طالبان با پذیرش قطعنامه 2513 به عنوان یکی از ارکان چهارگانه مذاکرات آتی با هیأت افغانستان، تلاش کرده علاوه بر تأکید بر ضرورت پایبندی به مفاد موافقتنامه دوحه، بر ظرفیت جامعه بین¬الملل برای پیشبرد روند صلح در افغانستان تأکید نماید. از سوی دیگر، دولت ترامپ به رغم تمام تلاشهایی که داشت، نتوانست به خواست اصلی خود در افغانستان دست یابد. اختلاف نظر وزارت خارجه و کاخ سفید با پنتاگون و سیا در خصوص مسئله افغانستان و همچنین مخالفتهای حزب دموکرات با اقدامات ترامپ در خصوص افغانستان مانع از این شد که ترامپ موافقتنامه دوحه را در مراجع حقوقی و قانونی آمریکا مطرح نماید. رهبران طالبان می¬دانند با حضور بایدن در کاخ سفید، احتمال این که موافقتنامه دوحه، ارزش ذاتی خود را از دست بدهد، وجود دارد و همین مسئله سبب شده تا با استناد به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد، بدنبال استفاده از ظرفیت جامعه بین¬الملل برای پیشبرد روند صلح افغانستان باشد.
مطالعات شرق/
سید مصطفی هاشمی*
در سلسله نشستهایی که میان هیأت مذاکره کنندگان طالبان و دولت افغانستان در دوحه قطر انجام شده است، بعد از کش و قوس مذاکرات و گمانهزنی درباره بن بست رسیدن مذاکرات، بر اساس برخی روایتهای تایید نشده طرفین مذاکره بالاخره پذیرفتند قطعنامه 2513 شورای امنیت سازمان ملل متحد، در کنار توافق نامه دوحه، دیدگاههای طرفهای منازعه و خواست مردم افغانستان (که طبق برداشتهای صورت گرفته منظور لویه جرگه است) به عنوان مبنای توافقات و تعیین طرزالعمل مذاکرات آتی قرار بگیرد.
در این میان چند سئوال به ذهن متبادر میشود که پاسخ به آنها، برای درک پیچیدگی مذاکرات حائز اهمیت است. اولین سئوال این است که قطعنامه 2513 شورای امنیت سازمان ملل حائز چه ویژگیهایی است که طرفین مذاکره، آن را مبنایی برای تعیین طرزالعمل مذاکرات قرار داده و پذیرفتهاند در ادامه مذاکرات به عنوان مبنای توافقات طالبان و دولت قرار بگیرد؟
موضوع دیگر این است که در اندیشه سیاسی اهل تسنن، مشروعیت بر دو پایه «نصب و نص» و «استیلا، زور و غلبه» استوار است؛ با توجه به این مسئله این سئوال به ذهن متبادر میشود که به چه علت طالبان با چهارمین رکن (یعنی خواست مردم افغانستان) به عنوان یکی از ارکان چهار گانه برای تعیین طرزالعمل مذاکرات در آینده موافقت کرده است؟ آیا این اقدام طالبان یک اقدام راهبردی است یا صرفاً یک اقدام تاکتیکی است که در این مرحله از گفتگوها و بازه زمانی اتفاق افتاده است؟
برای پاسخ به این سئوال که چرا چهارگانه فوق مورد استناد طرفین مذاکره قرار گرفته است بویژه آن که طالبان، حاضر به پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به عنوان یکی از ارکان مذاکرات آتی شده است، بهتر است ابتدا نگاهی کوتاه و گذرا به مهمترین مفاد قطعنامه 2513 داشته باشیم.
قطعنامه 2513 شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز 10 مارس 2020 با کسب اکثر آراء، مورد تصویب اعضای شورای امنیت قرار گرفته است. در این قطعنامه، بر نقش مهم سازمان ملل در ماموریت افغانستان تأکید شده و یوناما (UNAMA) به عنوان نماینده این سازمان در افغانستان، مسئول اجرای برنامههای سازمان ملل برای ارتقاء صلح و ثبات در این کشور معرفی شده است. تأکید بر حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی، حفظ وحدت ملی و یکپارچگی افغانستان و ضرورت توجه به خواست مردم افغانستان برای پایان سالها درگیری و جنگ داخلی و فراهم نمودن شرایطی برای استقرار صلح و ثبات پایدار در افغانستان از طریق گفتگوهای بینالافغانی، به رهبری و مالکیت افغانها و حل و فصل سیاسی منازعه افغانستان از دیگر مواردی است که در قطعنامه 2513 به آن اشاره شده است. استقبال از کاهش سطح خشونتها میان طالبان و نیروهای آمریکایی و توافق آنها برای ادامه مسیر سیاسی برای حل اختلافات و همچنین دعوت از دولت افغانستان برای فراهم نمودن شرایطی جهت ادامه گفتگوهای صلح و ارائه آزادی عمل بیشتر برای کاهش تلفات غیرنظامیان و تأکید بر اهمیت تلاشهای مداوم و همه جانبه برای کاهش خشونت از دیگر مواردی است که در قطعنامه 2513 شورای امنیت به آن اشاره و تأکید شده است. یکی دیگر از مفادی که در این قطعنامه به آن تأکید شده، استقبال اعضای شورای امنیت از تعهد طالبان برای جلوگیری از استفاده از خاک افغانستان توسط گروههای تروریستی بویژه القاعده، برای حمله به منافع کشورهای دیگر است. در یکی از مفاد قطعنامه 2513 یادآوری شده که امارت اسلامی افغانستان توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته نمیشود. با این حال سازمان ملل، کشورهای منطقه و سایر کشورها را تشویق میکند که برای رسیدن به صلح پایدار در افغانستان طرفین افغان را یاری کنند و با ارائه راه حلهای سیاسی مسیر صلح و ایجاد آتش بس را هموار ساخته و زمینه را برای خاتمه جنگهای چهار دهه اخیر فراهم کنند. در بند دیگری از قطعنامه مزبور، شورای امنیت از احزاب افغان میخواهد تمام تلاش خود را معطوف به بکارگیری راههای سیاسی برای حل منازعه افغانستان کنند. در این قطعنامه به اهمیت نقش زنان، جوانان و گروههای اقلیت در روند مذاکره تأکید شده است. در بند دیگری از قطعنامه مزبور، اعضای شورای امنیت قویاً از دولت جمهوری اسلامی افغانستان میخواهند که زمینه را برای پیشبرد روند صلح فراهم کند و با یک تیم فراگیر و متنوع، متشکل از رهبران سیاسی و جامعه مدنی افغانستان بویژه زنان در مذاکرات مشارکت کند. همچنین از دولت افغانستان و گروه طالبان میخواهند که با انجام مجموعه اقدامات اعتمادساز، زمینه را برای موفقیت گفتگوهای بینالافغانی و نیل به صلح پایدار مهیا کند. کاهش سطح خشونت، کاهش تلفات غیرنظامیان بویژه کودکان، آزادی زندانیان و تلاش برای دستیابی به آتش بس جامع از جمله اقداماتی است که در قطع نامه شورای امنیت بدان اشاره شده است. در بند دیگری از قطعنامه مزبور از تمام کشورها خواسته شده تا از هیچ تلاشی برای موفقیت مذاکرات بینالافغانی و پیشبرد صلح پایدار و استقرار امنیت در سرتاسر افغانستان دریغ نکنند و از تلاشهای صورت گرفته به صورت کامل حمایت کنند.
مواردی که ذکر شد، خلاصهای از مهمترین مواردی است که در قطعنامه 2513 شورای امنیت به تصویب تمام 15 عضو شورای امنیت سازمان ملل رسیده است. با توجه به تاریخ تصویب پیشنویس قطعنامه 2513 که روز 10 مارس 2020 (روز 20 اسفند 1398) میباشد و با مرور مفاد قطعنامه، مشخص میشود که شورای امنیت این قطعنامه را در تایید توافقنامه صلح آمریکا و طالبان مصوب نموده و تلاش کرده تا از طریق مجاری بینالمللی و بالاترین مرجع بینالمللی، توافق آمریکا و طالبان را مورد شناسایی رسمی بینالمللی قرار دهد. این قطعنامه برای طالبان، یک فرصت استثنائی محسوب میشود. در حالی که پیش از تصویب قطعنامه 2513، تمام قطعنامههای شورای امنیت علیه طالبان بود و موجودیت این گروه را تهدیدی علیه صلح بشمار میآورد، بر اساس مفاد قطعنامه 2513، نه تنها از موجودیت طالبان دیگر به عنوان تهدید یاد نمیشود بلکه طبق پیشنویس قطعنامه، طالبان به بخشی از روند صلح در افغانستان تبدیل شده و از دولت افغانستان، دولتهای منطقه و جامعه بینالملل دعوت میشود و مورد تشویق قرار میگیرند تا برای رسیدن به صلح پایدار در افغانستان وارد همکاری موثر با طالبان شوند. ضمن این که در این قطعنامه امتیازات بیشماری برای طالبان در نظر گرفته شده است، در حالی که در قطعنامههای پیشین سازمان ملل، طالبان از بسیاری از حقوق خود محروم شده بود.
از آنجا که تاکنون هیچ نسخه کاملی از توافقنامه صلح آمریکا و طالبان در دوحه قطر منتشر نشده، طالبان با پذیرش قطعنامه 2513 به عنوان یکی از ارکان چهارگانه مذاکرات آتی با هیأت افغانستان، تلاش کرده علاوه بر تأکید بر ضرورت پایبندی به مفاد موافقتنامه دوحه، بر ظرفیت جامعه بینالملل برای پیشبرد روند صلح در افغانستان تأکید نماید. از سوی دیگر، دولت ترامپ به رغم تمام تلاشهایی که داشت، نتوانست به خواست اصلی خود در افغانستان دست یابد. اختلاف نظر بین وزارت خارجه و کاخ سفید با پنتاگون و سیا در خصوص مسئله افغانستان و همچنین مخالفتهای حزب دموکرات با اقدامات ترامپ در خصوص افغانستان مانع از این شد که ترامپ موافقتنامه دوحه را در مراجع حقوقی و قانونی آمریکا مطرح نماید. رهبران طالبان میدانند با حضور بایدن در کاخ سفید، احتمال اینکه موافقتنامه دوحه، ارزش ذاتی خود را از دست بدهد، وجود دارد و همین مسئله سبب شده تا با استناد به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد، بدنبال استفاده از ظرفیت جامعه بینالملل برای پیشبرد روند صلح افغانستان باشد.
یکی از مسائلی که نباید از نظر دور داشت، تأکید بر نقش گروهها و جریانهای سیاسی افغان بویژه زنان و جوانان در قطعنامه 2513 سازمان ملل است. تأکید چندین باره بر نقش احزاب و جامعه مدنی بویژه زنان و جوانان برای حضور و مشارکت در مذاکرات بینالافغانی موضوعی است که فرایند تصمیمگیری در نهاد قدرت جمهوری اسلامی افغانستان را هدف قرار میدهد. در حالی که اشرف غنی طی ماههای اخیر تلاش کرده با در پیش گرفتن سیاست خرید زمان، نقش شورای عالی مصالحه ملی را در چرخه تصمیمگیری صلح افغانستان کمرنگ کند، با محور قرار گرفتن قطعنامه 2513 در جریان مذاکرات بینالافغانی، ارگ ریاست جمهوری در معرض فشارهای بینالمللی قرار خواهد گرفت و تحت فشار توامان بینالمللی و افکار عمومی داخل افغانستان؛ و علی رغم میل باطنی شخص اشرف غنی، مجبور خواهد شد فرایند شروع به کار شورای عالی مصالحه ملی را تسریع ببخشد و به این نهاد نقش مستقیم در تصمیمگیری بدهد. مخالفت اشرف غنی با تصمیم هیأت اعزامی کابل به دوحه و فراخوانی معصوم استانکزی به کابل؛ و اخبار و روایاتی که درباره پرخاش و برخورد تند اشرف غنی در مواجه با این دو شخصیت در جراید و رسانهها منعکس شده را میتوان به حساب این مسئله گذاشت که اقدام هیأت نمایندگی دولت افغانستان در پذیرش قطعنامه 2513 شورای امنیت به عنوان یکی از ارکان چهارگانه، میتواند به کاهش توان تأثیرگذاری اشرف غنی و ارگ ریاست جمهوری بر مذاکرات آتی با طالبان منجر شود.
در پاسخ به سئوال دوم، باید اظهار داشت، طالبان با رصد دقیق شرایط حاکم بر افغانستان و نظام بینالملل، به حساسیتهای موجود پی برده است. هر چند اخیراً در برخی محافل علمی و دانشگاهی از شکلگیری نئوطالبان در فضای سیاسی افغانستان صحبت میشود، اما با توجه به عقبه فکری و ریشههای اعتقادی این گروه، بعید است تغییرات ژرفی در اندیشه سیاسی طالبان اتفاق افتاده باشد و آنها از آرمان ها و ارزشهای خود دست کشیده باشند، چنانچه در بسیاری از مواضعی که از این گروه منتشر میشود، بر ضرورت اجرای شریعت و احیای امارت اسلامی در افغانستان و ضرورت تغییر ساختار و قانون اساسی این کشور و تطبیق آن با قوانین و احکام اسلام صحبت میشود. به نظر میرسد طالبان به این باور رسیده که شکست ترامپ در انتخابات آمریکا، میتواند باعث تغییر شرایط و تغییر زمین بازی شود و فرصتهایی بیشماری که در این مدت توسط ترامپ و خلیلزاد در اختیار طالبان قرار گرفته؛ از دست برود. از اینرو با موافقت با چنین شرطی تلاش کرده تا به صورت تاکتیکی، مانع از دست رفتن فرصتهایی شود که میتواند زمینه رسیدن به قدرت را برای طالبان فراهم کند.
به هر حال پیشینه حکومت طالبان در افغانستان در سالهای پایانی قرن بیستم و سختگیریهای شدید علیه مردم این کشور بویژه زنان و کودکان افغان؛ چهره خشنی از این گروه در افکار عمومی بینالملل و افکار عمومی داخل افغانستان ایجاد کرده است. طالبان نیاز دارد تا در این مرحله از مذاکرات در ظاهر هم که شده تصویر دیگری از خود برای جامعه بینالملل ترسیم کند.
بیتوجهی به آراء و نظرات مردم و پشت پا زدن به نقش مردم میتواند به پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار برای طالبان برای رسیدن به قدرت در آینده افغانستان باشد. طالبان به این امر واقف است که دولت افغانستان در تلاش است که از این گروه یک چهره خشن و ضدمردمی به تصویر بکشد و موفقیتهای اخیر این گروه را به شکست بکشاند، از این رو طالبان با فهم شرایط در تلاش است تا از خود یک چهره مردمی به تصویر بکشد تا هم طرح و برنامه دولت افغانستان را ناکام بگذارد و هم حمایت کشورهای منطقه و جامعه بین الملل را برای حضور در قدرت افغانستان کسب نماید.
انتهای مطلب/
* دکتــرای ژئـوپلیتیـک و کارشناس مسائل منطقه