خط مشیهای متفاوت رقبا بخصوص قدرت منطقهای هند و فرامنطقهای ایالات متحده آمریکا از موانع اصلی در عملیاتی شدن کریدور اقتصادی چین- پاکستان خواهد بود. شکی نیست هدف نهایی قدرتهای مداخلهگر، تضعیف قدرت اقتصادی چین و پاکستان و کاهش عمق استراتژیک آنها است، از این رو استفاده ابزاری از افراط گرایان در افپاک و تحریک قوم اویغور برای درگیری و آشوب در این راستا قابل ارزیابی است؛ و تنها راه برون رفت از این بحران گسترش تفکر استراتژی اقتصادی در برپایی اتحادیهها و باشگاههای اقتصادی، مناطق آزاد تجاری و استقرار کمپانیهای مرتبط با آن خواهد بود که در غیر این صورت برپایی این کریدور بیش از آن که منافع کشورهای مورد نظر را تامین کند در گسترش هرج و مرج و بیثباتی منطقهای نقش اصلی و کلیدی خواهد داشت.
مطالعات شرق/
مریم وریج کاظمی*
کریدور اقتصادی چین- پاکستان از زیرشاخههای اصلی طرح بزرگ یک کمربند - یک راه چین (جاده ابریشم جدید) است که می تواند تاکتیکهای متفاوتی را برای دخل و تصرف در استراتژی اقتصادی- تجاری چین با کشورها در سطح منطقه و بینالمللی اجرا نماید. این کریدور با توجه به محدودیت فضای جغرافیایی چین جهت دسترسی به منابع انرژی خلیج فارس و همچنین بازار فروش و مصرف گسترده در خاور نزدیک بزرگ، به عنوان یک پدیده سیال برای پوشش دادن به فضای جدید رقابت اقتصادی دارای نقش مهم و اساسی است.
بی شک گردش سرمایه با سود بالا است که در رفتار بینالمللی در جهت اعمال طرحهای بزرگ اقتصادی تاثیر میگذارد که این فرایند متاثر از نقش فضا و عوامل جغرافیایی، هویت و امنیت، ابزار اقتصادی و کدهای ژئوپلیتیکی (استراتژی، رمزهای زیرساختی، شرح وظایف کشور) است و یکی از مهمترین شاخصهای موثر در اتخاذ استراتژیهای ملی و بینالمللی به شمار میآید. بر این اساس چین با توجه به قابلیتهای بالای اقتصادی-تجاری و توان مشارکت داشتن و برتری جویی در مجموعه نظام جهانی با ابزارهای سرمایه، تجارت و ارائه کالاهای متنوع تجاری را در تلفیق با پروژه بزرگ یک کمربند - یک راه در حال پیگیری دارد. طرح یک کمربند - یک راه شامل چند مسیر میباشد که مسیر جنوبی آن از چين آغاز و به آسياي جنوب شرقي، جنوب آسيا و پاکستان و در نهایت به اقيانوس هند ختم خواهد شد. کشورهاي اين مسير اکثرا عضو بانک سرمايهگذاري زيرساختهاي آسيا هستند که به ابتکار دولت چين تاسيس شده و ميتواند در احداث اين مسير مؤثر واقع شود. بنادر جنوبی پاکستان بخصوص بندر گوادر تحول مثبتی برای کریدور اقتصادی پنجاه میلیارد دلاری چین و پاکستان محسوب میشود.
البته نمیتوان صرفا به بندر گوادر فقط در زمینه موافقتنامه تجاری و ترانزیتی چین-پاکستان نگاه کرد چرا که هدف اصلی این مرکز تجارت کالا بین چین و خاور نزدیک بزرگ و شمال آفریقا خواهد بود. از این دیدگاه کریدور اقتصادی چین- پاکستان از ارزش استراتژیکی بالا برخوردار است و میتواند چارچوب جدیدی در نظم منطقهای- فرامنطقهای ایجاد نماید. اما با در نظر گرفتن رقابتهای شدید در فضای پیرامونی این کریدور و تنشهای موجود میان همسایگان به دلیل دخالت و نفوذ دولتهای منطقهای و فرامنطقهای، عملیاتی شدن کریدور اقتصادی چین- پاکستان با موانع بسیاری بخصوص فعالیت گروههای افراطگرای اسلامی در جهت تامین منافع اقتصادی- امنیتی دولتهای منطقهای و فرامنطقهای، روبهرو است.
تفکر استراتژی اقتصادی عامل همبستگی و پیوستگی کشورها در قرن حاضر است و قراردادهای تجاری که برای جذب همکاریهای فنی و نظامی در جهت شکل گیری ساختارهای سیاسی- امنیتی بوجود میآید عمدتا دورنمای مثبتی را برای توسعه و ثبات کشورها نشان میدهد. جمهوری خلق چین با اجرایی کردن استراتژی اقتصادی خود در چارچوب طرح یک کمربند - یک راه سعی در کنترل وابستگی خود به فضای جغرافیایی رقبای خود بخصوص هند، همچنین دسترسی آسان به منابع انرژی و گسترش تجارت آزاد با کشورهای خاور نزدیک بزرگ، اروپا و آفریقا دارد. شعاع نفوذ یک کمربند - یک راه برای دور زدن هند به عنوان رقیب جدی منطقهای چین، کریدور اقتصادی چین - پاکستان را شکل داد تا از این طریق کالای استراتژیک انرژی نفت و گاز را با کمترین تهدید منتقل نماید. از سوی دیگر پاکستان، دشمن دیرینه هندوستان، از این طرح برای بالا بردن توان قدرت ملی در برابر تهدیدهای هند استفاده میکند و هند هم خواستار عدم موفقیت این طرح در خاک پاکستان است.
اجرای طرح بزرگ یک کمربند - یک راه به عنوان یک شرح وظیفه جمهوری خلق چین در قبال دسترسی راحت و مطمئن به انرژی منطقه خلیج فارس برای تولید قدرت و توسعه در سطح ملی- بینالمللی، همچنین دستیابی به استقلال نسبی از مسیرهای ترانزیتی تحت کنترل هند و کشورهای جنوب شرق آسیا در نظر گرفته میشود.
در این راستا پاکستان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و ژئوپلیتیکی بخصوص نزدیکی به کانون انرژی خلیج فارس و اقیانوس هند همچنین تنگه باب المندب (پل ارتباطی با قاره آفریقا) میتواند محدودیتهای ترانزیتی چین را مرتفع نماید. از این رو دیپلماسی اقتصادی چین با در نظر گرفتن واقعیتهای جغرافیایی خود توافقنامهها و قراردادهای متنوعی را با توجه به رفتار و تواناییهای ژئوپلیتیکی همسایگان غربی خود به سرانجام رسانده است که ایجاد کریدور اقتصادی چین- پاکستان از مهمترین آنها میباشد.
بی شک قلمرو حاکمیتی پاکستان در طی سالهای پس از جنگ سرد توانست فضای ژئواستراتژیک مساعدی برای ایالات متحده آمریکا به وجود آورد و در خط مقدم جبهه استراتژی سرنفوذ قرار گیرد. تاکید غرب بر خطر گسترش اسلام ایرانیزه شده و خیزش آن در جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز و همین طور حضور اتحاد شوروی فرصت مناسبی را برای ایالات متحده آمریکا بوجود آورد که در جستجوی شریک سیاسی مطمئن برای پیشبرد منافع خویش در منطقه مورد نظر باشد، از این رو پاکستان بدلایل ژئواستراتژیک از حمایت ایالات متحده آمریکا برخوردار شد.
اما با پایان جنگ دوم خلیج فارس، پاکستان عملا خود را در تنگنای استراتژیکی یافت چرا که دیگر مسیر مطمئن برای سیاستهای ایالات متحده آمریکا در حوزه ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی و آسیای جنوب غربی به حساب نمیآمد. پاکستان بر خلاف دهههای گذشته نمیتوانست بر مسائل ژئواستراتژیک خود برای پیشبرد اهداف خود تکیه کند، لذا مناسبات ژئواکونومیک یعنی کریدور اقتصادی یا همان مسیر ترانزیت انرژی از کشورهای برخوردار انرژی نفت و گاز به بازارهای مصرف چین، جنوب شرق آسیا و آسیای مرکزی بار دیگر این کشور را در کانون توجه قدرتهای جهانی قرار داده است. صرف نظر از تحلیلهای مثبت در ایجاد کریدور اقتصادی به جهت بالارفتن قدرت ملی- بینالمللی دو طرف پاکستان و چین، اختلافها و چالشهای اساسی و مهم در تداوم روند شکل گیری این کریدور اقتصادی وجود دارد که به طور مستقیم متاثر از ویژگیهای ژئوپلیتیکی هند بخصوص مسئله هیدروپلیتیک به عنوان محور اساسی اختلاف هند با پاکستان در منطقه کشمیر است.
ضمن اینکه نگرانی هند از ایجاد این کریدور مشخصا به ارتباط ترانزیتی با افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی مرتبط است که میتواند هند را در تنگنای اقتصادی - امنیتی قرار دهد. از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا ایجاد این کریدور را بسط و گسترش هژمون خواهی چین در سطح بینالمللی تعبیر میکند که در تعارض کامل با سیاستهای خود است، از این رو سعی در کنترل و نظارت چین با ابزارهای مختلف دارد. با در نظر گرفتن مجموع عملکردهای دولتهای ذی نفع، فضای آسیبپذیری در راستای شکل گیری نظام سلسله مراتبی بر پایه نقش تاکتیکی اقوام مختلف در مسیر کریدور اقتصادی چین- پاکستان بوجود میآید که صرفا به دنبال منسجم کردن فضای ساختاری- کارکردی مناسب برای پیاده سازی اهداف استراتژیک مداخلهگران خواهد بود.
به نظر میرسد کریدور اقتصادی چین- پاکستان بتواند معادله قدرت منطقهای را به نفع کشورهای منطقه تغییر دهد چرا که قدرت ملی ارتباط مستقیم با درک مفاهیم اقتصاد ملی دارد. اما خط مشیهای متفاوت رقبا بخصوص قدرت منطقهای هند و فرامنطقهای ایالات متحده آمریکا از موانع اصلی در عملیاتی شدن کریدور اقتصادی چین- پاکستان خواهد بود. شکی نیست هدف نهایی قدرتهای مداخلهگر، تضعیف قدرت اقتصادی چین و پاکستان و کاهش عمق استراتژیک آنها است، از این رو استفاده ابزاری از افراط گرایان در پاکستان - افغانستان و تحریک قوم اویغور مستقر در فضای جغرافیایی پروژه چین- پاکستان برای درگیری و آشوب در این راستا قابل ارزیابی است؛ و تنها راه برون رفت از این بحران گسترش تفکر استراتژی اقتصادی در برپایی اتحادیهها و باشگاههای اقتصادی و مناطق آزاد تجاری و استقرار کمپانیهای مرتبط با آن که در برگیرنده منافع ملی کشورهای مورد نظر است، خواهد بود که در غیر این صورت برپایی این کریدور بیش از آنکه منافع کشورهای مورد نظر را تامین کند در گسترش هرج و مرج و بیثباتی منطقهای همین طور عدم وحدت قومیتها، ملیتها، نژادها و ادیان منطقه، نقش اصلی و کلیدی خواهد داشت.
انتهای مطلب/
*پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک