مبنای منطقی سیاست خارجی و حضور نظامی آمریکا در منطقه، فقط گسترش ارزشهای لیبرال و حقوق بشری نیست. اگر منافع آمریکا ایجاب کند، واشنگتن با گروههای افراطی و نظامهای مخالف با ارزشهای لیبرال و حقوق بشر نیز وارد ائتلاف و همکاری خواهد شد. رویکرد رئالیستی در سیاست خارجی آمریکا، بر موازنه سود و زیان استوار است. درباره رویکرد تیم بایدن در افغانستان، خوشبینانهترین تصویر این است که بایدن از طریق تقویت بنیادهای دولت مرکزی افغانستان، اعمال فشار بر دولت افغانستان برای مبارزه با فساد اداری، تقویت گفتگوهای صلح و واگذاری کامل جنگ به دوش نیروهای امنیتی افغانستان این مسئله را پیش خواهد برد. با این نگاه، سیاست آمریکا در قبال طالبان و گفتگوهای صلح همان سیاست ترامپ خواهد بود با این تفاوت که نسخه اصلاح شده سیاستها مبنای کار قرار خواهد گرفت مگر آن که یکی از تحولات سهگانه تغییر دهنده بازی رخ دهد.
مطالعات شرق/
عبدالرحیم کامل
رویکرد نظری
در فهم سیاست خارجی آمریکا نسبت به افغانستان، شناخت رویکرد سیاست خارجی آمریکا، حائز اهمیت است. تحلیلگران از "ارزشگرایی لیبرال آمریکا" در سیاست خارجی آمریکا بیشتر استفاده میکنند. برآیند تحلیلها با این رویکرد، برای افغانستان نتیجه خیلی فریبنده داشته است.
مبنای منطقی سیاست خارجی آمریکا و حضور نظامی او را در منطقه، تنها گسترش ارزشهای لیبرال و حقوق بشری تشکیل نمیدهد. منافع آمریکا اگر ایجاب کند، بدون شک با گروههای افراطی و نظامهای مخالف با ارزشهای لیبرال و حقوق بشری نیز وارد ائتلاف و همکاری میشود. رابطه استراتژیک آمریکا و نظام بنیادگرای عربستان یک واقعیت است.
رویکرد رئالیستی در سیاست خارجی آمریکا، بر موازنه سود و زیان استوار است. با همین نگاه، آمریکا از هم پیمانان خود تا آن جا حمایت کرده که قدرت بقا داشته و پس از آن، به راحتی آنها را ترک کرده است. شاه ایران، رئیس جمهور مصر پیش از بهار عربی و ... نمونههای تاریخی هستند.
استراتژی آمریکا، انتخاب دوستان منطقهای به عنوان سپر برای آمریکا بوده، وقتی که از کار افتاده آنها را کنار گذاشته است. سیاست خارجی آمریکا در رابطه با مجاهدین افغانستان در برابر شوروی به همین شیوه بود و اکنون با دولت منتخب افغانستان و طالبان دقیقا همین گونه قابل تحلیل است.
علاوه بر این، رویکرد روانشناختی در سیاست خارجی آمریکا نیز واقعیتی است که هرگز قابل انکار نیست. در تحولات روابط بینالملل، گاهی این خصلتهای روانی و شخصیتی رهبران بوده که در سطح بینالملل منازعات را ایجاد یا تشدید کرده و گاهی هم تلاش کرده که منازعات فروکش کند. این ادعا مخصوصا از شروع جنگ جهانی اول تا اکنون نمونههای بارز دارند.
با همین رویکرد نظری که اشاره کردیم، تلاش میکنیم این سؤال را بررسی کنیم که آیا جو بایدن در سیاست خارجی خود نسبت به افغانستان تجدید نظر خواهد کرد یا پالیسی ترامپ را با کلیت آن به پیش خواهد برد؟
رویکرد و ذهنیت بایدن به افغانستان
جو بایدن، از آغاز حضور نظامی آمریکا در افغانستان همواره نگاه بدبینانه و جنجالی در قبال افغانستان داشته است. اگر تنها رویکرد شخصی و روحیه جو بایدن را در نظر گیریم، او با ماندن و درگیر شدن در قضایای افغانستان حالتی بدتر از ترامپ دارد و همیشه در جستجوی رهایی و گریز از افغانستان بوده است. تصور روانی او از افغانستان همیشه ترسیم یک باتلاق بوده که اگر زود از آن دور نشود ممکن است که او نیز غرق شود. او در سیزدهم سپتامر ۲۰۱۹ هنگام مبارزات انتخاباتی درون حزبی حزب دموکرات، درباره اوضاع افغانستان گفت: «وقتی که پاکستان سه ایالت افغانستان را در شرق کشور کنترل میکند افغانستان را نمیتوانیم درست کنیم. درستشدنی نیست.» بار دوم در ۹ فوریه سال ۲۰۲۰، تأکید کرد: «درباره افغانستان باید بگویم، من کاملا مخالف ایده ملتسازی در این کشور بودم… ممکن نیست که آن کشور متحد شود، اصلا امکان ندارد که آن کشور یکپارچه شود.»
او قبلا به طور ضمنی فدرالیسم را راه حل افغانستان دانسته بود که این اظهارات بایدن با واکنشهایی نیز در افغانستان مواجه شد.
به خاطر داریم که برای نخستین بار بود که جو بایدن به عنوان معاون رئیس جمهور اوباما، از طالبان قباحت زدایی کرد و آنان را به خوب و بد تقسیم کرد و آمریکا را بر مذاکره و گفتگو با طالبان معتدل تشویق کرد و آن را تنها راه حل عنوان کرد. او بعدا حتی از این هم فراتر رفت و گفت که آمریکا اصلا طالبان را دشمن خود نمیداند. این در حالی بود و هست که طالبان دشمن مردم افغانستان، نیروهای امنیتی و دولت افغانستان است. بایدن در سال ۲۰۱۱ زمانی که معاون بارک اوباما بود، در مصاحبه با مجله آمریکایی نیوزویک گفت که آمریکا، گروه طالبان را در افغانستان دشمن خود نمیداند، "طالبان دشمن ما نیست. این بسیار مهم است." جو بایدن در آن مصاحبه افزوده بود: "تاکنون هیچ جملهای یا اظهار نظری از رئیس جمهوری آمریکا (باراک اوباما) در زمینه سیاست ما دیده نشده که گفته باشد طالبان دشمن ما است."
بایدن با بطلان ایده دشمنی میان آمریکا و طالبان همیشه میکوشید که با طالبان صلح برقرار شود و نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شوند. در سپتامبر ۲۰۰۹ در اولین سال به عنوان معاون رئیس جمهور در یک سخنرانی در بروکسل در جمع نمایندگان ناتو گفته بود که "مذاکره با میانهروهای طالبان، تاکتیکی است که ارزش دارد به کار گرفته شود."
رنگین دادفر اسپنتا، وزیر خارجه پیشین افغانستان، نقل میکند که هنگام مسافرت جو بایدن معاون رئیسجمهور، به افغانستان (ژانویه ۲۰۰۹) در ضیافت شام از «سر میز غذا بلند شد و دستمال را روی میز کوبید و گفت: پاکستان پنجاه بار بیشتر از افغانستان برای آمریکا اهمیت دارد.» (سیاست افغانستان؛ روایتی از درون ج اول، ص ۳۶۹) یک سال بعد که بارک اوباما استراتژی جدید آمریکا را با ارسال۲۰ هزار سرباز اضافی به افغانستان با پیشنهاد ژنرالهای ارتش، بویژه ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان و مبتکر «تئوری ضد پارتیزانی» و «افغانستانی ساختن جنگ» را تصویب نمود، جو بایدن با آن مخالفت کرد.
موضع گیریهای بایدن از زمان حضور آمریکا در افغانستان تا کسب کرسی ریاست جمهوری تأکید بر گفتگوهای صلح و بقای دولت مرکزی افغانستان بوده است.
او در آذر ماه سال 1390 در گفتگو با مجله نیوزویک گفت: "ما تلاش میکنیم دولت افغانستان را در موقعیتی قرار دهیم که با قدرت با طالبان مذاکره کند و شرایطی پیش نیاید که به دست طالبان سرنگون شود. در عین حال، تلاش میکنیم طالبان را به مسیری سوق دهیم که از طریق مصالحه، تعهد کنند که دیگر با القاعده و یا هر سازمان دیگری که در پی آسیب رساندن به ما و سایر متحدان ما است، همکاری نخواهد کرد."
قابل ذکر است که بایدن در زمانی که معاون ریاست جمهوری بود برای اولین بار تفکیک میان القاعده و طالبان را مطرح کرد و گفت که آمریکا با طالبان دشمنی ندارد و تنها در صدد نابودی القاعده است.
بنابراین، با آن چه که از سابقه ذهنی و فکری بایدن در افغانستان نقل کردیم، تصویری از ترامپ در ذهن ما مجسم میشود که گویا روح بایدن در قامت ترامپ دمیده بوده و او منویات بایدن را در این چهار سال راجع به افغانستان عملیاتی کرده است.
رویکرد دولت بایدن به گفتگوهای صلح افغانستان
تاکنون خود بایدن پس از احراز کرسی ریاست جمهوری، راجع به افغانستان یک سیاست جدید و یا قاطعانه را ابراز نداشته که باعث تجدید نظر طالبان و بازیگران منطقهای راجع به افغانستان شود. تنها اظهار نظر رسمی مربوط به وزیر خارجه بایدن بوده است.
آنتونی بلینکن، وزیر خارجه جدید آمریکا، هنگام رأی اعتماد در مجلس سنای این کشور گفت: «ما میخواهیم به این جنگ بیپایان خاتمه ببخشیم. ما میخواهیم نیروهای خود را به خانه برگردانیم.» این اظهارات با هدف دونالد ترامپ از توافقنامه صلح آمریکا با طالبان تفاوت ندارد. تنها تفاوت و تردید این بود که او گفت از متن موافقت نامه آمریکا با طالبان اطلاع دقیق ندارد و آن را مورد بررسی قرار خواهد داد. این تردید منشأ تردیدهای خیلی بزرگ شد. طالبان میز مذاکره را در دوحه ترک کرد و روابط خود را با کشورهای منطقه افزایش داد تا فشاری بر آمریکا تصور شود. دولت افغانستان نیز از این تردید آمریکا یک فرصت جدید و رویکرد جدید را تفسیر کرد. یک تردید دیگر نیز در توافقنامه صلح خلیلزاد با طالبان در میان آمد و آن اینکه ممکن است علاوه بر آن متن قرارداد که رسانهای شد، یک قرارداد سری امنیتی نیز میان ترامپ و طالبان امضا شده باشد که حتی دولت افغانستان و ناتو از آن مطلع نبوده است. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه جدید آمریکا در برابر سنا گفت: «رئیسجمهور میخواهد که حتی اگر ما نیروهای خود را از افغانستان خارج کنیم، باید ابزارهایی را داشته باشیم که از بازگشت تروریسم به افغانستان جلوگیری کند.» سؤالی که تحلیلگران را در ابهام قرار داد این است که واقعا ماهیت این «ابزارها» چیست و چگونه و در کجا استقرار خواهند یافت؟
از دیگر جانب، "گروه مطالعه افغانستان" متشکل از نخبگان، اعضای کنگره آمریکا و ژنرالان نظامی آمریکا که به سفارش کنگره آمریکا مسئله افغانستان را به صورت فنی مطالعه کرده بود در نیمه بهمن ماه 1399 نتیجه مطالعه خود را به دولت آمریکا سپرد. ریاست "گروه مطالعه افغانستان" را ژنرال بازنشسته جوزف دانفورد، که زمانی رئیس ستاد مشترک ارتش بود، و کلی آیوت سناتور سابق جمهوری خواه به عهده داشتند.
"گروه مطالعه افغانستان" به دولت ایالات متحده آمریکا توصیه کرد که باید برنامه خروج کامل نیروها از افغانستان را عقب بیاندازد و کاهش بیشتر نیروها را از جمله به پیشرفت مذاکرات صلح و کاهش خشونت از سوی طالبان گره بزند.
این گزارش را که یک گروه فرا جناحی تدوین کرده، تأکید میکند که خارج کردن همه نیروهای آمریکایی در این مقطع میتواند به جنگ داخلی، بیثبات شدن منطقه و احیای تهدیدهای القاعده بینجامد.
در این گزارش تحت عنوان "گروه مطالعه افغانستان" آمده که آمریکا نباید "پیروزی را دو دستی تقدیم طالبان کند". به دولت قبلی آمریکا تحت ریاست دونالد ترامپ انتقاد شده بود که بیش از حد به شورشیان طالبان امتیاز داده تا به طولانیترین جنگ آمریکا پایان دهد.
این گزارش میگوید که رعایت این ضربالاجل، بدون آنکه ابتدا خشونتها کاهش پیدا کرده و مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان پیشرفت کرده باشد، میتواند به فروپاشی دولت و از سرگیری جنگ داخلی منجر شود.
علاوه بر این، بایدن نیز با پالیسی متضاد با پالیسی سیاست خارجی ترامپ وارد کارزار انتخاباتی شد و رأی گرفت. پالیسی سیاست خارجی تیم بایدن این است که" آمریکا دوباره برمیگردد." اما برگشت دوباره آمریکا در منطقه و جهان با چه شکل و شمایلی خواهد بود؟ اولین تصور این است که دولت بایدن دارای روح و خصال دولت باراک اوباما است. تیم بایدن کوشش میکند که پالیسی اوباما این بار در قالب دولت بایدن در آمریکا و جهان از سر گرفته شود.
بنابراین خوشبینانهترین تصویر این است که بایدن نیز مانند اوباما تلاش خواهد کرد که مسئله افغانستان را از طریق تقویت بنیادهای دولت مرکزی افغانستان، اعمال فشار برای مبارزه دولت افغانستان با فساد اداری و تقویت بر گفتگوهای صلح و انتقال کامل جنگ برشانههای نیروهای امنیتی افغانستان ادامه دهد. با این نگاه، سیاست آمریکا در قبال طالبان و گفتگوهای صلح همان سیاست ترامپ خواهد بود با این تفاوت که با یک نسخه اصلاح شده به پیش برده خواهد شد مگر اینکه یکی از این سه مسئله اتفاق بیفتد تا باعث تجدید نظر آمریکا در استراتژی سیاست خارجی خود در افغانستان شود:
- - یکی اینکه دولت افغانستان بتواند خود را به عنوان یک اولویت برای آمریکا در منطقه به اثبات برساند آن چنان که در 2001 اتفاق افتاد.
- دیگر اینکه طالبان با تقویت رابطه خود با القاعده و گروههای تروریستی در منطقه، یک خطر جدید را متوجه امنیت آمریکا در منطقه بسازد.
- سوم اینکه کشورهای منطقه طالبان را در دامن خود گیرند و بدبازی کنند. چنانچه روابط گرم طالبان و دولتهای منطقه در هفتههای اخیر، برای دولت آمریکا خوش آیند تمام نشد.
جمعبندی
آنچه که واقعیت دارد این است که افغانستان به تنهایی به عنوان یک اولویت مستقل در سیاست خارجی آمریکا مطرح نیست. آمریکا در منطقه اولویتهای خود را دارد و افغانستان بخشی از آن است. برای آمریکا ذات و ماهیت نهادها مهم نیست، مهم تأمین منافع آمریکا است. اگر منافع آمریکا با طالبان در منطقه تأمین شود، صیانت از ارزشهای مدنی در افغانستان و آمریکا، هرگز مانع این وصلت نخواهد شد.
جو بایدن، با آن ذهنیتی که راجع به افغانستان دارد، کوشش خواهد کرد همان نسخه ترامپ را با اصلاحاتی شکلی، به پیش ببرد؛ مگر اینکه تحولاتی جدیدی در نوع کنش نظامی طالبان و یا منطقه به پیش بیاید که باعث تجدید نظر بنیادی در سیاست خارجی آمریکا در منطقه و دولت افغانستان شود.
انتهای مطلب/
*نویسنده افغانستانی