رویکرد استراتژیک آمریکا به همکاری با کشورهای آسیای مرکزی ترکیبی از دو منفعت راهبردی است
یعنی در عین حال که استراتژی اتصال آسیای مرکزی و جنوبی بهعنوان یک طرح کلان استراتژیک پیگیری میشود، گزینه بیثباتی منطقهای و افزایش هزینههای امنیتی چین، روسیه و ایران همچنان روی میز است. در این طرح کلان، کشورهای آسیای مرکزی هم بهعنوان شریک آمریکا محسوب میشوند و هم باتوجه به سطح آتی تعاملات امنیتی و سیاسی، حتی ممکن است بخشی از ابزارهای آتی برای پیادهسازی طرحهای امنیتی منطقهای باشند.
مطالعات شرق/
امید رحیمی*
مقدمه
با استقرار دولت طالبان و شکلگیری نسبی نظم بوروکراتیک و امنیتی در افغانستان، به نظر میرسد شتاب فزاینده تحولات و تغییرات در این کشور در حال فروکش کردن بوده و این کشور به سمت یک وضعیت پایدار (اعم از وضعیت ثبات یا بیثباتی نسبی) پیش میرود. همین امر نیز در کنار فروکش کردن جریانِ مقاومت پنجشیر، ورود افغانستان به دوره گذار را تائید میکند. با کاهش سرعت تحولات، ساختارهای تشکیل شده در حال قوامبخشی بوده و در حال گسترش به تمام افغانستان هستند. در صورتی که تحول بیثباتکننده قابل توجهی در آینده نزدیک به وقوع نپیوندد، میتوان آغاز دوره شکلگیری افغانستان جدید را انتظار داشت. در افغانستان جدید موازنه میان بازیگران خارجی به گونه متمایزی خواهد بود و نظم امنیتی و بازیگری ژئوپلیتیک این کشور نیز به گونه دیگری رقم میخورد.
صرف نظر از آن که این فرایند چگونه، در چه جهتی و به چه مقصدی رهنمون میشود و مؤلفههای رفتاری و بروندادهای امنیتی افغانستان جدید، چگونه خواهد بود، در روند شکلگیری وضعیت جدید نیز میتوان زمینههایی از همکاری و رقابت را مشاهده کرد. در این راستا ایالات متحده آمریکا به نظر میرسد برنامههای جدیدی را بر مبنای وضعیت جدید افغانستان برای همکاری با کشورهای آسیای مرکزی طراحی کرده است که در این گزارش به آنها اشاره خواهد شد.
منافع احتمالی آمریکا در شکلگیری افغانستان جدید
پیشبینی و ارزیابی دقیق از اهداف و منافع آمریکا در عرصههای پیچیدهای همچون افغانستان بسیار دشوار است. با این حال بر اساس رفتارشناسی این کشور در افغانستان بعید به نظر میرسد که برنامهای جاهطلبانه که متضمن بخشی از منافع بلندمدت آمریکا در منطقه باشد، وجود نداشته باشد. در این چارچوب با خروج نیروهای نظامی و کاهش نفوذ میدانی با خارج کردن شمار زیادی از شهروندان افغانستان که گرایشات نزدیک به آمریکا داشتند، به نظر میرسد دو هدف اصلی و ویژه آمریکا را میبایست در دو محور کلی ارزیابی کرد.
نخست، تغییر ژئواکونومی منطقهای به نحوی که نقش چین، روسیه و ایران به طرز محسوسی کاهش یابد. در چنین شرایطی پیادهسازی استراتژی اتصال آسیای مرکزی و جنوبی بیش از همه میتواند مد نظر واشنگتن قرار بگیرد. باتوجه به نفوذ و بازیگری مؤثر و گسترده پاکستان در تحولات جاری، به نظر میرسد این کشور اصلیترین شریک آمریکا در این فرایند محسوب میشود که درحقیقت مجری بخش مهمی از این طرح راهبردی است. بیشترین منافع حاصل از اجرای این استراتژی نیز در وهله نخست به پاکستان و سپس کشورهای آسیای مرکزی و هند میرسد. بر این اساس، پروژههایی که در دولت اشرف غنی با عدم سازگاری طالبان و تعارض منافع بازیگران ذینفوذ منطقهای و بینالمللی در افغانستانِ نسبتاً باثبات قابل تکمیل نبود، در رویکرد متصلب طالبان و در سایه ملاحظات محافظهکارانه محیط پیرامونی برای برقراری ثبات در افغانستان قابل تحقق است. از این منظر شاید با استقرار دولت طالبان و به رسمیت شناخته شدن دولت جدید افغانستان از سوی بازیگران منطقهای، ازسرگیری پروژههایی همچون تاپی، تاپ، کاسا-1000، ترانس افغان و ... با سرعت بسیار بیشتری در دستور کار قرار بگیرد.
دومین منفعت راهبردی آمریکا را اما میتوان در تحمیل هزینههای سنگین امنیتی و اقتصادی بر بازیگران پیرامونی افغانستان و به طور مشخص چین، روسیه و ایران در نظر گرفت. در این شرایط آمریکا مادامی که تراز هزینهها و منفعتها در افغانستان منفی شد، ممکن است تصمیم به هزینهتراشی سنگین برای بازیگران منطقهای و حتی بیثباتی در نقاط حساس هر سه بازیگر فوقالذکر گرفته باشد. این هدف اگرچه تاکنون به طور نسبی محقق شده اما با تشکیل دولت اقتدارگرای طالبان، برقراری نظم در بخش عمده افغانستان و البته برقراری روابط نزدیک بین چین، روسیه و ایران با هستههای مرکزی و میانی طالبان به اهداف از پیش ترسیم شده نخواهد رسید. در چنین شرایطی سناریوی بدبینانه محتمل مانعتراشی آمریکا در تحقق شرایط فوقالذکر خواهد بود. برخی گمانهزنیها مبنی بر نقشآفرینی آمریکا و پاکستان در بروز اختلافات داخلی در طالبان میتواند ناظر بر همین سناریو باشد.
بدین ترتیب هزینهی ثبات نسبی افغانستان به طرز محسوسی بر دوش ایران، روسیه و چین خواهد افتاد. این استراتژی پیش از این در سال 2017 از سوی باری بوزان، نظریهپرداز معروف و مدیر برنامه مطالعات امنیتی دانشگاه امآیتی مطرح شده بود. او در مصاحبهای با «آتلانتیک» صریحاً گفته بود «زمان آن است که افغانستان را مشکل دیگران بسازیم». پلن نهایی و ایدهآل آمریکا در این سناریو ایجاد بیثباتی در نقاط حساسی همچون سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران، تاجیکستان در جنوب آسیای مرکزی برای روسیه، و سینکیانگ برای چین است.
روند همکاریهای پیشین
اگر نقطه آغاز شکلگیری افغانستان جدید و شرایط امروز را تحولات داخلی این کشور از سال 2014 و 2015 در نظر بگیریم، میتوان نقطه عطف همکاریهای آمریکا و آسیای مرکزی را نیز از همین بازه در نظر گرفت. آمریکا از سال 2015 که دیگر هیچ نوع استقرار نظامی در آسیای مرکزی نداشت، روند جدیدی از همکاریها را با کشورهای آسیای مرکزی آغاز کرد. در این روند توسعه همکاریهای سیاسی در چارچوب پلتفورم 1+5 (با مشارکت افغانستان) در دستور کار قرار گرفت و مشارکت در پروژههای راهبردی زیرساختی نیز با محوریت افغانستان آغاز شد. طرحریزی و آغاز عملیات اجرایی پروژههایی نظیر تاپی، کاسا-1000 و تاپ از همین دوره آغاز شد. روی کار آمدن دونالد ترامپ و پس از آن انتشار استراتژی جدید آمریکا در قبال آسیای مرکزی نشانگر ماهیت این مشارکت ذیل استراتژی اتصال آسیای مرکزی و جنوبی بود.
دومین مرحله از همکاریها به زمانی باز میگردد که از اوایل سال 2018 رکود در بسیاری از این پروژهها به دلیل عدم حمایت مالی آمریکا به وجود آمد و سرنوشت برخی از این پروژهها در هالهای از ابهام قرار گرفت. در این دوره آمریکا مشارکت جدیدی را با کشورهای آسیای مرکزی در قالب گفتوگوهای صلح بینالافغانی آغاز کرد. ازبکستان نقطه کانونی این دور از همکاریهای چندجانبه آمریکا و آسیای مرکزی بود. با این حال این فرایند نیز مدت زیادی به طول نینجامید و در پرتو توافقات محرمانه حاصل شده در دوحه میان طالبان و آمریکا، هیچ نتیجه ملموس و مشخصی در این مذاکرات به دست نیامد. با این حال دریافت یک تجربه مذاکرات مستقیم نیز نوعی عادیسازی مناسبات با طالبان، و در کنار آن درگیری مضاعف در مسئله افغانستان، هدفی است که به نظر میرسد در این دوره برای آمریکا محقق شده است.
سومین مرحله از همکاریهای آمریکا و آسیای مرکزی پس از آغاز فرایند خروج نیروهای آمریکا از افغانستان با تصمیم دولت جو بایدن و خیزش طالبان به وقوع پیوست. در این زمان طالبان روند پرشتابی از پیشروی در افغانستان را آغاز کرده و ولایات مختلف، دومینووار سقوط میکردند. دولت اشرف غنی هم در روند پرشتابی اعتبار و حاکمیت خود بر افغانستان را به همین منوال از دست داده و روابط کشورهای آسیای مرکزی با همسایه جنوبی در یک ابهام جدی قرار گرفت. این ابهام کشورهای منطقه را در پاسخ به تهدیدات امنیتی از افغانستان به سمت روسیه و چین سوق داد. در این بازه آمریکا با طرح استقرار نظامی در یکی از کشورهای همسایه افغانستان، مذاکراتی فشرده و فشارهای سیاسی و امنیتی مضاعفی را بر آسیای مرکزی وارد آورد.
با این حال مقاومت روسیه و ابهامِ کشورهای منطقه در ابعاد و پیامدهای این استقرار و منافع حاصل از آن، این استقرار نظامی را بدون نتیجه گذارد. اگرچه در همین بازه نیز ابهامات و تناقضات رفتاری آمریکا احتمال ایذایی بودن این فرایند را تقویت میکرد. به هر ترتیب اما در این بازه همکاریهای آمریکا و آسیای مرکزی در سطح سیاسی و بعضی مذاکرات و مبادلات امنیتی محدود باقی ماند تا در دوره گذار و تثبیت مجدد افغانستان مجدداً سطح جدیدی از همکاریها در دستور کار دو طرف قرار بگیرد. این دور از مشارکت آمریکا و آسیای مرکزی به نظر میرسد در زمینه شکلگیری افغانستان جدید قوام یابد.
تحرکات جدید
در خلال برگزاری هفتاد و ششمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در شهر نیویورک، دور جدید نشستهای 1+5 آمریکا و آسیای مرکزی با حضور وزرای امور خارجه 6 کشور برگزار شد. وبسایت وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیه رسمی که در تاریخ 21 سپتامبر منتشر کرد، محور اصلی این جلسه را «بحران آبوهوایی» عنوان کرد. تقویت همکاریها در زمینه مقابله با پیامدهای تغییرات آب و هوایی در آسیای مرکزی در کنار موضوعات محیط زیستی نظیر فاجعه زیستمحیطی خشک شدن دریاچه آرال، موضوعاتی بود که در این بیانیه طرح شد. در همین حال 11 اقدام و برنامه مشترک نیز در بیانیه مذکور در این زمینه مورد تصریح قرار گرفته است.
در همین حال نخستین دیدارهای دونالد لو، سفیر سابق آمریکا در قرقیزستان بهعنوان دستیار جدید آسیای مرکزی و جنوبی وزیر امور خارجه آمریکا، با وزرای خارجه کشورهای آسیای مرکزی نیز صورت گرفت. علیرغم آن که در بیانیههای رسمی آمریکا هیچ اشاره مستقیمی به موضوع افغانستان نشد، اما در رسانهها و دیدارهای دوجانبه انجام گرفته در آمریکا به کرات مسئله افغانستان مورد تأکید قرار گرفت. در بیانیه مطبوعاتی وزارت امور خارجه تاجیکستان صریحاً تأکید شد که موضوع اصلی این نشست وضعیت افغانستان، مبارزه با تروریسم و دیگر چالشهای امنیتی منطقهای بوده است. در متن سخنرانی روسای جمهور آسیای مرکزی نیز به اتفاق، موضوع افغانستان یکی از محورهای اصلی مباحث مطرح شده بود.
در همین راستا، مختار تیلوبردی، وزیر امور خارجه قزاقستان در یک دیدار مجزا با دونالد لو و اریک گرین (مدیر ارشد بخش روسیه و آسیای مرکزی شورای امنیت ملی) در خصوص وضعیت افغانستان گفتوگو و رایزنی کرد. در این دیدار در خصوص ارائه برنامه مشترک کمکرسانی به افغانستان بین آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) و آژانس توسعه قزاقستان (KAZAID) تفاهماتی به دست آمد. سراجالدین مهرالدین، وزیر خارجه تاجیکستان و روسلان قزاقبایف، وزیر امور خارجه قرقیزستان نیز هر کدام به طور مشابه در واشنگتن دیدارهایی را با گرین و لو برگزار کرد و در این نشستها نیز افغانستان محور اصلی مذاکرات بود. در همین حال عبدالعزیز کاملاف، وزیر امور خارجه ازبکستان نیز با سامانتا پاور، رئیس USAID دیدار کرد. در این نشست نیز محور اصلی رایزنیها افغانستان بود.
در کنار این رایزنیهای سیاسی در شرایط جدید، محوری که پیش از این میان دو طرف پیگیری شده بود، مسئله پناهجویان است. در این راستا واشنگتن از 2 ماه پیش مذاکرات فشردهای را با کشورهای آسیای مرکزی برای پذیرش شماری از پناهجویان افغانستانی آغاز کرده است. تاجیکستان در این زمینه با حمایت اتحادیه اروپا یک اردوگاه بزرگ در جنوب ختلان ساخته است. همچنین پیرو توافقات پیشین قرار است شمار قابل توجهی از پناهندگان نیز در ولایت بدخشان ساکن شوند. این اقدامات با وجود مخالفتهای صریح روسیه و شخص ولادیمیر پوتین انجام گرفته است. پوتین پیش از این با اظهار این که در بین پناهجویان ممکن است تروریستها وارد آسیای مرکزی شوند، شدیداً با این روند مخالفت کرده بود. با این حال اکنون استقرار شمار زیادی از پناهجویان در آسیای مرکزی نهایی شده و در پاسخ به این وضعیت آندری رودنکو، معاون وزیر امور خارجه روسیه با یک عقبنشینی از مواضع پیشین «اسکان پناهجویان در آسیای مرکزی با اهداف بشردوستانه» را منتفی ندانسته است.
در کنار این موارد شاهد برخی تحرکات دیگر نیز بودهایم. سعید عثمان احمد سویعد، سفیر عربستان سعودی در عشقآباد به طور رسمی حمایت کشورش را از خط لوله انتقال گاز تاپی اعلام کرده است. به گفته سویعد این خط لوله شرایط اقتصادی و اجتماعی ترکمنستان و افغانستان را بهبود میبخشد. در همین حال ازبکستان به طور رسمی اعلام کرده به زودی ارتباطات ریلی و جادهای را با افغانستان برقرار خواهد کرد. عصمتالله ایرگاشف، نماینده ویژه رئیسجمهور ازبکستان در افغانستان ضمن ابراز امیدواری از تشکیل دولت فراگیر توسط طالبان، این موضوع را به طور رسمی مطرح کرده است. ازبکستان همچنین نخستین کشوری بود که روابط تجاری با افغانستان را با ارسال محموله تجاری از سر گرفت. در همین حال مباحث و رایزنیهای مربوط به کریدور ترانس افغان بین ازبکستان و پاکستان نیز طی این ماهها متوقف نشده است.
در سفر عمران خان به تاشکند و نیز در نشست سازمان همکاری شانگهای در دوشنبه نیز بر این موضوع تأکید و تصریح شده بود. مهمترین تحرک سیاسی و امنیتی رسمی نیز با سفر معاون شورای امنیت قرقیزستان به کابل و دیدار با سرپرست وزارت خارجه دولت موقت طالبان انجام گرفت. مقامات امنیتی قرقیزستان درحالی که تا پیش از این مشارکت محدودی در مسائل افغانستان داشتند، در دیدار رسمی با مقامات طالبان، مسائلی را در حوزه مناسبات دوجانبه رایزنی و گفتوگو کردند.
جمعبندی
پایگاه آمریکایی دیپلمات در یادداشتی به قلم ریچارد هوگلند (دستیار سابق دپارتمان آسیای مرکزی و جنوبی وزارت خارجه آمریکا، سفیر سابق آمریکا در تاجیکستان و قزاقستان و رئیس برنامه سیاسی و امنیتی خزر) و مایکل ریپس (از افسران عالیرتبه ارتش آمریکا و متخصص مطالعات استراتژیک و پژوهشگر مرکز مطالعات سیاسی خزر) تصریح میکند که «اگرچه حضور نظامی آمریکا در افغانستان پایان یافته است اما کماکان ضرورتهای استراتژیک گستردهتری برای آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز همچون تهدیدات ژئوپلیتیکی چین و روسیه وجود دارد». این نویسندگان همچنین تأکید میکنند که «اهداف سیاست خارجی آمریکا در منطقه همچنان تغییر نکرده است». در این یادداشت همچنین بر ابقای تهدید افراطگرایی بهعنوان یک تهدید بینالمللی تأکید شده و توسعه همکاریهای کشورهای آسیای مرکزی با آمریکا برای مواجهه با پیامدهای کوتاهمدت خروج نیروهای نظامی آمریکا را به نوعی اجتنابناپذیر میداند.
این رویکرد ظاهرا استراتژیک آمریکا به همکاری با کشورهای آسیای مرکزی ترکیبی از دو منفعت راهبردی است که پیشتر به آن اشاره شد. در عین حال که استراتژی اتصال آسیای مرکزی و جنوبی بهعنوان یک طرح کلان استراتژیک پیگیری میشود، گزینه بیثباتی منطقهای و افزایش هزینههای امنیتی چین، روسیه و ایران همچنان روی میز است. در این طرح کلان کشورهای آسیای مرکزی هم بهعنوان شریک آمریکا محسوب میشوند و باتوجه به سطح آتی تعاملات امنیتی و سیاسی، حتی ممکن است بخشی از ابزارهای آتی برای پیادهسازی طرحهای امنیتی منطقهای باشند.
انتهای مطلب/
*پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق