مقدمه
امروزه کشورهای زیادی در قالب پلتفورمهای 1+5 در آسیای مرکزی حضور یافتهاند که شامل بازیگران بزرگ بینالمللی و حتی منطقهای میشوند. در زمره بازیگران بزرگ بینالمللی به چین و ایالات متحده و در میان قدرتهای منطقهای به کره جنوبی، ژاپن و هند، می توان اشاره کرد. اگرچه ماهیت تعاملات کشورهای آسیای مرکزی در این پلتفورم معمولا شامل گفتوگوهای سیاسی با محوریت توسعه مبادلات تجاری است، لکن در پارهای از موارد ماهیت غیرهمسوئی منافع، این پلتفورمها را به سوی الگوهای تقابلی اعم از رقابت یا تعارض میبرد. جدیترین فضای رقابتی در حال حاضر به مثلث چین، آمریکا و روسیه مربوط میشود. روسیه در پلتفورمهای بسیط سنتی روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را با کشورهای منطقه از مدتها قبل شکل داده است و به نظر میرسد در حال حاضر نظارهگر و متعادلکننده رقابت دو پلتفورم کلیدی 1+5 میان چین و ایالات متحده آمریکا است. درحقیقت روسیه اگرچه از حمایت و توسعه بازیگری هیچ یک از پلتفورمهای مذکور (به جز در موارد مربوط به قدرتهای منطقهای) نفعی نمیبرد، ولی شکلدهی به یک موازنه مثبت به نفع چین در مقابل ایالات متحده آمریکا را دنبال کرده است. به عنوان مثال، مادامی که مسکو قابلیت تسلط بر مسیرهای انرژی در آسیای مرکزی را ندارد، ترجیح میدهد به جای مسیرهای جنوبی و یا غربی همچون تاپی یا پروژههای ترانسخزر که در چارچوب منافع ایالات متحده و غرب تعریف شدهاند، مسیرهای خنثیتر شرقی به چین شکل گیرند.
نشست C5+1 آمریکا و کشورهای آسیای مرکزی
در مورخ 30 ژوئن (10 تیر) نشست وزرای امور خارجه کشورهای آسیای مرکزی و آمریکا در قالب «C5 + 1» به صورت ویدیو کنفرانس برگزار شد. در این نشست وزرای امور خارجه هر 5 جمهوری آسیای مرکزی و مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا و دیوید هیل، معاونش حضور داشتند. وزارتخانه های امور خارجه پنج کشور آسیای مرکزی در خصوص این نشست فقط در حد خبر اطلاعرسانی کردند تا اینکه در یک روز بعد «جاناتان هنیک» معاون دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی و آسیای مرکزی با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی مجازی جزئیات بیشتری را مطرح کرد. طبق اظهارات جاناتان هنیک، در نشست «5+1» بیشتر در مورد چالش های متعددی که در پی شیوع ویروس کووید - 19 به میان آمده است، بحث و گفت و گو صورت گرفته و پومپئو بار دیگر بر تعهد و حمایت های مداوم آمریکا از استقلال، حق حاکمیت و تمامیت ارضی پنج کشور آسیای مرکزی تأکید کرده است. وی این اصول را «سنگ بنای» استراتژی آمریکا در مورد آسیای مرکزی عنوان کرد و همچنین گفت که «واشنگتن» نسبت به ثبات، رفاه و امنیت این منطقه علاقه مندی شدیدی دارد. هنیک در ادامه بیان کرد: سیاست آمریکا همواره این هدف را دنبال کرده است تا جمهوری های آسیای مرکزی در تحقق منافع ملی خود بتوانند به طور آزاد از میان گزینه های متعدد و شرکای مختلف انتخاب کنند و از نظر تجارت، توسعه و موفقیت های آینده به کشور خاصی وابستگی نداشته باشند.
معاون دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در ادامه گفت که واشنگتن به دنبال تحقق چشم انداز خود و ایجاد یک منطقه بیشتر به هم مرتبط، مرفه تر و ایمن تر می باشد که آن به نفع پنج کشور آسیای مرکزی، آمریکا و جامعه جهانی خواهد بود. هنیک برگزاری نشست ویدیویی «5+1» را دلیل تائید پایبندی کشورهای شرکت کننده نسبت به این قالب همکاری دانست و آن را نمونه «چندجانبه گرایی انعطاف پذیر و فراگیر» توصیف کرد که آمریکا به دنبال آن می گردد. وی در ادامه گفت: پروژه های مشترکی که تحت حمایت قالب «5+1» اجرا می شوند، اهداف مشترک ما در جهت گسترش روابط اقتصادی و تجاری، کاهش مشکلات زیست محیطی و از بین بردن تهدیدات امنیتی دنبال می کنند. فقط با همکاری مشترک می توانیم آسیای مرکزی را به عنوان منطقه ای به هم پیوسته تر، مرفه تر و محافظت شده تر داشته باشیم و بسازیم. هنیک همچنین تاکید کرد که آمریکا از شرکای خود در آسیای مرکزی می خواهد تا با تسریع در اصلاحات سیاسی و اقتصادی، از جمله حمایت از حقوق بشر و تقویت محیط مناسب برای سرمایه گذاری، تنوع و ثبات اقتصادی را تحکیم بخشند تا در پی آن زمینه برای جذب سرمایه گذاری های آمریکا و سرمایه گذاری های خارجی فراهم شود.
معاون دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در بخش پایانی صحبت های خود به آن اشاره کرد که در نشست «5+1» در مورد صلح و امنیت منطقه ای و از جمله روند صلح افغانستان نیز بحث و گفت و گو صورت گرفت. وی گفت که آمریکا امیدوار است اقدامات انجام شده و آغاز مذاکرات بین الافغانی منجر به خاتمه جنگ در این کشور خواهد شد که به نفع همسایه ها نیز خواهد بود. هنیک بیان کرد: آمریکا معتقد است که افغانستان با ثبات و دارای رونق اقتصادی، برای صلح و امنیت منطقه ای در آسیای مرکزی از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. ما از همکاری و کمک های مهم شرکای خود در قالب «5+1» قدردانی و همگی برای رسیدن به این هدف مشترک تلاش می کنیم.
بیانیه معاون دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در خصوص نشست «5+1» نشان می دهد که همچنان ایجاد فاصله بین آسیای مرکزی با قدرت های همسایه و به خصوص روسیه و چین، از مهم ترین اهداف واشنگتن در رابطه با ایجاد این چارچوب همکاری می باشد. وی به طور صریح اظهار می کند که «سیاست آمریکا این است که کشورهای آسیای مرکزی بتوانند حق آزاد انتخاب بین گزینه های مختلف را داشته باشند و وابسته به کشور خاصی نشوند». البته چنین بیانیهای در نفس خود این موضوع را بازگو می کند که کشورهای آسیای مرکزی هنوز از استقلال کامل برخوردار نیستند و به آنها باید کمک کرد تا بتوانند بین شرکا و گزینه های متعدد «انتخاب صحیح» داشته باشند. چنین ادعایی به طور کامل با مواضع کشورهای منطقه در تناقض قرار دارد، زیرا آنها خود را دارای استقلال کامل و حق حاکمیت ملی دانسته و به این عنوان عضویت سازمان ملل متحد را به دست آورده اند. پر واضح است که منظور نماینده وزارت امور خارجه آمریکا از وابسته نشدن جمهوری های این منطقه به «کشوری خاص»، روسیه می باشد که واشنگتن با آن مشکل داشته و می خواهد از نشست «5+1» در این راستا بهره مورد نظر خود را ببرد.
در آستانه برگزاری نشست قبلی «5+1» در شهر «تاشکند» که در ابتدای ماه فوریه سال جاری میلادی ضمن سفر پومپئو به منطقه صورت گرفته بود، «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه با ارزیابی منفی از اقدامات آمریکا در منطقه، به صراحت اعلام کرده بود که هدف اصلی واشنگتن «هدایت کل پروژه ها با حضور کشورهای آسیای مرکزی به سمت جنوب، به سمت افغانستان، اما بدون مشارکت روسیه می باشد». این بیانیه هنیک نیز مبنی بر اینکه «فقط با همکاری مشترک می توانیم آسیای مرکزی را به عنوان منطقه ای به هم پیوسته تر، مرفه تر و محافظت شده تر داشته باشیم و بسازیم»، رقبای ژئوپلتیکی آمریکا و به طور مشخص روسیه و چین را هدف قرار داده است.
به این منظور روی ضرورت ساختن «منطقه محافظت شده تر» تاکید خاص صورت گرفته و این پیام را می دهد که آسیای مرکزی بدون حضور و نفوذ آمریکا در برابر روسیه و چین تضمین ثبات و امنیت خود را نخواهد داشت.
به نظر می رسد که نشست جدید «5+1» دستاورد خاصی نداشت. هرچند هدف از تشکیل قالب «5+1» کمک به همگرایی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای آسیای مرکزی عنوان می شود، اما هم آمریکا و هم هر یک از جمهوری های منطقه به طور عمده اهداف مورد نظر خود را دنبال می کنند. این موضوع را اخبار منتشر شده در رابطه با محورهای سخنرانی های وزرای امور خارجه کشورهای آسیای مرکزی نیز تائید می کند. عبدالعزیز کامل اف، وزیر امور خارجه ازبکستان در مورد تقویت همکاریهای طرفها جهت توسعه اقتصاد دیجیتال، همگرایی راهبردهای حمل و نقل ملی، حمایت از نوآوری در کشاورزی، تقویت پتانسیل انرژی کشورهای منطقه و بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی پیشنهاداتی را مطرح کرد ولی تحقق آنها نیاز به زمان و البته تامین منافع ملی همه کشورهای منطقه خواهد داشت. بنابر این در سال های نزدیک نمی توان انتظار نتایچ ملموس و درخور کشورهای آسیای مرکزی در زمینه های یادشده را داشت. مختار تلیئوبردی وزیر امور خارجه قزاقستان در سخنرانی خود خواستار سرمایه گذاری های واشنگتن و کمک به جذب فن آوری های آمریکا به منطقه با استفاده از قالب «5+1» و مرکز مالی بین المللی «آستانه» شد.
اینکه «آدام بویلر» مدیر عامل شرکت سرمایهگذاری توسعه بینالمللی امریکا با حضور در این نشست ویدیویی قول حمایت مالی از پروژه های مشترک را داد، به این معنی نیست که حتما چنین اتفاقی خواهد افتاد. زیرا در بحث پشتیبانی مالی آمریکا از سایر پروژه های منطقه ای نظیر «کاسا 1000»، «تاپی»، «توتاپ» و غیره همین وضعیت وجود دارد. در صورتی که این یا آن پروژه منطقه ای به نفع آمریکا باشد، واشنگتن در راستای حمایت های سیاسی از آنها در اصل هزینه ناچیزی انجام داده و بار اصلی مالی را به دوش سایر شرکت کنندگان می گذارد. به عنوان مثال پومپئو طی سفر ماه فوریه سال جاری میلادی به ازبکستان، اعلام کرده بود که آمریکا برای توسعه تجارت بین این کشور با افغانستان یک میلیون دلار اختصاص می دهد. بنابر این آسیای مرکزی نیز از این منطق رفتار سیاسی-مالی آمریکا استثنا نخواهد بود . فقدان هر نوع پروژه اقتصادی یا زیربنایی منطقه ای با مشارکت آمریکا در منطقه، این واقعیت را تائید می کند.
از سوی دیگر همانگونه که اشاره شد، معاون دستیار وزیر امور خارجه آمریکا جذب سرمایه گذاری های کشورش را مشروط به اجرای «اصلاحات سیاسی و اقتصادی، از جمله حمایت از حقوق بشر و تقویت محیط مناسب برای سرمایه گذاری و تنوع و ثبات اقتصادی» در کشورهای منطقه عنوان کرد. از قبل معلوم است که به دلایل ویژگی های محیط سیاسی و تجربه حاکمیت حدود سه دهه کشورهای آسیای مرکزی، تحقق شرایط مورد نظر واشنگتن ممکن نیست و این، بدان معناست که همیشه بهانه مناسب را برای عدم سرمایه گذاری خود در این منطقه، خواهد داشت. به این دلیل، جامه عمل پوشیدن پیشنهادهای سایر وزرای امور خارجه منطقه و از جمله قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان نیز در خصوص همکاری های منطقه ای در قالب «5+1» در زمینه های اقتصادی، زیربنایی حمل و نقل، آب و انرژی و غیره در سال های نزدیک؛ بعید خواهد بود.
همانگونه که اشاره شد نکات اصلی مطرح شده از سوی وزرای امور خارجه آسیای مرکزی بیشتر به مسائل و مشکلات و برنامه های ملی خود این کشورها ارتباط داشته و جنبه منطقه ای آن در درجه دوم اهمیت قرار داده شده است. به نظر می رسد که دولت های آسیای مرکزی بر سر دوراهی اهداف و منافع ملی و منطقه ای قرار گرفته اند و هنوز زمینه و یا فرصت های لازم برای همسو سازی آن فراهم نشده است. حضور «زلمی خلیل زاد» نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان هدف اصلی آمریکا از برگزاری این دورِ نشست «5+1» را بازگو می کند. خلیل زاد که در تاشکند به جمع وزرای امور خارجه پیوست، پس از مذاکرات خود بر سر مذاکرات صلح افغانستان در «دوحه» و «اسلام آباد» وارد ازبکستان شد.
برگزاری نشست «5+1» در این موقعیت زمانی حاکی از آن است که آمریکا به ازبکستان به عنوان یکی از مجریان مورد اعتماد خود برای تحقق سناریوی صلح افغانستان نگاه کرده و با حضور خلیل زاد در تاشکند، این کشور را به ایفای نقش پررنگ تر در تحولات افغانستانِ همسایه، تشویق می کند. نقش سایر کشورهای آسیای مرکزی در سناریوی آمریکایی صلح افغانستان زیاد قابل ملاحظه نیست ولی واشنگتن با جلب آنها در سطح سیاسی به این روند، می خواهد به اقدامات خود وجهه و اعتبار منطقه ای و بین المللی دهد. البته اگرچه کشورهای آسیای مرکزی علاقه مند به بازگشت هرچه سریع تر صلح و ثبات به افغانستان بوده و از هر اقدامی در این راستا حمایت می کنند، ولی هدف آمریکا از این نوع تعامل با کشورهای منطقه در حاشیه روند مذاکرات صلح افغانستان؛ در انزوا قرار دادن روسیه و ایران و یا حداقل کم رنگ نشان دادن نقش آنها است. بنابر این می توان به این نتیجه رسید که قالب «5+1» بیش از آنکه پروژه ای برای کمک به همگرایی واقعی منطقه ای در آسیای مرکزی باشد، به منظور مقابله و ایجاد موانع بر سر راه منافع رقبای ژئوپلتیکی آمریکا ، بویژه روسیه، چین و ایران ایجاد شده است.
نشست 1+5 چین و آسیای مرکزی
دو هفته پس از نشست 1+5 آمریکا با جمهوریهای آسیای مرکزی در 16 جولای (26 تیر) نخستین نشست وزرای امور خارجه کشورهای آسیای مرکزی و چین در قالب «C5 + 1» به صورت ویدیو کنفرانس برگزار شد.
در این نشست نیز وزرای امور خارجه 5 جمهوری آسیای مرکزی و وزیر امور خارجه چین حضور داشتند. در جریان این نشست، وزرای امور خارجه آسیای مرکزی و چین تأکید کردند که تقویت همکاری های چند جانبه بین آنها که مبنای آن را دوستی، حسن همجواری و منافع متقابل تشکیل می دهد، در راستای منافع مشترک همه شرکت کنندگان بوده و عامل مهم رشد اقتصادی و امنیت منطقه ای دانسته می شود. وزرای امور خارجه آسیای مرکزی مبارزه با همه گیری کرونا و رفع پیامدهای منفی آن و همچنین احیای اقتصاد های ملی منطقه را از اولویت های همکاری ها در این قالب جدید عنوان کردند.
بنابر اظهارات آنها، اقدامات ناگزیر در جهت جلوگیری از شیوع کرونا منجر به کاهش چشمگیر تحرکات داخلی آسیای مرکزی و فعالیت اقتصادی خارجی در منطقه شد. کشورهای شرکت کننده از تشریک مساعی به منظور همگرایی اقتصادی منطقه ای، تقویت فعالیت های تجاری و حمایت از سرمایه گذاری های متقابل پشتیبانی کردند. در شرایط اقدامات بهداشتی و قرنطینه در مرزها، بحث حمل و نقل و ترانزیت کالا از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. جانب چین با توجه به همبستگی اقتصادهای کشورهای آسیای مرکزی، از آمادگی خود برای ساماندهی «دهلیزهای سبز» با هدف تامین حمل و نقل بدون وقفه کالا برای این منطقه خبر داد.
وزرای امور خارجه آسیای مرکزی و چین همچنین در مورد امکان همکاری ها در زمینه دیجیتالی سازی، خدمات مالی، تجارت الکترونیکی، شهرهای هوشمند و سایر دانش فنی بحث و تبادل نظر کردند. آنها بر آمادگی های لازم جهت راه اندازی تعاملات در زمینه علمی و کاربردی، بویژه تولید محصولات علمی و همچنین توسعه همکاری ها در صنعت داروسازی تاکید کردند. این نشست در نهایت با امضای یک بیانیه مشترک به پایان رسید.
وانگ یی، وزیر امور خارجه چین در سخنرانی خود روی این نکته تاکید کرده است که دولت چین برای توسعه مشارکت استراتژیک با کشورهای آسیای مرکزی که مبتنی بر نیازهای متقابل می باشد، اهمیت بالایی قائل است. وی همچنین به این نکته اشاره کرده است که روابط «پکن» با آسیای مرکزی علیه کشورهای ثالث نبوده و روی همکاری های دو جانبه و چند جانبه در این منطقه تأثیر نخواهد گذاشت. مبارزه مشترک علیه همه گیری کرونا، بهبود وضعیت اقتصادی، حفظ امنیت منطقه ای، از جمله روند صلح افغانستان و تقویت همکاری های چند جانبه از دیگر محورهای مورد تاکید وانگ یی بوده است.
چین نیز با این همه روابط نزدیک دوجانبه که با کشورهای آسیای مرکزی دارد، در نهایت متوسل به الگو یا قالبی شده است که برخی از قدرت ها، سالها از آن در همکاری با آسیای مرکزی استفاده می کنند. به عنوان مثال می توان به نشست های ژاپن، اتحادیه اروپا، آمریکا، کره و هند با آسیای مرکزی در قالب «5+1» اشاره کرد. بیشتر کشورهای یادشده، هدف خود از برگزاری نشست ها در چنین یک قالبی را کمک به شکل گیری همکاری ها با آسیای مرکزی به عنوان یک منطقه واحد و یک دست توصیف می کنند. به عبارت دیگر منظور اصلی آنها از «کمک به شکل گیری «منطقه واحد و یک دست» کاهش نقش و نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و ایجاد فاصله سیاسی بین پایتخت های پنج کشور منطقه با «مسکو» می باشد.
در همین حال چین برای نخستین بار وارد تعامل با آسیای مرکزی در قالبی شده است که روسیه در آن مشارکت ندارد. هنوز مشخص نیست که چنین حرکتی برای روسیه چه پیام و پیامدهایی را در ابعاد مختلف خواهد داشت. زیرا معمولا کشورهای آسیای مرکزی به حضور همزمان روسیه و چین در این یا آن چارچوب، به عنوان فرصت ایجاد موازنه بین منافع این دو قدرت نسبت به منطقه نگاه می کنند. در این شرایط این پرسش مطرح می شود که چین به عنوان کشوری که دارای نفوذ روزافزون در آسیای مرکزی بوده و همه مسائل را با این منطقه به صورت دوجانبه به نتیجه می رساند، روی چه ضرورتی اقدام به استفاده از الگوی «5+1» کرده است؟ بویژه اینکه همه تصمیمها در کشورهای آسیای مرکزی از سوی نخبگان عالی گرفته شده و افکار عمومی زیاد نقش و جایگاهی در تعیین وضعیت ندارد. به عبارت دیگر چین می تواند همچنان به صورت تعامل دوجانبه به اهداف مورد نظر خود نسبت به این منطقه دست پیدا کند.
به باور عدهای از تحلیلگران، چین به فکر آن است که در رابطه به برخی از موضوع های مهم در روابط خود با آسیای مرکزی به شکل گرفتن مواضع واحد نخبگان عالی کشورهای منطقه دست پیدا کند. از جمله گفته می شود که چین برنامه های اقتصادی و مالی ای را که موفق به تحقق آنها در چارچوب سازمان همکاری های شانگهای نشده است، احتمالا از طریق قالب «5+1» دنبال خواهد کرد. یعنی نگاه «پکن» نسبت به قالب جدید همکاری، فراهم کردن فرصت های مناسب تری برای گسترش حضور اقتصادی و تجاری خود در این منطقه خواهد بود. از سوی دیگر چین از راه برگزاری رایزنی های منظم مشترک با پنج کشور آسیای مرکزی سعی در کاهش رقابت های میان نخبگان حاکم منطقه خواهد داشت تا برای پروژه های زیربنایی خود در این گستره مهم جغرافیایی مواجه با موانع جدی نشود.
نکته قابل توجه این است که برخلاف چند سال پیش، در حال حاضر موضوع همگرایی در آسیای مرکزی مورد حمایت دولت ها و جوامع منطقه قرار داشته و چین در صدد بهره برداری از این فرصت برآمده است.
البته نخبگان آسیای مرکزی نیز به این نتیجه رسیده اند که در صورت یک دست بودن منطقه، توجه خارجی و به خصوص کشورهای تاثیرگذار و سازمان های بانفوذ بین المللی نسبت به آسیای مرکزی افزایش خواهد یافت. بدون تردید در کنار منافع اقتصادی و تجاری، چین همچنین به دنبال منافع استراتژیکی خود در حوزه های امنیتی نیز می گردد که مهم ترین آن دخیل کردن کشورهای منطقه در بحث مبارزه با تروریسم، افراط گرایی و جدایی طلبی می باشد. این بحث بویژه در متن اعمال تحریم های آمریکا علیه چین و دامن زدن «واشنگتن» به موضوع چین هراسی در آسیای مرکزی با طرح مسئله اویغور ستیزی در «سینکیانگ»، از اهمیت بالایی برخوردار شده است. چین با استفاده از قالب «5+1» می خواهد به مواضع واحد و قاطع کشورهای آسیای مرکزی در این زمینه ها دست یابد و منطقه را به عنوان عقبه امنیتی باثبات خود داشته باشد.
طبیعی است که تعمیق همکاری های چین با کشورهای آسیای مرکزی در زمینه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی منجر به افزایش نفوذ پکن در این منطقه شده و خواهد شد. کشورهای آسیای مرکزی نیز با ایجاد قالب یا الگوهای همکاری با قدرت های جهانی و منطقه ای در پی به دست آوردن امتیازهای مختلف، کاهش وابستگی های مستقیم اقتصادی به طرف خاص خارجی (از جمله روسیه) و ایجاد تعادل در منافع قدرت ها و طرف های مهم خارجی خود می باشند.
جمعبندی
رویکردهای ایالات متحده آمریکا و چین در پلتفورمهای 1+5 نشان از دور جدیدی از مناسبات سیاسی دارد. هر دو کشور در موضعگیریهای سیاسی خود صریحا بر راهبرد عدم تقابل با مسکو تاکید دارند، ولی با تاکید بر گزارههایی نظیر کاهش وابستگی کشورهای منطقه به بازیگران خاص به صورت غیررسمی، کاهش نفوذ مسکو را هدف قرار دادهاند. مسکو نیز در عین حال که مخالفت رسمی با حضور کشورهای منطقه در این پلتفورمها نشان نداده است و به نظر میرسد سطح تحرکات را حداقل در کوتاهمدت در تضاد با منافع خود نمیبیند اما در همین حال نگاه منفی و غیرخوشبینانهای را بویژه به تحرکات ایالات متحده آمریکا دارد. نکته دیگری که در این رویکردهای سیاسی قابل ذکر است، تاکید بر رقابت توام با همکاری بین قزاقستان و ازبکستان است. وابستگی بسیار شدید قرقیزستان و تاجیکستان به روسیه و بیطرفی ترکمنستان باعث کاهش جذابیت این سه کشور برای چین و ایالات متحده شده است. با این حال تحولات اخیر ازبکستان و قدرتیابی فزاینده قزاقستان که بسط استقلال نسبی هر دو بازیگر را موجب شده است، پکن و واشنگتن را به سمت بازی با جاهطلبیهای منطقهای تاشکند و نورسلطان پیش برده است.
در طرف دیگر ماجرا هم به نظر می رسد کشورهای آسیای مرکزی، بیش از آن که بخواهند یک رویکرد چندوجهی را در قالب این پلتفورمها در پیش گیرند، یک موازنه دوبعدی را مد نظر دارند. برای این کشورها، نگاه چندوجهی کوچکتری در یک رویکرد دو بعدی بزرگتر وجود دارد: نگاه چندوجهی برای موازنه میان چین، آمریکا و بازیگران کوچکتری نظیر هند، کرهجنوبی و ژاپن و رویکرد موازنهگرانه دوبعدی بین این نگاه چندوجهی با رویکردهای مسکو در منطقه. در فراخور این نظام چندوجهی و روابط متقابل پیچیده، تامین منافع مهم در میان مدت به نحوی که فرسایش تنشهای احتمالی با مسکو را موجب شود، میتواند ابزارهای قابل توجهی به این کشورها ارائه دهد. البته باید مجددا اشاره داشت که کشورهایی نظیر تاجیکستان و قرقیزستان به جهت سطح بسیار بالای وابستگی به روسیه و عدم توانایی در بهرهگیری از ابزارهای مذکور، قابلیت بازی در این روند را ندارند و این بیشتر برای ازبکستان و قزاقستان و تاحدود کمتری برای ترکمنستان صادق است.
در نهایت واکنش عملگرایانه مسکو در تحولات آتی میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. جهانِ پساکرونا به عقیده بسیاری از تحلیلگران یک جهانِ جدید با توزیع متفاوت قدرت و ترتیبات بینالمللی متمایزی خواهد بود. فاصله میان قدرتهای بینالمللی در این جهانِ جدید دستخوش تغییر شده و به تَبَع آن نفوذ سنتی کشورها نیز تغییر خواهد یافت. این به معنای آن است که هر نوع تحول در سهمخواهی و توانایی بالقوه قدرتهای بینالمللی و حتی منطقهای در تغییر موازنههای موجود، میتواند زمینهساز تحول در چارچوب این پلتفورمهای سیاسی باشد. بروز بحرانهای مقطعی سیاسی و یا اقتصادی-اجتماعی و توانمندی پلتفورم های مذکور برای حلوفصل این بحرانهای مقطعی میتواند بسیار تعیینکننده باشد. در حال حاضر به نظر میرسد که هم آمریکا و هم روسیه میبایست سهم ویژهای را برای چین در جهانِ پساکرونا در نظر بگیرند که ارتقاء ترتیبات اقتصادی پیشین، توسعه پلتفورمهای چینی مناسبات سیاسی و بسط و تعمیق همکاریهای امنیتی چین در آسیای مرکزی یک نتیجه اجتنابناپذیر این تحولاتِ محتمل در سیاست بینالملل خواهد بود. تحولاتی که شاید در بستر یک بازی بزرگ سیاسیِ جدید، محقق شود.