کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

انگلیس در افغانستان

تعاملات راهبردی پاکستان و انگلیس در افغانستان

22 خرداد 1400 ساعت 12:51

انگلیس پس از سال¬‌ها سیاست پنهان یا قرار گرفتن در پشت آمریکا، مجدداً به حضور مستقیم روی آورده تا با تغییرات ژئوپلتیکی و ساختاری در افغانستان، اگر چه ادعای حل و فصل موضوعات چالشی را مطرح می‌کند، در واقع ماجراجویی جدیدی را آغاز کند. می‌-توان گفت شکل‌گیری طالبان در دهه 1970 و 1980 میلادی، تنها با هدف شکست شوروی در افغانستان نبوده، بلکه ایده¬‌ای برای بهره‌برداری دراز مدت است. این که اکنون، بریتانیای کبیر با پشتیبانی از پاکستان، در پی ایجاد حکومتی با حضور طالبان و تحت فرمان خود در افغانستان است تا شکست¬‌های گذشته خود را در افغانستان جبران کند (چنانکه یکبار قدرت آنها را در برابر شوروی مورد سنجش قرار داده است.) یا خواهان تداوم بی‌ثباتی و ناامنی در منطقه جنوب آسیا است، مورد سئوال است. اما به طور مشخص، رویکرد پاکستان در منطقه برگرفته از سیاست انگلیسی است و سیاست انگلیسی همواره تطمیع، تفرقه و اختلاف افکنی بوده است؛ اگر چه در کوتاه مدت به صلح و پایان خشونت بینجامد.


مطالعات شرق/

مائده کریمی قهرودی*

حضور بریتانیا در منطقه شبه قاره هند و افغانستان به قرن 19 و 20 میلادی باز می‌­گردد؛ چنان که انگلیس از نیمه دوم قرن 18 اقدامات خود را برای تسلط در شبه قاره هند، آغاز نمود و از سال 1838 با توجیه لزوم وجود متحد قابل اعتماد در مرزهای غربی هند بریتانیا در مقابل شوروی، به افغانستان متمایل شد و موجب وقوع سه جنگ میان انگلیس و افغان­‌ها گردید. اگر چه انگلیسی‌­ها در جنگ­‌های افغانستان شکست خوردند و بعد از یک و نیم قرن استعمار شبه قاره، این منطقه را ترک کردند؛ اما با مداخله‌گری و سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، زخم­‌هایی عمیق چون خط دیورند، جدایی بلوچستان (معاهده گلد اسمیت) و منازعه کشمیر را بر این کشورها باقی گذاشتند که همچنان در قرن 21 با آن دست و پنجه نرم می­‌کنند.

از آن مقطع، سیاست انگلیس در افغانستان متوقف نشده که قرار داشتن انگلیس در پشت ایده وجود بخشیدن به طالبان و حضور نیروهای نظامی انگلیس در افغانستان پس از حمله سپتامبر 2001، از این موارد است. اما در طی این سال‌­ها، انگلیس هدایت‌گر مسائل منطقه آسیای جنوبی و افغانستان نبوده و خط مقدم در دست دیگرانی چون آمریکا قرار داشته و سعی شده راهبرد انگلیس همراه با آمریکا در پی گرفته شود. اما با توجه به طولانی شدن جنگ آمریکا در افغانستان، تحرکاتی از سوی انگلیس شکل گرفته که با سفرهای ژنرال پاتریک کارتر فرمانده ارتش بریتانیا به افغانستان و پاکستان و مذاکرات آنها در بحرین و سپس کابل بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.

در یک چشم انداز کلی، سیاست­‌های انگلیس در قبال افغانستان با همکاری یا در جهت منافع پاکستان بوده است. اگر به گذشته بازگردیم، معاهده دیورند و جدا کردن بخش‌­هایی از خاک افغانستان در جهت منافع هند بریتانیایی بود که پاکستان امروزی می‌­باشد و اکنون پاکستان خواهان پذیرش این خط به عنوان مرز مشترک افغانستان و پاکستان است، در حالی که دولت­‌های افغانستان حداقل در سیاست اعلامی خود آن را نپذیرفته‌­اند. در دهه 80 قرن بیستم، جغرافیای تشکیل طالبان، خاک پاکستان و پشتوانه آن، حمایت این کشور بود. طالبانی که به تحت­‌الحمایگی اسلام‌­آباد و دشمنی کابل شناخته می‌شود و ایده‌­پرداز آن انگلیس معرفی می­‌گردد.

اکنون نیز شاهد آن هستیم که انگلیس نقش مهمی را در افغانستان بر عهده گرفته و شریک اصلی در این مسیر پاکستان است. سفر هم زمان پاتریک کارتر و باجوا فرمانده ارتش پاکستان به کابل موید این رویکرد لندن است. این اقدام انگلیس بدون تردید به یک باره صورت نگرفته و مقدمات آن از چند سال قبل فراهم شده است. بنابراین، در تحولات اخیر نیز مانند گذشته دو موضوع قابل توجه است. اول؛ سیاست خارجی انگلیس در قبال افغانستان با شراکت پاکستان تعریف شده است. دوم؛ موضوعاتی که امروز در صدر فهرست مسائل افغانستان قرار گرفته، پیش از این توسط انگلیس مطرح بوده و با رویکرد پاکستانی دنبال می‌­شود: مذاکره با طالبان، خط دیورند و شکل­ دهی ارتش ملی افغانستان.

مناسبات لندن - اسلام‌آباد در دو دهه اخیر
برای بررسی دقیق‌تر، اگر نگاهی به رویکرد انگلیس در دو دهه اخیر در قبال افغانستان بیندازیم، متوجه می‌شویم حضور انگلیس در افغانستان به پشتوانه همکاری استراتژیک با پاکستان صورت گرفته است. از ژانویه 2006 نخستین نیروهای انگلیس به ولایت هلمند در جنوب افغانستان اعزام شدند و در دسامبر 2006، دولت انگلستان یک مشارکت در توسعه بلند مدت ده ساله را با پاکستان امضا و کمک­‌های خود را به پاکستان، دو برابر کرد. چنان که پاکستان به یکی از بزرگترین دریافت کنندگان کمک از انگلیس تبدیل شد. گزارش کمیته روابط خارجی مجلس انگلیس در سال 2011-2010 نیز موید این رویکرد است. در این گزارش، هدف انگلیس جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به پایگاه القاعده و سایر گروه­‌های تروریستی ذکر و گفته شده انگلیس باید به یک مشارکت استراتژیک بلند مدت با پاکستان با چهار هدف کمک به پاکستان برای غلبه بر چالش­‌های کوتاه مدت و بلند مدت خود در برابر افراط‌گرایی خشونت آمیز، کمک به پاکستان برای مقابله با چالش‌های ساختاری طولانی مدت خود، مربوط به حکومتداری، اقتصاد و توسعه، همکاری برای ایجاد امنیت بیشتر در منطقه با در نظر گرفتن منافع قانونی پاکستان و تعمیق روابط دو جانبه اقدام ورزد. در این مقطع تا زمان خروج نیروهای انگلیس از افغانستان در سال 2014، شاهد تعاملات متعدد مقامات امنیتی و سیاسی دو کشور هستیم.

با وقفه چند ساله بعد از خروج نیروهای نظامی انگلیس، سال 2018 و 2019 را می‌­توان اوج تعاملات انگلیس - پاکستان در قبال افغانستان دانست. سفر گرت بِیلی نماینده ویژه بریتانیا در امور افغانستان و پاکستان به اسلام‌‎آباد و طرح موضوع صلح مورخ فوریه، سفر پاتریک کارتر فرمانده ارتش بریتانیا به پاکستان و بازدید از ایالت بلوچستان و مرز مشترک افغانستان - پاکستان مورخ آوریل، تصمیم بریتانیا مبنی بر اعزام ۴۵۰ نیروی بریتانیایی به افغانستان در ماه می، اذعان وزیر دفاع بریتانیا به لزوم مذاکره با طالبان مورخ 22 می، تعیین «نیکلاس کی» سفیر سابق بریتانیا در افغانستان (2018-2017) به‌ عنوان نماینده بعدی ارشد غیرنظامی ناتو مورخ 5 دسامبر (برای پذیرش مسئولیت از مارس 2019 تا مه 2020) از جمله مهم­ترین تحولات مرتبط در سال 2018 بوده­‌اند که با برگزاری کنفرانس تماس افغانستان در لندن در فوریه 2019 تداوم یافت.

در پی تحولات سال 2018، زلمی خلیل‌‎زاد نیز در سپتامبر همین سال توسط آمریکا به‌ عنوان نماینده ویژه این کشور در امور افغانستان و پاکستان منصوب شد. علی‌رغم برخی اختلاف دیدگاه‌­های آمریکا و بریتانیا، دیدگاه موثق در قبال تحولات این سال­‌ها، تقسیم کار بریتانیا و آمریکا در مسئله افغانستان است. چنان که، بریتانیا طی تعامل با پاکستان و افغانستان، در حال مقدمه چینی مذاکرات با طالبان بوده تا آمریکا آشکارا آن را مدیریت کند.  

اما بعد از گذشت بیست سال از جنگ افغانستان، نقش آمریکا و انگلیس امروز در حال تغییر است یا به عبارتی انگلیس پیشرو صحنه افغانستان گردیده است. ضمن این که سفیر جدید انگلیس در افغانستان که اخیراً منصوب شده دارای مدرک نظامی از دوره کالج دفاعی ناتو در سال 2002 می‌باشد. از جمله دلایل این موضوع می­‌تواند طولانی شدن جنگ آمریکا در افغانستان و به تبع آن خروج آمریکا یا حتی یک جانبه گرایی انگلیس بعد از برگزیت و رهایی از بند اتحادیه اروپا باشد، اما موقعیت پاکستان نیز در این تغییر و تحول مهم است. چرا که، روابط پر فراز و نشیب آمریکا - پاکستان نیز یکی از دلایل عدم نتیجه­ بخشی وضعیت افغانستان به شکل مطلوب است؛ اما مناسبات اسلام­‌آباد - لندن عمیق و مستمر است. علل این مناسبات نزدیک انگلیس با پاکستان که منجر به همکاری در افغانستان شده، بدین شرح است:

بر این اساس، انگلیس موضوعات افغانستان را به گونه‌­ای که پاکستان ایفای نقش کند یا مطابق با منافع این کشور باشد، مدیریت کرده است که مهم‌ترین آنها بدین ترتیب هستند:   حضور انگلیس را می­‌توان چنین تفسیر کرد که چالش افغانستان طی سال‌ها جنگ آمریکا و نقش‌های متفاوت و متضاد کشورهای ذینفع، لاینحل باقی مانده و لندن خود باید رأسا در منطقه حضور یابد. مرز دیورند موضوعی است که حتی در دهه 1990 مورد شناسایی طالبان قرار نگرفت. بنابراین حضور طالبان در افغانستان منوط به یافتن راه حلی برای خط دیورند است که بعداً منافع پاکستان را تهدید نکند. انگلیس برای تثبیت این مرز نیازمند اقدامات پاکستان است. این رویکرد حتی در سال‌های اخیر نیز صحه گذاشته شده است. در نشست کمیته روابط خارجی و دفاعی مجلس لردها (2021-2019)، یکی از نمایندگان درباره خط دیورند اظهار داشته انگلیس نفوذ پاکستان در افغانستان را به رسمیت شناخته و انگلیس باید به همکاری نزدیک با پاکستان در این زمینه ادامه دهد.

این گفته که حاکی از سابقه همکاری لندن – اسلام‌آباد در خصوص خط دیورند است، با عملیات حصارکشی مرز مشترک توسط پاکستان از سال 2017 و حتی خبر اعطای شناسنامه پاکستانی به سران اقوام در طول خط دیورند طی چند ماه قبل، تأیید می­‌شود. لازم به ذکر است تثبیت این مرز یا ایجاد پایگاه­‌های نظامی در دیورند برای نظارت بر آن، حل این چالش دیرینه نبوده، بلکه کینه افغانستان نسبت به پاکستان را تعمیق می‌­بخشد و اهرم فشار کابل برای مقابله با سیاست‌­های پاکستان را بی‌اثر می‌­سازد. هر چند تاکنون کابل برای به چالش کشیدن موضع پاکستان نتوانسته اقدامی موثر انجام دهد.
با وجود جهت‌­گیری مشترک انگلیس با پاکستان، مقامات لندن از یکه‌­تازی و رهاسازی پاکستان نیز اجتناب می­‌کنند و در عین حال به دلیل مناسبات نزدیک با هند و فشارهای دهلی­نو برای به رسمیت شناختن جایگاه این کشور در تحولات افغانستان، اقدامات پاکستان را تحت نظارت دارند و در موارد لزوم از چماق استفاده خواهند کرد. سفر وزیر خارجه هند به آمریکا به عنوان اولین سفر وزیر هندی بعد از روی کار آمدن بایدن و ملاقات مجازی مودی و جانسون، نخست وزیران هند و انگلیس و اعلام نقشه راه همکاری­‌های استراتژیک 2030 هر دو در ماه مه سال جاری، از این موارد است.

جمع‌بندی
انگلیس پس از سال­‌ها سیاست پنهان یا قرار گرفتن در پشت آمریکا، مجدداً به حضور مستقیم روی آورده تا با تغییرات ژئوپلتیکی و ساختاری در افغانستان، اگر چه ادعای حل و فصل موضوعات چالشی را مطرح می‌کند، در واقع ماجراجویی جدیدی را آغاز کند. می‌­توان گفت شکل‌گیری طالبان در دهه 1970 و 1980 میلادی، تنها با هدف شکست شوروی در افغانستان نبوده، بلکه ایده­‌ای برای بهره برداری دراز مدت است. این که اکنون، بریتانیای کبیر با پشتیبانی از پاکستان، در پی ایجاد حکومتی با حضور طالبان و تحت فرمان خود در افغانستان است تا شکست­‌های گذشته خود را در افغانستان جبران کند (چنانکه یکبار قدرت آنها را در برابر شوروی مورد سنجش قرار داده است.) یا خواهان تداوم بی‌ثباتی و ناامنی در منطقه جنوب آسیا است، مورد سئوال است. اما آنچه مشخص است رویکرد پاکستان در منطقه برگرفته از سیاست انگلیسی است و سیاست انگلیسی همواره تطمیع، تفرقه و اختلاف افکنی بوده است؛ اگر چه در کوتاه مدت به صلح و پایان خشونت بینجامد.
انتهای مطلب/


*دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران
 


کد مطلب: 2667

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/2667/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir