در مذاکرات صلح افغانستان، نوع نظام سیاسی به حیث استوانه اصلی مذاکرات بینالافغانی مطرح خواهد بود. برگ برنده از آنِ طرفی خواهد بود که استوانه اصلی آن از ارزشها تهی نباشد و تیم مذاکرهکننده آن در راستای حفظ و استواری آن ایستادگی نماید. مذاکرات بین الافغانی را باید آوردگاه "جمهوری" و "امارت" نامید.
چنانچه دولت افغانستان بتواند از همه ظرفیتهای تاثیرگزار داخلی در میز مذاکره نمایندگی کند، شانس پیروزی بیشتری خواهد داشت، اما اگر به هر دلیلی پراکندگی سیاسی در میان نخبگان معتقد به جمهوریت به وجود آید، پیروزی میدان مذاکرات بینالافغانی از آن طالبان خواهد بود که حکومتی با ویژگی های بیشتر شبیه به امارت اسلامی بر شهروندان افغانستان تحمیل خواهد شد.
ایران شرقی/
عبدالقاهر بهشتی*
طرح بحث
با گذشت نزدیک به دو سال از شروع مذاکرات آمریکا و طالبان پیرامون صلح افغانستان، هنوز مذاکرات بینالافغانی به صورت عملی آغاز نشده است. اما در فرایند آزادی زندانیان از هر دو طرف و در آستانه شروع مذاکرات بینالافغانی آنچه بیشتر به رسانهها درز کرده، نوع نظام سیاسی آینده است. هر کدام از طرفین مذاکرات، نوع نظام را به عنوان خط قرمز عنوان نموده است؛ دولت افغانستان، حفظ جمهوریت را به حیث خط قرمز اعلام نموده و همچنان سران طالبان در نشستهای مشترک با فرماندهان خویش، برپایی مجدد امارت اسلامی را به عنوان خط قرمز در مذاکرات بینالافغانی اعلام کرده اند.
در این نوشته تلاش میشود به این سئوالات پاسخ داده شود که تقابل خطوط قرمز در فرایند مذاکرات بینالافغانی چه تاثیری خواهد داشت؟ خط قرمز برنده و تعیین کننده نظام پسا صلح کدام خواهد بود؟ و ایالات متحده آمریکا طرفدار، کدام نوع نظام سیاسی در افغانستان خواهد بود؟
فرض نگارنده بر این است که تاکید و پافشاری طرفین مذاکرات بر خطوط قرمز خود، مذاکرات بینالافغانی را با بنبست روبرو خواهد کرد و ایالات متحده در خصوص نوع نظام سیاسی آینده افغانستان، منافع ملی خویش را ستاره راهنما قرار خواهد داد.
1. تقابل خطوط قرمز در مذاکرات بینالافغانی
داعیه اصلی و استوانه مذاکرات بینالافغانی را چانه زنی بر سر نوع نظام سیاسی آینده تشکیل خواهد داد. طالبان تلاش خواهد کرد تا نبرد 20 ساله خود را در مذاکرات بینالافغانی به ثمر بنشاند و انتظار آن میرود که برای استقرار مجدد امارت اسلامی از هر گزینه و هر گونه لابی استفاده کند تا جامعه بینالمللی را با خود همراه سازد.
با در نظر داشت توافقنامه آمریکا و طالبان، میتوان اذعان کرد که طالبان روی همراهی و حمایت حامیان خود برای پذیرش امارت اسلامی حساب باز کرده است و آمریکا در راستای پذیرش آن؛ - با ملاحظاتی - انعطاف نشان خواهد داد. در این مورد پیشینه علاقمندی آمریکا در راستای عقد قرارداد انتقال گاز ترکمنستان از راه افغانستان و سپس به پاکستان و لابی کارگزاران سیاست خارجی آمریکا با طالبان (در دوره حکومت آن ) و پاکستان به نفع شرکت یونیکال، مؤید این امر است که در ازای تامین منافع آمریکا، نوع نظام امارت اسلامی برای آمریکا قابل قبول خواهد بود.
از سویی هم سرمایهگذاری روی نظام جمهوری اسلامی افغانستان و ایجاد نهادهای حقوق بشری، حقوق زن... و تاکید آمریکا بر این دستاوردها، ایجاب میکند که برای حفظ آن در نظام پسا صلح نیز تلاش کند. از سوی دیگر تجربه نظام سیاسی جمهوری با ویژگی انتخابی که برای اقلیتهای این کشور نیز فرصت ظهور در قدرت سیاسی را فراهم نموده است، به آسانی کنار گذاشته نخواهد شد. دولت افغانستان نیز از هر راه ممکن سعی خواهد کرد تا نظام جمهوری اسلامی را با دستاوردهای دو دهه اخیر برای افغانستان حفظ کند.
بنابراین تاکید هر دو طرف بر حفظ خطوط قرمز خود، تقابل خطوط قرمز را به میان خواهد آورد و این تقابل زمینهساز بنبست مذاکرات بینالافغانی برای هفتهها و ماهها خواهد شد و بنبست مذاکرات بینالافغانی فرصت تداوم خشونت را در جغرافیای افغانستان فراهم خواهد کرد و این چالش بدون مداخله آمریکا و جامعه جهانی قابل حل نخواهد بود.
2. خط قرمز برنده و نظام سیاسی پسا صلح
چنانچه جدیت خطوط قرمز تا سرحد بنبست به پیش روند، برنده و بازنده نهایی مذاکرات احتمالا طرفی خواهد بود که بر خط قرمز خود ایستادگی کند زیرا نوع نظام سیاسی آینده شامل ارزشهایی است که هر کدام از طرفین، آنها را دستاورد مبارزات و تلاشهای خویش میپندارد. فرض را بر این بگذاریم که نوع نظام سیاسی جمهوری در مذاکرات بینالافغانی مورد قبول واقع شود، در این حالت تفکیک قوا، تقسیم قدرت و ارزشهایی چون حقوق بشر، حقوق زن، حق دسترسی زن و مرد به آموزش و غیره به عنوان زیر مجموعه نظام جمهوری اسلامی پذیرفته خواهد شد. اما چنانچه برگ برنده به نفع امارت اسلامی رقم بخورد، در آن صورت در یک دید واقع نگرانه به حفظ ارزشهای ذکر شده چشم امیدی نمیتوان داشت.
بنابراین با نظر داشت شرایط موجود، برگ برنده از آن کسی خواهد بود که از موضع واحد و با قدرت بیشتر به میز مذاکره حاضر شود. با توجه به تنشهای سیاسی موجود بین عبدالله و غنی و سایر سیاسیون، بیم آن وجود دارد که حتی در صورت رفع اختلاف بین عبدالله و غنی، بعضی از سیاسیون دیگر مثل حکمتیار، همچنان دیدگاه جداگانه در مورد صلح داشته باشند. در صورتی که دولت افغانستان نتواند تفاوت دیدگاهها را در یک دیدگاه واحد جمع کند، احتمالا کارت بازی جمهوری اسلامی در مقابل امارت اسلامی رنگ ببازد و امارت اسلامی به عنوان نظام سیاسی آینده افغانستان انتخاب شود.
از سویی دیگر، در یک دید خوشبینانهتر این احتمال وجود دارد که در نتیجه فشارهای جامعه جهانی، آمریکا و ایفای نقش موثر همسایگان افغانستان، از نظام جمهوری در جغرافیای افغانستان حمایت شود که در این حالت طالبان ناگزیر است از خط قرمز خود عبور کرده و در نتیجه نوع نظام سیاسی پسا صلح، جمهوی اسلامی انتخاب شود.
در هر صورت، باور نگارنده بر این است که چنانچه دولت افغانستان بتواند از همه صداهای تاثیرگزار داخلی در میز مذاکره نمایندگی کند، در آن صورت شانس بیشتری در اعمال فاکتورهای بیشتر از نوع حکومت مورد نظرش خواهد داشت، اما اگر به هر دلیلی پراکندگی سیاسی در میان نخبگان معتقد به جمهوریت به وجود آید، پیروزی میدان مذاکرات بینالافغانی از آن طالبان خواهد بود که حکومتی با ویژگی های بیشتر شبیه به امارت اسلامی بر شهروندان افغانستان تحمیل خواهد شد.
لذا با توجه به موارد یادشده، چنانچه هیچکدام از طرفین توانایی اقناع منطقهای و بینالمللی را در مورد خط قرمز مورد نظر نداشته باشد، سرانجام در میز مذاکره گزینه سوم که تلفیق از هردو نظام است، مطرح خواهد شد؛ در نتیجه نظام سیاسی آینده افغانستان به گونه بیپیشینه ترکیب از جمهوریت و امارت را در خود خواهد داشت که جمهوری امارت اسلامی افغانستان یا برعکس آن در نوع خودش مدل جدید نظام سیاسی در منطقه خواهد بود.
3. آمریکا و خطوط قرمز
با در نظر داشت واقعیتهای موجود جامعه افغانستان، نمیتوان از دیدگاه قدرتهای بزرگ، به خصوص آمریکا به آسانی عبور کرد. سئوال اینجا است که در میدان داغ مذاکرات بینالافغانی، آمریکا از کدام خط قرمز طرفداری خواهد کرد؟ ظاهرا آمریکا در شروع مذاکرات بینالافغانی بیطرفی خود را حفظ خواهد کرد و توانایی تعامل و همدیگرپذیری افغانها را در محک امتحان قرار خواهد داد، اما چنانچه طرفین مذاکرات از تعامل با همدیگر عاجز باشند و انعطافپذیریهای معقول شکل نگیرد، در این صورت آمریکا با توجه به منافع ملی خود، در مذاکرات بینالافغانی مداخله خواهد کرد.
بنابراین آمریکا در روند مذاکرات بینالافغانی، منافع ملی خود را ستاره راهنما قرار خواهد داد و هر نوع نظام سیاسی که منافع ملی این کشور را تامین کند، مورد پذیرش واشنگتن قرار خواهد گرفت مهر تایید بر آن خواهد زد. دوستی آمریکا با عربستان سعودی و امارت متحده عربی مصداق عملی این ادعا است که در ازای تامین منافع ملی این کشور، آل سعود و آل نهیان با نظام پادشاهی مطلقه بر این دو کشور حکمروایی می کنند و هیچ خبری از ارزشهای پستمدرن و جامعه باز در آنها نیست.
لذا چنانچه آمریکا، افغانها را در همدیگرپذیری برای سرنوشت سیاسی آینده آنها، ناکام و یا ضعیف یابد، در آن صورت ابتدا تلاش خواهد نمود که در سایه نظام جمهوری اسلامی افغانستان منافع ملی خود را جستجو نماید تا سرمایهگذاری دو دهه ایالات متحده به باد فنا داده نشود و در داخل آمریکا مورد انتقاد نهادهای مختلف حقوق بشری و حقوق زنان قرار نگیرد. اما در صورتی که ناتوانی دولت افغانستان در راستای پاسداری از ارزشهای موجود و دستاوردهای آمریکا ثابت گردد؛ در این صورت آمریکا از پیگیری منافع خود در سایه نظام امارت اسلامی در افغانستان حذر نخواهد کرد، چنانچه قبل از 11 سپتامبر نیز حذر نکرد.
جمعبندی
در مذاکرات صلح افغانستان، نوع نظام سیاسی به حیث استوانه اصلی مذاکرات بینالافغانی مطرح خواهد بود. برگ برنده از آنِ طرفی خواهد بود که استوانه اصلی آن از ارزشها تهی نباشد و تیم مذاکرهکننده آن در راستای حفظ و استواری آن ایستادگی نماید.
بنابراین استمرار نظام جمهوری اسلامی در جغرافیای افغانستان، در گام نخست وابسته به توانایی و تبحر دولت افغانستان و تیم مذاکرهکننده است و در گام دوم نیازمند پشتیبانی جامعه جهانی و همسایگان این کشور است. چنانچه در این راستا غفلت صورت گیرد، برآیند استقرار مجدد امارت اسلامی (یا چیزی نزدیک به آن ) در افغانستان به مردم این کشور، کشورهای همسایه و جامعه جهانی پیامد مثبتی نخواهد داشت. و یا در نتیجه تلفیق جمهوریت و امارت نوع نظام سیاسی جدید در افغانستان ظهور خواهد کرد که این نوع نظام سیاسی در درازمدت برای کشورهای همسایه و منطقه دردسرساز خواهد بود.
انتهای مطلب/