آسیای مرکزی از جمله مناطقی است که تنوع چشمگیری از فرصتها و چالشها را دارا میباشد. فراوانی ذخایر منابع طبیعی، پتانسیلهای جمعیتی، فرصتهای ترانزیت در مرکز اوراسیا با ضعف نهادهای سیاسی، پتانسیلهای قابل توجه برای درگیری، اقتصادهای متنوع و بسیار ریسکپذیر و همچنین مجموعهای از چالشهای امنیتی بیرونی و داخلی از جمله فرصتها و چالشهای این حوزه میباشند. از جمله مهمترین مباحث که در نشستهای آکادمیک بررسی میشود، مجاورت جغرافیایی آُسیای مرکزی به افغانستان یکی از مراکز بیثبات با درجه امنیتی مرزی بسیار پایین است. مسئله تهدید داعش و سایر گروههای تروریستی، مواد مخدر و سرایت ناامنی از افغانستان به این محدوده جغرافیایی موضوعی است که در نشست مشترک آمریکا و آسیای مرکزی موسوم به C5+1 نیز موضوعیت محوری دارد. لذا یکی از محورهای شکلگیری فرمت C5+1 موضوع تاثیرات مثبت و منفی افغانستان بر آسیای مرکزی بوده و از همین رو اغلب این کشورها از این راهبرد واشنگتن استقبال کردهاند.
.
ایران شرقی/
سیدمیثم موسوی*
از زمان فروپاشی شوروی در سال 1991، منطقه آسیای مرکزی به محلی تبدیل شده است كه در معرض سواستفاده قدرتهای بزرگ " آمریكا، روسیه و چین " قرار گرفته است. در حالی که حضور روسیه و چین در منطقه غالباً به عنوان "حق همسایگی" تلقی میشد، اما حضور ایالات متحده تأثیر دوگانهای داشت: از یک سو، کشورهای منطقه آن را به عنوان یک دوست میبینند و امیدوار بودند که بتوانند به کمک آن به توسعه اقتصادی دست پیدا کنند. از طرف دیگر، روسیه و چین بیش از پیش نگران حضور رقیب ژئوپلیتیکی خود در حیاط خلوت خود شدند.
ایالات متحده پس از فروپاشی شوروری، چشم انداز منطقهای را تقویت کرده و از استقلال این کشورها و توسعه دموکراتیک آنها حمایت کرد. برخی از کارشناسان آمریکایی حتی مفهوم "آسیای مرکزی را به عنوان یک منطقه عاری از قدرت بزرگ" پیشنهاد دادهاند. در جریان تعامل ایالات متحده و آسیای مرکزی، استراتژی واشنگتن از اصول کلی و دیدگاهها به مفاهیم قویتری تکامل یافت. پلتفورم C5+1 که در سال 2015 تأسیس شد، یک قدم بزرگ به سمت جلو بوده است.
این در حالی است که کارشناسان سیاسی پلتفورم C5+1 را نوعی جنگ سرد جدید میان ایالات متحده و روسیه دانستهاند!
پلتفورم C5+1 "آمریکا را دوباره عالی کن"
اصلیترین رویکرد واشنگتن برای گسترش نفوذ در آسیای مرکزی، ارائه کمکهای مالی به کشورهای ضعیف و بستههای سرمایهگذاری به کشورهای قدرتمندتر منطقه میباشد. با این حال، با افزایش نفوذ اقتصادی چین در منطقه، به نظر میرسد این ابزار آمریکاییها نیز جذابیت خود را در منطقه از دست داده است. لذا برنامههای پیچیدهتر ژئوپلیتیکی در دستور کار واشنگتن قرار گرفت.
استروب تالبُت معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده در دوره حکومت"بیل کلینتون" که حدود 15 سال نیز ریاست اندیشکده بروکینگز را بر عهده داشت، در زمانی که وزارت امور خارجه محل خدمت او بود در سخنرانی خود در دانشگاه هاپکینز اظهار داشت که ایالات متحده کاری به کار آسیای مرکزی ندارد اما به دیگران نیز اجازه نمیدهد که در آنجا قدرت نمایی داشته باشند.
هنگامی که بیشتر قوای ائتلاف به رهبری ایالات متحده تا نیمه سال 2015 از افغانستان خارج شدند، آمریکا با نگاهی به نفوذ گسترده سیاسی و اقتصادی روسیه و چین در منطقه، ابتکار جدیدی را تحت عنوان C5+1 با تمرکز بر تقویت همکاریها میان واشنگتن و 5 جمهوری آسیای مرکزی راه اندازی کرد.
نیشا بیسوال دستیار پیشین وزیر امور خارجه آمریکا در بخش آسیای مرکزی و جنوبی، در دور دوم حکومت اوباما روابط با آسیای مرکزی را در قالب راهبرد C5+1 تا حدودی مستقل از موضوع افغانستان پیش برد.
ترکیب C5+1 برای نخستین بار در جریان سفر وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا به منطقه آسیای مرکزی مطرح شد، سفری که از ٣١ اکتبر تا ٣ نوامبر ٢٠١٥ به طول انجامید و طی آن جان کری در شهرهای سمرقند، بیشکک، دوشنبه، آستانه و عشقآباد با مقامات عالیمرتبه پنج کشور منطقه آسیای مرکزی دیدار کرد و علاوه بر این دیدارها، برای نخستین بار طی ٢٥ سال گذشته اجلاس مشترک آمریکا و پنج کشور منطقه آسیای مرکزی در چهارچوب پلتفورم ١+٥ (پنج کشور آسیای مرکزی و آمریکا) در شهر سمرقند تشکیل شد.
سفر وزیر امور خارجه ایالات متحده به منطقه آسیای مرکزی در سال 2015 از معنا و مفهوم خاص و متفاوتی نسبت به دیگر سفرهای پیشین وزاری امور خارجه آمریکا برخوردار بود که به گونه خلاصه میتوان به آنها این چنین اشاه کرد:
دیدار جان کری وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده در دوره اوباما را میتوان بیسابقه دانست. این سفر و دیدار از هر پنج کشور منطقه آسیای مرکزی پس از 25 سال صورت گرفت که در نوع خود میتواند قابل بررسی باشد.
ایالات متحده پس از 25 سال سفر قابل توجهی را به گونه هم زمان از پنج کشور آسیای مرکزی داشت. این به نوبه خود میتواند این نکته را برجسته نماید که آسیای مرکزی در سیاست خارجی و سند استراتژی امنیت ملی این کشور جایگاه تازهای پیدا کرده است.
راس ویلسون سرپرست سفارت کنونی ایالات متحده در افغانستان و سفیر این کشور در آذربایجان و ترکیه در سال 2012 نسبت به بیتوجهی مقامات این کشور به منطقه آسیای مرکزی اظهار داشت: " تاکنون، هیچ یک از روسای جمهور آمریکا از منطقه آسیای مرکزی دیدن نکردهاند. اکنون وقت آن فرارسیده است که رئیس جمهور آمریکا به کشورهای آسیای مرکزی سفر کند. ما نیاز به تعادل مجدد و هماهنگی بهتر در دیپلماسی خود نسبت به آسیای مرکزی داریم. در واشنگتن، ریاست جمهور آمریکا باید یک مدیر ارشد را برای آسیای مرکزی در شورای امنیت ملی منصوب کند تا سیاست خارجی آمریکا در این منطقه با جدیت و تاثیرگذاری بیشتری دنبال شود. "
اما بُعد مهم و قابل ملاحظه سفر جان کری به منطقه آسیای مرکزی وضعیت افغانستان و نگرانی شدید کشورهای منطقه آسیای مرکزی از گسترش موج بیثباتی، افراطگرایی، تروریسم و قاچاق مواد مخدر از افغانستان به سوی آسیای مرکزی است.
علاوه بر مسائل منطقهای و چند جانبه، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده جان کری در جریان این سفر کوشید سطح مناسبات دو جانبه با کشورهای آسیای مرکزی را نیز ارتقا دهد.
پلتفورم C5+1: دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ
پس از پایان دوره ریاست جمهوری باراک اوباما و روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور این کشور، وی استراتژی خود را در منطقه آسیای مرکزی ترسیم کرد.
دونالد ترامپ پس از آغاز فعالیت خود در کاخ ریاست جمهوری وعده خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان را به مردم خود داد. کاخ سفید برای یافتن راه حلی برای این مساله به طرح C5+1 تاکید کرد. وی در پی جستجوی شریکی در آسیای مرکزی بود تا بتواند آنچه اهدافی را که ایالات متحده در منطقه برای خود ترسیم کرده است، کشورهای آسیای مرکزی مسئولیت تحقق آن را به عهده گیرند.
هنگامی که ایالات متحده از استقبال کشورهای آسیای مرکزی در مورد این طرح آگاه شد، ترامپ معاون امور سیاسی وزارت امور خارجه خود " دیوید هیل " را به منطقه اعزام نمود. اصلیترین هدف سفر هیل به منطقه آسیای مرکزی شرکت در نشست سیاسی C5+1 با حضور وزرای امور خارجه کشورهای منطقه بود.
هیل سفر دو روزه به آسیای مرکزی خود را از قزاقستان آغاز کرد. در نورسلطان اولین دیدار هیل با ژومارت توکایف، رئیسجمهور تازه انتخاب شده قزاقستان بود. مبارزه با تروریسم و روند بازیابی اقتصادی و اجتماعی افغانستان یکی از محورهای اصلی مذاکرات هیل و توکایف بود. توسعه مناسبات تجاری و سرمایهگذاری آمریکا در قزاقستان یکی دیگر از محورهای مهم این دیدار بود. پس از انجام دیدارهای مختلف در قزاقستان، هیل راهی ازبکستان شد و دیدارهایی را در این کشور با مقامات مختلف از جمله رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و نخست وزیر ترتیب داد. به عقیده برخی ناظران، حتی اگر آمریکا برنامه جامع درازمدتی برای این منطقه نداشته باشد، هدف اصلی سفر دیوید هیل به منطقه بحث درباره میزان مشارکت کشورهای آسیای مرکزی در حل و فصل مساله افغانستان در راستای منافع واشنگتن و نیز به دنبال استفاده از اهرمهای نفوذ برای تضعیف مواضع روسیه، چین و ایران در منطقه بود.
در تاریخ 2 فوریه 2020 میلادی وزیر امور خارجه ایالات متحده مایک پمپئو سفری به منطقه آسیای مرکزی داشت. براساس گزارشهای محلی گفته شده است که هدف آمریکا در این نشست ایجاد شکاف و فاصله میان کشورهای آسیای مرکزی با روسیه و کاهش نقش چین در این منطقه بوده است.
براساس گزارش رسانههای منطقهای، وی در دیدارهای خود به مقامات حکومتی هشدار داده است که بیش از حد به پکن وابسته نشوند، وی همچنین از شیوههای تجارت و وام دهی چینی انتقاد کرده و آشکارا در مورد آزار و اذیت اقلیتهای اویغور و قزاق صحبت کرد.
در طی این سفر ایالات متحده استراتژی جدید خود را در آسیای مرکزی مشخص نمود:
حمایت، تقویت حاکمیت و استقلال کشورهای آسیای مرکزی به صورت جداگانه و در کل منطقه. ایالات متحده همچنین به سازماندهی مانورهای نظامی مشترک با حضور نمایندگان نیروهای نظامی منطقه ادامه خواهد داد.
کاهش تهدیدات تروریستی در آسیای مرکزی. ایالات متحده همکاریهای خود را با منطقه در مبارزه با تروریسم و افراطگرایی ادامه خواهد داد.
گسترش و حمایت از ثبات در افغانستان. ایالات متحده از همکاری دولتهای آسیای مرکزی همراه با افغانستان (در زمینههای انرژی، تجارت و سایر موارد ) پشتیبانی خواهد کرد.
ترویج تعامل میان کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان. کشورهای آسیای مرکزی باید از طریق حوزههای انرژی، اقتصاد، فرهنگ، تجارت و امنیت روابط مستقیمی با افغانستان برقرار کنند که مستقیماً به ثبات منطقه کمک میکند.
ترویج قوانین و اصلاح حقوق بشری. ایالات متحده از توسعه جامعه مدنی در کشورهای منطقه و اصلاحات با هدف تقویت حاکمیت قانون حمایت خواهد کرد.
سرمایه گذاری ایالات متحده در آسیای مرکزی. ایجاد یک محیط تجاری مناسب در آسیای مرکزی باعث میشود تا شرکتهای آمریکایی جذب شوند و دستیابی به اهداف توسعه وسیعتر را تسهیل میکند.
این سند همچنین خاطر نشان میسازد که همکاری نزدیک با هر پنج کشور منطقه، به تقویت ارزشهای آمریکایی در منطقه کمک میکند.
این در حالی است که کارشناسان سیاسی معتقد هستند: نباید فراموش کنیم که ایالات متحده علاقمند به تقویت نفوذ خود در خاورمیانه است. قزاقستان و ازبکستان در این مورد میتوانند نیروهای نظامی خوبی در منطقه باشند زیرا خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان قریب الوقوع میباشد.
پلتفورم C5+1 هشداری برای روسیه و چین
همانطور که گفته شد، آسیای مرکزی یکی از حوزههای مورد علاقه ایالات متحده برای نفوذ، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است. ارائه کمکهای مالی به کشورها، اصلیترین رویکرد واشنگتن برای گسترش نفوذ در آسیای مرکزی است. با افزایش نفوذ اقتصادی چین در منطقه، به نظر میرسد این ابزار آمریکاییها پتانسیل خود را از دست داده، لذا آمریکا برنامههای پیچیدهتر ژئوپلیتیکی در دستور کار خود، برای حضور در آسیای مرکزی در نظر گرفته است.
به باور تحلیلگران، هدف دولت آمریکا از حضور در آسیای مرکزی، ایجاد آسیای مرکزی واحد از طریق اجرای طرحهای همگرا نظیر نظامی و استراتژیکی است. واشنگتن قصد دارد کل این منطقه را تحت کنترل خود قرار دهد و از نفوذ مسکو و پکن در آسیای مرکزی بکاهد. روسیه و چین نیز حضور آمریکا در منطقه را به مثابه تهدیدی برای منافع خود میدانند.
کارشناسان آشنا به مسائل آسیای مرکزی بر این عقیده هستند که کشورهای منطقه باید روابط خود را با روسیه حفظ نمایند، زیرا در آینده با مشکلات قابل توجهی از سوی این کشور، روبرو خواهند شد.
به عقیده آنها، همکاری میان کشورهای آسیای مرکزی و روسیه در چارچوب اتحادیه اقتصادی اوراسیا، تهدیدی برای سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا در منطقه است. ایالات متحده مکانیزمی ندارد که بتواند آن را جایگزین "اتحادیه اقتصادی اوراسیا" و"سازمان پیمان امنیت جمعی" کند. کاهش نیافتن نفوذ روسیه در منطقه تنها نگرانی ایالات متحده نیست. چین نیز با هدف استراتژی آرمانی خود برای توسعه جهانی با ابتکار "یک کمربند-یک جاده" از نفوذ بالایی در منطقه برخوردار است و این امر موجب افزایش نگرانیهای آمریکا در آسیای مرکزی شده است. در شرایط کنونی، ایالات متحده آمادگی لازم را برای ارائه طرحهای پیشنهادی و سرمایه گذاری برای رقابت با چین در آسیای مرکزی ندارد. با افزایش تنشها و تشدید جنگ تجاری میان آمریکا و چین، پکن به دنبال افزایش نقشآفرینی و توسعه مبادلات اقتصادی در آسیای مرکزی است.
پلتفورم C5+1 طرحی برای افغانستان
همان طور که میدانیم، آسیای مرکزی از جمله مناطق جهان است که با تنوع چشمگیری از فرصتها و چالشها همراه میباشد. فراوانی ذخایر منابع طبیعی، پتانسیلهای جمعیتی، فرصتهای ترانزیت در مرکز اوراسیا با ضعف نهادهای سیاسی، پتانسیلهای قابل توجه برای درگیری، اقتصادهای متنوع و بسیار ریسکپذیر و همچنین مجموعهای از چالشهای امنیتی بیرونی و داخلی همراه است. اولی شامل مجاورت جغرافیایی به مراکز بیثباتی همچون افغانستان که با درجه امنیتی مرزی بسیار پایینی برخوردار است، دومی شامل مشکلات بیثباتی اقتصادی - اجتماعی، تهدید افزایش افراطگرایی مذهبی و درگیریهای قومی است. فرصتهای ذکر شده منطقه را برای بازیگران خارجی جذاب میکند که به دنبال فرصتهای اضافی برای توسعه اقتصاد خود، از نظر منابع و بازارهای اضافی هستند. تهدیدهای شناسایی شده، موجب بیثباتی در کشورهای منطقه خواهد شد که همراه با ناتوانی کشورهای همسایه برای مقابله با این خطرات به صورت انفرادی، دخالت بازیگران خارجی را نه تنها مطلوب، بلکه ضروری میکند.
تروریسم و نگرانی کشورهای آسیای مرکزی از این مسئله، این روزها در نشستهای آکادمیک منطقه سر زبانها افتاده است، مساله تهدید جدی داعش و سایر گروههای تروریستی، مواد مخدر و سرایت ناامنی از افغانستان به آسیای مرکزی بحث داغی است که کل بازیگران داخلی و خارجی را به خود مشغول و نگران کرده است.
یکی از مباحث اصلی نشستهای برگزار شده مشترک آمریکا و آسیای مرکزی موسوم به C5+1 که از ابتدا تاکنون مورد بحث قرار گرفته است و یکی از مواردی که باعث نزدیکی ایالات متحده و کشورهای منطقه شده، وضعیت حاکم در افغانستان بوده است. مسأله بیثبات سازی منطقه توسط گروههای تروریستی همچون داعش، القاعده و مسئله ترافیک مواد مخدر جزء مسائل و مباحث اصلی تاکنون میباشند.
از میان کشورهای منطقه آسیای مرکزی، سه کشور با افغانستان مرز مشترک دارند که در صورت هر گونه بیثباتی، مسیر اصلی دسترسی گروههای تروریستی به منطقه خواهد بود. لیزا کورتیس مدیر بخش آسیای مرکزی و جنوبی شورای امنیت ملی آمریکا بر این نظر است که داعش با از دست دادن قلمرو خود در سوریه و عراق میتواند برای آسیای مرکزی تهدید باشد و باید بین فرمت C5+1 با افغانستان ارتباط ایجاد کرد.
حضور آمریکا درافغانستان، اساس مناسبات منطقهای دو طرف را شکل میدهد و شبکه تأمین نیازهای قوای ائتلاف از طریق آسیای مرکزی را هم فعال میکند.
جمع بندی
دولتهای آسیای مرکزی، آمریکا را به عنوان وزنه تعادل بخش در مناسبات منطقهای با قدرتهای پیرامونی میدانند که از دید آنان حضور آن کشور میتواند هم موجب توازن در تعاملات قدرتهای بزرگ در آسیای مرکزی شده و هم مزایای اقتصادی بیشتری را به همراه آورد.
از همین رو اکثر این کشورها که نگران تبعات خروج نیروهای خارجی از افغانستان هستند، از راهبرد جدید واشنگتن استقبال کردهاند.
انتهای مطلب/