جرگه یکی از مهمترین نهادهایی است که در افغانستان مسائل کلان دولتی را حلوفصل کرده و به عنوان سازوکار مراجعه به آراء عموی برای تصمیمگیری درباره مسائل کلان تعریف و تسجیل شده است. اشرف غنی در تبعیت از عرف گذاشته شده توسط حامد کرزی، اقدام به تدوین لویه جرگه مشورتی صلح برای اخذ رأی قاطبه ملت در خصوص آزادسازی چهارصد زندانی باقی مانده طالبان کرد که طبق توافق آمریکا-طالبان، این امر پیش شرط مذاکرات بینالافغانی میباشد.
دلیل اصلی برای برگزاری این لویه جرگه، گرفتن مشورت تجویزی از ملت برای آزادسازی چهارصد زندانی بود که تمام این افراد پروندههای فرا تروریستی دارند اما به نظر میرسد که حکومت افغانستان در ورای این هدف، به دنبال آن بود تا با برگزاری این جرگه چند پیام را به طالبان منتقل کند؛ یکپارچگی دولت و ملت افغانستان در مقابل طالبان، جمهوریت خواست غیر قابل گذشت است، آمریکا به دولت افغانستان پشت نکرده است و طالبان راهی جز کنار آمدن با این حکومت و ترکیب و ساز و برگ آن را ندارد.
ایران شرقی/
عبدالشکور سالنگی*
از سال ۱۷۴۷ (انتصاب احمدخان ابدالی به عنوان پادشاه خراسان) به اینسو، جرگه یکی از مهمترین نهادهایی است که در افغانستان مسائل کلان دولتی [ملی] را حلوفصل کرده است. این نهاد تحت عنوان «لویه جرگه» (جرگه بزرگ) در قانون اساسی ۱۳۸۲ افغانستان در قالب گزاره «لویه جرگه عالیترین مظهر اراده مردم افغانستان میباشد» به عنوان سازوکار مراجعه به آراء عموی برای تصمیمگیری در باره مسائل کلان دولتی تعریف و تسجیل شد. با اینکه ترکیب و وظایف آن در مواد ۱۱۰ الی ۱۱۵ قانون اساسی مشخص گردیده است؛ اما در تقریباً بیست سال گذشته چندین لویه جرگه از سوی حکومت افغانستان خارج از چارچوب و فرمت مندرج در قانون اساسی دایر شده است. از قماش همان لویه جرگههای خارج از چارچوب مسجل در قانون اساسی، یکی هم برگزاری لویه جرگه مشورتی سه روزه (۱۷ الی ۱۹ اسد/مرداد سال جاری) در خصوص آزادسازی چهارصد نفر زندانی طالبان باقی مانده دربند دولت افغانستان بود. با اینکه صبغه قانونی این جرگه در روشنایی قانون اساسی افغانستان محل بحث است، اما رئیس جمهور افغانستان در تبعیت از عرف گذاشته شده توسط حامد کرزی، این بار نیز اقدام به تدوین لویه جرگه برای اخذ رأی [مثلاً] قاطبه ملت در خصوص آزادسازی چهارصد نفر زندانی باقی مانده از پنج هزار زندانی طالبان کرد که باید مطابق با موافقتنامه آمریکا- طالبان به عنوان پیش شرط مذاکرات بینالافغانی رها میشدند. علیالظاهر بهانه اصلی برای برگزاری این لویه جرگه، گرفتن مشورت تجویزی از ملت برای آزادسازی چهارصد نفر زندانی باقی مانده [از پنج هزار نفر] است که همه پروندههای فرا تروریستی مانند مسائل حقالعبدی، قاچاق مواد مخدر و آدمربایی دارند. در اینکه حتی این موضوع هم محل پرسش است که اگر دولت صلاحیت رهایی زندانیان پروندهدار را ندارد، ملت این صلاحیت را از کجا آورده است؟ با این همه، چرا حکومت اقدام به برگزاری چنین جرگهای کرد که هم بنیاد قانونی آن زیر سئوال است و هم نفس مسأله و موضوع آن. در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که حکومت به دنبال تحقق اهدافی ورای موضوع اصلی جرگه بود که در ادامه این بحث به مهمترین آنها اشاره صورت میگیرد:
تسجیل جایگاه دولت مرکزی در مقابل طالبان به عنوان نماینده آحاد ملت
طالبان همواره در موضعگیریهای رسانهای خود، کوشش کرده است که دولت افغانستان را تحت عنوان «اداره کابل» کوچک، نامنسجم و فاقد پشتوانه مردمی نشان دهد. شاید چنین تبلیغاتی در گذشته خیلی کارساز نمینمود، اما پس از انتخابات سال گذشته و عمیقتر شدن اختلافات میان عناصر داخلی نظام، تعریف طالبان از دولت و حکومت در افغانستان، داشت شکل برجستهای به خود میگرفت. هر چند تشکیل حکومت جدید در نتیجه توافق میان غنی و عبدالله تا حدودی توانست از خدشههای نقش بسته به حکومت افغانستان بکاهد، اما برگزاری لویه جرگه و تجمیع تمام شخصیتهای سیاسی در زیر چتر آن به نحوی انسجام [ملی] میان شخصیتهای درونِ نظام را در مقابل طالبان نشان داد. از سویی دیگر، جمع شدن تعداد زیادی از مردم در جرگه و فیصله/تصمیم واحد آنها به تقویت جایگاه دولت در میان مردم نیز بیشتر افزود. زیرا تصمیمی که توسط مردم صورت گرفت میتواند به عنوان ابزار فشار دولت علیه طالبان استفاده شود. گویا این مردم هستند که چنین خواستی دارند و طالبان اگر میخواهد با مردم صلح کند پس لازم است به ندای مردم گوش فرا دهد و الا نه با دولت که با مردم طرف است.
برجسته ساختن دستور کار واحد از طرف دولت و مردم افغانستان
با آغاز مذاکرات میان آمریکا و طالبان در قطر، خواستهای دو طرف تا حدودی مشهود بود و بالاخره به نتیجهای هم رسید که همه مستحضر هستیم. در این میان آنچه کاملاً در هالهای از ابهام و تشتت قرار داشت، موضع دولت، عناصر آن و مردم حامی نظام دولتی در افغانستان بود. این موضوع تا آنجا پیش رفت که هر گروهی، حزبی و شخصیتی دستور کار خود را در مقابل طالبان ارائه میکرد. حتی در داخل نظام هم، دو اتاق دولت (ریاست جمهوری و ریاست اجرائی) دستورکارهای متفاوتی را ارائه میکردند. این وضعیت کار را به جایی رساند، که حتی احتمال بوجود آمدن یک دولت موقت را خیلی محتمل ساخت؛ چه اینکه طالبان هم همواره این کنایه را تکرار میکردند که ما نمیدانیم با چه کسی از چه آدرسی وارد مذاکره شویم. برگزاری لویه جرگه تا حدود زیادی چنین وضعیت متشتت و پراکنده را ترمیم کرد. حکومت افغانستان در قالب این لویه جرگه، مانور بزرگی را برای نمایش یکپارچگی در صف و آجندا/دستور کار، به طالبان نشان داد. در واقع حکومت افغانستان از دریچه این لویه جرگه به طالبان نشان داد که اراده مردم و دولت درهمآمیخته و همه با هم با یک صدا و یک آجندا به سمت آنها (طالبان) برای آغاز مذاکرات پیش میآیند.
رد بازگشت امارت از سوی احاد ملت
طالبان همواره در موضعگیریهای خود به گونه تلویحی به برپایی امارت اسلامی اشاره کرده است. با این که از فهوای موافقتنامه آمریکا- طالبان هم چنین برمیآید که آمریکا هرگز به طالبان اجازه برپایی دوباره امارت را نخواهد داد و حتی چند روز پس موافقتنامه آمریکا- طالبان، دولتهای آمریکا و روسیه در اعلامیه مشترک امکان بازگشت دو باره امارت اسلامی را رد کرده و شورای امنیت ملل متحد هم آن را تأیید کرد؛ اما برای قطع کامل امید طالبان از حصول چنین هدفی میبایست تریبونی آماده شود تا از آدرس مردم افغانستان نیز رأی به ناممکن بودن بازگشت آن داده شود. چنانچه صریحاً در قطعنامه لویه جرگه نسبت به برقراری جمهوری، به عنوان حرف اول و آخر قاطبه ملت تأکید شده است.
تداوم تبانی آمریکا و دولت افغانستان
هر چند قوام دولت موجود در افغانستان، به میزان زیادی ناشی از حمایتهای گسترده و همه جانبه ایالات متحده آمریکا است؛ اما در این اواخر شبههای در خصوص حمایت آمریکا از دولت افغانستان در مقابل خواستهای طالبان به شکل کمرنگی دیده میشود. حتی در داخل افغانستان، همواره بحث از فشار یک جانبه آمریکا روی دولت افغانستان برای قبولاندن خواستهای طالبان مطرح شده است. این موضوع به نحوی بر روحیه مردم و دولت افغانستان در مقابل طالبان تأثیر منفیای گذاشته بود. جدا از اینکه زمزمههایی وجود دارد که این جرگه به اشاره ایالات متحده برگزار شده است، که امر عجیبی نیست؛ اعلامیه حمایتی وزارت خارجه آمریکا از برگزاری جرگه و فیصلههای/تصمیمهای آن هم دال بر ایستادگی دولت آمریکا در کنار دولت افغانستان و تجدید پیمان در حمایت از مواضع دولت افغانستان، در مقابل طالبان است.
نمایش اقتدار اشرف غنی
این بحث از دو زاویه قابل طرح است. نخست اینکه پس از چندین سال بالاخره اشرف غنی موفق شد تمام رقبا و مخالفین دورن نظام خود را مطیع و همراه خود بسازد. در گذشته به خصوص در پنج سال دوره حکومت وحدت ملی، نه تنها شخصیتها و جناحهای خارج از حکومت در معارضت با رئیس جمهور غنی قرار داشتند که عبدالله عبدالله به عنوان شریک حکومت نیز در اکثر قضایا به خصوص در قضیه صلح در مخالفت با وی قرار داشت. چنانچه دیده شد، در این لویه جرگه به جز بخشی از جمعیت اسلامی و تعداد انگشت شماری از شخصیتهای سیاسی، همه در محور رئیس جمهور غنی جمع شده و به شکل ضمنی از حکومت و مواضع وی در خصوص مسائل کلان ملی به خصوص موضوع گفتگو با طالبان حمایت کردند. دوم اینکه، جمع شدن همه در محور غنی، به عنوان نشانهای از پایداری دولت موجود به رهبری وی در مقابل طالبان هم قابل ارزیابی است. در واقع چنین نمایشی میتواند به شدت بحث حکومت موقت و احتمالاً کنار رفتن رئیس جمهور غنی را در آینده منتفی سازد. فهوای نمایش جرگه به وضوح این پیام را انتقال داد که طالبان چارهای ندارد جز اینکه با همین حکومت و رهبری آن به مذکراه و مصالحه بنشیند.
به عنوان نتیجه کلی میتوان گفت که دولت افغانستان در برههای حساس اقدام به برگزاری لویه جرگهای کرد که چند پیام را به صورت واضح به طالبان رساند: اولاً دولت و ملت افغانستان یکپارچه در مقابل طالبان قرار دارند؛ ثانیاً حکومت نشان داد که جمهوریت خواست مردم و غیر قابل گذشت است؛ ثالثاً ایالات متحده آمریکا همچنان در کنار دولت افغانستان قرار دارد؛ رابعاً طالبان راهی جز کنار آمدن با همین حکومت و ترکیب و ساز و برگ او را ندارد.
انتهای مطلب/