توافقنامه طالبان – آمریکا امضا شد که روابط احزاب سیاسی و رهبران اقوام افغانستان با یکدیگر و با دولت بیش از پیش شکننده شده و الگوی تنش بر آن سایه انداخته است. نیروها از واگرایی حداکثری برخوردار هستند و آرایش نیروهای سیاسی از نظم و هارمونی مشخصی برخوردار نیست. انتخابات ریاست جمهوری نیز به عدم هارمونی و واگرایی هر چه بیشتر بین نیروها دامن زد. وضعیت کنونی نیروهای سیاسی افغان را می¬توان به «سرگشتگی نیروهای سیاسی» و شرایط حاکم بر افغانستان را میتوان به «دوران حیرت افغانستان» تعبیر کرد. این ناهماهنگی و از هم¬ گسیختگی بر یکپارچگی و انسجام جبهه داخلی در تعیین تیم گفتگو و ورود به مرحله گفتگوهای بین¬الافغانی تأثیر گذار خواهد بود و به تضعیف جایگاه دولت در مذاکرات آتی دامن خواهد زد.
ایران شرقی/
سید مصطفی هاشمی*
بعد از 11 دور رایزنی و مذاکره میان مقامات آمریکایی و مقامات طالبان، بالاخره مواقتنامه صلح افغانستان با عنوان «موافقتنامهی آوردن صلح به افغانستان» در روز شنبه 10 اسفند 1398 توسط زلمی خلیلزاد نماینده ویژه وزیر خارجه آمریکا برای صلح افغانستان و ملاعبدالغنی برادر مسئول دفتر سیاسی طالبان در قطر به امضا رسید. امضای این توافقنامه در حالی صورت میگرفت که مقامات بیش از 30 کشور و سازمان بینالمللی در این نشست حضور داشتند و شاهد امضای توافقنامه توسط مقامات مذاکره کننده بودند.
مقامات طالبان پیش از ورود به نشست، با راهپیمایی دسته جمعی در محل هتل و با قرائت سوریه نصر و ذکر آیه مبارکه «اذا جاء نصر الله و الفتح»، تلاش کردند تا ضمن مانور قدرت، در یک اقدام تبلیغاتی گسترده خود را پیروز صحنه افغانستان نشان دهند و پذیرش شروط طالبان توسط آمریکا از جمله شرط خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان را به حساب حقانیت و مشروعیت اقدامات خود در سالهای گذشته بگذارند.
در طرف مقابل مقامات آمریکایی هم تلاش کردند تا از فرصت پیش آمده به نحو مطلوب بهرهبرداری کرده و آن را به عنوان موفقیت دولت آمریکا در عرصه دیپلماتیک مطرح کنند. حضور مایک پمپئو در این نشست و مواضعی که ترامپ بعد از امضای توافقنامه اتخاذ کرد، حاکی از تلاشهای ترامپ و تیم سیاست خارجی او برای بهرهبرداری از این نشست بود.
با این حال این فضای خوشحالی برای طرفین چندان طولانی نبود و با موضعی که اشرف غنی درباره مفاد توافقنامه اتخاذ کرد، این خوشحالی و فضای سرور چندان دوام نیاورد و کام مقامات آمریکایی و طالبان را تا حدود به تلخی کشاند و همین مسئله سبب شد تا به مدت کوتاهی از امضای توافقنامه و بعد از آنکه طالبان میزان خشونتهای خود در افغانستان را کاهش داده بود، مجدداً نیروهای دولتی آماج حملات نیروهای طالبان قرار بگیرند و منازعه و درگیری بین نیروها مجدداً آغاز شود. هر چند مقامات طالبان اعلام کردند که حملات فقط علیه نیروهای دولتی انجام میشود و شامل نیروهای خارجی نمیشود اما با حمله نیروهای آمریکایی به مواضع طالبان در برخی از شهرهای افغانستان عملا میتوان برخی از مفاد توافقنامه از سوی آمریکاییها را نقض شده دانست.
هر چند آمریکاییها امیدوار بودند با امضا توافقنامه و توقف اقدامات نظامی طالبان، به طور جدی از حجم فعالیتهای نظامی طالبان کاسته شود و طالبان با فاصله گرفتن از فاز نظامی، فاز سیاسی را در پیش بگیرد، اما اقدامات نظامی نیروهای طالبان و نیروهای دولتی علیه یکدیگر و حمایت آمریکا از نیروهای دولتی در پاسخ به حملات طالبان نشان داد که این توافقنامه هنوز از ظرفیتهای اجرایی کامل بیبهره است و برای آنکه به عنوان دستورالعملی الزامآور برای طرفین تلقی شود، راه نسبتاً طولانی در پیش دارد.
با این وجود با توجه به تلاشها و پافشاری مقامات آمریکایی و شوق رهبران طالبان برای نهاییسازی توافق صلح، به نظر نمیرسد که این گونه اقدامات نظامی، مانع اجرایی صلح شود، چنانچه در دفعه گذشته که طرفین (آمریکا و طالبان) تصمیم گرفته بودند با برگزاری نشستی در کمپ دیوید توافق صلح را امضا کنند، طالبان با کشتن یکی از نیروهای نظامی آمریکایی، باعث شد امضای توافقنامه به تعویق بیفتد؛ اما این اقدام به شکست مذاکرات منجر نشد و به دلیل اراده طرفین برای رسیدن به توافق، مجدداً رایزنیهای جدید میان نمایندگان آمریکا و طالبان از سر گرفته شد و سبب شد تا توافقنامه اخیر امضا شود.
توافقنامه صلح بین آمریکا و طالبان برآمده و یا به نوعی انعکاس فضای سیاسی حاکم بر صحنه صلح افغانستان است و با تحلیل گفتمان این توافقنامه میتوان به وضعیت و نقش بازیگران در صحنه افغانستان بیشتر پی برد. در این گزارش تلاش شده تا به صورت خلاصه برخی ملاحظات موجود در موافقتنامه تشریح و مورد ارزیابی قرار بگیرد. هر چند با گذشت زمان و آشکار شدن زوایای پیدا و پنهان توافق و تطبیق آن با صحنه داخلی و بینالمللی افغانستان، ابعاد متعددی از صلح مشخص خواهد گردید، با این وجود در شرایط کنونی موارد ذیل از جمله مشخصات اصلی موافقتنامه صلح افغانستان به شمار میرود.
- • ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید خیلی تلاش کرد که در عرصه خارجی به خواستههای خود برسد اما در این مدت به دستاورد چشمگیری دست پیدا نکرده بود به طوری که حتی ماجراجوییهای بینالمللی وی از سوی سیاستمداران آمریکایی و رقبای وی مورد انتقاد قرار گرفته بود. امضای توافقنامه صلح با طالبان میتواند برای ترامپ از ارزش بالایی برخوردار باشد و او میتواند در آستانه انتخابات 2020 آن را به رقبای انتخاباتی خود بفروشد. به نظر میرسد «کارت صلح افغانستان» برای ترامپ آن قدر ارزش داشته که بخواهد آن را با طالبان به امضا برساند. طبق آنچه در این موافقتنامه آمده است، آمریکا توانسته است طالبان را در شمار متحدین خود در افغانستان قرار دهد. گروهی که قریب به دو دهه منافع ایالات متحده آمریکا را آماج حملات خود قرار داده بود، اکنون به استناد این موافقتنامه متعهد میشود که با هر پدیدهای که بخواهد امنیت ایالات متحده آمریکا و متحدین او را تهدید کند، مقابله کند. ضمن آن که در این موافقتنامه به موضوع خروج نیروهای نظامی خارجی، ظرف مدت زمانی خاص اشاره شده است. موضوع خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در افکار عمومی آمریکا از حساسیت بالایی برخوردار است و گنجاندن این بند در توافقنامه میتواند دستاورد ارزشمندی برای ترامپ باشد و او را یک گام به پیروزی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری نزدیک کند.
• این توافقنامه در شرایطی امضا شد که در فضای سیاسی ایالات متحده و در فضای سیاسی داخل افغانستان با انتقاداتی همراه بوده است. ارگ ریاست جمهوری و شخص اشرف غنی با انتقاد از این توافقنامه، موضوع آزادی زندانیان طالبان را موضوعی در اختیار دولت افغانستان دانسته و آن را خارج از حوزه اختیارات مذاکره کنندگان آمریکایی خوانده است. در سوی مقابل در طرف آمریکایی نیز انتقاداتی به ترامپ وارد شده است. ترامپ هم در پاسخ اظهار داشته که هر کسی ممکن است نظر خود را داشته باشد اما مهم این است که در پایان آنچه که من میخواهم؛ انجام خواهد شد. این موضعگیری نشان میدهد که موافقتنامه مخالفین جدی دارد و انتقادات جدی به این توافقنامه وارد است و ترامپ تلاش میکند با پوشاندن زوایای این توافق، به اهداف خود برسد.
• آنچه در امضای این توافقنامه جلب توجه میکند عدم حضور جمهوریخواهان تندرویی همچون جان بولتون است که در گذشته یک بار مانع امضای این موافقتنامه صلح شده بودند. این موضوع نشان میدهد که ترامپ تمام مخالفان موافقتنامه را از روند سیاسی کنار گذاشته و تلاش میکند بدون حضور آنها تصمیمگیری کند و این توافقنامه را به صورت دوفاکتو پیش ببرد. هر چند اطلاعی از مفاد توافقنامه قبلی در دسترس نیست و تغییراتی که در موافقتنامه جدید صورت گرفته مشخص نیست؛ با این حال به نظر میرسد با توجه به عجله ترامپ برای امضای موافقتنامه، طراز امتیازات مبادله شده با طالبان چندان به نفع ایالات متحده تغییر نکرده باشد.
• توافقنامه صلح اخیر، یک توافقنامه سیاسی است و نه یک توافقنامه حقوقی، و مذاکره کنندگان آمریکایی وعده دادهاند که مکانیزمهای حقوقی را در آینده فعال کنند. اما آنچه حائز اهمیت است مکانیزمهای پیشنهادی است که در توافقنامه مورد اشاره قرار گرفته است. در حالی که این قابلیت برای مذاکرهکنندگان آمریکایی وجود داشت که این توافقنامه را به نهادهای قانونی و حاکمیتی آمریکا؛ همچون مجلس نمایندگان و سپس مجلس سنا ارجاع دهند و در نهایت به امضای رئیس جمهور برسانند؛ و یا از مکانیزم دیگری همچون قانون اجرایی که به امضای رئیس جمهوری میرسد، استفاده کنند؛ با چشمپوشی از هر دو مکانیزم، وعده تصویب در شورای امنیت را دادهاند. به نظر میرسد که مقامات مذاکره کننده آمریکایی نسبت به مطول شدن و یا کارشکنیهای داخلی در خصوص مفاد موافقتنامه نگرانی داشتهاند و تلاش کردهاند تا ابتدا مکانیزمهای بینالمللی را فعال نمایند. هر چند که با تصویب این توافقنامه در شورای امنیت سازمان ملل، از آنجا که در سیستم حاکمیتی آمریکا به قانون تبدیل نشده است، امکان بازگشت از آن برای روسای بعدی ایالات متحده آمریکا وجود خواهد داشت و این موضوع سبب میشود که طالبان با حساسیت بیشتری نسبت به موضوع اجرای بندهای توافقنامه توجه نشان بدهد. نکته دیگری که به نظر میرسد میتواند در این خصوص به آن اشاره نمود، استفاده از ظرفیتهای سایر کشورهای منطقه برای تصویب توافقنامه صلح با طالبان است. در رویکردی که آمریکا اتخاذ کرده، اگر کشورهای عضو شورای امنیت با تصویب این توافقنامه در سازمان ملل موافقت نکند زمینههای اختلاف و شکاف میان آنها و طالبان فراهم میشود و این موضوع به نزدیکی هر چه بیشتر طالبان به آمریکا منجر خواهد شد لذا مکانیزم پیشنهادی از سوی آمریکا در حقیقت کشورهای همسایه افغانستان را در عمل انجام شده قرار خواهد داد تا با تصویب موافقتنامه و مفاد آن همراهی کنند. علاوه بر این به نظر میرسد تیم مذاکره کننده آمریکایی ملاحظات دیگری نیز داشتهاند به طوری که ارجاع این توافقتنامه به نهادهای قانونی، آمریکا را منجر به افشای اطلاعات مبادله شده در روند مذاکره قلمداد کردهاند و با این تصمیم مانع از دسترسی و همچنین مداخله نمایندگان دموکرات شده و زمینه حذف نمایندگان کنگره از فرایند تصمیمگیری درباره توافقنامه صلح فراهم کردهاند و از این طریق تلاش کردهاند تا زمینه را برای پیشبرد اهداف توافقتنامه تا حدودی تضمین کنند.
• گفته شد که این توافقنامه فعلا یک موافقتنامه سیاسی است، لذا بخشی از اهداف کوتاه مدت ترامپ را تأمین میکند. اما اینکه مفادی که در این توافقنامه ذکر شده در راستای راهبرد کلان آمریکا نسبت به افغانستان قرار دارد یا خیر؟، موضوعی است که در آن تشکیک وجود دارد. واژگان، عبارات و مفاهیمی که در این موافقتنامه به کار رفته است دو پهلو است. از یکسو طالبان را به عنوان دولت رسمی به رسمیت نشناخته است و از سوی دیگر مفاد این توافقنامه حیثیت طالبان را در حد دولت ارتقاء داده است. به عنوان نمونه در ابتدای این موافقتنامه عبارت «موافقتنامه بین امارت اسلامی افغانستان که توسط ایالات متحده به عنوان یک دولت به رسمیت شناخته نمیشود و به نام طالبان شناخته میشود و ایالات متحده آمریکا» آمده است، منتهی در بخشی از بند دوم موافقتنامه، طالبان تعهداتی میدهد که جزء اختیارات دولت میباشد. این دوگانگی در متن و مفهوم، به پیچیدگی این موافقتنامه افزوده است.
• از ابتدای مذاکرات مقامات مذاکره کننده آمریکایی بر خروج بخشی از (و نه همه) نیروهای آمریکایی و ائتلاف از افغانستان تأکید میکردند، در حالی که طالبان از همان ابتدا امضای موافقتنامه صلح را منوط به خروج کامل نیروهای نظامی آمریکایی کرده بودند. با این حال در سند توافقنامه امضا شده شاهد هستیم که طالبان با کوتاه آمدن از موضع قبلی خود، جدول زمانی خروج نیروهای نظامی آمریکا را پذیرفته و توافق کردهاند که تعداد 8600 نفر از نیروهای خارجی طی یک جدول زمانی از افغانستان خارج شوند. ذکر دو تاریخ 135 روز و 9 و نیم ماه برای خروج نیروهای نظامی خارجی حاکی از این موضوع است که آمریکا به دنبال رصد و کنترل رفتار طالبان است و در صورت مشاهده تخلف در طالبان، آمادگی بازگشت به افغانستان را خواهد داشت. علاوه بر این جدول زمانی ارائه شده، حاکی از این است که موضوع خروج تدریجی نیروهای آمریکایی از افغانستان به بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موکول خواهد شد و در این صورت، دولت بعدی آمریکا خواهد توانست بدون خروج کامل از افغانستان، در صورت لزوم نسبت به اتخاذ تدابیر لازم تصمیمگیری نماید.
• از نکات مبهم در این توافقنامه؛ نوع قرائت طالبان و آمریکا از موضوع تهدید است. تا پیش از امضای موافقتنامه، طالبان و آمریکا دشمن یکدیگر بودند و اقدامات و فعالیت هر کدام، تهدیدی علیه امنیت دیگری تلقی میشد. در این موافقتنامه طالبان پذیرفته که با هر آنچه که امنیت آمریکا و ایالات متحده را تهدید کند، مبارزه کند. اینکه چه اتفاقی افتاده که طالبان پذیرفته که با هر نوع تهدیدی که امنیت آمریکا را به چالش میکشد، مقابله کند موضوعی است که مورد تردید قرار دارد. اینکه مفهوم تهدید که به طور کلی در این موافقتنامه به کار رفته است میتواند به چه موضوعاتی اشاره داشته باشد به ابهام هر چه بیشتر موافقتنامه دامن زده است. یکی دیگر از ابهامات موافقتنامه، استفاده از واژه «تضمین» است که در متن موافقتنامه به کار رفته است. در حالی که در جای جای موافقتنامه از عنوان تعهد استفاده شده است، در ابتدای موافقتنامه عبارت «تضمینها و مکانیزمهای اجرایی استفاده از خاک افغانستان ....» به کار رفته است. اگر بپذیریم که برای تهیه متن توافقنامه زمان زیادی صرف شده و با دقت بالایی تنظیم شده است، به نظر میرسد واژه «تضمین» اشاره به یک مجموعه وعده و وعیدهایی دارد که در پشت پرده طرفین به یکدیگر دادهاند و در این متن طرفین تضمین میدهند تعهدات پشت پردهای را که به یکدیگر دادهاند را به نحو احسن و با دقت اجرا و پیاده نمایند.
• از دیگر بازتابهای توافقنامه اخیر درباره صحنه سیاسی افغانستان، وضعیت داخلی نیروهای سیاسی افغانستان است. این توافقنامه در حالی بین آمریکا و طالبان امضا شد که روابط احزاب سیاسی و رهبران اقوام افغانستان با یکدیگر و با دولت وحدت ملی بیش از پیش شکننده شده و الگوی تنش بر آن سایه انداخته است. نیروها از واگرایی حداکثری برخوردار هستند و آرایش نیروهای سیاسی از نظم و هارمونی مشخصی برخوردار نیست. نیروهای سیاسی افغان را میتوان به مهرههای تسبیحی تشبیه کرد که از نخ تسبیح جدا شدهاند. انتخابات ریاست جمهوری و اعلام پیروزی اشرف غنی به عنوان رئیس جمهور آینده افغانستان نیز به عدم هارمونی و واگرایی هر چه بیشتر بین نیروها دامن زده است. وضعیت کنونی نیروهای سیاسی افغان را میتوان به «سرگشتگی نیروهای سیاسی» و شرایط حاکم بر افغانستان را میتوان به «دوران حیرت افغانستان» تعبیر کرد. این ناهماهنگی و از هم گسیختگی بر یکپارچگی و انسجام جبهه داخلی در تعیین تیم گفتگو و ورود به مرحله گفتگوهای بینالافغانی تأثیر گذار خواهد بود و به تضعیف جایگاه دولت در مذاکرات آتی دامن خواهد زد. در این میان هر نیرویی که بتواند در راستای اهداف منطقهای خود نقش نخ تسبیح را برای نیروهای سیاسی افغان ایفا کند و بین آنها وحدت ایجاد کند، میتواند در آینده افغانستان نقش فعالتری یفا نماید.
انتهای مطلب/
*دکتــرای ژئـوپلیتیـک و کارشناس مسائل منطقه