افغانستان که به لحاظ جغرافیایی میان سه منطقه آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و آسیای غربی قرار دارد، از منظر راهآهن منطقهای نقشی قطعکننده را ایفا کرده است. خطوط ریلی شمالی از خطوط ریلی جنوبی و نیز خطوط ریلی شرقی با خطوط ریلی غربی توسط افغانستان قطع شده است. اما با احداث راه آهن خواف-هرات و اتصال آن با خطوط ریلی آسیای مرکزی این نقش انقطاعی به نقش اتصالی تبدیل میشود. با توسعه هر چه بیشتر آن در داخل خاک افغانستان، ایران نهتنها با کشورهای آسیای مرکزی و شبکه ریلی سراسری آسیای مرکزی وصل میشود بلکه این اتصال تا کشور چین ادامه میباید. درباره ظرفیت هرات و نقش آن در گسترش و توسعه باراندازی کالاهای افغانستان و ایران از طریق شبکه ریلی، باید یادآور شد که این شهر از گذشتههای دور یکی از قطبهای اقتصادی در افغانستان بوده و در باراندازی کالاها از خارج نقش برازندهای داشته است. نقش و ظرفیت هرات چنان است که در گذشته این شهر را دروازه هند میخواندند و میتوان پیشبینی کرد که این شهر در آینده میتواند دروازه ایران برای آسیای مرکزی و برعکس قلمداد شود.
مطالعات شرق/
عبدالشکور سالنگی*
در گرماگرم جنگ و بحران در افغانستان، برای اولینبار بین دو کشور ایران و افغانستان خط آهن توسط رؤسای جمهور دو کشور افتتاح گردید. این خط ریلی موسوم به خط ریلی خواف - هرات، چنانچه از نام آن پیدا است، ایران را از منطقه خواف به افغانستان در شهر هرات وصل میکند. جدا از اینکه ایجاد این خط ریلی خود تحولی شگرف در روابط اقتصادی دو کشور محسوب میشود، آینده بزرگی را نیز به نمایش میگذارد. این مطلب کوتاه بر آن است تا در سه محور مهم، تحلیل آیندهنگری در خصوص افتتاح این خط ریلی و کارآیی آن ارائه کند.
راهآهن خواف - هرات در آئینه روابط دو کشور
معطوف به مباحث تئوریک در خصوص مطالعات منطقهای بویژه در قالب نظریه مجموعه امنیتی منطقهای، روابط و تعامل معاضدتی و معارضتی کشورها شدیداً متأثر از وجود الگوهای متقابل امنیتی میان کشورها است. الگوهای متقابل امنیتی که چگونگی تعامل میان دو کشور را مشخص میکند از انواع موضوعاتی چون اختلافات مرزی و ارضی، دوستیها و دشمنیهای تاریخی، جمعیتهای مرتبط، اختلافات ایدئولوژیک و... ناشی میشود که میتواند به شکل دو گانه دوستیساز و دشمنیساز، فضای تعامل و روابط دو کشورِ شامل در یک مجموعه امنیتی منطقهای و به خصوص دو کشور همسایه را رقم بزند. در واقع، موضوعات با بار اختلافی، فضای معارضتی را میسازند و برعکس موضوعات با بار همسویی فضای معاضدتی را بوجود میآورند. مبتنی بر این مفروض، اگر روابط و تعامل ایران و افغانستان را مورد تحلیل قرار دهیم، در فضای تعامل و روابط دو کشور مزبور، الگوهای متقابل امنیتی با بار اختلافی دیده نمیشود. هیچ گونه اختلاف مرزی و ارضی میان دو کشور وجود ندارد. تنها مورد خاصی یعنی وجود مردمهای بلوچ در هر دو کشور به عنوان جمعیتهای مرتبط است که نه تنها هیچ مسأله اختلافی در خصوص آنها وجود ندارد بلکه دو کشور در قبال آنها دارای همسویی سیاسی هم میباشند. خوشبختانه حافظه تاریخی دو کشور فاقد موارد و زمینههایی است که دشمنیهای تاریخی را به ذهن متبادر کند. برعکس موارد زیاد تاریخی میان دو کشور وجود دارد که برای فضای کنونی تعامل دو کشور الهامبخش دوستی و همسویی باشند. در واقع، اشتراکات عمیق و گسترده فرهنگی، زبانی، تاریخی، دینی میان دو کشور وجود دارد که هرچه بیشتر به همگرایی و همنوایی کمک میکنند. حتی تفاوت مذهبی میان افغانستان و ایران، هیچ گاهی به عنوان عاملی اختلافزا میان دو کشور عمل نکرده است. تنها موردی که هر از گاهی روی آن انگشت گذاشته میشود، موضوع آب است. هر چند در این خصوص نیز میان افغانستان و ایران طبق معاهده دو جانبه (در خصوص رود هلمند) هیچ گونه اختلاف اصولی وجود ندارد؛ اما در بخش هریرود هنوز معاهده یا قراردادی میان دو کشور منعقد نشده که در مواردی به موضوعی انگشتنما تبدیل میشود.
مطابق با نظریه مجموعه امنیتی منطقهای، در کنار وجود الگوهای دوستی و دشمنی که فضای تعامل دو کشور را متأثر میسازند، وجود قدرتهای بیرونی در یک منطقه نیز به عنوان رقمزننده، نوع خاصی از تعامل میان دولتهای یک منطقه عمل میکند. اگر وجود قدرت بیرونی بزرگی را نیز در چگونگی تعامل میان افغانستان و ایران ارزیابی کنیم، در طول چند دهه گذشته که دو بار یک قدرت بیرونی در قامت ابرقدرتها (در دروان جنگ سرد حضور اتحاد شوروی و پس از سال ۲۰۰۱ حضور ایالات متحده آمریکا) در افغانستان حضور داشته است، فضای تعامل این دو کشور برکنار از نوع روابط ایران با آن قدرت بیرونی و تا حدودی به گونه مستقل و مبتنی بر حسنرفتار همسایهداری به گونه عادی و حتی دوستانه برقرار ماند. در کل میتوان گفت که علیرغم تلاشهای حلقاتی [شاید با تحریک عوامل خارجی] در داخل افغانستان برای مخدوش ساختن روابط دو کشور، مسأله جدی و خاصی که بتواند به امنیتی شدن روابط دو کشور کمک کند، دیده نمیشود. در پرتو آنچه فضای تعامل و روابط دو کشور مورد تحلیل قرار گرفت، افتتاح نخستین خط ریلی میان افغانستان و ایران موسوم به «خط ریلی خواف- هرات» میتواند در بستر روابط حسنه و بدور از الگوهای متقابل امنیتی با بار مفنی میان دو کشور، آینده خوشبینانهای داشته باشد. زیرا چنانچه در بحث نظری هم به آن پرداخته شد، روابط حسنه دو کشور در عرصههای گوناگون در یک رابطه همبسته شدیدی با وجود الگوهای متقابل امنیتی میان کشورها به سر میبرد. هر چه الگوهای متقابل امنیتی با بار اختلافی میان کشورها بیشتر وجود داشته باشد، به همان میزان همکاریها در بخشهای دیگر علیالخصوص در بخش اقتصادی شدیداً ضعیف خواهند بود و اگر به لحاظ صوری هم قراردادها و توافقات اقتصادی صورت گیرد، قطعاً به ناکامی و ناکارآمدی خواهد انجامید. نمونه بارز چنین وضعیتی را میتوان میان افغانستان و پاکستان بوضوح مشاهده کرد.
نقش و ظرفیت راهآهن خواف - هرات در ترانزیت منطقهای
در اینکه چگونه این راهآهن میتواند روابط اقتصادی دو کشور را تقویت کند و یا اینکه این راهآهن دارای ظرفیت قابل ملاحظهای برای ترانزیت منطقهای و حتی بینامنطقهای است؛ چند نکته قابل ایراد است. اول اینکه؛ آنچه در گذشته و حتی در حال حاضر ترانزیت منطقه و حتی ترانزیت میان افغانستان و کشورهای همسایه را شدیداً متأثر ساخته و مانعی در جابهجایی حجم زیاد کالا بوجود آورده است؛ عدم وجود شبکه راهآهن در افغانستان است. اگر به تاریخ حمل و نقل زمینی هم نگاهی داشته باشیم، اختراع و بهکارگیری خطوط ریلی، انقلاب بزرگی را در زمینه جابهجایی کالا و مسافران بوجود آورد. راهآهن با انتقال حجم عظیم کالا و مسافر با هزینه و زمان کم، هم به تبادل سریع و بیشتر کالا میان کشورها عمل کرده و هم به توسعه داد و ستد اقتصادی کمک شایانی کرده است. با این وصف، افغانستان از معدود کشورهایی که است که هیچ گاه صاحب خطوط ریلی نبوده و از این مزیت بیبهره بوده است. این موضوع نه تنها به عنوان عاملی در توسعه اقتصادی داخلی افغانستان عمل کرده که ترانزیت و حملونقل کالا و مسافر را میان این کشور و همسایهها به شدت ضربه زده و ناچیز نگه داشته است. آنچه باعث میشود که افتتاح نخستین خط ریلی میان افغانستان ایران بتواند کارساز باشد، ایجاد انگیزه تمدید خطوط ریلی در داخل افغانستان است که در آن صورت مزایای زیادی نصیب این کشور میشود که در گذشته از آن بیبهره بود. نکته دوم این است که با وصل افغانستان به شبکه ریلی ایران، حجم انتقال کالا میان دو کشور به مراتب با هزینه کمتر و سرعت بیشتر انتقال یافته و خود میتواند به افزایش روابط اقتصادی دو کشور بیشتر کمک کند. از آن گذشته، وصل افغانستان به ایران توسط خط ریلی؛ استفاده افغانستان از بنادر ایرانی در خلیج فارس و دریای عمان، دریای خزر و بنادر زمینی در غرب و شمال غربی ایران را بیشتر ساخته و بخصوص به توسعه بیشتر بندر چابهار و به تبدیل شدن آن به یک هاب بزرگ بارگیری و باراندازی میان افغانستان و دیگر کشورها کمک کند. نکته سوم حائز اهمیت که در خصوص وصل افغانستان با ایران از طریق خط ریلی میتوان گفت این است که این خط میتواند پیش زمینه اتصال بیامنطقهای باشد که افغانستان به عنوان چهارراه آن عمل کند.
در گذشته و حتی در حال حاضر، افغانستان که به لحاظ جغرافیایی میان سه منطقه آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و آسیای غربی قرار دارد، نقش قطعکننده را ایفا کرده. چنانچه خطوط ریلی شمالی توسط افغانستان از خطوط ریلی جنوبی قطع شده و به همین سان، خطوط ریلی شمالی با خطوط ریلی غربی توسط افغانستان قطع شده است. با ایجاد این خط ریلی در داخل افغانستان و اتصال آن با خطوط ریلی آسیای مرکزی (که در حال حاضر از بندر ترمذ در کشور ازبکستان تا مزار شریف در خاک افغانستان خط ریلی احداث شده و انتقال کالا از کشور چین به افغانستان از طریق آن انجام میشود ) اتصال بین منطقهای نیز از طریق افغانستان صورت میگیرد. با توسعه هر چه بیشتر آن در داخل خاک افغانستان، ایران نهتنها با کشورهای آسیای مرکزی و شبکه ریلی سرتاسری آسیای مرکزی وصل میشود که حتی این اتصال تا کشور چین هم پیش رفته و به وصل ایران و چین از طریق خشکی میانجامد. در قالب فرمول اگر بخواهیم آنچه را که دورنمای این خط ریلی نشان دهد ترسیم کنیم، چنین است: ایران + افغانستان + آسیا مرکزی+ چین و برعکس! به عنوان نکته آخری در این خصوص که آیا خواف و هرات میتوانند در حال حاضر دارای ظرفیتی باشند که به گسترش و توسعه باراندازی کالاهای افغانی و ایران از طریق شبکه ریلی کمک کنند باید یادآور شد که در خصوص خواف ذکر این نکته کافی است که این منطقه خود به شبکه وسیع ریلی ایران وصل است و از این بابت خواف میتواند عملکرد کافی و بسنده داشته باشد. اما در خصوص هرات میتوان گفت که این شهر از گذشتههای دور یکی از قطبهای اقتصادی در افغانستان بوده است به خصوص هرات در باراندازی کالاها از خارج نقش برازندهای داشته است. در کنار این، شهر هرات دارای ظرفیتهای بالایی به لحاظ موقعیت جغرافیایی است که بتواند در آینده به یک مرکزی بارگیری و باراندازی کالاهای صادراتی و وارداتی تبدیل شود. نقش و ظرفیت هرات چنان است که در گذشته این شهر را دروازه هند میخواندند و میتوان پیشبینی کرد که این شهر در آینده میتواند دروازه ایران برای آسیای مرکزی و برعکس قلمداد شود.
نگاه کشورهای دیگر در خصوص راهآهن خواف – هرات
طبیعتاً تمدید خط ریلی میان افغانستان و ایران اگر در حال حاضر نه؛ اما قطعاً در آینده تحول بزرگی را میتواند در ترانزیت منطقهای و چنانچه در بالا اشاره شد در ترانزیت بیامنطقهای بوجود بیاورد. نگاه کشورهای دیگر در این خصوص از چند زاویه قابل تحلیل است: زاویه اول معطوف به وجود الگوهای متقابل امنیتی میان کشورهای ذیدخل و متأثر است. در این خصوص میتوان کشورها را در دو دسته قرار داد. دسته اول کشورهایی که با افغانستان پیوندهای امنیتی منفی دارند که تعداد آن فقط به یک مورد میرسد یعنی پاکستان. اما دسته دوم، تعداد کثیری از کشورها را مانند ایران، افغانستان، هند، کشورهای آسیای مرکزی و چین شامل میشود. در این میان شاید مسائل کوچکی وجود داشته باشد، اما اگر چشمانداز را ایجاد ترانزیت منطقهای و بیامنطقهای در سطح کلان در نظر بگیریم که سرآغاز آن افتتاح راهآهن خواف- هرات میتواند باشد، کشورهای دسته دوم معطوف به عدم وجود الگوهای متقابل امنیتی منفی میان آنها در زمین افغانستان، آن را به عنوان یک فرصت ارزیابی میکنند. آنچه که میتواند به عنوان ممد این وضعیت باشد، همنوایی اتصال افغانستان و ایران با طرح کلان «یک کمربند و یک راه» کشور چین است که کشورهای آسیای مرکزی مشتاقانه انتظار عملی شدن آن را میکشند. در خصوص پاکستان میتوان گفت که هر چند این کشور به عنوان یک معبر (کاشغر - گوادر) مورد توجه و الطاف کشور چین است، اما در بازی با افغانستان در خصوص ترانزیت در حال از دست دادن مواضع خود و در حاشیه قرار گرفته است. در واقع بازی و عملکرد بد پاکستان در این خصوص، کشورهای آسیای مرکزی و هند را به طرف مسیرهای ایرانی- افغانی یکی برای اتصال به بنادر آبهای گرم در جنوب و دیگری برای رسیدن به بازارها و منابع آسیای مرکزی، هدایت کرده است و از آنجایی که به لحاظ ژئوپولیتیکی مسیرهای زمینی میتواند متضمن امنیت صدور کالاهای چینی در چشماندازهای آیندهنگرانه چین ارزیابی شود، این کشور نیز نگاه مناسب و حمایتگرایانه از مسیرهایی دارد که از طریق خشکی این کشور را به اوراسیا وصل کند. هرچند در این آئینه کلان، راهآهن خواف- هرات خیلی کوچک معلوم میشود اما میتواند به مثابه جرقهای ارزیابی شود که در آینده اشتعال بزرگی را بوجود بیاورد. زاویه دیگر این است که در دنیای امروز و فردا، کشورها بدون اتصال به انواع راهها نمیتوانند به اهداف توسعهای خود دست یابند. در واقع زمانی میشود از توسعه اقتصادی حرف زد که راههای پیوند با خارج باز باشد.
ضربالمثلی چینی در این خصوص وجود دارد: «برای توسعه اول باید راه ساخت» همانگونه که قبلاً یادآوری شده است، افغانستان به لحاظ جغرافیایی در میان سه منطقه قرار دارد. این سه منطقه برای اتصال جز عبور از افغانستان گزیر دیگری ندارند. در واقع این شرایط جغرافیایی جبری، کشورهای هر منطقه را وا میدارد تا همه برای رسیدن به ماورای افغانستان اول باید به افغانستان برسند. از این رو است که تمدید خط ریلی جدید میان ایران و افغانستان میتواند گام اول و اقدام مهم و الگویی برای دیگران باشد. در زاویه سومی هم آنچه برای کشورها پیرامونی افغانستان میتواند تمدید خط ریلی جدید را خوش یمن سازد، اهداف سیاسی معطوف به آینده آن است. مطابق به نظریههای همگرایانه، یکی از رویکردهایی مؤثری که میتواند همگرایی منطقهای را رقم زند، افزایش داد و ستد کشورها و به خصوص اتصالات ترانزیتی میان دولتها در یک منطقه است. از این منظر نیز افتتاح خط ریلی خواف - هرات میتواند به عنوان سنگبنای همگرایی منطقهای قابل ارزیابی باشد.
به عنوان نتیجه میتوان چند نکته را بازگو کرد: اول اینکه روابط حسنه افغانستان و ایران نه تنها در احداث خط ریلی مورد بحث کمک کرده بلکه آینده خوب سیاسی و اقتصادی را برای دو کشور به ارمغان خواهد آورد. دوم اینکه، این خط ریلی میتواند چشمانداز وصل منطقهای از طریق خطوط حملونقل زمینی را روشنتر و عملیتر بسازد. سوم اینکه افزایش داد و ستد بیشتر اقتصادی میان دولتها (درحال حاضر میان ایران و افغانستان) میتواند به همگرایی میان دولتهای منطقه نیز کمک شایانی کند. و نکته آخری که متوجه دولت است بیشتر بعد فنی و تکنیکی دارد و آن اینکه در حال حاضر تنها مانع جدی فراروی وصل افغانستان با کشورهای پیرامونی از طریق خطوط ریلی، عدم وجود چنین خطوط شبکه ریلی در داخل خود افغانستان است. از این رو، دولت افغانستان که یکی از شعارهای آن ایفای نقش به مثابه چهارراه منطقهای است، باید اهتمام ویژهای در این خصوص داشته باشد.
انتهای مطلب/
*کارشناس افغانستانی