در کنار چند کشور اروپایی از جمله آلمان و نروژ که برای میزبانی دورههای بعدی مذاکرات صلح بینالافغانی اعلام آمادگی کردهاند، کشور ترکیه به گونه تلویحی رفتارهایی از خود بروز داده که حکایتگر آمادگی این کشور برای قرار گرفتن به عنوان میزبان مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان میباشد.
در بررسی سیاست خارجی ترکیه پس از به قدرت رسیدن اردوغان دیده میشود که اردوغان در سیاست خارجی خود رویکرد تهاجمی عثمانیمآب با چاشنی اسلامگرایی و پان ترکیسم را برگزیده است. در این بین افغانستان سوژه مناسبی است که دولت ترکیه میتواند معطوف به کدهای موجود در آن، اهداف خود را تعقیب و تأمین کند. از همینرو، آنکارا برای نقش آفرینی بارزتر و نزدیک شدن به اهداف دستور کار سیاست خارجی خود، این بار آسیتن وساطت را بالا زده و در پی آن است تا امتیاز میزبانی مذاکرات صلح را از قطر بِرُباید.
مطالعات شرق/
عبدالشکور سالنگی*
سر انجام و حل و فصل هر منازعه و جنگی چه از جنس منازعات درون کشوری و چه میان کشوری، مذاکره و کنار آمدن است. در این میان یکی از موارد خیلی مهم و حتی سرنوشتساز برای مذاکرات، محل برگزاری و وساطت طرفهای ثالث است. معمولاً انتخاب محل مذاکره به چند عامل بستگی دارد: نخست، توافق طرفهای اصلی منازعه بر سر آن و دوم، وضعیت محلی که مذاکره در آن برگزار خواهد شد. مکان مذاکره باید وضعیت کاملاً بیطرفانه داشته باشد. در واقع دولتهایی میتوانند برای میزبانی مذاکرت صلح، اعلام آمادگی کنند که از ویژگی بیطرفی کامل برخوردار باشند.
اگر دولتها را معطوف به منش سیاسی آنها در محیط بینالمللی دستهبندی کنیم؛ دولتها یا انزواگرا هستند یا در وضعیت بیطرفی قرار دارند و یا مؤتلف و متحد هستند. از میان این سه، دولتهای انزواگرا همانطور که از نام آنها پیدا است، تمایلی برای دخالت در بیرون را ندارند. دولتهای مؤتلف و متحد که خود طرف واقع شدهاند برحسب وضعیت نمیتوانند به عنوان میزبان بیطرف عمل کنند. نهایتاً این دولتهای بیطرف هستند که شرایط لازم را برای قرار گرفتن به عنوان میزبان و محل حل و فصل اختلافات را دارند. معالوصف، مطابق با عرف سیاسی بینالمللی، همه دولتها میتوانند در سه کتگوری (دسته بندی) در خصوص حل و فصل منازعههای مختلف قرار گیرند. دولتها [و امروزه سازمانهای بینالمللی و گروههای ذینفوذ هم] یا میتوانند در حد مساعی جمیله اقداماتی داشته باشند که طبیعتاً تنها دولتهای بیطرف میتوانند چنین اقدامی داشته باشند؛ یا دولتها میتوانند به عنوان میانجی عمل کنند که این مورد هم بیشتر مختص به دولتهای بیطرف است و در سومین حالت یک دولت میتواند به عنوان سازشگر عمل کند. جدیترین تفاوت دولتهای سازشگر با میانجی در این است که دولت سازشگر میتواند هر دولتی باشد با این قید که باید از قدرت کافی برای اعمال نفوذ، بهکارگیری تهدید و تطمیع را داشته و بخشی از تعهدات را بتواند پذیرا باشد.
درحال حاضر در بین کشورهایی که به نحوی در جریان مذاکرات بینالافغانی حضور و دخالت دارند، یکی قطر و دیگری ایالات متحده آمریکا بیشتر از همه خودنمایی میکنند. در خصوص قطر میتوان گفت که این کشور از ابتدای کار به عنوان کشوری تعریف میشود که مساعی جمیله انجام میدهد. این کشور با توجه به چند ویژگی خود از جمله بیطرفی و گوشهگیری در خصوص منازعه افغانستان، امکانات خوب تدارکاتی، شهرت نسبتاً مناسب در سطح منطقهای و جهانی و مهمتر از همه موافقت طالبان و دولت افغانستان و تأیید ایالات متحده به نقش میزبانی مذاکرات صلح افغانستان رسید. وضعیت ایالات متحده هم که از همه مشخصتر است. این کشور از یک طرف بخشی از منازعه است؛ چنانچه اول طالبان با این کشور موافقتنامه صلح امضاء کردند. در عین حال، این کشور به عنوان سازشگر نیز عمل میکند. سومین کشوری که در کنار طرفهای دیگر باید یادی از آن کرد، پاکستان است. هر چند ظاهراً پاکستان در این جریان به شکل رسمی دیده نمیشود اما نقش و تأثیر این کشور فراتر از سه کتگوری که قبلاً به آنها اشاره شد، میباشد. در واقع این کشور بخشی از طرفهای منازعه است. این کشور برای طالبان ضمن ارائه خدمات مستشاری، دعاوی خود را نیز از طریق طالبان با دولت افغانستان انجام میدهد.
با این حال، در مراحل بعدی آیا کشور یا کشورهای دیگری هم هستند که توانایی یا ظرفیت و شرایط لازم را برای ایفای نقش در قالب یکی از سه کتگوری نظری مطرح شده در این بحث را داشته باشند؟ در کنار چند کشور اروپایی از جمله آلمان و نروژ که اعلام آمادگی برای میزبانی دورهای بعدی مذاکرات صلح بینالافغانی را کردهاند، کشور ترکیه هرچند نه به شکل اعلامی بلکه به گونه تلویحی و ضمنی رفتارهایی از خود بروز داده که حکایتگر آمادگی این کشور برای قرار گرفتن به عنوان میزبان مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان میباشد. در این خصوص دو پرسش اساسی قابل طرف است: چرا ترکیه این تمایل را از خود نشان داده است؟ و دیگر اینکه آیا این کشور امکانات و شرایط کافی را برای نقشآفرینی و میزبانی مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان دارد؟
پاسخ پرسش اول معطوف به دیدگاههای تیم حاکم بر دولت ترکیه است. اگر سیاست خارجی ترکیه از به قدرت رسیدن اردوغان به بعد در این کشور و تحکیم هر چه بیشتر پایههای حکومت وی رصد شود، دیده میشود که اردوغان در سیاست خارجی خود رویکرد تهاجمی عثمانیمآب با چاشنی اسلامگرایی و پان ترکیسم را برگزیده است. اینکه این رویکرد چه دستاوردهای داخلی و خارجی با تبعات منفی منطقهای و جهانی برای ترکیه به ارمغان آورده و تا چه اندازه قد و قامت و توان ترکیه امروزی، شرایط منطقهای و جهانی و روندهای موجود و حاکم بینالمللی، چنین سیاستی را برتابیده و له یا علیه آن قرار میگیرد، بحثی است عریض و طویل و خارج از حوصله این جستار؛ اما افغانستان سوژه خوب و مناسبی است که دولت ترکیه میتواند معطوف به چاشنیها یا به تعبیر ژئوپولیتیکی آن کدهای موجود در آن، اهداف خود را تعقیب و تأمین کند. از همینرو، دولت ترکیه برای نقش آفرینی بارزتر و نزدیک شدن به اهداف دستور کار سیاست خارجی خود، این بار آسیتن وساطت را بالا زده و چنان جلوهنمایی میکند تا امتیاز میزبانی مذاکرات صلح را از قطر بِرُباید.
پاسخ پرسش دوم با ابتنای به چند نکته سلبی این فرضیه را تقویت میکند که امید چندانی به قرار گرفتن ترکیه به عنوان میزبان مذاکرات میان دولت افغانستان و گروه طالبان وجود ندارد:
اولین نکته این است که ترکیه به عنوان عضو ناتو، از نظر طالبان یکی از مهاجمین به افغانستان که در نتیجه آن امارت آنها سرنگون شد، ارزیابی میشود. هر چند در این تقریباً بیست سال گذشته طالبان کمتر اهداف ترکیهای را در افغانستان آماج قرار دادهاند؛ اما قرار داشتن ترکیه در اردوگاه دشمن آنها (ایالات متحده) نمیتواند کینه آن گروه را نسبت به رفتار مسلمانمآب دولت اردوغان بزداید. در کنار این، مطابق نگاه نظری این بحث، ترکیه به عنوان یک دولت مؤتلف و متحد، نمیتواند شرایط کافی و لازم را برای میزبانی داشته باشد. چون از ملزومات اساسی میزبان قرار گرفتن، بیطرفی یک دولت است که ترکیه با عضویت در ناتو و انجام عملیات نظامی در چارچوب آن ائتلاف در افغانستان، فاقد شرایط میزبانی میباشد. چه اینکه در حال حاضر نیز نیروهای نظامی ترکیه در قالب ناتو در افغانستان مشغول انجام پشتیبانی و حمایت از دولت و نیروهای نظامی افغانستان هستند.
نکته دوم معطوف است به رفتار ترکیه در افغانستان از منظر تاریخی (بخصوص در دو دهه اخیر) است. برابر آنچه روابط ترکیه و افغانستان، در دو دهه اخیر نشان میدهد، این کشور تلاش کرده به روابط دولت با دولت وفادار بماند. ترکیه ضمن اینکه در قالب ناتو با دولت افغانستان همکار و همیار بوده، در بعد سیاسی و فرهنگی نیز، معطوف به فضای حاکم در دولت افغانستان عمل کرده است. در بعد سیاسی، ترکیه هیچگاهی از یک گروه یا فرد به صورت مشخص ازبکها (به عنوان شهروندان ترکتبار افغانستان) و شخص عبدالرشید دوستم (به عنوان رهبر ترکتباران افغانستان)، حمایت و جانبداری نکرده است. این رفتار بخصوص در زمان معاونت ریاست جمهوری آقای دوستم به وضوح قابل درک است. در بعد فرهنگی، هر چند ترکیه به صورت خیلی ناچیز توجهی به مناطق ترکتبارنشین سمت شمال افغانستان کرده است؛ اما در تصویری کلانتر همواره مطابق اصول و ضوابط فرهنگی حاکم در حکومت افغانستان گام برداشته است. از این رو اگر حضور ترکیه در قالب ناتو را هم نادیده انگاریم، روابط گرم و صمیمانه این کشور با حکومت مرکزی افغانستان هم مانعی جدی فراروی نقشآفرینی این کشور به عنوان میزبان بیطرف قلمداد میشود. شاید دولت افغانستان دوست داشته باشد که ترکیه چنین نقشی ایفا کند، اما طالبان بعید است که با آن موافقت داشته باشند.
نکته سوم که مانع از قرار گرفتن ترکیه به عنوان میزبان مذاکرات قابل توجه است، عدم تمایل ایالات متحده در این خصوص میباشد. شاید این امر عجیب به نظر برسد، در حالی که دو کشور در یک ائتلاف بهسر میبرند که باید نشاندهنده همنوایی در تعریف از تهدیدات و همگرایی در تعقیب و تأمین منافع میان آنها باشد، چطور ممکن است ایالات متحده در مقابل این اقدام ترکیه مانع و سد، ارزیابی شود؟ در پاسخ میتوان گفت که علیرغم متحد و مؤتلف بودن دو کشور که سابقه نیم قرن هم دارد، با روی کار آمدن اردوغان و تمایلات دگرخواهانه وی در سیاست خارجی (معطوف به مواردی که در بالا به آنها اشاره صورت گرفته) دو کشور در حال از هم دور شدن هستند. مصادیق زیادی میتوان بر دور شدن آنها در این چند سال اخیر آورد اما سرآمد همه آنها رفتارهای متفاوت و متعارض این دو کشور در بحرانهای خاورمیانه و شمال آفریقا و از همه مهمتر وضع تحریمهایی علیه ترکیه در قضیه خرید سامانه پدافندی اس ۴۰۰ از روسیه است. شاید تصور شود که با تغییر دولت در آمریکا اندک رنجشهای موجود میان دو کشور زدوده شود؛ اما آنچه دو کشور را بیشتر از هم دور خواهد ساخت، تقابل جدیتر دیدگاههای دموکراتها که به دستگاه سیاست خارجی آمریکا مسلط شدند با سیاست خارجی اردوغانی ترکیه میباشد. ماحصل آنچه گفته شد در قضیه افغانستان این است که ایالات متحده برای نشاندادن اعتراض هم که شده چنین فرصتی را از ترکیه سلب خواهد کرد. چه اینکه آن کشور در صدد گوشمالی ترکیه برای پا فراگذاشتن از گلیمی است که مدتها پیش برایش پهن کرده بود.
در نتیجه میتوان گفت، ضمن اینکه در حال حاضر کمتر کشوری از شرایط و تناسب لازم به پیمانه قطر، برخوردار است؛ در میان کاندیداهای احتمالی برای جانشینی قطر به عنوان میزبان مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان، ترکیه با توجه به سه دلیل مطرح شده در این بحث، هیچ شانسی ندارد. با وجود دو مانع آشکار یعنی عضویت در ناتو و حضور نظامی در قالب آن سازمان در افغانستان، داشتن روابط گرم و صمیمانه از جنس دولت با دول نمیتوان انتظار چندانی داشت که ترکیه در آینده بتواند به عنوان میزبان مذاکرات صلح، میان دولت افغانستان و گروه طالبان قرار گیرد.
انتهای مطلب/
*کارشناس افغانستانی