کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آرایش جدید بازیگران داخلی و خارجی افغانستان در پسا خروج

چشم انداز نظم افغانستان پس از خروج نظامیان آمریکا

5 شهريور 1399 ساعت 12:16

بعد از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، حضور نیروهای این کشور به یکی از متغیرهای عمده در تحلیل نظم افغانستان و حتی منطقه تبدیل شد. آمریکایی‌‌ها طی این سال‌‌ها تحت تاثیر تحولات منطقه، شدت فعالیت‌‌های تروریستی و جابجایی ساکنان کاخ سفید همواره نیروهای خود را در افغانستان کم و زیاد کرده اما بعد از سال 2014 بحث کاهش و خروج نیروهای خود از این کشور را به عنوان یکی از گزینه‌‌های اصولی خود برگزیده‌‌اند. بویژه، این گزینه بعد از توافق صلح آمریکا با طالبان در اوایل سال 2020 وارد مرحله جدیدی شده و تحولات میدانی در کنار اظهارات دولتمردان آمریکایی حاکی از جدیت آنها در این تصمیم است. فارغ از علل و انگیزه‌های آمریکا برای تصمیم فوق‌‌الذکر، کاهش شدید نیروهای آمریکایی فعال در افغانستان از یک سو بر بازیگران و روندهای داخلی افغانستان اثر گذاشته و به واسطه آن به چشم‌انداز نظم این کشور شکل می¬‌دهد و از سوی دیگر، راهبردها و رویه‌¬های قدرت¬‌های منطقه¬‌ای را تحت تأثیر قرار می‌¬دهد.


ایران شرقی/

سیداحمد فاطمی­‌نژاد*

بعد از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، حضور نیروهای این کشور به یکی از متغیرهای عمده در تحلیل نظم افغانستان و حتی منطقه تبدیل شد. آمریکایی­‌ها طی این سال­‌ها تحت تاثیر تحولات منطقه، شدت فعالیت­‌های تروریستی و جابجایی ساکنان کاخ سفید همواره نیروهای خود را در افغانستان کم و زیاد کرده اما بعد از سال 2014 بحث کاهش و خروج نیروهای خود از این کشور را به عنوان یکی از گزینه­‌های اصولی خود برگزیده­‌اند. بویژه، این گزینه بعد از توافق صلح آمریکا با طالبان در اوایل سال 2020 وارد مرحله جدیدی شده و تحولات میدانی در کنار اظهارات دولتمردان آمریکایی حاکی از جدیت آنها در این تصمیم است؛ به طوری که در یکی از جدیدترین اظهارات، مارک اسپر وزیر دفاع ایالات متحده در اوایل ماه جاری از عزم این کشور برای کاهش نیروهای آمریکایی در افغانستان به کمتر از پنج هزار نفر تا پایان نوامبر سخن گفته است.
فارغ از علل و انگیزه­‌های آمریکا برای تصمیم فوق­‌الذکر، پرسشی که در اینجا مطرح می­‌شود این است که کاهش شدید نیروهای آمریکایی فعال در افغانستان چه تاثیری بر نظم افغانستان و منطقه پیرامون آن خواهد داشت؟ برای پاسخ به این پرسش باید وضعیت شاخص­ه‌ای اثرگذار در نظم جاری را مد نظر قرار داد و تغییرات احتمالی آنها بعد از خروج نیروهای آمریکایی را ارزیابی کرد. بنابراین در ادامه، شاخص­‌های داخلی و خارجی اثرگذار در نظم افغانستان به ترتیب مورد بررسی قرار می­‌گیرند.

نخستین شاخص مهم، وضعیت دولت مرکزی افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی است. آمریکا تلاش می­‌کند تا همزمان با/ قبل از، خروج نیروهای خود، وضعیت دولت مرکزی افغانستان را به نوعی، ثبات نسبی برساند. ثبات دولت مرکزی افغانستان و اقتدار ارگ بیش از هر چیزی متاثر از دو عنصر کیفیت رابطه طالبان با کابل و مدیریت تنش­‌های قومی است. آمریکا طی ماه­‌های اخیر سعی کرده تا به واسطه صلح با طالبان و پذیرش مشارکت این گروه در قدرت افغانستان مسأله نخست را حل کند و با تقسیم امور کشوری میان غنی و عبدالله بر مسأله دوم سرپوش نهد. اما مشکل اینجا است که هیچ یک از این مسائل به چشم­‌انداز روشنی نرسیده­‌اند. از یک سو، طالبان مرتب تأکید می­‌کند که «اداره کابل» را به عنوان دولت افغانستان نمی­‌پذیرد و صرفا به گفتگوهای بین­‌الافغانی پایبند است. بدتر اینکه، اجرای پیش­ نیازهای صلح طالبان از جمله آزادی طالبان زندانی با دست­‌اندازهای متعددی مواجه است. از سوی دیگر، تنش­‌های قومی بر سر تسلط بر ارگ نیز فراتر از منازعه طرفداران غنی و عبدالله بوده و حتی مصالحه موقت این دو نیز چندان پایدار به نظر نمی­‌رسد.

شرایط نیروهای نظامی افغانستان دومین شاخصی است که باید در پرتو خروج نیروهای آمریکایی مورد توجه قرار گیرد. در یک ارزیابی کلی، به نظر می­‌رسد که حضور نیروهای آمریکایی به لحاظ راهبردی، عملیاتی، آموزشی و مالی بر وضعیت اردوی ملی افغانستان اثرگذار است. فقدان یا کاهش این حضور طبیعتا در ابعاد بالا بر کیفیت ارتش افغانستان اثر می­‌گذارد. بویژه، نیروهای نظامی افغانستان احتمالا به لحاظ عملیاتی و مالی دچار افت قابل توجه خواهند شد و این مستقیما بر نظم افغانستان اثر خواهد گذاشت.

سومین شاخص مهم در نظم افغانستان، کیفیت فعالیت نهادهای بین­‌المللی در این کشور است که آن نیز کم و بیش، از خروج نیروهای آمریکایی متاثر خواهد شد. هر چند در نگاه کلی ممکن است نقش این نهادها در نظم جاری افغانستان چندان مورد توجه قرار نگیرد اما نمی­‌توان منکر اثرگذاری آنها در امور روزمره جامعه افغان از مسائل آموزشی و صحی تا امور تجاری و کشاورزی شد. البته فعالیت این نهادها مستقیما به حضور نیروهای آمریکایی وابسته نیست اما بی­‌ثباتی احتمالی و کم­ توجهی جامعه بین‌المللی به وضعیت افغانستان در پی خروج نیروهای آمریکا، بر فعالیت نهادهای مذکور نیز اثر خواهد گذاشت.

فعالیت شبه­‌نظامیان در افغانستان پس از خروج آمریکا چهارمین شاخصی است که باید در نظر گرفت. نیروهای شبه‌­نظامی و بعضا نیابتی فعال در افغانستان از یک سو بر نظم افغانستان تأثیرگذارند و از سوی دیگر تحت تاثیر فعالیت نیروهای آمریکایی هستند. در این مورد می­‌توان به گروه­‌های شبه­‌نظامی خرد و درشتی اشاره کرد که به طور بالقوه یا بالفعل در افغانستان وجود دارند و کیفیت فعالیت آنها متاثر از حضور نیروهای آمریکایی است. برای مثال، گروه­‌های متعدد طالبان، داعش خراسان، شبه‌­نظامیان قومی، شبه­‌نظامیان هوادار فرماندهان نظامی سابق، و حتی دسته­‌های مسلح محدود در روستاها و مناطق خاص، در این زمینه حائز اهمیت هستند. بدیهی است که کاهش نیروهای آمریکایی بر وضعیت این گروه‌­ها و کیفیت فعالیت آنها نیز اثر خواهد داشت. کیفیت جذب نیروی این گروه­‌ها به همراه انشعاب و اتحادهای آنها می­‌تواند به شدت بر نظم افغانستان تأثیر بگذارد. چه بسا ممکن است برخی از ناراضیان و متمردین طالبان به مرور زمان به صفوف داعشی‌­ها پیوسته و عملا صلح طالبان را بلااثر کنند. همچنین با توجه به رشد فعالیت داعش در افغانستان، حتی ممکن است شبه­‌نظامیان جدیدی در این کشور فعال شوند. همه این موارد باعث می‌شود که جغرافیای فعالیت شبه‌­نظامیان و اثرپذیری آنها از خروج نیروهای آمریکایی به یکی از دغدغه‌­ها و شاخص­‌های اصلی تأثیرگذار در چشم‌­انداز نظم افغانستان بدل گردد.

سرانجام، به عنوان آخرین شاخص اساسی اثرگذار در نظم افغانستان باید به بازآرایی نیروها و توازن قدرت­‌های منطقه‌­ای در این کشور پس از خروج نیروهای آمریکایی اشاره کرد. همان طور که در بالا گفته شد، آمریکا طی دو دهه اخیر یکی از مهم­ترین بازیگران فعال در فضای افغانستان بوده و با تکیه بر نیروهای خود بر روندهای امنیتی این کشور و بلکه منطقه اثر گذاشته است. بنابراین، بدیهی است که در غیاب این کشور، سایر رقبای منطقه‌­ای تلاش کنند که جای خالی آمریکا را پر کرده و در پی تامین منافع اساسی خود برآیند. در این میان، بویژه باید ملاحظات و راهبردهای چین، هند، پاکستان و ایران بعد از خروج آمریکا از افغانستان به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرد:

الف) ملاحظات چین: پکن قبل از هر چیزی نگران صلح و ثبات در نقاط پیرامونی خود است. از این رو، مقامات بلندپایه چین به کرات تأکید کرده‌­اند که خروج آمریکا از افغانستان باید معطوف به ایجاد صلح در این کشور باشد. با نگاهی به روند همگرایی­‌های منطقه­‌ای و مناسبات اقتصادی چین مشخص می‌­شود که بیشترین نفع این کشور در مناطقی بوده که از ثبات برخوردارند. تصادفی نیست که مناطق شرقی چین به مراتب توسعه‌­یافته­‌تر از مناطق جنوب غربی و غرب این کشور بوده و بیشترین مناسبات اقتصادی پکن با آسیای شرقی است نه آسیای جنوبی و مرکزی. بنابراین، افغانستان مطلوب برای چین، کشوری است باثبات که امکان فعالیت و مناسبات اقتصادی چینی‌ها را فراهم کند و به مناسبات اقتصادی آن با سایر کشورها بویژه پاکستان آسیب نزند. در کنار این امر، اثرپذیری اویغورها از شرایط افغانستان بویژه در شرایط جدید که جامعه بین‌­المللی نسبت به وضعیت آنها حساس شده­ است، برای چین اهمیت دارد. پیش تر، از حضور آمریکا در افغانستان نیز به عنوان یکی از تهدیدات چین یاد می­‌شد که با خروج نیروهای آمریکایی طبیعتاً کم ­اهمیت می­‌شود. در مجموع می­‌توان گفت مهم­ترین ملاحظه چین در قبال افغانستان این است که راجع به این کشور دغدغه نداشته باشد و بتواند خود را برای مقابله با راهبردهای آمریکا در هند و آسیای شرقی و جنوب شرقی مهیا نماید.

ب) ملاحظات روسیه: لشکرکشی ایالات متحده و اشغال افغانستان در سال 2001 از معدود مداخلات این کشور پس از جنگ سرد بود که نه تنها با مخالفت و مقابله روسیه مواجه نشد بلکه مسکو بویژه در ابتدا رویکرد همدلانه‌­ای را با واشنگتن اتخاذ کرد. اما هر چه از سال 2001 گذشت تفاوت رویکردهای آمریکا و روسیه آشکارتر شد و در حال حاضر طبیعتاً روسیه از خروج/ کاهش نیروهای آمریکا در افغانستان استقبال می­‌کند. روسیه به مرور زمان طی این سال­‌ها به طالبان نزدیک شده و در سال­‌های اخیر نیز به شدت بر فعالیت­‌های دیپلماتیک خود در سطوح بین­‌دولتی و غیردولتی برای نظم­‌سازی در افغانستان افزوده است. مسکو بر این باور است که طالبان بر خلاف داعش رویکرد ملی­‌گرایانه دارد و بر افغانستان متمرکز خواهد شد. بنابراین، ایدئولوژی و مرام آن خطری برای روسیه در پی ندارد. با این ایده، می­‌توان ادعا کرد که دغدغه اصلی روسیه گسترش نفوذ خود در افغانستان مانند سوریه است؛ با این تفاوت که در مورد دوم ابزار نظامی و مداخله مستقیم به کمک روسیه آمد اما در مورد اول از ابزار دیپلماتیک و احاله مسئولیت به گروه­‌های نیابتی بهره می­‌برد. با این وصف، خروج آمریکا از افغانستان علاوه بر تأیید افول هژمونی آن کشور در مناطق نزدیک به روسیه (که خوشایند سران کرملین است) دست همراهان روسیه نظیر پاکستان و ایران را نیز در افغانستان باز می­‌کند.

ج) ملاحظات هند: به نظر می­‌رسد که هند خود را بازنده شرایط جدید افغانستان ناشی از صلح طالبان - آمریکا و خروج نیروهای آمریکایی از این کشور می­‌داند. اگر در نظر بگیریم که بسیاری از توفیقات هند در افغانستان ناشی از ثبات نسبی و سیاست­ توسعه­‌گرایانه کابل در سایه حضور آمریکا بوده است، این برداشت هند برای ما ملموس‌­تر می­‌شود. علاوه بر این، هند در تمام سال­‌های مبارزه و مقابله آمریکا با طالبان سعی می­‌کرد که نوعی «هم ذات‌پنداری» میان خود و آمریکا ایجاد کرده و هند را نیز مشابه آمریکا، قربانی رادیکالیسم اسلامی معرفی کند. برای مثال، رسانه‌­ها و سیاست­مداران هندی در گذشته به شدت روی برابرسازی حملات سپتامبر 2001 علیه آمریکا با حملات 2001 علیه پارلمان هند تلاش می­‌کردند. این راهبرد علاوه بر اینکه باعث جلب توجه آمریکا به هند می­‌شد، برخورد دهلی­ نو با اسلام­گرایان و پاکستان را نیز تسهیل و توجیه می­‌کرد. با وقوع وضعیت جدید، هند نه تنها در این زمینه خلع سلاح می‌شود، بلکه باید شاهد اوج ­گیری نفوذ پاکستان در افغانستان نیز باشد. هر چند هند رسما با توافق طالبان و آمریکا مخالفتی نکرده اما از شواهد غیررسمی پیدا است که از شکست آن و تداوم حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان استقبال می­‌کند. این دغدغه حتی ممکن است دهلی نو را به سمت گزینه­‌های دور از انتظاری نظیر همراهی غیرمستقیم با فعالیت داعش و سایر گروه­‌های ناراضی در افغانستان سوق دهد.

د) ملاحظات پاکستان: وضعیت جدید افغانستان هر اندازه برای هند ناگوار است، از دید پاکستان خوشایند و مطلوب به نظر می­‌رسد. ظاهرا هدفی که پاکستان در دهه 1990 با عملیات نظامی نیروهای طالبان در پی آن بود در دهه 2020 با دیپلماسی در حال تحقق است. پاکستان همواره در مقابل هند به لحاظ عمق استراتژیک احساس ضعف داشته و سران اسلام­ آباد تلاش کرده­‌اند که با نفوذ در افغانستان این ضعف را برطرف کنند. اگر تحولات آتی مطابق برنامه پیش رود و طالبان موفق به مشارکت پیروزمندانه در قدرت افغانستان شوند، پاکستان را به هدف خود نزدیک کرده­‌اند. اگر این وضعیت در کنار توسعه روابط پاکستان با چین در سال­‌های اخیر و تنش پکن-دهلی­ نو قرار گیرد، وزنه اسلام­ آباد را بیش از پیش در نظم آینده افغانستان سنگین می­‌کند.

ه) ملاحظات ایران: خروج آمریکا از افغانستان و کل منطقه در زمره اهداف اصلی سیاست خارجی و منطقه­‌ای ایران است. تا اینجا به نظر می­‌رسد که خروج آمریکا از افغانستان یکی از اهداف ایران را محقق می­‌کند. اما همزمان باید در نظر داشت که تحقق این هدف در دل خود ممکن است حامل تهدیدهایی برای ایران باشد که مهم­ترین آنها بی‌ثباتی فزاینده افغانستان و نفوذ گسترده پاکستان هستند. بی­ثباتی فزاینده افغانستان مخل سرمایه­­ گذاری­‌ها و مناسبات اقتصادی ایران با این کشور است و نفوذ گسترده پاکستان و طالبان، منازعات گذشته را به یاد می‌­آورد. با این نگاه، به نظر می­‌رسد توازن قدرت­‌های متعدد در افغانستان بیش از تسلط یک رویکرد یا کشور خاص به منافع ایران کمک می­‌کند. همچنین، اگر خروج نیروهای آمریکایی باعث تهدید دموکراسی نارس افغانستان شود، وضعیت اقلیت‌­های مورد عنایت ایران نیز به خطر می‌­افتد.
در مجموع، خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان توازن نسبی موجود در این کشور را تحت­‌الشعاع قرار می­‌دهد. این پدیده از یک سو بر بازیگران و روندهای داخلی افغانستان اثر گذاشته و به واسطه آن به چشم ­انداز نظم این کشور شکل می­‌دهد و از سوی دیگر، راهبردها و رویه‌­های قدرت­‌های منطقه­‌ای را تحت تأثیر قرار می‌­دهد. در هر یک از این مسیرها، گزینه­‌ها و احتمالات متعددی مطرح است که وقوع هر یک از آنها ممکن است شرایط را دیگرگونه کرده و نظم افغانستان و بلکه منطقه را تحت تاثیر قرار دهد. 
انتهای مطلب/

*استادیار روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد
 


کد مطلب: 2334

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/2334/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir