تحریک طالبان پاکستان برای امنیت ملی پاکستان یک تهدید به شمار میروند و ارتش این کشور عملیاتهای ضرب عضب، رد الفساد و خیبر 4 را در مناطق قبایلی که مستعدترین مناطق و جغرافیا برای استقرار گروههای خشونت طلب است، انجام داد تا زمینه فعالیت این گروه را منتفی سازد. لذا گروههای تروریستی پاکستان از جمله TTP در تلاش هستند تا تنور جنگ و خونریزی در افغانستان را داغ نگهدارند. با این حساب، وجه تازهای در معادله جنگ و صلح افغانستان اضافه میشود و آن صلح یا جنگ با TTP به عنوان منشأ اصلی ترور در پاکستان است. به نظر میرسد آیندهی گروههای شبهنظامیِ پاکستان در بسیاری از زمینهها به راهبرد آتیِ طالبان افغانستان بستگی دارد. از سویی دیگر ارتش پاکستان در نظر دارد تا پس از تحقق توافق صلح طالبان افغانستان و آمریکا، زمینه برای تسلیم هر چه زودتر عناصر فراری طالبان پاکستان فراهم شود، در غیر این صورت به نظر میرسد دو راه بیشتر در پیش روی TTP نخواهد بود؛ نخست الحاق آن به بدنه طالبان افغانستان بدلیل چسبندگیهای عقیدتی و قومی و دوم الحاق به گروههای تندروتر مانند القاعده یا داعش در افغانستان.
ایران شرقی/
مصطفی زندیه*
مقدمه
به دنبال امضای توافق طالبان افغانستان و آمریکا در 29 فوریه گذشته، تاثیرات و پیامدهای این توافق بر تحریک (جنبش) طالبان پاکستان (TTP) مورد توجه تحلیلگران حوزه افپاک قرار گرفته است. به منظور ورود به بحث اصلی در مورد آینده طالبان پاکستان ابتدا به گوشهای از تحرکات تشکل یادشده در طی سالهای اخیر پرداخته میشود.
نگاهی به فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان
فعالیتهای تحریک (جنبش) طالبان پاکستان طی سالیان گذشته نشان میدهد که این جنبش تلاشهای متعددی را در خصوص آشتی دادن طالبان افغانستان با گروه داعش انجام داده است. به دنبال اوج گیری فعالیتهای گروه داعش در مناطق شامات، به باور بسیاری از کارشناسان مسائل تروریسم و تشکلهای تکفیری، این گروه به دنبال الحاق ظرفیتهای خود به جریانهای مشابه در حوزه افغانستان و آسیای مرکزی بوده است. در این چارچوب در مقطعی و به دنبال اعلام برخی رسانههای پاکستانی، تحریک طالبان پاکستان، در صدد آشتی دادن گروه طالبان و گروه داعش و میانجیگری میان این دو گروه بوده است. در همین راستا، طالبان پاکستان دفتری را ایجاد و کمیتهای را نیز به رهبری خالد عمر خراسانی؛ رهبر سابق تحریک طالبان پاکستان در مرز میان افغانستان و پاکستان برای این هدف تشکیل دادند. ظاهراً تحریک طالبان پاکستان به دنبال آتش بس میان طالبان افغانستان یا «امارت اسلامی» به رهبری ملا اختر منصور و «خلافت اسلامی» زیر پرچم داعش در افغانستان بوده است. انتشار این خبر از سوی رسانههای پاکستانی بدین مفهوم بوده که جریان تندرو زیر نام داعش در افغانستان، روابط مستحکمی با طالبان پاکستان داشته و این مؤید گزارشهایی است که پیشتر درباره پیوستن افراد، مهرهها، فرماندههان و حتی رهبران طالبان پاکستان به داعش منتشر شده بود. گزارشها در خصوص تلاش طالبان پاکستان برای آشتی دادن ملا عمر و ابوبکر بغدادی در شرایطی انتشار یافت که تحریک طالبان پاکستان، خود را تابع اوامر رهبر طالبان دانسته بود و با او «بیعت» نیز کرده بود. به رغم این مسائل، جنبش طالبان پاکستان، تمایل پر رنگی به پیوستن به داعش نشان داد و همان گونه که گفته شد شماری از اعضای و فرماندههای آن سعی کردند با برافراشتن پرچم سیاه داعش، قلمرو فعالیت خود را از پاکستان به افغانستان منتقل کنند. شاید همین امر موجب شد که برخی از مقامهای امنیتی و سیاسی افغانستان نیز بارها اعلام کنند تروریزم و داعش در افغانستان، یک عارضه تحمیلی از بیرون بوده و در افغانستان ریشهای ندارند. برخی از تحلیلگران برای این تغییر رویکرد تحریک طالبان پاکستان، انگیزهها و اهداف متفاوتی را مطرح کردند. در پی وخامت روابط حکومت و سازمانهای نظامی و اطلاعاتی - امنیتی پاکستان با تروریستهای بومی پاکستان به ویژه پس از حمله مرگبار طالبان پاکستان به یک مدرسه نظامی وابسته به ارتش در پیشاور در 16 دسامبر 2014 میلادی، حملات نظامی ارتش علیه شبه نظامیان و تروریستهای مستقر در مناطق قبایلی نیز تشدید و رهبران طالبان پاکستان بارها آماج حملات هوایی پاکستان و آمریکا قرار گرفته و کشته شدند. این وضعیت، تحریک طالبان پاکستان را بر آن داشت تا به منظور حفظ هویت و وجود خارجی خود، تدابیر و تمهیدات تازهای در نظر بگیرد که پیوستن به داعش یکی از آنها بود. همچنین در پی تشدید حملات ارتش پاکستان علیه نیروهای تحریک طالبان پاکستان، نقل مکان به افغانستان از جمله اقداماتی بود که مجبور شدند به آن عمل کنند. در عین حال روشن بود که فعالیت در افغانستان زیر نام طالبان پاکستان، برای آن گروه، امکانپذیر نبود؛ زیرا دولت افغانستان حاضر به پرداخت و تحمل هزینههای سنگین امنیتی و سیاسی آن نبود؛ بنابراین، داعش، یک محمل مناسب برای این پوست اندازی تروریستی بود افزون بر اینها، اتهامات و ادعاهای دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه پاکستان، ارتش و سازمان جاسوسی این کشور، پشت سر این حرکت تروریستی تازه در افغانستان یعنی داعش قرار دارند و برای سازماندهی این نیروی تازه، از تحریک طالبان پاکستان، مایه گذاشتهاند. واقعیت هر چه باشد، تلاش تازه طالبان پاکستان برای میانجیگری میان طالبان و داعش، آشکارا از تلاش این گروه برای پیوستن به داعش به رغم وابستگی سازمانی و روابط نزدیک با طالبان افغانستان حکایت میکرد.
تلاش در جهت تثبیت مرز دیورند از سوی پاکستان با بهرهگیری از خطر تندروها و داعش
پاکستان به بهانه عبور تروریستهای تحریک طالبان پاکستان از مرز افغانستان رویکرد نوینی را اتخاذ کرد. در این راستا پاکستان طی سالهای اخیر طرح حصارکشی مرزهای خود با افغانستان را آغاز کرد و تاکنون مناطقی را که طبق گفته خود، محل نفوذ تروریستها از خاک افغانستان به خاک پاکستان است، را حصارکشی کرده است. شایان ذکر است پاکستان حدود 2 هزار و پانصد کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد که بیشتر آن را مناطق کوهستانی تشکیل میدهد. تحرکات داعش در افغانستان و عدم کاهش عملیاتهای گروههای ضدپاکستانی، شاید یکی از دلایلی است که این کشور قصد داشته به مرزهای خود با افغانستان سروسامان دهد. پر واضح است که پاکستان با بهرهگیری از خطر تندروها و داعش تلاش کرده تا برای تثبیت مرز دیورند بین دو کشور نیز که با اعتراض همیشگی کابل روبرو است گامهایی عملی را بردارد.
توافق طالبان افغانستان و آمریکا و آینده تحریک طالبان پاکستان
پس از امضای توافقِ میان آمریكا و طالبانِ افغانستان در29 فوریه گذشته در دوحه، به باور بسیاری از تحلیلگران فرآیند یک صلحِ نامشخص اما مهم آغاز شده است. از سوی دیگر همچنان که پیشبینی میشد با وجود وقوع این تحول مهم، به نظر میرسد طرفهای ذی نفع در افغانستان بر مواضع خــود همچنــان پایبند مانـــده و انعطافپذیری اندکی در فرآیند صلح از خود نشان دادهاند. روشن است که این وضعیت به نفعِ مخالفان صلح از جمله بازیگران دولتی و غیردولتی که به دنبال تثبیتِ جایگاه خود در این بین هستند، خواهد بود. گذشته از این آنچه که در جریان مذاکرات طرفین در دوحه شاخص و بارز بود، تمرکزِ ایالات متحده بر دریافتِ ضمانت از طالبانِ افغانستان بود. برای مثال، طالبان اجازه نخواهد داد که شبهنظامیان خارجی در منطقهی تحت اختیارِ این گروه فعالیت کنند. در عین حال گفته میشود طالبان با دو چالشِ اساسی روبرو خواهد بود:
اول، کاهش میزان خشونتها تا جایی كه بتواند با سایر ذینفعانِ افغانستان بر سر میز مذاکره بنشینند
دوم، به تعهد خود مبنی بر عدم حمایت از القاعده و سایر شبهنظامیان خارجی پایبند بماند
به نظر میرسد چالشِ نخست پیچیدگیهای خاص خود را دارد و تا حد زیادی با امنیت و ثبات سیاسی در داخل افغانستان گره خورده است. اما چالش دوم مهمتر است، چون آثار و پیامدهای خود را بر امنیت منطقهای و بینالمللی خواهد داشت. به طور خاص، گفته میشود طالبانِ افغانستان در خصوص آیندهی گروههای مبارز تصمیم خواهد گرفت؛ به ویژه در خصوص طالبانِ پاکستان که با همتای افغانِ خود در ارتباط بوده و به لحاظ عقیدتی و سیاسی تحت تاثیرِ آن است. براساس برخی گزارشهای رسانهای منتشر شده، طالبان افغانستان برای مقابله با عملیات نیروهای خارجی، با القاعده و جنبش طالبان پاکستان (TTP) متحد شده است. جالبتر آن که حتی در مقطعی شایع شده بود که طالبان افغانستان توانسته رهبری دولت اسلامی (داعش) را متقاعد سازد که حداقل به مدت چند ماه دست به عملیات نزند. در صورت صحت این گزارشها، موضوع اساساً به شیوههای مختلفی قابل تفسیر خواهد بود:
اول، طالبانِ افغانستان به رغمِ اختلافات تاکتیکی و فرقهای، از سایر جنگطلبانِ فعال در این کشور برتر بوده و میتواند از این اهرمِ فشار در نشستهای داخلی و همچنین در روند صلح افغانستان با جامعهی بینالمللی استفاده کند.
دوم، خروجِ نیروهای آمریکایی از افغانستان و مذاکرات صلح برای داعش و القاعده به مثابه دارویی مسکّن خواهد بود. چرا که هر دو تشکل، از اهدافِ اصلی حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده بودهاند. هر دو طرف میتوانند از این فرصت برای تجدید نظر در راهبردها و بازسازیِ جایگاه خود استفاده کنند. به طور خاص، گروه داعش ممکن است به دنبال استقرار و تقویت زیر ساختهای خود در مرزهای تاجیکستان و ازبکستان باشد. در نقاط مرزی یادشده، تعداد قابل توجهی از عناصر سلفی مستقر هستند که به خاطر وابستگی فرقهای میتوانند برای داعش سودمند باشند. غیر از افغانستان و پاکستان، شماری از مبارزان داعش، اهلِ آسیای مرکزی و منطقهی سینکیانگِ چین هستند. اگر این گروه در امرِ جابجایی زیرساختها موفق شود، میتواند چندین نقطه را هدف قرار دهد. از سوی دیگر چیستی جزئیات برنامهی طالبانِ افغانستان برای القاعده پس از معامله با ایالات متحده هنوز مشخص نیست. بر اساس توافقنامه صلح، آنها اجازه نخواهند داد که القاعده از خاک افغانستان برای استخدام، جمعآوری کمکهای مالی، آموزش و حمله علیه ایالات متحده و متحدان خود استفاده کند. آیا این موضوع بدان معنی است که رهبران عربتبار در صورتِ کنارگذاشتن خشونت میتوانند در افغانستان بمانند؟ آیا طالبان میتواند رهبران القاعده را به کشورهای دیگر منتقل کند، آن هم پس از توافقی که در خصوص ایجاد محدودیت برای شبهنظامیان صورت گرفته است؟ در عین حال تا آنجایی که به TTP و سایر گروههای کوچک پاکستانی مربوط است، آنها نیز از این توافق خشنود هستند. خشنودیِ آنها قابل درک است، چون آنها با مُلا هبتالله، رهبر ارشد طالبان افغانستان در بیعت هستند. شایان ذکراست TTP تاکنون تلفاتِ زیادی در افغانستان داشته است؛ بسیاری از فرماندههای این گروه مورد هدف قرار گرفته و کشته شدهاند. براساس برخی گمانه زنی رسانههای گروهی، این رویداد بخشی از توافقِ اولیه بین ایالات متحده و پاکستان مبنی بر طردِ شورشیان TTP و بلوچ در افغانستان است. اما فاصله گرفتن از TTP برای طالبانِ افغانستان نیز یک چالش بزرگ خواهد بود. با اینکه طالبانِ افغانستان از صحبت دربارهی TTP در رسانهها طفره میروند، اما گفته میشود همواره با آنها در ارتباط بودهاند. بر اساس برخی اطلاعات موجود هر بار که TTP با یک بحران داخلی یا اختلاف بر سر رهبری مواجه میشود، طالبان افغانستان در امور داخلی TTP مداخله میکند. در عین حال جنگطلبانِ TTP نیز توانستهاند با فرماندهان میدانی طالبانِ افغانستان که بسته به شرایطِ موجود تصمیمگیری میکنند، روابط بهتری داشته باشند. این شکل از ارتباط را میتوان در چارچوب ارتباطات قومی بین دو سوی خط دیورند نیز ارزیابی کرد که مقامات پاکستانی همواره از آن واهمه داشته و دارند.
آینده تحریک طالبان پاکستان
بر اساس شواهد موجود، برخی از مقامات ارشد امنیتی پاکستان تصور میکردند که مذاکرات ایالات متحده با طالبانِ افغانستان باعث قطع ارتباط آنها با طالبانِ پاکستان خواهد شد. نتیجه این وضعیت میتواند به معنای بازگشتِ TTP به پاکستان ارزیابی شود. سال گذشته، یک گروه رسانهای در میرانشاه (مرکز وزیرستان شمالی) متوجه شد که دولت به دنبال ایجادِ ساز و کاری برای جابجایی TTP و جنبشهای شورشی وابسته به آن است. موضوعی که واکنش سخنگوی ارتش پاکستان را به دنبال داشت: از شبهنظامیانی که خواهانِ بازگشت و زندگیِ مسالمتآمیز در کشور هستند استقبال میکنیم. در کنار این موضعگیری، رخداد مهم دیگری که به وقوع پیوست فرار احسان الله احسان سخنگوی سابقTTP از دست نیروهای امنیتی پاکستان در اواخر بهمن 1398 بود. با وجود سکوت عجیب رسانههای پاکستانی در این خصوص، روایتهای مختلفی از زوایای پنهان این رخداد مطرح شده است. به نظر نگارنده 4 نکته مهم و محوری در این خصوص به چشم میخورد :
اول:
خانواده قربانیان حادثه حمله تروریستی چند سال قبل به مدرسهی ارتش در پیشاور به شدت از آزادی و فراری دادن احسان الله احسان ناراحت بوده و معتقد هستند حاکمیت باید در این زمینه پاسخگو باشد. آنچه که بیشتر باعث تعجب شد سکوت بخش رسانهای ارتش پاکستان در این زمینه بود. سخنگوی ارتش حاضر نشد با خبرنگاران در این خصوص مصاحبه کند. شایان ذکر است احسان الله احسان ۵ فوریه سال 2017 خود را به سرویسهای امنیتی پاکستان تسلیم کرد. رخدادهای بعد از تسلیم شدن احسان الله احسان نشان داد که همکاری اطلاعاتی وی با سرویس امنیتی پاکستان از مدتها قبل از تسلیم شدن آغاز و پس از پناهندگی نیز، شخص وی در اعترافات خود اطلاعات مهم و محرمانه مربوط به بسیاری از همکاران خود را ارائه داد که در همین راستا، ارتش پاکستان توانست با انجام عملیاتهای متعدد و نیز حملات پهپادی آمریکا، بسیاری از اعضای طالبان پاکستان را بازداشت کند یا بقتل برساند و شبکه فعال این گروه را متلاشی نماید. در حال حاضر نیز گفته میشود ارتش پاکستان هنوز هم با اطلاعاتی که از احسان الله احسان به دست آورده عملیاتهایی علیه گروههای تروریستی انجام میدهد.
دوم:
برخی گمانه زنیهای دیگر حاکی از این است که فرار احسان الله احسان به همراه خانواده خود از پاکستان با هدف ترغیب سایر عناصر فعال در جنبش طالبان پاکستان به تسلیم به دولت مرکزی فدرال صورت گرفته است. محتوای کلیپ ویدیویی که احسان الله احسان از خود منتشر کرده حاکی از این است که او هم قطاران پیشین خود را به کنار گذاردن سلاح و حفظ جان خود ترغیب کرده است. در عین حال گفته میشود در آستانه توافق نهایی آمریکا و طالبان افغانستان، آمریکا برای پیشبرد اهداف مذاکرات صلح افغانستان تعدادی از زندانیان طالبان را آزاد کرده و پاکستان هم تعدادی از زندانیان طالبان افغانستان را آزاد کرده و به دنبال آن نیز طالبان تعدادی از گروگانهای غربی را رها کرد. بنابراین به نظر میرسد ماجرای مربوط به احسان الله احسان بخشی از این توافق بوده و خود احسان الله احسان نیز یک هدف بزرگ بوده که از جانب پاکستان میتواند مقدمه و پیامی برای توافق با طالبان پاکستان باشد. شایان ذکر است بعد از فرار سخنگوی سابق تحریک طالبان پاکستان، رسانههای هندی تلاش فزایندهای برای بزرگنمایی این به اصطلاح فرار از چنگ نیروهای امنیتی پاکستان صورت دادند. رسانههای پاکستانی نیز این بزرگنمایی را نشانهای بارز از حمایت هند و سوء استفاده آن کشور از تحریک طالبان پاکستان ارزیابی کردند.
سوم:
یکی دیگر از نگرانیهایی که وجود دارد، مسئلهی گروههای فرقهای است که به طالبان افغانستان گرایش دارند و علاوه بر وابستگیهای فرقهای از یک جهانبینی مشترک با آن نیز برخوردارند. این گروههای فرقهای هنوز در بخشهایی از ایالتهای بلوچستان و سند فعالیت داشته و راهبردهایِ آتی آنها نیز به رفتار طالبان افغانستان در قبالِ آنها بستگی دارد.
چهارم:
وزارت خارجه آمریکا سه شاخصه برای تروریستی بودن یک گروه تعیین کرده است: اول این که یک گروه خارجی باشد، دوم در اقدامات تروریستی دست داشته باشد، و سوم آن اقدامات امنیت شهروندان آمریکا یا این کشور را به مخاطره اندازد. دولت پاکستان و رسانههای این کشور نیز از تحریک طالبان این کشور به عنوان گروهی تروریستی یاد میکنند. مقامهای پاکستان تلاش میکنند با تحریک طالبان به توافق صلح دست پیدا کنند، اما این امر مانع از آن نمیشود که در برابر این گروه از مشت آهنین بهره نگیرند.
از سوی دیگر، تروریستی شناختن این گروه، از لحاظ قوانین بینالمللی، دست آمریکا را برای استفاده از حملات هواپیماهای بدون سرنشین بر ضد تحریک طالبان در مناطق قبایلی پاکستان باز گذاشته است. به این ترتیب میتوان گفت که ایالات متحده و پاکستان عملکرد مشابهی در رابطه با تحریک طالبان دارند و این امر این گروه را به شدت تضعیف کرده است.
جمعبندی:
روشن است شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان و سایر گروههای همسو همچنان برای امنیت ملی پاکستان یک تهدید به شمار میروند. ارتش پاکستان با هدف عدم گرایش TTP و گروههای همسو به داعش،عملیاتهای ضرب عضب، رد الفساد و خیبر 4 را در مناطق قبایلی که مستعدترین مناطق و جغرافیای احتمالی در خصوص استقرار گروههای خشونت طلب تکفیری همچون داعش بود، انجام داد تا هرگونه زمینهای را برای برای فعالیت گروههای یاد شده در آینده منتفی سازد. ضمن اینکه از این طریق توانست از سرایت ناآرامیها به داخل پاکستان جلوگیری نماید. در عین حال واقعیت این است که تروریستهای پاکستانی از سوی هر کشور یا سازمانی که حمایت میشوند، همچنان در تلاش هستند تا تنور ترور و تفرقه و خونریزی و جنایت در افغانستان را داغ نگهدارند و در این میان، نمیخواهند این هدف تحت الشعاع سایر موضوعات قرار گرفته و تضعیف شود. با این حساب، وجه تازهای در معادله جنگ و صلح افغانستان اضافه میشود و آن صلح یا جنگ با TTP به عنوان منشأ اصلی ترور و جنگ و خشونت و ویرانگری در پاکستان است.
در این چارچوب و بر اساس آنچه که گفته شد به نظر میرسد آیندهی گروههای شبهنظامیِ پاکستان در بسیاری از زمینهها به راهبرد آتیِ طالبان افغانستان تحت کنترل ارتش پاکستان در خصوصِ ارتباط یا عدم ارتباط با آنها بستگی دارد. به نظر میرسد ارتش پاکستان در نظر دارد تا پس از تحقق توافق صلح طالبان افغانستان و آمریکا زمینه برای تسلیم هر چه زودتر عناصر فراری طالبان پاکستان فراهم شود. در غیر این صورت به نظر میرسد دو راه بیشتر در پیش روی آنها نخواهد بود:
اول الحاق آنها به بدنه طالبان افغانستان بدلیل چسبندگیهای عقیدتی و قومی
دوم الحاق به گروههای تندروتر مانند القاعده یا داعش در افغانستان
انتهای مطلب/
*تحلیلگر ارشد مسائل جنوب آسیا