«اسن آسوب علیف» در یادداشتی اختصاصی که در اختیار بخش تحقیق و پژوهش قرار داده است، به بررسی نتایج آخرین نشست سازمان همکاری شانگهای و پیامدهای منطقهای آن و همچنین چرایی عدم پذیرش درخواست ایران پرداخته است.
ایران شرقی/ قطع نظر از بحث عضویت رسمی هند و پاکستان در سازمان همکاریهای شانگهای و احتمال گسترش شمار اعضای جدید، چنین به نظر میرسد که نه در داخل سازمان و نه خارج از آن تصوری که در رابطه با نقش و نفوذ این سازمان در چند سال پیش وجود داشت، به شدت کمرنگ شده است.
به عبارت دیگر، کشورهای زیادی نسبت به بحث «توان و ظرفیتهای استثنایی» شانگهای تا حدودی ناامید شدهاند که این موضوع را حتی در برخی از موارد میتوان در سیمای کشورهای مهمی نظیر روسیه و چین هم مشاهده کرد.
البته چینیها که از فضای شانگهای برای گسترش روابط دوجانبه خود بهره برداریهای گستردهای انجام میدهند، علاقهمند نیستند تا بحث ناامیدی در سطح کارشناسی یا رسانهای مطرح شود. ولی در مقابل عدهای از کارشناسان و رسانههای روسی انتقاداتی از عملکرد شانگهای در زمینههای مختلف و به خصوص امنیتی بیش از پیش به نظر میرسد. این احتمال قوی است که در پی پذیرش هند و پاکستان به عضویت کامل سازمان میزان دیدگاههای انتقادی نسبت به شانگهای افزایش خواهد یافت. عضویت کامل هند و پاکستان مثمر ثمر نیست
روشن است که عضویت کامل هند و پاکستان برای سازمان همکاریهای شانگهای مثمر ثمر نخواهد بود. چرا که به صورت طبیعی فضای سازمان با حضور این دو کشور مشکل دار پیچیدهتر و روابط خصمانه بین آنها مانع دیالوگ سازنده در جهت شکل گیری فضای امنیتی مناسب در جنوب آسیا خواهد گردید.
البته موافقت روسیه با بحث عضویت کامل هند و پاکستان به آن بر میگردد که مسکو از طریق پذیرش پاکستان میخواهد از نفوذ و نقش سنتی آن در تامین ثبات و امنیت در افغانستان استفاده کند.
چین نیز دارای انگیزههای مشابهی میباشد. در تلاشهای پکن برای مذاکرات میان طالبان و دولت مرکزی افغانستان که طی سالهای ۲۰۱۵ -۲۰۱۶ صورت گرفت، نقش مهم و کلیدی با پاکستان بود. علاوه بر آن، چین به دنبال تحقق پروژه «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» بوده و در شکل گیری دهلیزهای حمل و نقلی و گسترش روابط تجاری و اقتصادی روی امکانات بنادر دریایی پاکستان حساب ویژه باز کرده است.
اما در قیاس با پاکستان وضعیت هند یک مقدار پیچیده و تا حدودی همراه با ابهاماتی به نظر میرسد. موضوع قبل از همه به آن بر میگردد که چین و پاکستان با هند مسائل مرزی حل نشده دارند. این در حالی است که یکی از شروط مهم برای عضویت در سازمان همکاریهای شانگهای، حل مسائل مرزی و اعتماد سازی در مناطق مرزی میباشد بنابراین این انتظار غیر واقعی است که عضویت کامل هند و پاکستان در سازمان همکاریهای شانگهای به حل مشکلات مرزی میان آنها کمک خواهد کرد.
ولی با این حال چشم انداز حل مسائل مربوطه بین هند و چین واقعیتر به نظر میرسد. چرا که احتمالا در چارچوب سازمان همکاریهای شانگهای برای این ۲ کشور زمینه و فرصتهای جهت حل مشکلات متقابل به شمول اختلافات مرزی و اعتماد سازی نظامی با هدف کاهش سطح تنشها ایجاد شود.
بنابراین در رابطه به عضویت کامل هند و پاکستان نمیتوان اهداف مهم و استراتژیک روسیه را برشمرد بلکه مسکو خود را محدود به امید بر نقش آتی و احتمالی مثبت اسلام آباد در تامین ثبات و امنیت افغانستان و راه افتادن گفتگوی سیاسی بین کشورهای منطقه کرده است.
البته در رابطه با هند حساب روسیه روی آن است که از حمایتهای این کشور در عرصه بین المللی (نظیر سازمان بریکس) برخوردار شده و سطح رایزنیهای خود با دهلی نو در رابطه به طیف وسیعی از مسائل بین المللی را افزایش دهد. چرایی عدم پذیرش درخواست ایران
در متن آنچه گفته شد عدم تمایل جدی روسیه و چین نسبت به پذیرش سریع ایران به سازمان همکاریهای شانگهای تا حدود زیادی عجیب به نظر میرسد. چرا که ایران یکی از مهمترین کشورهای است که بدون حضو و همکاری با آن حل و فصل مسائل مربوط به امنیت منطقهای و از جمله آوردن صلح پایدار به افغانستان میسر نخواهد بود.
بنابر این در هالهای از ابهام قرار دادن موضوع عضویت ایران به آن معناست که روسیه و چین به نوعی از پشتیبانی طبیعی تهران در رابطه با طیف وسیعی از مسائل بین المللی نظیر امنیت هستهای، حفظ رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای و مسائل تروریسم بین المللی در افغانستان، سوریه و عراق منصرف شدند.
اعضای سازمان همکاریهای شانگهای به ظرفیت و توانمندیهای ایران توجه لازم نشان نمیدهند و چنانچه جمهوری اسلامی در چنین شرایطی به عنوان عضو کامل وارد سازمان شود، احتمالا نه تنها در حاشیه توجه قرار خواهد گرفت بلکه به طور ناگزیر به بخشی از بازیهای روسیه و چین در منطقه تبدیل خواهد شد.
بنابراین احتمالا فعلا تداوم عضویت ناظر به سود ایران بوده و همزمان فرصت رایزنی با کشورهای عضو را برای ارتقاء سطح تعامل و همکاریها را فراهم میکند و در عین حال تعهداتی در برابر آن قرار نمیدهد. به ویژه اینکه ایران میتواند با استفاده از فضای شانگهای، استراتژی آتی خود برای آسیای مرکزی را تدوین کند که دیر یا زود ضرورت تدوین و تحقق آن برجستهتر خواهد شد.
با این وجود به نظر میرسد که روسیه و چین از وجود سازمان همکاریهای شانگهای به دنبال استفادههای جهت حل مشکلات و استراتژیهای سیاست خارجی خود برای کوتاه و میان مدت میباشند. شانگهای فعلا به نیازهای روسیه و چین جواب میدهد
بحث دیگر این است که آیا سازمان همکاریهای شانگهای از امکان پاسخ گویی همزمان و توامان اهداف چین و روسیه برخوردار خواهد بود؟ فعلا بین روسیه و چین حداقل در مورد تعیین یا تقسیم حوزههای اصلی نفوذ در آسیای مرکزی یک نوع توافق و هماهنگی به مشاهده میرسد. از جمله روسیه خود را به عنوان ضامن امنیت آسیای مرکزی معرفی کرده و نقش مهمی در شکل گیری سیمای سیاسی منطقه و اشکال تعامل و همکاریهای سیاسی آن ایفا میکند.
به نوبه خود چین توسعه اقتصادی منطقه (سرمایه گذاری و روابط تجاری - اقتصادی) را فراهم میکند. در عین حال، تحقق پروژه اتحاد اقتصادی اوراسیا را میتوان به عنوان تلاشهای روسیه برای تعیین خط قرمز و محدودیت برای چین ارزیابی کرد. مواضع دو کشور از مدتها به این طرف توسط تحلیلگران به عنوان مواضع ۲ کشور «متحد - رقیب» دانسته میشود.
در مجموع میتوان گفت که آسیای مرکزی در چارچوب سازمان همکاریهای شانگهای به حوزه تقسیم نفوذ، هماهنگی و همکاری تبدیل شده که البته این شرایط دائمی باقی نمانده و دیر یا زود به سطح رقابتهای علنی رشد خواهد کرد.
البته باید به این نکته توجه داشت که روسیه و چین از ابتدای ایجاد این سازمان به دنبال اهداف مشترک خود بودند که حل مسائل مرزی و اعتمادسازی در حوزه نظامی و همچنین ایجاد محیط قابل پیش بینی در آسیای مرکزی که به امنیت ملی و منافع دو کشور تهدید ایجاد نکند، از اهم آنها دانسته میشود.
بنابراین بازیهای موازی و خارج از قالب شانگهای، ۲ کشور اصلی این سازمان نیز از هنجارهای استراتژی سیاست خارجی است که در چارچوب آن، هم روسیه و هم چین قاعده بازی را که از حفظ ثبات در آسیای مرکزی و عدم تهدید نظامی به یکدیگر عبارت میباشد، رعایت میکنند.
در باقی موارد، ۲ کشور از روشهای مختلفی برای حفظ کشورهای آسیای مرکزی در حوزه نفوذ خود استفاده میکنند. همانگونه که اشاره شد این نفوذ برای روسیه عمدتا دارای جنبههای سیاسی - نظامی و برای چین اقتصادی میباشد. علاوه بر آن در رابطه به پذیرش اعضای جدید و دستیابی به توافق در مورد نامزدها رایزنیهای بیشتری صورت میگیرد تا با طرفهای مربوطه نیز سطح مطلوب روابط ۲ جانبه تعیین و حفظ شود. همگرایی اقتصادی چین با منطقه
برخی از تحلیلگران ضمن ارزیابی نقش اقتصادی چین در آسیای مرکزی به بحث افزایش سطح همگرایی کشورهای منطقه با پکن اشاره میکنند. ولی همگرایی چین با منطقه با طرح همگرایی روسیه با این کشورها کاملا متفاوت بوده و بعید است که چین اهداف مشابهی را دنبال کند.
چین به دنبال ایجاد سیستمهای اقتصادی همگرا و به هم مرتبط با حفظ سطح مطلوب استقلال کشورهای منطقه در برابر یکدیگر (از نظر کنترل و مدیریت) میباشد. این همه ممکن است تا حدودی رویکرد چین موسم به «یک کشور و دو سیستم (اقتصادی)» را در ذهن ایجاد کند که نسبت به هنگ کنگ اعمال میشود.
بنابراین، داشتن انتظار همگرایی بالای اقتصادی چین با کشورهای آسیای مرکزی یک مقدار غیر واقعی خواهد بود، چرا که این موضوع برای چین نیز میتواند چالشهای جدی در پی داشته باشد. به این دلیل پکن به موضوع همگرایی اقتصادی با منطقه با مقداری احتیاط نگاه خواهد کرد و نسبت به حفظ سطح مشخصی از استقلال آنها خواهد کوشید.
در حال حاضر هدف اصلی چین ایجاد مرکز مهم تجاری و اقتصادی برای کشورهای آسیای مرکزی در سین کیانگ و تغییر حداکثری جهت گیریهای ارتبطاتی آنها در این زمینه میباشد.