اهمیت منابع آبی مشترک بویژه حوضه آبریز هیرمند برای ایران و افغانستان در طول تاریخ و به طور خاص پس از انعقاد معاهده پاریس، سبب شکلگیری تعاملات درهمتنیدۀ هیدروپلیتیکی میان دو کشور بر سر بهرهبرداری از این منبع مشترک شده است.
طی مطالعات صورت گرفته، تحلیل سطوح مناقشات و همکاریهای آبی در برخی از مهمترین تعاملات هیدروپلیتیکی ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند به 13 بازه زمانی تقسیمبندی و در جدول 1 ارائه شده است.
نتایج مطالعه تاریخ روابط هیدروپلیتیکی دو کشور بر سر هیرمند نشان میدهد که با حکمیت کشورهای ثالث، وضعیت تعاملات هیدروپلیتیکی بر سر تسهیم آب هیرمند بدتر شده است.
تعاملاتِ پیش رو و مناقشاتِ حال حاضر ایران و افغانستان بر سر هیرمند، از اين پتانسيل برخوردار است كه بتواند کاتالیزوی برای تغییر روند مناقشات و حرکت به سمت همکاری و شکلگیری هدف مشترک میان ایران و افغانستان باشد.
مطالعات شرق/
حجت میان آبادی؛ عضو شورای علمی موسسه مطالعات شرق
سیده زهرا قریشی؛ پژوهشگر موسسه مطالعات شرق
مقدمه
اهمیت منابع آبی مشترک بویژه حوضه آبریز بینالمللی هیرمند برای ایران و افغانستان در طول تاریخ و به طور خاص پس از انعقاد معاهده پاریس، سبب شکلگیری تعاملات درهمتنیدۀ هیدروپلیتیکی میان دو کشور بر سر بهرهبرداری از این منبع مشترک شده است. حوضه آبریز هیرمند بین سه کشور افغانستان (82 درصد)، ایران (15 درصد) و پاکستان (3 درصد) مشترک است که در کشور افغانستان به نام حوضه آبریز هلمند و در ایران به نام حوضه آبریز هامونِ هیرمند معروف است. این حوضه 14 ولایت افغانستان و بخشی از دو استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی ایران را دربرگرفته است.
آورد کل رودخانههاي حوضه آبريز هيرمند که از بالادست و کشور افغانستان سرچشمه ميگيرند، حدود 10 ميليارد متر مکعب در سال برآورد شده است که از اين ميان سهم رودخانه هيرمند (در بالادست سد کجکي) حدود 6 ميليارد متر مکعب در سال است. بر اساس معاهده سال 1351ش، میزان حقابه ایران از آب رودخانه بینالمللی هیرمند در سالهای نرمال و فوق نرمال 820 میلیون متر مکعب در سال تعیین شده است.
این نوشتار تلاش دارد تا با بررسی روند تاریخی مراودات هیدروپلیتیکی دو کشور ایران و افغانستان و شناخت عوامل اثرگذار بر شکلگیری مناقشات و همکاریهای هیدروپلیتیکی در بازههای تاریخی بین دو کشور، به تبیین تعاملات پیشِ روی دو کشور بپردازد. تحلیل روند تعاملات گذشته و شناخت عوامل منجر به شکلگیری تعاملات هیدروپلیتیکی (همکاری و مناقشه) میان دو کشور، اقدامی ضروری برای تبیین چشماندازِ مطلوب برای مراودات آینده است و این مهم برای سیاستگذاری و نیل به پیشرفت پایدار در منطقه الزامی است.
بر این اساس، تلاش شده است ابتدا ماهیت مناسبات آبهای فرامرزی تبیین و نشان داده شود که در تعاملات هیدروپلیتیکی، مناقشه و همکاری دو روی یک سکه هستند و به صورت هم زمان، پویا، تطورگرا و توأمان میان ذیمدخلان در سطوح مختلف رخ میدهند. سپس، تعاملات ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند و وقایع سیاسی، امنیتی و اجتماعی اثرگذار و اثرپذیر بر این تعاملات تبیین و تحلیل میشود. در نهایت، تلاش میشود تحلیلی از وضعیت تعاملات حال حاضر و تصویری از تغییر و تحول تعاملات آتی ارائه گردد.
توأمانی همکاری و مناقشه بر سر منابع آب مشترک
شناخت و مطالعه تاریخ به فهم و تحلیل وضعیت کنونی یک پدیده کمک میکند. درس آموختههای تاریخی همچنین میتوانند راهبردهای جامعتر و سیاستهای پایدارتری را برای آینده رقم بزنند. بر این اساس، در مطالعات هیدروپلیتیکی، بررسی تاریخ مناسبات هیدروپلیتیکی برای شناخت تحولات و پیشنهاد سیاستهای آبی بین کشورها بسیار حائز اهمیت است. بررسی تاریخ مناسبات آبی و هیدروپلیتیکی نشان میدهد که مناقشه و همکاری الزاماً متضاد یکدیگر نیستند و میتوانند بصورت پویا و توأمان در یک حوضه آبریز وجود داشته باشند.
مناسبات هیدروپلیتیکی از جمله فرآیندهای به شدت سیاسی هستند که در درون خود بهطور هم زمان مناقشه و همکاری را جای دادهاند. همکاری به مثابه اقداماتِ هماهنگ برای نیل به نتیجه جمعی، یک فرآیند بازتابی از هنجارها و انگارههای بازیگران است. از سویی دیگر، مناقشه پدیدهای طبیعی و غیرقابل اجتناب است و به معنی تقابل علاقهمندیها است. نکته حائز اهمیت آن است که «مناقشه» همیشه نامطلوب و مضر نیست؛ بلکه میتواند در برخی مواقع عاملی برای تغییرات و کاتالیزوری برای شکلدهی به همکاری نیز باشد.
با این نگاه، به منظور تحلیل تعاملات هیدروپلیتیکی و سطوح همکاری و مناقشه در حوضههای آبریز فرامرزی زیتون و میراماچی (2008) پنج سطح برای تبیین همکاری و چهار سطح برای تبیین سطوح مناقشه میان کشورهای ساحلی معرفی نمودهاند. سطوح همکاری به ترتیب عبارتند از: مواجهه با مشکل، اقدام مشترک موردی، هدف مشترک، هنجار مشترک و هویت جمعی. سطوح مناقشه نیز به ترتیب عبارتند از: مناقشه غیرسیاسی، مناقشه سیاسیسازیشده، مناقشه امنیتیسازیشده یا فرصتسازی شده و مناقشه خشونتبار.
گذشته و حال تعاملات ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند
پیوستگیهای تاریخی و فرهنگی دو کشور ایران و افغانستان هرگز به یک باره گسسته نمیشود و دوام آن به مراتب بیش از پیوستگی سیاسی دو کشور است، اما جدایی هرات از ایران و تبعات معاهده پاریس (1857م)، باعث شد ماهیت رودخانه هیرمند از یک رودخانه داخلی به یک رودخانه فرامرزی بینالمللی تغییر کند. این تغییر، افغانستان را در موقعیت بالادست منابع آبی مشترک حوضه آبریز هیرمند قرار داد. به همین دلیل این کشور نسبت به تنها منبع آب موجود برای توسعه دو منطقه جدا شدۀ استان سیستان و ولایت نیمروز حساس شد. از آن زمان، منابع مشترک میان دو کشور جنبه فرامرزی پیدا کردند و بهرهبرداری و استفاده از آنها منوط و محدود به مذاکرات بین دولتها و نه مردمان محلی شد که این مسأله چالشهای متعددی را در طول تاریخ به وجود آورده است.
نظر به اهمیت منابع آبی مشترک در حوضه آبریز هیرمند برای ایران و افغانستان، دو کشور همواره در طول تاریخ برای رسیدگی به نحوه تسهیم آبِ مشترک، تعاملاتِ متعددی در سطوح مختلف داشتهاند و حکمیتهای متعددی میان آنها صورت گرفته است. طی مطالعات صورت گرفته، تحلیل سطوح مناقشات و همکاریهای آبی در برخی از مهمترین تعاملات هیدروپلیتیکی ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند به 13 بازه زمانی تقسیمبندی و در جدول 1 ارائه شده است. این تقسیمبندی مبتنی بر وقایع آبی حائز اهمیت بر سر رودخانه هیرمند میباشد. با توجه به اهمیت مسأله و نتایج حاصل از این مطالعه، در ادامه برخی از مهمترین این تعاملات تحلیل و ارزیابی شدهاند.
دو کشور ایران و افغانستان پس از بینتیجه ماندن حکمیت مکماهون و عدم کسب توافقی رسمی و دائمی بر سر مسأله آب هیرمند در طی مراودات متعدد دو جانبه، در سال 1329ش (1951م) به پیشنهاد ایالات متحده آمریکا پذیرفتند تامریک کمیسیون بیطرفی برای حکمیت در خصوص مسئله آب هیرمند تشکیل شود. این کمیسیون در رأی نهایی خود حقابه شرب و کشاورزی بخش ایرانی رودخانه هیرمند را 22 مکعب بر ثانیه تعیین کرد. اما نتیجه این حکمیت نیز مورد پذیرش طرف ایرانی قرار نگرفت و مجدداً مسأله آب ایران و افغانستان بلاتکلیف باقی ماند.
پس از آن، تشکیل سازمان پیمان مرکزی (سنتو) در سال 1334ش (۱۹۵۵م) بعد از جنگ سرد نقش بسزایی در تغییر روند مراوادت ایران و افغانستان بر سر منابع آب ایفاد نمود.
زیرا بر اساس این پیمان ایالات متحده تصمیم گرفت کمکهای مالی خود را به افغانستان و بهویژه در جریان توسعه هلمند کاهش دهد تا به ضرر متحدان خود در این پیمان کاری انجام نداده باشد. لذا از اواسط دهه 1960م بودجه ایالات متحده در افغانستان کاهش یافت و به ترتیب در طی سالهای 1971، 1972 و 1973 به 600000، 400000 و 500000 دلار رسید. این تغییرات اولین عامل مجاب کننده افغانستان به ارائه پیشنهاد 4 مترمکعب حقابه بیشتر از آنچه که کمیسیون بیطرف برای بخش ایرانی هیرمند تعیین نموده بود، شد. زیرا افغانستان نیاز داشت برای ادامه پروژۀ توسعۀ هلمند معاهدهای منعقد کند تا بتواند به وام و کمکهای مالیِ مؤسسات بینالمللی برای ادامه اهداف خود و پروژه توسعه دره هلمند دست یابد. کمکهای بینالمللی در بیشتر مواقع به حوضههایی که در آن وضعیت تقسیم آب مشخص نباشد سخت تعلق میگیرند. بر این اساس، سفیر افغانستان در لندن طی سفری به ایران اعلام نمود که دولت افغانستان با افزایش میزان سهم ایران از 22 به 26 مترمکعب در ثانیه موافقت کرده است.
سرانجام در سال 1351 معاهده هیرمند منعقد شد و این معاهده در سال 1352ش (1974م) توسط مجلس دو کشور به تصویب رسید. با توجه به مفاد معاهده هیرمند، رئیس هیئت مذاکره کنندۀ افغانستان به واسطه این مذاکره در طول زمانهای مختلف مورد تمجید دولتمردان این کشور قرار گرفته است؛ تا جایی که اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، طی مراسمی در سال 2016، موسی شفیق صدراعظم وقت و امضاء کننده معاهده هیرمند را «شهید» نامید و اظهار کرد: «معاهدهای که شهید موسی شفیق با ایران بر سر رودخانه هیرمند منعقد کرد سرتاسر به نفع مردم افغانستان بوده است».
از سوی دیگر، مطبوعات افغانستان تبلیغات وسیعی را درباره معاهده هیرمند انجام دادهاند، تا جایی که برخی مدعی شدهاند ضروری است به دلیل مزایای متعدد این معاهده برای افغانستان مجسمه موسی شفیق در میدانهای شهرهای نیمروز و کابل نصب شود. همچنین به نقل از روزنامه اطلاعات، یکی از مفسران رادیو کابل در تفسیری پیرامون معاهده مذکور یادآور شد «امضای این معاهده برای افغانستان ضروری بود. این معاهده میتواند برای عمران و آبادانی هیرمند سرمایههای بینالمللی جذب کند. زیرا اگر که مشکل تقسیم آب هیرمند حل نمیشد، افغانستان قادر نبود سرمایههای عمرانی لازم را برای منطقه تأمین کند و سازمانهای مالی بینالمللی به پیشنهادهای افغانستان درباره وام و اعتبارات لازم توجه نمیکردند». مقامهای وزارت انرژی و آب افغانستان نیز تأکید داشتند که اگر مشکلات آبی افغانستان با کشورهای همسایه حل نشود، جامعه جهانی حاضر به سرمایهگذاری در پروژههای ذخیرههای آبی و تولید برق نخواهد بود. لذا اسناد و مطالعات نشان میدهند انعقاد معاهده رسمی هیرمند برای افغانستان مثمربهثمر بود؛ زیرا این کشور توانست به ظاهر مناقشه آب هیرمند را در نگاه بینالملل حل شده جلوه دهد و کمک فنی و مالی بیشتر برای توسعه و ساخت و ساز در این حوضه دریافت نماید.
عامل ترغیبکننده دوم افغانستان برای انعقاد معاهده هیرمند در آن دوره، جلبِ نظرِ مقاماتِ ایرانی مبنی بر دسترسی آن به آبراهههای آزاد ذکر شده است. زیرا افغانستان تا سال 1955 حدود 80 درصد از واردات و صادرات خود را از راه پاکستان انجام میداد. اما در آن سال ارتباط دو کشور افغانستان و پاکستان به دلیل مسأله پشتونستان رو به تیرگی رفت و در نتیجه آن جریان انتقال کالا از طریق پاکستان متوقف شد. این مسأله اهمیت راههای ترانزیتیِ ایران، به ویژه بندر عباس را برای افغانستان پررنگ ساخت. زیرا افغانستان كشوري محاط در خشكی است و هميشه نياز دارد تا براي فائق آمدن به چالشهاي ترانزيتي و تجارتي خود، راهِ جديدي را براي دسترسي به آبهاي آزاد پيدا کند. از اینرو، این کشور در این دوره تلاش کرد تا با ارائه 4 مترمکعب حقابه بیشتر از آنچه در حکمیت کمیسیون بیطرف اعلام شده بود، رضایت مقامات ایرانی را به استفاده از راه ترانزیتی جلب کند.
با وجود انعقاد یک معاهده رسمی، اما اختلاف میان دو کشور بر سر مسئله آب همچنان باقی است؛ زیرا در این معاهده حقابهای برای محیطزیست و هامونها در نظر گرفته نشده است. موضعِ ایران در زمان انعقاد معاهده صرفاً تلاش برای دستیابی به آب معین و تضمین شده برای مصرف کشاورزی اهالی سیستان بوده و شرایط آن دوره، ایران را مجاب به پذیرش این معاهده کرد. این مهم نمایانگر آن است که هیچ یک از دو کشور در آن دوره به مسأله تأمین آب زیستمحیطی توجهی نداشتهاند و حقابه زیستمحیطی هامونها مسکوت باقی مانده است.
مطالبه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حقابه محیطزیست سبب شده است که برخی از رسانهها و شخصیتها با تحریک احساسات ملیگرایانه مردم افغانستان درصدد جریانسازی باشند. این جریان باعث شده است که در حال حاضر دولتمردان افغانستان تمایل نداشته باشند که به راهحل مشترک نهایی بر سر سایر آبهای مشترک با ایران دست یابند و از سوی دیگر در تلاش جدی هستند که با کمک کشورهای ثالث، ساخت و ساز در پروژههای آبی خود را تسریع بخشند. روند مذکور منجر به عدم تأمین آب مورد نیازِ زیستمحیطیِ تالابهای بینالمللی هامون و خشک شدن آنها، ایجاد منبع طوفانهای گرد و غبار در منطقه شده، به تبع آن بیماریهای حاد تنفسی شایع گردیده و امنیت انسانی (اقتصادی-اجتماعی) منطقه را با تهدیدها و آسیبهای جدی مواجهه کرده است. به طور خلاصه این که تبعات، اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی کاهش آورد آب رودخانه هیرمند عاملی برای ایجاد تغییرات و دگرگونی اجتماعی در منطقه سیستان بزرگ بوده است.
جدول 1- تحلیل مناسبات ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند با استفاده از ماتریس TWINS
شماره |
بازه زمانی |
شرح وقایع |
سطح همکاری |
سطح مناقشه |
1 |
1249- 1284ش (1870- 1905م) |
حکمیت مکماهون و شروع تعاملات ایران و افغانستان برای مواجهه با مسأله آب رود هیرمند |
اقدام مشترک موقت |
سیاسی |
2 |
1289- 1309ش (1910-1930م) |
آغاز پروژه هلمند در افغانستان با هدف استفاده بیشتر از آب رودخانه هیرمند |
مواجهه با مشکل |
سیاسی |
3 |
قرارداد 1309ش (1930م) |
قتل محمد نادرشاه و عدم نهایی شدن قرارداد 1309 |
اقدام مشترک موقت |
سیاسی |
4 |
1312-1316ش (1933-1937م) |
کمک آلمان و ژاپن به افغانستان برای توسعه پروژه هلمند و به تبع کاهش آورد آب به سمت سیستان |
مواجهه با مشکل |
سیاسی |
5 |
قرارداد 1315ش (1936م) |
انعقاد قرارداد موقت |
هدف مشترک |
سیاسی |
6 |
1317-1319ش (1938- 1940م) |
تلاشهای مشترک اما بیفایده برای انعقاد قراداد دائمی |
اقدام مشترک موقت |
سیاسی |
7 |
1320-1329ش (1941- 1955م) |
ادامه مأموریت هیدرولیکی افغانستان در پروژه هلمند و تصمیم ایران به ارجاع مسأله هیرمند به شورای امنیت سازمان ملل در نتیجه آن |
مواجهه با مشکل |
سیاسی |
8 |
1329ش (1951م) |
کمیسیون هیرمند |
اقدام مشترک موقت |
سیاسی |
9 |
1330-1351ش
(1952-1973م) |
معاهده هیرمند |
هدف مشترک |
سیاسی |
10 |
1352- 1375ش (1973- 1996م) |
تحولات سیاسی در دو کشور مانعی برای رسیدگی به مسأله رودخانه هیرمند بود |
مواجهه با مشکل |
غیرسیاسی |
11 |
1375-1379ش (1996-2000م) |
قطع جریان ورودی آب به سیستان توسط طالبان و ارجاع این مسأله از سوی ایران به شورای امنیت سازمان ملل |
مواجهه با مشکل |
امنیتی |
12 |
1380-1389ش (2001-2010م) |
تشکیل و برگزاری متناوب اجلاس مشترک کمیساران هیرمند برای رسیدگی به مسائل فنی رودخانه |
هدف مشترک |
سیاسی |
13 |
1390-1398ش (2010-2020م) |
ادامه برگزاری اجلاس مشترک کمیساران هیرمند
در کنار سخنرانیهای اختلافی و چالشی روسای جمهور دو کشور در واکنش به مسأله آب هیرمند
فرصتسازی افغانستان از فضای حاکم برای جلب سرمایهگذاری خارجی و تسریع ساخت و ساز در حوضه آبریز هیرمند |
اقدام مشترک موقت |
فرصتسازیشده |
مرجع: قریشی، سیده زهرا؛ میانآبادی، حجت؛ پرورشریزی، عاطفه (1400). تحلیل ماتریس همبست تعاملات آبهای فرامرزی در حوضه آبریز هیرمند، تحقیقات آب و خاک ایران،52 (1): 273-300
همان طور که قبلاً نیز اشاره شد تحلیل و بررسی تعاملات هیدروپلیتیکی بین دو کشور، تلاشی برای درک وضعیت حال حاضر و درسآموزی برای بهبود تعاملات آتی خواهد بود. بررسی تاریخ تعاملات آبی دو کشور ایران و افغانستان نشان میدهد مسأله تسهیم آب هیرمند در اکثر بازههای تعاملات دو کشور، در سطح مناسبات سیاسی قرار داشته است (جدول 1). از اینرو، چانهزنی بر سر مسائل صرفاً فنی نمیتواند وضعیت تسهیم آب در این حوضه را در شرایط مطلوبی قرار دهد؛ بلکه نیاز است دو کشور با تمسک به فرصتهای همکاری در کسب رضایت یکدیگر، به برجستهسازی فرصتها و وابستگیهای متقابلِ اقتصادی و اجتماعی به یکدیگر بپردازند تا تعاملی بر حسب منافعِ پایدار برای طرفین ایجاد شود که در نهایت ارزش و باوری مشترک برای ایجاد هنجارِ مشترک میان ایران و افغانستان در بهرهبرداری از منابع آب هیرمند شکلگیرد. این مهم، اهمیتِ سیاسیزدایی از مسأله آب را نمایان میکند تا از اصطکاکهای سیاسی در مواجهه با مسائل آبی جلوگیری شود.
نتایج مطالعه تاریخ روابط هیدروپلیتیکی دو کشور بر سر هیرمند همچنین نشان میدهد که در تمام ادوار گذشته با حکمیت کشورهای ثالث، وضعیت تعاملات هیدروپلیتیکی بر سر تسهیم آب هیرمند بدتر شده است. کشورهای ثالث خارجی در ابتدا بطور مستقیم و با حضور در منطقه و حال به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم و با کاربست ابزارهای نرم همچون رسانه، در صدد تفرقهافکنی میان ساکنان سیستان بزرگ و مردم ایران و افغانستان هستند که این امر اهمیت توجه جدی به این مسأله را نمایان میسازد.
آینده تعاملات هیدروپلیتیکی دو کشور
شناختِ ایجاد شده از تاریخ مراودات هیدروپلیتیکی دو کشور و تبیین عوامل اثرگذار بر مناقشه و همکاری آبی در حوضه آبریز هیرمند، میتواند به درک تغییراتِ اثرگذارِ در این تعاملات کمک کند. این بررسیها نشان میدهند که همانند گذشته، خروج ایالات متحده از افغانستان، احتمال نقشآفرینی بیشتر طالبان و همچنین احتمال تغییر سرمایهگذاریهای خارجی در این کشور، بر مروادات آبی با ایران اثرگذار باشد. با نگاه به گذشته، تلاش شده است که رویه تغییرات پیشِ رو درک شوند:
1- خروج ایالات متحده از افغانستان
از اواسط دهه 1960م. با خروج ایالات متحده از افغانستان، بودجه این کشور برای ادامه پروژههای سازهایِ دره هلمند کاهش یافت. به تبع آن، نیازی مضاعف در افغانستان برای کسب بودجه به منظور ادامه ساخت سازهها بر روی منابع آب هلمند ایجاد شد و افغانستان در کنار عوامل متعدد دیگر مجاب شد تا برای دریافت وام و کمکهای مالی، معاهدهای بر سر رودخانه هیرمند با ایران منعقد کند تا بتواند به کمکهای جهانی برای ادامه اهداف خود و پروژه توسعه دره هلمند دست یابد. با خروج مجدد ایالات متحده و امکان کاهش کمکهای این کشور در ساختِ سازههای آبی، این احتمال وجود دارد که افغانستان به سمت دریافت وام بیشتر از سازمانهای بینالمللی متمایل شود. البته این به معنای رها کردن این کشور توسط ایالات متحده نخواهد بود. از آنجایی که رسیدگی به نیاز آبی هامونها برای ایران و افغانستان یک تعهد عرفی است، شرط ورود سازمانهای بینالمللی برای ادامه ساختِ سازههای آبی افغانستان میتواند ایفای تعهد عرفی این کشور در قبال مسئله هامونها باشد. بر این اساس، ممکن است همان طور که در گذشته خروج ایالات متحده از افغانستان «کاتالیزور»ی برای شکلدهی به معاهدهای شد که امروزه اشرف غنی معتقد است «معاهده 1351 هیرمند که موسی شفیق با ایران بر سر رودخانه هیرمند منعقد کرد به نفع مردم بوده است»، خروج مجدد این کشور مناسبات هیدروپلیتیکی دو کشور را تحت تأثیر جدی قرار دهد. هر چند عوامل خارجی موثر در تعاملات هیدورپلیتیکی ایران و افغانستان بر سر رودخانه بینالمللی هیرمند بسیار گسترده هستند و تنها به خروج نیروهای نظامی کشور ایالات متحده آمریکا از افغانستان محدود نمیشوند.
2- احتمال نقشآفرینی بیشتر طالبان
چنانچه در نتیجه مذاکرات صلح افغانستان، طالبان وارد بدنه حکومت افغانستان شود، احتمال اینکه این کشور از حالت جنگ و بیثباتی خارج شده و در نتیجه حکومتی یکدست و مقتدرتر تشکیل شود افزایش مییابد. حکومت مقتدر امکان اخذ تصمیمات جدیتر در قبال مسائل پیشرو را دارد و از ثبات بیشتری در تعاملات خود با کشورهای همسایه برخوردار است. بر این اساس خواست و تمایل سیاسی بیشتری برای رسیدگی به مسائل مورد مناقشه ایجاد میگردد. لذا ممکن است احتمال نقشآفرینی طالبان در بدنه حکومتی شرایط جدیتر و در عین حال پیچیدهتری برای رسیدگی به مسائل مورد مناقشه دو کشور ایران و افغانستان ایجاد کند.
3- احتمال تغییر سرمایهگذاریهای خارجی در این کشور
برخی تحلیلگران معتقد هستند خروج آمریکا از افغانستان طالبان را در موضع قدرت قرار خواهد داد و از آنجایی که پاکستان همچنان اتحاد محکم خود را با طالبان حفظ کرده است لذا این مسأله میتواند وزنه تعادلی راهبردی مهمی در برابر نفوذ هندیها به داخل افغانستان باشد. بدون شک، کاهش حضور هند و نگرانی این کشور از کاهش حوزه حضور و نفوذ خود در افغانستان میتواند در مناسبات آبی کشور افغانستان با همسایگان آن اثرگذار شود.
هند با همسایگان خود یعنی چین، پاکستان، نپال، بوتان و بنگلادش مرز مشترک آبی دارد و مشکلات جدی در حوضههای آبریز بینالمللی دارد. با این وجود کشور هند بدنبال آن بوده است که با سرمایهگذاری گسترده در پروژههای آبی در افغانستان (نظیر سد سلما بر روی رودخانه هریرود و همچنین سد شاهتوت بر روی رودخانه کابل) ضمن حفظ حضور و افزایش دایره نفوذ خود در این کشور، از منابع آب افغانستان بر علیه رقیب دیرینه خود (پاکستان) استفاده کند.
بطور کلی، برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی هند در قبال افغانستان، بررسی دو اصل «محاصره سیاسی» و «مشارکت استراتژیک» حائز اهمیت است. اصطلاح «محاصره سیاسی» برای اولین بار توسط کاتیلیا مطرح شد و تا به امروز در سیاست خارجی هند همواره به عنوان یک اصل اساسی مورد توجه سیاستمداران این کشور بوده است. طبق فلسفه کاتیلیایی، همسایگان به عنوان دشمن تلقی میشوند (پاکستان و چین) و دشمن مستقیم همسایه به عنوان دوست تلقی میشود (افغانستان). بنابراین، به عنوان بخشی از این فلسفه، هندیها از اختلاف بین افغانستان و پاکستان بر سر خط دیورند استفاده و روابط نزدیکی را با افغانستان پیریزی کردهاند. نقش آفرینی بیشتر طالبان و به تبع آن پاکستان، میتواند حضور نیروهای هندی و میزان سرمایهگذاری این کشور در افغانستان را تحت تأثیر قرار دهد و مانع از نقشآفرینی و استفاده سیاسی هند از منابع آب افغانستان برای منافع سیاست خارجی خود شود.
ساخت و سازهای گسترده هند در سرچشمه منابع آبی مشترک میان افغانستان و کشورهای ساحلی آن به صورت عمده با اهداف سیاسی دنبال میشود؛ زیرا کشور هند خود با بحران شدید/بسیار شدید منابع آبی مواجه است و در وهله اول نیاز دارد به مسائل داخلی خود رسیدگی کند. با این وجود، دولت هند با ارائه پیشنهاد و ساخت سدهای مختلف در حوضههای آبریز فرامرزی افغانستان، بخشی از تمرکز خود را بر منابع آبی این کشور معطوف کرده است. بدون شک، تغییرات سیاسی پیشرو میتواند روند و نحوه سرمایهگذاریها در این حوزه را تحت تأثیر قرار دهد. بر این اساس، تغییرات پیشرو میتواند مانع از تغییرات اجتماعی مد نظر هند شود و فضای مناسبی برای ایجاد توسعه پایدار در افغانستان فراهم آورد. توسعهای پایدار و منصفانه که با لحاظ نیازهای تمامی ذیمدخلان در یک حوضه آبریز باشد و نه استفاده از آب برای کسب قدرت و نفوذ بر طرف مقابل. البته ذکر این نکته ضروری است که استفاده از منابع آب فرامرزی افغانستان برای مقاصد کشورهای خارجی حاضر در این کشور، تنها محدود به هند نمیشود.
جمعبندی
جمیع موارد مطروحه فوق، در کنار تمایل بسیار بالای ایران برای مشارکت بیش از پیش با کشورهای منطقه و ایجاد ساز و کار امنیت دسته جمعی در زیرساخت توسعه و رفاه ملتهای منطقه نشان میدهند تعاملاتِ پیش رو و مناقشاتِ حال حاضر دو کشور ایران و افغانستان بر سر مسأله آب هیرمند، که به اذعان بسیاری از تحلیلگران مهمترین مسأله اثرگذار بر روابط خوب دو کشور است، از اين پتانسيل برخوردار است كه بتواند کاتالیزوی برای تغییر روند مناقشات و حرکت به سمت همکاری و شکلگیری هدف مشترک میان دو کشور ایران و افغانستان باشد. بدون شک، مناسبات هیدروپلیتیکی ایران و افغانستان بر سر مسأله اب هیرمند دستخوش تغییراتی خواهد شد که با اصلاح رویکردهای حاکم بر سیاستهای آبی میتواند عاملی برای رشد و توسعه پایدار منطقه و حفظ حق حیات بومیان همیشگی سیستان بزرگ ساکن در حوضه آبریز هیرمند باشد.
انتهای مطلب/