سفرهای بنسلمان به منطقه جنوب آسیا با اهداف تبلیغی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی صورت گرفت و این اقدامات و برنامهها نه تنها در مقابل
سیاستهای آمریکا نیست بلکه در قالب گسترش روابط با هند، مقابله با نفوذ ایران در منطقه، کمک اقتصادی به پاکستان (با توجه به همکاری اسلامآباد با واشنگتن در موضوع مذاکرات صلح آمریکا - طالبان) مورد تأیید و حمایت ایالات متحده نیز میباشد. سفر بن سلمان به جنوب آسیا نشان میدهد که سعودی در زمان ایجاد تنش با غرب، بدون متحد باقی نخواهد ماند و میتواند با استفاده از ابزارهای خود به خصوص دلارهای نفتی، روابط خود را با متحدان آسیایی به پیش برد.
ایران شرقی/
زهرا محمودی*
طی روزهای گذشته شاهد آغاز سفر بنسلمان به منطقه جنوب آسیا بودیم. پاکستان به عنوان اولین مقصد شاهزاده سعودی انتخاب شد. بنسلمان پس از حضور 24 ساعته در پاکستان، هند را مقصد سفر بعدی قرار داد. چین، سومین میزبان بنسلمان و هیأت همراه وی طی سفر او به منطقه میباشد. بررسی و تحلیل اهداف این سفرها و تأثیری که بر کشورهای منطقه برجای میگذارد، از اهداف این نوشتار است.
1- اهداف اصلی بنسلمان از سفر به جنوب آسیا
از آغاز جنگ یمن در سال 2015 تاکنون، ائتلاف به رهبری عربستان؛ نه تنها نتوانسته دستاورد خاصی در این خصوص داشته باشد بلکه راهبردهای سعودی در یمن، موجب انتقاد نهادهای حقوق بشری و نمایندگان سیاسی برخی کشورها از عربستان، شده است. طوری که بنسلمان به عنوان حامی اصلی این جنگ مشاهده کرد که برخی از کشورهای فروشنده تسلیحات به ریاض (از جمله آلمان) اکنون ممنوعیت فروش سلاح به عربستان سعودی را به دلیل حوادث یمن پیگیری میکنند. در کنار بحران یمن، موضوع قتل جمال خاشقچی، روزنامه نگار سعودی در کنسولگری عربستان در ترکیه، بحران دیگری برای سعودی به وجود آورد. بنسلمان، پس از انتشار خبر قتل خاشقچی، از جانب اکثر کشورها و نهادهای مختلف حقوق بشری مورد انتقاد شدید قرار گرفت. نمود این مسئله در آرژانتین طی اجلاس G20 در اواخر سال 2018 مشاهده گردید که اکثریت رهبران سیاسی کشورها حتی از گرفتن عکس مشترک با وی امتناع کردند. در ادامه، برخی از کشورهای اروپایی انتقادات جدی علیه بنسلمان مطرح کردند طوری که اخیراً ترزا مِی، نخست وزیر بریتانیا و انگلا مرکل، صدراعظم آلمان مشارکت خود در اجلاس شرمالشیخ مصر را منوط به عدم حضور بنسلمان در این نشست اعلام کردهاند. همچنین، برخی از سیاستمداران آمریکایی نیز به انتقاد از نقش بنسلمان در ارتباط با پرونده قتل خاشقچی پرداختند. لذا بنسلمان با مشاهده چنین شرایطی تصمیم گرفت، سفرهای خود به کشورهای منطقه جنوب آسیا آغاز کند؛ منطقهای که حداقل سران سه کشور پاکستان، هند و چین انتقاد شدید اللحن و جدی علیه خاندان سلطنتی و شخص بنسلمان در ارتباط با موضوع قتل خاشقچی مطرح ننمودند. بنابراین ولیعهد عربستان سعودی با توجه به عدم دستیابی به اهداف اعلامی خود در خصوص جنگ یمن و نیز رسوایی به بار آمده پس از قتل خاشقچی، تصمیم به آغاز سفرهایی به منطقه جنوب آسیا گرفت تا تلاش کند نشان دهد که نه تنها یک شخصیت منزوی و منفور در سطح بینالمللی نسیت، بلکه در شرایط کنونی هم، میتواند روابط خود را با متحدان منطقهای خود تقویت کند. البته در کنار متغیرهای جنگ یمن و قتل خاشقچی به عنوان اهداف اصلی بنسلمان از سفر به جنوب آسیا، میتوان استراتژی ادامه رقابت با ایران و نیز تلاش سعودی برای گسترش همکاری اقتصادی با کشورهای جنوب آسیا را نیز از دیگر اهداف وی مطرح نمود. بعد مهم استراتژی منطقهای سعودی، رقابت با ایران و تلاش برای مهار نفوذ تهران در سطح منطقه است. نمودهای این استراتژی در عراق، سوریه، لبنان، یمن، بحرین، افغانستان، پاکستان و ...، قابل مشاهده است. البته این استراتژی از جانب اسرائیل و آمریکا مورد حمایت قرار دارد. سعودی جهت مقابله با نفوذ ایران در منطقه از ابزارهای سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک استفاده میکند. بنابراین مشخص است که یکی از اهداف کلی سفر بنسلمان به جنوب آسیا، پیگیری و ادامه سیاست مهار ایران با ابزارهای مختلف میباشد. در ضمن، با توجه به شعارهای اقتصادی بنسلمان در قالب "سند چشم انداز 2030 عربستان" که در آن بر اقتصاد غیرنفتی و سرمایهگذاری خارجی تأکید میکند، مشارکتهای اقتصادی با دولتهای این منطقه نیز از دیگر اهداف سفر بنسلمان میباشد. بعد از طرح دلایل سفر شاهزاده سعودی به منطقه جنوب آسیا، اکنون به بررسی و تحلیل موردی سفر بنسلمان به سه کشور پاکستان، هند و چین میپردازیم.
2) اهداف و پیامدهای سفر بنسلمان به پاکستان
روابط میان پاکستان و پادشاهی سعودی از لحاظ تاریخی بسیار نزدیک و دوستانه است، طوری كه اغلب تحلیلگران، از آن به عنوان یك "رابطه ویژه" نام میبرند. سعودیها از پاکستان به عنوان "نزدیکترین متحد مسلمان عربستان" نام میبرند و پاکستان نیز رابطه با سعودی را به عنوان "مهمترین رابطه دو جانبه" در سیاست خارجی خود تعبیر میکند. از زمان استقلال پاکستان تاکنون، ریاض و اسلام آباد همواره به دنبال گسترش روابط تجاری، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و استراتژیک میان خود بودهاند. عربستان به عنوان خاستگاه اسلام و کشوری که مقدسترین مکانهای مذهبی مسلمین را در خود جای داده، به طور کلی برای مسلمانان و خصوصاً برای مردم سنی مذهب پاکستان و مشخصاً برای جوامع دیوبندی و اهل حدیث این کشور از اهمیت و احترام زیادی برخوردار است. همچنین، بخشی از جمعیت پاکستان، چندین دهه به عنوان کارگر در عربستان زندگی کردهاند و علاوه بر بعد اقتصادی، از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز با این کشور ارتباط پیدا کردهاند و این ارتباط، پیوند مذهبی دو کشور را محکمتر میکند.
مذهب کاملاً با هویت پاکستانیها عجین شده است و بین ایدئولوژی رسمی سعودی یعنی وهابیت، و عقاید بخشی از مردم سنی پاکستان، نوعی قرابت وجود دارد. عربستان و پاکستان به یکدیگر نیاز دارند و دوستان قابل اعتمادی برای هم هستند. ایجاد گروههای فرقهگرای ضدشیعی در پاکستان، تأسیس مدارس مذهبی تندرو، ایجاد و حمایت از القاعده و گروه طالبان، حمایت از حکومت طالبان در افغانستان، حمایت از آزمایشهای هستهای پاکستان، اعطای کمکهای مالی و ارسال نفت به پاکستان در دوران تحریمها، ادامه حمایت از گروههای تروریستی ضدشیعه در پاکستان، جلب نظر موافق پاکستان در خصوص حوادث سوریه و بحرین، و انتخاب ژنرال راحیل شریف (فرمانده سابق ارتش پاکستان) برای رهبری ائتلاف ضد یمنی و ...، از جمله اقدامات تأثیرگذار عربستان در ارتباط با پاکستان بوده است.
سفر بنسلمان به پاکستان را در چارچوب همین روابط ویژه دو کشور میتوان ارزیابی کرد و اهداف و پیامدهای سفر ولیعهد سعودی را در قالب این موارد میتوان خلاصه کرد:
1- بنسلمان میخواهد برای بهبود تصویر خدشهدار شده خود در مجامع بینالمللی به دلیل ادامه جنگ بیثمر یمن و نیز دست داشتن در قتل خاشقچی، با سفر به دومین کشور پر جمعیت مسلمان که دارای سلاح اتمی نیز هست، جایگاه و موقعیت خود را بهبود بخشد.
2- با توجه به مجاورت جغرافیایی پاکستان با ایران و حضور گروههای تروریستی معاند با ایران در خاک پاکستان، سعودی میتواند از طریق ارسال دلارهای نفتی خود، تعداد و عمق عملیاتهای این گروههای تروریستی را وسعت ببخشد تا این گونه امنیت مناطق و استانهای مرزی ایران، به عنوان مهمترین رقیب منطقهای خود را تضعیف کرده و به چالش بکشد. به عنوان مثال، فعالیت گروههایی نظیر جندالله و جیش العدل که در تفکر آنها به اندیشههای وهابی مسموم هستند، در گام اول نیاز به کمکهای مالی داشته و دارند که دلارهای نفتی سعودی این نیاز را با هدف ضربه به ایران، تأمین میکنند. حادثه تروریستی اخیر در خاش نیز - هر چند ضرورتاً با سفر بنسلمان به پاکستان ارتباط نداشت- اما بیشک خوشایند مقامات سعودی میباشد.
3- نیاز اقتصادی پاکستان به کمکهای عربستان همواره وجود داشته است، اما پرداخت کمک اقتصادی میتواند به صورت بالقوه به عنوان ابزار نفوذی بر پاکستان و سیاستهای این کشور محسوب شود. به عنوان مثال، بر سیاستهای اسلامآباد در خصوص عمق روابط خود با تهران، برقراری کانال ارتباطی سعودی با طالبان از طریق پاکستان و سیاستهای پاکستان در افغانستان - در رابطه با ایران میتواند تأثیرگذار باشد. در ضمن، اقدام عربستان برای سرمایهگذاری 10 میلیارد دلاری در بندر گوادر پاکستان که در سفر اخیر بنسلمان مطرح شد،
میتواند در راستای تلاش سعودی برای مقابله با پتانسیل بندر چابهار ایران جهت توسعه منافع اقتصادی تهران باشد که دلخواه پاکستان نیز خواهد بود.
4- با توجه به گسترش تنش میان پاکستان و هند به خصوص پس از حمله انتحاری به سربازان هندی در کشمیر، مقامات اسلامآباد ترجیح میدهند که در چنین شرایطی از عربستان به عنوان متحد خود میزبانی کنند. آمریکا به عنوان متحد استراتژیک هند، با مقامات دهلی اعلام همدردی کرد اما با توجه به برخورداری هند و پاکستان از سلاح اتمی و نیز تأثیر مهم پاکستان بر طالبان که اکنون مشغول مذاکره با آمریکاییها هستند، واشنگتن خواهان وقوع درگیری مسلحانه در منطقه نیست.
5- پاکستان همواره مخالف گسترش نفوذ ایران در افغانستان است و همکاری ایران با هند را هم نمیپسندد؛ اما با توجه به اینکه کشورها در انتخاب همسایگان خود اختیاری نداشته و بایستی جبر ژئوپلیتیک را بپذیرند، پاکستان هم میداند که وجود بیش از 900 کیلومتر مرز مشترک با ایران، حضور جمعیت 20 درصدی شیعه در پاکستان، قدرت و نفوذ ایران در منطقه و...، حقایقی است که باید همواره مورد توجه سیاستمداران اسلامآباد در قبال تهران قرار گیرد. با توجه به این واقعیات است که مقامات پاکستان در زمان نخست وزیری نواز شریف به عنوان یکی از سیاستمداران پاکستانی که بهترین روابط را با عربستان داشته، از حضور در ائتلاف سعودی جهت مشارکت در جنگ یمن در سال 2015 خودداری نمودند و یا در زمان بروز برخی آشوبها در تعدادی از شهرهای ایران در زمستان 96، مقامات پاکستان مانند سران برخی کشورها از مخالفان اعلام حمایت نکردند.
6- واقعیت این است که پاکستان با معضل امنیتی جدی به نام هند مواجه است و البته مشکلات متعددی نیز با افغانستان دارد، لذا منطقی به نظر نمیرسد که بخواهد با ایران به عنوان کشوری که همواره روابط خوبی با پاکستان داشته است، چالش جدی ایجاد نماید. توجه داشته باشیم که پیش از عربستان، آمریکاییها این موضوع را پیگیری میکردند اما پاکستان با توجه به واقعیات ژئوپلیتیک نمیتواند اهداف آنها را در قبال ایران پیاده کند. بنابراین سفر بنسلمان به پاکستان هر چند ممکن است تا حدودی بر راهبردهای این کشور تأثیر بگذارد، اما بعید است در استراتژی این کشور در قبال ایران تغییر عمده ایجاد کند؛ چرا که برای ارتش پاکستان مدیریت دشمنی با هند و نیز مدیریت مسئله افغانستان به اندازه کافی هزینهبردار است و تمایل برای ایجاد جبهه سومی به نام ایران، چندان عقلانی به نظر نمیرسد. با این حال، این موارد ناقض چشمپوشی اسلامآباد از تحرکات برخی گروههای تندرو به خصوص در منطقه بلوچستان نخواهد بود. همچنین باید در نظر داشت که استراتژی پاکستان، استفاده از ظرفیت تمامی متحدان خود است و طبق نیازی که دارد با آمریکا، چین، عربستان، ایران و ...، رفتار میکند لذا
نمیتوان به طور کلی شاهد حذف و نادیده گرفتن هیچ یک از آنها، از جانب اسلامآباد بود.
3) اهداف و پیامدهای سفر بنسلمان به هند
بنسلمان، پس از حضور در پاکستان و وعده کمک 20 میلیارد دلاری به این کشور، به هند سفر کرد و ضمن اعلام تشابه دی.اِن.اِی عربستانیها با هندیها!، از نارندرا مودی، نخست وزیر هند، به عنوان برادر بزرگتر خویش نام برد. پس از دیدار مودی و بنسلمان با یکدیگر، خبر ایجاد شورای مشارکت استراتژیک و برگزاری نشست سران، هر دو سال یکبار مطرح گردید. شاهزاده بنسلمان اعلام کرد که 100 میلیارد دلار در هند در زمینههای انرژی، پالایش، پتروشیمی، زیرساخت، کشاورزی سرمایه گذاری خواهد کرد در مقابل قرار شد که هند نیز به گسترش و تقویت بخش فناوری اطلاعات عربستان کمک کند. بنسلمان با اشاره به حمله انتحاری علیه نیروهای هندی در منطقه کشمیر و مرگ 44 نظامی هندی، اعلام کرد که عربستان نیز مانند هند، نگران مشکل تروریسم و افراطگرایی است! این اظهار نظر در حالی است که منتقدان هندی از حزب کنگره؛ معتقدند بنسلمان در شرایطی از همکاری با هند برای مقابله با تروریسم صحبت کرده است که ضمن ارائه کمک 20 میلیارد دلاری به پاکستان، از تلاشهای ضد تروریستی دولت پاکستان ستایش کرده است، در حالی که گروه جیش محمد از پاکستان، مسؤلیت حمله و مرگ 44 نظامی هندی به را به عهده گرفته است. در ضمن، مقامات سعودی در حالی از میانجیگری میان هند و پاکستان در خصوص موضوع کشمیر صحبت میکنند که خواهان معرفی خود به عنوان بازیگری تأثیرگذار در منطقه هستند، اما باید بدانند که پیش از آنها، آمریکا و حتی سازمان ملل نیز با توجه به اهمیت موضوع کشمیر برای دو کشور نتوانسته به بحران کشمیر و تخاصم میان دهلی و اسلامآباد پایان دهد. در ضمن، هند هرگونه تلاش برای مذاکره با اسلامآباد را منوط به توقف عملیاتهای تروریستی در مرز نموده است. به نظر میرسد سیاست بنسلمان در قبال هند در کنار تلاش جهت بازسازی چهره او بعد از ماجرای خاشقچی، گسترش همکاری اقتصادی با دهلی است. این همکاری هم میتواند مابه ازای داخلی در اقتصاد سعودی داشته باشد و هم روابط با هند را به عنوان قدرت نوظهور منطقهای و مورد حمایت آمریکا گسترش دهد و در ضمن، هند را از ادامه همکاری با ایران، حداقل در موضوع نفت دور کند. در همین چارچوب، عربستان سعودی که در حال حاضر حدود 20 درصد از نفت خام هند را تأمین میکند
میخواهد ایران را به عنوان شریک نفتی هند کنار بگذارد، بعید به نظر میرسد با توجه به موضوع همکاری ایران با هند و افغانستان در چابهار، دهلی بخواهد خواستههای عربستان را در قبال ایران اجرایی کند.
4) اهداف و پیامدهای سفر بنسلمان به چین
چین به عنوان بزرگترین شریک تجاری عربستان با 4/42 میلیارد دلار تجارت دو جانبه، سومین کشور میزبان بنسلمان بود. چینیها که بزرگترین خریدار نفت خام عربستان نیز میباشند، همواره تمایل خود را به گسترش منابع نفتی مورد نیاز خود نشان داده است. در طرف مقابل، بنسلمان با اشاره به "طرح چشم انداز 2030 عربستان" که در آن بر دستیابی به اقتصاد بدون نفت از طریق گسترش سرمایه گذاری خارجی تأکید دارد،
میخواهد از طریق مشارکت خود در پروژه "یک جاده- یک کمربند" چین روابط خود را با پکن به عنوان قدرت اقتصادی و سیاسی گسترش دهد. البته در کنار موضوع اقتصادی، برخورداری از تسلیحات چینی، در شرایطی که برخی کشورهای اروپایی منع فروش تسلیحات به عربستان را اعلام کردهاند نیز، مدنظر بنسلمان از سفر به چین
میباشد. در همین راستا گفته میشود پکن 20 میلیون دلار اسلحه به پادشاهی سعودی صادر کرده است. در قالب دستیابی به این اهداف است که بنسلمان به صورت تلویحی نیز از اقدامات چین علیه اویغورها اعلام حمایت کرد.
5) تأثیر سفرهای بنسلمان به منطقه جنوب آسیا بر ج.ا.ایران
سفرهای بنسلمان به منطقه جنوب آسیا با پیگیری چندین هدف از جمله هدف تبلیغاتی (تلطیف چهره مخدوش شده بنسلمان پس از افشای نقش وی در ماجرای قتل خاشقچی و حوادث ضد حقوق بشری در یمن) هدف سیاسی (تقویت روابط با متحدین منطقهای، گسترش نقش و جایگاه در منطقه، ادامه سیاست مقابله با افزایش نفوذ ایران) هدف امنیتی (ادامه حمایت از گروههای تروریستی معاند ایران در پاکستان، ادامه خرید تسلیحاتی از چین) هدف اقتصادی (پیگیری طرح چشمانداز 2030 در قالب اقتصاد بدون نفت و گسترش سرمایه گذاری خارجی، مقابله نفتی با ایران) انجام شده است.
در مقابل، چین و هند نیز با هدف عمده اقتصادی و برقراری پیوندهای تجاری، توسعه روابط را با سعودی پیگیری
میکنند. پاکستان نیز به دلیل وجود جمعیت زیاد و بحران بدهی، خواستار کمک مالی از عربستان است. با این حال، به نظر میرسد که نمیتوان سفرهای بنسلمان به جنوب آسیا را به معنای تغییر اساسی در سیاست خارجی عربستان تعبیر نمود؛ بدین معنا که کماکان ایالات متحده آمریکا به عنوان پشتیبان سعودی، بنا بر الزامات اقتصادی و استراتژیک باقی خواهد ماند و شاهد جایگزینی چین و محور شرق به جای آمریکا و محور غرب در سیاست خارجی بنسلمان نخواهیم بود. با این حال، سفر بنسلمان به جنوب آسیا نشان میدهد که سعودی در زمان ایجاد تنش با غرب، بدون متحد باقی نخواهد ماند و میتواند با استفاده از ابزارهای خود به خصوص دلارهای نفتی، روابط خود را با متحدان خود پیش ببرد. البته موضوعات حقوق بشری فقط برای کوتاه مدت میتواند روابط سعودی و غرب را تحت تأثیر قرار دهد و با گذشت زمان مجدداً موضوع پیگیری منافع جای خود را به پیگیری ارزشها خواهد داد.
اکنون که بنسلمان به کشورهای جنوب آسیا سفر میکند، اقدامات و برنامههای خود نه تنها در مقابل
سیاستهای آمریکا نیست بلکه به عنوان نمونه و در قالب گسترش روابط با هند، مقابله با نفوذ ایران در منطقه، کمک اقتصادی به پاکستان (با توجه به همکاری اسلامآباد با واشنگتن در موضوع مذاکرات صلح آمریکا با طالبان) مورد تأیید و حمایت ایالات متحده نیز میباشد.
در ضمن باید توجه داشت که چین و هند علیرغم روابط با سعودی، روابط نسبتاً قوی با ایران به عنوان رقیب سنی عربستان در خاورمیانه دارند. به عنوان مثال، چین اخیراً تأکید کرده است که مصمم به تقویت «اعتماد استراتژیک» با ایران است. هند نیز در مورد بحث خرید نفت، همکاری در قالب بندر چابهار و همچنین موضوع افغانستان با ایران همکاری میکند. پاکستان نیز علیرغم عدم توجه کافی به مقابله با گروههای افراطی معاند ایران که در آن کشور ساکن هستند، همواره در سیاستهای اعلامی از لزوم برقراری روابط دوستانه با ایران حمایت کرده است. با این حال، نباید این موضوعات موجب انفعال دستگاه دیپلماسی ایران در منطقه جنوب آسیا شود.
جمهوری اسلامی نیز بایستی ضمن تأکید بر پیشینه روابط خود به 3 کشور پاکستان، هند و چین؛ همواره منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی ناشی از گسترش و تعمیق روابط با 3 کشور مذکور را متذکر شود و در میدان عمل نیز، از طریق برقراری مناسبات اقتصادی به عنوان متغیر مشترک و تأثیرگذار در روابط با 3 کشور، دامنه روابط را گسترش دهد. تأکید شود که وجود امنیت در منطقه، کالایی است که 3 کشور مذکور نیز از آثار سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن بهرمند خواهند شد. هر چند وجود اختلافاتی میان هند و پاکستان، و هند و چین ممکن است در ابتدا به عنوان مانعی در این مسیر باشد، اما هنر دیپلماسی همین است که بتواند نظرات مختلف را در راستای منافع مشترک، همراستا کند.
انتهای مطلب/
*دکترای روابط بینالملل