طالبان پس از تصرف کابل و بسط سلطه خود بر بخش وسیعی از جغرافیای افغانستان در 1996، تفسیر خود از شریعت اسلام را به عنوان قانون به اجرا در آورد. این شیوه تفسیر از اسلام که حتی مورد قبول علمای دانشگاه الازهر نبود برای بسیاری از مردم افغانستان غیر قابل پذیرش بود؛ زنان به عنوان نیمی از پیکره اجتماعی نادیده گرفته شدند، حقوق اقلیتهای مذهبی زیر پا گذاشته شد، دختران حق تحصیل را از دست دادند، کودکان زیر هجده سال به میدانهای نبرد کشانده شدند، رسانهها تعطیل شدند و خاطیان از این مقررات به شدت مجازات میشدند. قوانینی که طالبان معتقد بودند ریشه در شریعت اسلام دارد در واقع ترکیبی از اصول فرهنگ قبیلهای مناطق جنوب افغانستان و آموزههای فراگرفته از مدارس مذهبی بود که ترکیب این دو عنصر، نوعی خاص از رویه را به وجود آورد که خود در خور پژوهش است. سئوالی که در آستانه مذاکرات بینالافغانی به شدت مطرح میباشد، این است که آیا طالبان تغییر کردهاند؟
با مقایسه عملکرد طالبان در زمان امارت اسلامی و پسا 2001 با چهار شاخص زنان، رسانه، حقوق اقلیتهای مذهبی و نوع حکومتداری میتوان تغییر احتمالی و یا ثبات دیدگاه و عملکرد این گروه را بررسی کرد.
ایران شرقی/
محمد صفری*
چکیده:
در سال 1995 طالبان قیام خود را با فرمان معلم مذهبی خود یعنی ملا محمد عمر از شهر قندهار شروع کرد و در مدت زمان کوتاهی پس از سیطره بر بسیاری از مناطق افغانستان، تفسیر خاص خود از اسلام را به عنوان قانون به اجرا درآورد. دوران زمامداری طالبان کوتاه بود و پس از حمله آمریکا به افغانستان امارت اسلامی سقوط کرد. این گروه در مدت زمان اندکی پس از شکست، موفق به عرض اندام شد و توانست در مقابل نیروهای ناتو به رهبری آمریکا و دولت افغانستان بیش از یک و نیم دهه مبارزه کند و دولت آمریکا را وادار به گفتگو کند. پس از حدود یک سال مذاکرات آمریکا و طالبان، اکنون زمان آن رسیده است که مذاکرات بینالاافغانی آغاز شود. در آستانه این مذاکرات، سئوالی که امروزه ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته این است که با توجه به تجربه دوران امارت اسلامی، آیا رویه طالبان تغییر کرده است؟ در این یادداشت قصد بر این است تا رویه و عملکرد طالبان در زمینه مسئله زنان، رسانه، حقوق اقلیتهای مذهبی و نوع حکومتداری در دوران امارت اسلامی و بعد از فروپاشی آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
دوره امارت اسلامی
بعد از این که طالبان در سال 1996 توانست کابل و بیشتر نواحی افغانستان را تحت کنترل خود در آورد، تفسیر خود از شریعت اسلام را به عنوان قانون به اجرا در آورد. این شیوه تفسیر از اسلام که حتی مورد قبول علمای دانشگاه الازهر نبود برای بسیاری از مردم افغانستان غیر قابل پذیرش بود؛ زنان به عنوان نیمی از پیکره اجتماعی نادیده گرفته شدند، حقوق اقلیتهای مذهبی زیر پا گذاشته شد، دختران حق تحصیل را از دست دادند، کودکان زیر هجده سال به میدانهای نبرد کشانده شدند، رسانهها تعطیل شدند و خاطیان از این مقررات به شدت مجازات میشدند. قوانینی که طالبان معتقد بودند ریشه در شریعت اسلام دارد در واقع ترکیبی از اصول فرهنگ قبیلهای مناطق جنوب افغانستان و آموزههای فراگرفته از مدارس مذهبی بود که ترکیب این دو عنصر، نوعی خاص از رویه را به وجود آورد که خود در خور پژوهش است. در این مطلب شاخصهای زنان, رسانهها، اقلیتهای مذهبی و نوع حکومتداری بر اساس منشور فکری طالبان مورد بررسی قرار میگیرد.
1- زنان: مشکل عمده طالبان در دوران حکومتداری با جامعه بینالملی بعد از مسئله اسامه بن لادن موضوع نادیده گرفتن حقوق زنان بود. به طور کلی زنان در دوره طالبان از حقوق اولیه خود از جمله تحصیل و اشتغال محروم شدند. در دوره کوتاه مدت حکمرانی طالبان بر کابل؛ زنان حق خارج شدن از منزل بدون همراه شرعی (شوهر – برادر و ...) را نداشتند، تمامی زنان از ادارات دولتی اخراج و خانه نشین شدند، حتی حمامهای زنانه بسته شد و پوشیدن پوشش برقع حالت اجباری یافت. محمد حسن آخوند وزیر خارجه وقت طالبان و مشاور سیاسی ملا عمر در پاسخ به سئوال خبرنگار خارجی گفته بود که حقوق زنان افغان در چارچوب اصول اسلامی به طور کامل رعایت میشود و اگر در حال حاضر زنان نمیتوانند مشغول به کار شوند به علت عدم آمادگی و پذیرش جامعه است. به طور کلی طالبان هیچ گاه در مورد کار و تحصیل زنان جواب روشنی ندادند و ممانعت آنها از تحصیل و کار کردن زنان در دوران حکومت این گروه نه به عنوان یک موضع گیری موقت بلکه به عنوان یک ایدئولوژی ثابت در قبال نیمی از پیکره اجتماع شناخته میشد.
2- رسانهها: از اولین اقدامات طالبان بعد از فتح کابل، تسخیر دفتر رادیو تلوزیون ملی به وسیله فرمانده نظامی ملا محمد اسحاق بود که متعاقب آن برنامههای تلویزیونی قطع گردید و رادیو شریعت شروع به کار کرد. رادیو صدای شریعت یگانه رادیو و رسانهای بود که در سطح افغانستان پخش میشد. طالبان پخش هرگونه موسیقی، داشتن نوار موسیقی و یا ابزار آلات موسیقی را جرم تلقی میکرد و خاطیان به یک تا ده روز زندان محکوم میشدند. این گروه برای اجرای بهتر قوانین خود ادارهای به نام امر به معروف و نهی از منکر تاسیس کرد که وظیفه این اداره برخورد با افرادی بود که قوانین شرعی را زیر پا میگذاشتند. وحید مژده در کتاب پنج سال سلطه طالبان اشاره میکند که هیبت این اداره تا بدان اندازه بود که وزیر امور خارجه طالبان محمد احمد متوکل از هراس گزند این اداره به طور مخفیانه در زیر زمینی ساختمان وزارت خارجه به مشاهده تلویزیون میپرداخت. در خصوص اداره امر به معروف و نهی از منکر، احمد رشید در کتاب طالبان اشاره میکند که این اداره از یک سازمان دولتی در عربستان الگو برداری شده بود.
3- حکومتداری: هسته اصلی گروه طالبان، به علت عدم آشنایی با سیاست، پس از به قدرت رسیدن دستگاههای اجرایی شبه دولتی ایجاد کردند و نه یک دولت مدرن. در واقع هسته اصلی طالبان نسبت به دولت مدرن و برپایی چنین نظامی برای پیش برد امور اجرایی خود غریبه بودند و برداشت آنها از دولت اسلامی همان دولت صدر اسلام و بر اساس شیوه حکمرانی خلفا بود. رنگین دادفر اسپنتا در کتاب سیاست و مردم افغانستان روایتی از درون اشاره میکند که جهان بینی هسته اصلی طالبان بسیار محدود بوده و این جهان بینی، محدود به افغانستان و پاکستان بوده است. زمانی که طالبان به قدرت رسیدند به علت سالها جنگ تقریبا تمامی زیر ساختهای اقتصادی افغانستان نابود شده بود. کمبود شدید نیازمندیهای اساسی مانند آب آشامیدنی, غذا و مسکن, مردم را در وضعیتی اسفناکی قرار داده بود و میزان امید به زندگی به سطح بیسابقهای کاهش پیدا کرده بود. همچنین مرگومیر کودکان در زمان طالبان به بالاترین سطح خود در جهان رسید. شیوه حکومتداری طالبان ناتوان در برخورد با مسائل فوق بود. به عنوان نمونه زمانی که خبرنگار خارجی از ملا محمد عمر رهبر طالبان پرسیده بود که چه راهکاری برای رسیدگی به تورم و مشکلات فزاینده اقتصادی دارید؟ در پاسخ گفته بود که "علت فقر مردم سرنوشت الهی است و خداوند هرکسی را بخواهد ثروت میدهد و هرکسی را بخواهد فقیر میسازد". همچنین در جای دیگر قاضی دین محمد وزیر پلان (طرح و برنامه) طالبان درباره نرخ بالای مواد غذایی میگوید "ما مسلمان هستیم و معتقد هستیم که خداوند حتما از راهی غذای ما را خواهد رساند".
4- اقلیتهای مذهبی: در سالهایی که طالبان بر کابل حکم میراندند اقلیتهای مذهبی مانند شیعیان و هندوها اوضاع مناسبی نداشتند و این حاصل مرزکشی مذهبی این گروه بود. نقض حقوق اولیه مذهبی این دو اقلیت از بدیهیترین امور بود؛ برخی از مساجد شیعیان و معابد هندوها تعطیل شدند. برخی از رهبران طالبان دیدگاههای افراطی نسبت به اقلیتها از جمله شیعیان داشتند و معتقد بودند چون نابودی شیعیان ممکن نیست میبایست این اقلیت مذهبی را به تودهای بیصدا تبدیل کرد که وجوه مذهبی و فرهنگی خود را فراموش کند و نسبت به آن اعتراضی سر ندهد. شیعیان نه تنها در کابینه اشتغال نداشتند بلکه در مناصب پایین اداری نیز دارای جایگاه دولتی نبودند. کشتار شیعیان در بامیان و مزار شریف، از جمله کارنامه سیاه طالبان در قبال اقلیتها است. قتل عام هزارهها در این دو ولایت علاوه بر تلاش بر بسط سلطه سیاسی و نظامی این گروه، به اعتقاد برخی از کارشناسان ریشه در نگرش ایدئولوژیک این گروه مبنی بر رافضی دانستن شیعیان داشت.
هر چند در طول زمامداری طالبان، مشکلات شیعیان همانند دوران نبرد طالبان و مجاهدین نبود اما در مجموع، طالبان کارنامه مثبتی از خود در قبال شیعیان و هندوها به جا نگذاشتند.
دوره جمهوریت (پسا 2001)
بعد از حمله آمریکا به افغانستان و سقوط زود هنگام طالبان، نظام جمهوری اسلامی در افغانستان برقرار شد، در پی آن جامعه مدنی رشد کرد و بخشی از نسل جوان جامعه دارای اندیشههای آزادیخواهانه و ترقیخواهانه گردید که از دوره طالبان و طالبانیسم به عنوان صفحه سیاه کتاب تاریخ افغانستان یاد میکنند.
طالبان پس از شکست و از دست دادن امارت اسلامی بار دیگر نظامیگری را آغاز کرد و موفق شدند بخشی از جغرافیای افغانستان را تحت کنترل خود درآورد.
این گروه در جغرافیای تحت تصرف خود ناگریز از پذیرش مسئولیت و تأمین نیازهای مردم محلی بوده است. به همین دلیل این گروه به تدوین سیاستهایی برای ارائه برخی خدمات از جمله آموزشی و بهداشتی کرد و از یک گروه چریکی به یک جنبش منسجمتر با اهداف سیاسی تبدیل شد که میتواند نشان دهنده نگاه راهبردی طالبان باشد.
بر اساس برخی علائم و رفتارها؛ میتوان گفت که رهبران این گروه نسبت به برخی مسائل با دید واقع گرایانهتری مینگرند. این تغییر نگرش را برخی از رهبران سابق طالبان به طور صریح بیان هم کردهاند از جمله مولوی قلمالدین که در دوران طالبان رئیس اداره امر به معروف و نهی از منکر بود در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته است که طالبان دیگر اشتباهات گذشته خود را تکرار نخواهد کرد و به طور مشخص به حقوق زنان اشاره کرده است.
بررسی این شاخصها بر اساس رفتار طالبان در مناطق تحت کنترل و مصاحبههای مقامات ارشد این گروه صورت میگیرد.
1- زنان: موضع طالبان پسا 2001 در قبال زنان نه تنها برای مردم افغانستان بلکه برای بسیاری از دولتها و سازمانهای بینالمللی نیز مهم است. طالبان در زمینه تحصیل دختران عملکردی دوگانه و از یک منطقه تا منطقه دیگر متفاوت داشتهاند. بر اساس گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان منتشر شده در پایگاه ایران شرقی، در مناطق تحت کنترل طالبان که به صورت پایلوت در این تحقیق انتخاب شدهاند، دختران تا سن 12 سال اجازه تحصیل دارند. حتی در مناطقی که معلم زن وجود نداشته، به پیشنهاد ریش سفیدان محلی، طالبان پذیرفتهاند که مردان میانسال به آموزش دختران بپردازند. اما در همین حال آخرین خبرها از افغانستان میرساند که به دلیل ممانعت طالبان، دختران دست کم دو ولایت از شرکت در امتحان کنکور محروم شدهاند.
درباره دیدگاه طالبان درباره زنان و حقوق زنان شیر محمد عباس استانکزی از نمایندگان ارشد تیم مذاکره کننده طالبان در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری اسپوتونیک در زمینه رعایت حقوق زنان اظهار داشت که "امارت اسلامی حقوق زنان را در چهارچوب شرع اسلامی میپذیرد و زنان میتوانند به تحصیل بپردازند و مشغول به کار شوند". کمیسیون حقوق بشر افغانستان درباره آمار بالای خشونت علیه زنان و سنگسار کردن آنان در نواحی تحت کنترل طالبان گزارشهایی منتشر کرده است. این موارد میتواند دال بر این موضوع باشد که رفتار با زنان طبق قوانین دوران امارت اسلامی در نقاط مختلفی از افغانستان که تحت تصرف طالبان است، وجود دارد.
2- رسانهها: بعد از سقوط طالبان و استقرار نظام جمهوری در افغانستان فضای رشد رسانههای آزاد با خط مش فکری متفاوت از هم فراهم شد. طبق آمار، از سال 2001 تاکنون 2445 رسانه چاپی، تصویری و شنیداری در افغانستان تاسیس شده است.
میتوان گفت که پس از استقرار نظام جدید در افغانستان، فضای مناسبی برای رشد رسانهها اعم از شنیداری و نوشتاری فراهم گشته که این خود دستاوردی برای مردم افغانستان تلقی میشود.
هر چند طالبان نیز دست به تاسیس رسانههای متعدد از جمله دیداری برای تبلیغات و جلب افکار عمومی زدهاند، اما با این وجود در قبال رسانههابرخوردی دوگانه دارند. به عنوان نمونه در اعلامیه طالبان در سال 1398 رسانهها به طور جدی رسانهها تهدید شدهاند که تبلیغات علیه این گروه را متوقف سازند در غیر این صورت با حملات نظامیان این گروه مواجه خواهند شد. تعداد زیادی از خبرنگاران رسانههای افغانستان در چند سال اخیر بر اثر حملات طالبان جان خود را از دست دادهاند و تعدادی نیز به دلیل تهدیدات صورت گرفته، افغانستان را ترک کردهاند. "نی" نهاد حمایت کننده از رسانههای آزاد افغانستان اعلام کرده است که در یک سال اخیر خشونت علیه خبرنگاران محلی در مناطق تحت کنترل طالبان رشد چشمگیری داشته است و تعدادی از پایگاههای رادیوی محلی بدست طالبان به آتش کشیده شده یا مجبور به پخش اعلانات این گروه شدهاند.
3- اقلیتها: در مورد نوع برخورد گروه طالبان با اقلیتهای مذهبی در بیست سال اخیر, باید ابراز داشت که این گروه هر چند در مناطق شیعهنشین حاکمیت مطلقی ندارد اما در نواحی که حاکمیت دارد در برخورد با شیعیان بیش از قبل مدارا میکند. اما با این وجود دستگیری و گروگان گیری شیعیان مسافر و حمله به مناطق شیعهنشین وجود داشته و دارد که از جمله تازهترین موارد حمله به منطقه پاتو در ولایت دایکندی قابل ذکر است.
چنانچه پیشتر ذکر شد در دوران امارت اسلامی، شیعیان در ساختار حکومتی طالبان جایگاه نداشتند اما یکی از جدیدترین اقدامات طالبان در یک سال اخیر، تقرر یک شیعه مذهب به عنوان ولسوال در شمال افغانستان بوده است که برای این منظور گروه طالبان تبلیغات زیادی نیز به راه انداخت. نگاهی به پیشینه این فرد و برخی موارد دیگر، گویای این است که این اقدام طالبان یک حرکت تاکتیکی است و تا اثبات آن به منزله راهبرد و تغییر نگاه این گروه به اقلیتها فاصله زیادی وجود دارد.
هندوها و بویژه شیعیان ظن و تردیدهای زیادی درباره سیاست و نگاه طالبان به اقلیتها دارند و شاید یکی از محورهای مذاکرات بینالافغانی، بحث اقلیتها باشد.
4- حکومتداری: یکی از مهمترین نقدهایی که بر طالبان وارد است، عدم وجود مانیفیستی از این گروه است. به همین دلیل قضاوت درباره دیدگاههای کلان این گروه از جمله حکومتداری در ابهام قرار دارد. این گروه هر چند پس از شکست در سال 2001، حکومتی موازی در افغانستان ایجاد کرده است اما نوع حکومتداری آن تفاوتی نسبت به گذشته نداشته است؛ در راس امیرالمومنین قرار دارد و شورا یا شوراهای مختلفی تحت نظر امیرالمومنین اداره امور را بر عهده دارند. برای نظام آینده نیز تاکنون دیدگاه مشخصی از سوی رهبران این گروه بیان نشده است. در اطلاعیه اخیر ملا هبت الله آخوندزاده رهبر طالبان در خصوص نظام آینده از عبارت "نظام اسلامی" و یا "نظام کاملا اسلامی" تعبیر شده است. طالبان بعد از استقرار در پایتخت افغانستان تحکیم یک دولت اسلامی همانند دولت صدر اسلام را به عنوان آرمان خود جستجو کرده و این آرمان تا امروز در میان هسته اصلی رهبران این گروه پایدار است. ناگفته نماند که بسیاری از رهبران ارشد فعلی طالبان و همچنین تیم مذاکره کننده آنها همان نسل اول طالبان هستند.
برخی از کارشناسان و مدافعان طالبان معتقد هستند که این کلی گویی طالبان به دلیل حفظ یکپارچگی جنگجویان است و طالبان نوع نظام آینده را به مذاکرات بینالافغانی واگذار کردهاند.
ملا معتصم آغا جان رئیس دفتر وقت ملا عمر بنیانگذار طالبان، پیشنهاد نظام مختلطی از امارت و جمهوری را داده است. هر چند که معتصم به دلیل اختلافات با بدنه اصلی طالبان از این گروه جدا شده است.
جمعبندی
در پاسخ به سوالات اولیه باید گفت که در گفتار رهبران طالبان و تیم مذاکره کننده تغییراتی محسوس در رابطه با چهار شاخص بیان شده مشاهده می شود. این تغییر در کلام رهبران طالبان میتواند ناشی از تغییر فضای کلی در افغانستان مانند شکل گیری جامعه مدنی نوپا و رشد نسل تحصیل کرده که با مفاهیمی چون دموکراسی و حقوق بشر آشنا هستند، باشد. اما در کلیت امر در عملکرد طالبان در بیست سال اخیر بعد از فروپاشی در خصوص موارد گفته شده تغییر چشمگیری دیده نمیشود و نقض حقوق زنان و تعرض به رسانهها توسط گروه طالبان در سطح وسیعی انجام میپذیرد. در برخورد با اقلیتهای مذهبی، این گروه نسبت به زمان امارت، نوعی مدارا را در پیش گرفته است هر چند که اقلیتها از گزند حملات متعدد مصون نبودهاند اما در مجموع سطح رفتاری تغییر کرده است. در جدال بین امارت و جمهوریت، در رفتار طالبان عدول از امارت مشاهده نمیشود، در گفتار رهبران این گروه نوعی کلی گویی وجود دارد که نمیتوان نتیجه مشخصی از آن گرفت اما تاکید این گروه بر این است که مذاکرات بینالافغانی تعیین کننده نوع نظام آینده افغانستان خواهد بود؛ مذاکراتی که طالبان و نمایندگانی از جامعه و دولت افغانستان قرار است رو در رو نشسته و مباحث کلان را طرح و بررسی کنند.
انتهای مطلب/