظامی و اقتصادی چین در کشورهای آسیای مرکزی، ورود چین به افغانستان بهگونه مستقل و تلاش برای قراردادن روسیه به عنوان سپربلا در این منطقه را میتوان از عوامل گسست این پیوند دانست. از عوامل پیوست نیز تلاش برای شکست رقیب مشترک هر دو کشور، و باز شدن جایپا برای سازمان همکاری شانگهای به منظور ورود بیشتر در مسائل منطقهای در پسا خروج قابل ذکر هستند. اما با وصف همه گفتهها، این امکان بعید به نظر میرسد که روسیه و چین بتوانند به خلق یک راه مشترک در خصوص احراز جایگاه در قبال طالبان برسند.
مطالعات شرق/
ارشاد بلخی*
مقدمه
هر ریزش و رویش جدید در منطقه و جهان، نیازمند تغییر در راهبرد و عملکرد دولتها است. به عنوان مثال ایران قبل از انقلاب اسلامی، شریک استراتژیک آمریکا در منطقه، مجری و یکی از پایههای سیاست دو ستونه نیکسون بود. ولی ایران بعد از انقلاب اسلامی، در نوک پیکان مبارزه با آمریکا قرار گرفت. حالا هم رفتن جمهوریت و شکل گرفتن مجدد حکومت طالبان، ریزش و رویش جدید در راهبرد و عملکرد دولتهای دخیل در قضیه افغانستان را میطلبد.
دو دولتِ محوری که در این نوشته به نحوه تعامل آنها در خصوص افغانستان پرداخته خواهد شد، روسیه و چین است. در این نوشتار به این سئوال پاسخ داده خواهد شد که آیا روسیه و چین با وجود تقابل و تقارن منافعی که در حوزه افغانستان و پیرامون دارند، میتوانند وارد مشارکت معنیداری شوند؟
تقابل منافع روسیه و چین در افغانستان
ساختار درهم تنیده تقابل و تقارن منافع در منطقه منجر به شکلگیری الگوی بسیار پیچیدهای از روابط در منافع و ارتباطات شده است. این تضاد و تقارن در حدی دچار درهم تنیدگی و پیوستگی است که علیرغم میل باطنی دولتها و رقبای مشترک، باز هم رغبت به همکاری را برای اجرایی شدن با چالش مواجه میکند. شماری از چالشهایی که در روابط روسیه و چین در خصوص نحوه تعامل با حکومت طالبان وجود دارد را میتوان قرار زیر برشمرد:
روسیه روابط تنگاتنگی با هند دارد و دهلی یکی از بازارهای مهم سلاح روسیه است. سطح این روابط در حدی است که روسیه چندی پیش قدرتمندترین سامانه دفاع موشکی خود را به هند فروخت. مسکو همچنان اعلام کرده است که در آینده نزدیک بعد از تجهیز ارتش این کشور، به سامانه موشکی اس ۵۰۰، این تجهیزات را در اختیار ارتش هند نیز قرار خواهد داد. در این سو اما، چین بزرگترین رقیب منطقهای هند است. تنش هند و چین سالها است به یک چالشجدی در رابطه دو کشور بدل شده است. لازم به ذکر است که روسیه به شدت به دنبال افزایش حضور نظامی خود در اقیانوس هند است که این موضوع بدون همکاری هند امری دشوار است.
افزون بر این مورد، رقابت منطقهای هند و پاکستان بر سر توزیع قدرت در منطقه جنوب آسیا نیز متغیر مهمی است. هند و پاکستان سالها است درگیر جنگی نیابتی فرسایشی در افغانستان و کشمیر هستند. پاکستان با حضور دوباره طالبان در این بازی دست بالاتری نسبت به رقیب سنتی خود پیدا کرده است و از سهمگیری هند در تعیین سرنوشت جدید افغانستان حمایت نمیکند. در آخرین مورد پاکستان دعوت هند را برای حضور در کنفرانسی در خصوص افغانستان، در دهلی نو رد کرد.
چالش دیگری که از آن میتوان به عنوان عامل اصطکاک در شکلگیری راه مشترک میان روسیه و چین در خصوص افغانستان تحت حاکمیت طالبان یاد کرد، برنامه چین برای ادغام کشورهای آسیای مرکزی در پروژه بزرگ اقتصادی ابتکار کمربند -راه است، که در سال ۲۰۱۳م توسط شیجینپینگ رئیسجمهور چین مطرح شد. چین در این پروژه در صدد به حاشیه راندن دو کشور هند و آمریکا است. هند به عنوان رقیب منطقهای چین و آمریکا به عنوان رقیب جهانی چین، در این پروژه توسط چین دور زده شدهاند.
حرف و حدیثهای حضور نظامی چین در تاجیکستان نیز عاملی افزون بر عوامل دیگر است. جمهوریهای آسیایمرکزی که از قلمرو اتحاد جماهیر شوروی جدا شدهاند، به طور طبیعی حیاتخلوت روسیه به حساب میآیند. روسیه هر گونه حضور غیر را در این کشورها برخلاف منافع خود میداند. در این اواخر که چین با ادعای مبارزه با تروریسم قرار است برای تاجیکستان پایگاه نظامی بسازد، واکنشهای نرم روسیه را به همراه داشته است. هر چند چین ادعا کرده پایگاهی که برای پلیس واکنش سریع تاجیکستان احداث میکند، در منطقه واخان، در کوههای پامیر واقع خواهد شد، که با استان سین کیانگ چین و ولایت بدخشان افغانستان هم مرز است و در ۲۰ کیلومتری ایالت خیبر پختونخوا پاکستان خواهد بود.
چین با نظر داشت تجربه تاریخی شوروی و آمریکا در افغانستان، علیرغم میل زیاد برای حضور در آن کشور، آهسته و محتاط عمل میکند. تز چین برای دور زدن این ترس، خلق یک حلقه مشارکت برای ورود به افغانستان است. چین هر چند در مسیر رشد اقتصادی قرار گرفته است، اما فاقد تجربهای است که روسیه، میراثدار اتحادجماهیر شوروی، درباره حضور نظامی دارد. چین دقیقا در مسئله افغانستان به روسیه به عنوان یک سپرِ بلا نگاه میکند. با همین پیشفرض، در کنفرانسی که به تاریخ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۱ در روسیه بر محور افغانستان برگذار شد، وانگیی وزیر خارجه چین پیشنهاد ایجاد «نیروی کمکی مشترک» برای افغانستان را داد و همکاری اقتصادی منطقهای را مطرح کرد. همه این موارد فوق، چالشهایی بزرگ و قابل ملاحظه در تقابل منافع روسیه و چین است.
تقارن منافع روسیه و چین در افغانستان
علیرغم گسستهایی که در منافع روسیه و چین در پیوند به احراز موضع مشترک در قبال افغانستان وجود دارد، پیوندهای عمیق و راهبردی نیز در این خصوص وجود دارد:
روسیه به عنوان میراثدار اتحاد جماهیر شوروی و یکی از دو سکاندار قبلی جهان دو قطبی که این میدان را با فروپاشی جنگسرد به آمریکا باخت، هنوز در ادبیات سیاسی خود آمریکا را به عنوان رقیب میداند. این رقابت برای طرف آمریکایی نیز جدی و محترم است. تا ایندم در نظام بینالملل، آمریکا بزرگترین رقیب نظامی خود را روسیه میداند. چین نیز به عنوان کشوری که اخیرا به عنوان بزرگترین رقیب آمریکا در حوزه اقتصاد قدبرافراشته، در صدد به چالش کشیدن آمریکا است. این رقیب مشترک منجر به شکل گیری پیوندی عمیق میان روسیه و چین شده است.
علیرغم این رقابت روسیه و چین، هر دو به دنبال به چالش کشیدن جهان تک قطبی مورد نظر آمریکا هستند. روایت غالب در گفتمان آمریکایی، جهانی یکدست با رهبری واحد آمریکایی است. اما از منظر روسیه و چین جهان کلیتی واحد نه، بلکه منظومههایی به هم پیوسته هستند که باید به صورت شورایی اداره شوند. یا به تعبیر دیگر، جهان چند قطبی است. در تصمیمگیریهای جهانی باید کشورهای بزرگ تصمیم گیرنده دخیل باشند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جهان دو قطبیِ دورانِ جنگسرد، برای اولین بار ولادیمیر پوتین، در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷م ادعای جهان تک قطبی آمریکا را به چالش کشید. وحدت نظر در خصوص آمریکا منجر به اتحاد عمیق میان روسیه و چین شده است که میتواند در خصوص شکست آمریکا در افغانستان و احراز موضع مشترک روسیه و چین در این خصوص کمک کند.
در سازمان همکاریهای شانگهای که پاتکی برای تک ناتوی غربی است، نقش محوری به عهده روسیه و چین است. روسیه و چین با توجه به ابقای پیمان آتلانتیک شمالی بعد از جنگ سرد - علی رغم فروپاشی بلوک شرق- و تداوم و گسترش نقش آفرینی آن در جهان، دست به ایجاد سازمان همکاریهای شانگهای زدند. این پیمان که افغانستان نیز عضو ناظر آن است، برای جلوگیری از نفوذ آمریکا در منطقه طراحی شده و درصدد خلق همکاریهای چند جانبه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی تأسیس شده است. با شرایط خروج آمریکا از منطقه، سازمان همکاری شانگهای به رهبری روسیه و چین میتواند نقش سازنده و معنیداری در رهبری منطقه بهدست بگیرند.
جمعبندی
مَخلص کلام این که عوامل گسست و پیوست زیادی میان روسیه و چین وجود دارد. عواملی نظیر تنش میان هند و چین، تنش میان هند و پاکستان و رابطه استراتژیک هند و روسیه، نارضایتی روسیه از حضور نظامی و اقتصادی چین در کشورهای آسیای مرکزی، ورود چین به افغانستان بهگونه مستقل و تلاش برای قراردادن روسیه به عنوان سپربلا در این منطقه را میتوان از عوامل گسست این پیوند دانست. عوامل پیوست نیز تلاش برای شکست رقیب مشترک هر دو کشور روسیه و چین، و باز شدن جایپا برای سازمان همکاری شانگهای به رهبری روسیه و چین به منظور ورود بیشتر در مسائل منطقهای، بعد از خروج آمریکا است. اما با وصف همه گفتهها، این امکان بعید به نظر میرسد که روسیه و چین بتوانند به خلق یک راه مشترک در خصوص احراز جایگاه در قبال طالبان برسند.
انتهای مطلب/